راه حل به نظر شما چیه؟
پینوشت:
وَ لَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿سوره حشر - آیه ۱۹﴾
و مانند کسانی مباشید که خدا را فراموش کردند، پس خدا هم آنان را دچار خودفراموشی کرد و خودشان را از یاد بردند.
أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ (سوره رعد - آیه 28)
همانا که تنها با یاد خدا قلوب به آرامش و اطمینان دست یابد.
مَن أعرَضَ عَن ذِکرِی فإنّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنکاً (سوره طه - آیه 124)
هر کس از یاد من رویگردان شود پس برایش زندگی تنگ و سختی خواهد بود.
دو چیز وجود دارد: خود وخودیت.[نفس و نفسانیت]
خود نباید فراموش شود چرا که راه اتصال انسان به خداست. [همان نفختُ فیه من روحی؛ انا لله و انا الیه راجعون]
[خدا] در قرآن فرمود:
و لا تکونوا کالذین نسواالله فانساهم انفسهم [سوره حشر - آیه 119]
اما خودیت [نفسانیت، انانیت، رفتن دنبال هوا و هوس و حرص و آز و جاه و مقام] و باد کردن غلط است.
این خود[نفس] در حیوانات هم هست این که شیر پای اولیا خدا را می بوسد، چون خود او [نفسش] مخاطب قرار گرفته نه طبیعتش که درندگی است.
و تمدن و غرب و مدرنیته همان است که خود و نفس و از کجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود، به کجا میروم آخر را از یاد برده
و تابع نفسانیت و هواها شده و این بشری که چهارنعل به دنبال تحقق هواهای نفسش است و کاری با خالق ندارد و خود ربوبیت خود را بر عهده گرفته است عاقبتش چه میشود؟
میشود بشر مدرنی که روز به روز با پدیده افسردگی بیش از پیش دست و پنجه نرم میکند و هر روز افسردهتر از دیروز میشود و به تحقق آیه ذیل بیش از پیش نزدیک میشود:
مَن أعرَضَ عَن ذِکرِی فإنّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنکاً (سوره طه - آیه 124)
هر کس از یاد من رویگردان شود پس برایش زندگی تنگ و سختی خواهد بود.
و کان للصادق علیه السلام ابن فبینا هو یمشى بین یدیه إذ غص فمات فبکى و قال:
لئن اخذت لقد بقیت ، و لئن ابتلیت لقد عافیت، ثم حمل الى النساء فلما رأینه صرخن فأقسم علیهن أن لا یصرخن،
فلما أخرجه للدفن قال: سبحان من یقتل أولادنا و لا نزداد له حبا، فلما دفنه قال: یا بنى وسع الله فی ضریحک و جمع بینک و بین نبیک.
و قال علیه السلام: انا قوم نسأل الله ما نحب فیمن نحب، فیعطینا، فإذا أحب ما نکره فیمن نحب، رضینا.
امام صادق علیه السلام پسری داشتند، روزی در حالی که در جلو حضرت راه میرفت ناگهان چیزی در گلویش گیر کرد و مُرد. حضرت گریست و گفت:
[الهی] اگر بگیری، هم تو هستی که میدهی، و اگر گرفتار سازی، هم تو هستی که عافیت بخشی. سپس پیکر او را نزد بانوان بردند. وقتی زنها آن کودک را دیدند، شیون کردند. حضرت آنان را قسم داد که شیون و فریاد نکنند. چون او را برای دفن بیرون بردند فرمود:
منزّه است خدایی که فرزندان ما را میکشد، یکن جز بر محبت ما به او افزوده نمیشود و چون پیکرش را به خاک سپرد فرمود: فرزندم! خداوند آرامگاه تو را گشایش دهد و تو را با پیامبرت گرد هم آورد.
همچنین فرمود:
ما مردمی هستیم که برای کسانی که دوستشان داریم، آنچه دوست داریم از خدا درخواست میکنیم و خدا آن را به ما میدهد. لیکن اگر خدا چیزی را دوست بدارد که ما آن را برای کسی که دوست داریم، نمیپسندیم [در اینجا مثلاً همین فوت ناگهانی کودکشان را که خدا خواسته و قبل از اراده خدا امام علیه السلام آن را برای فرزندشان نمیپسندیدند]، به خواست خداوند خشنود میشویم. [در اینجا مثلاً هنگام جاری شدن خواست و اراده خدا همانگونه که خود امام علیه السلام هم بیان فرمودند با مرگ فرزند خشنود بودند و بابت این امر حتی محبتشان به پروردگار بیش از پیش شد.]
الدعوات (قطب راوندی):ص 286