او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

خدایا ما را از منتظران حقیقی اش قرار ده
او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

خدایا ما را از منتظران حقیقی اش قرار ده

استدلال عقلی و قرآنی امام زمان در مسئله ی امامت!!!


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر همه ی منتظران و دوستاران مهدی موعود علیه السلام

بر آن شدم تا قاطعترین برهان عقلی و نقلی که در زندگی خود در مسئله ی تعیین امامت تا کنون دیده ام را تقدیم کنم!

این برهان و استدلال قرآنی و عقلی از مولا و سرورمان حضرت بقیة الله العظم روحی لتراب مقدمه الفداه است

من قسمتهایی از یک حدیث بسیار طولانی و فوق العاده را که در باب این مسئله است را تقدیم دوستان میکنم، کامل آن را می توانید در کتاب شریف کمال الدین و تمام النعمه ی شیخ صدوق بیابید دوستان

فقط اگر حوصله نکردید که تمام متن را بخوانید می توانید از اولین جایی که فونت متن را بزرگ کرده ام مطلب را دنبال فرماید!

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ حَاتِمٍ النَّوْفَلِیُّ الْمَعْرُوفُ بِالْکِرْمَانِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ عِیسَى الْوَشَّاءُ الْبَغْدَادِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ طَاهِرٍ الْقُمِّیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَحْرِ بْنِ سَهْلٍ الشَّیْبَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مَسْرُورٍ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْقُمِّیِّ
قَالَ‏ کُنْتُ امْرَأً لَهِجاً بِجَمْعِ الْکُتُبِ الْمُشْتَمِلَةِ عَلَى غَوَامِضِ الْعُلُومِ وَ دَقَائِقِهَا کَلِفاً بِاسْتِظْهَارِ مَا یَصِحُّ لِی مِنْ حَقَائِقِهَا مُغْرَماً بِحِفْظِ مُشْتَبَهِهَا
کمال الدین و تمام النعمة، ج‏2، ص: 455

وَ مُسْتَغْلَقِهَا شَحِیحاً عَلَى مَا أَظْفَرُ بِهِ مِنْ مُعْضَلَاتِهَا وَ مُشْکِلَاتِهَا مُتَعَصِّباً لِمَذْهَبِ الْإِمَامِیَّةِ رَاغِباً عَنِ الْأَمْنِ وَ السَّلَامَةِ فِی انْتِظَارِ التَّنَازُعِ وَ التَّخَاصُمِ وَ التَّعَدِّی إِلَى التَّبَاغُضِ وَ التَّشَاتُمِ مُعَیِّباً لِلْفِرَقِ ذَوِی الْخِلَافِ کَاشِفاً عَنْ مَثَالِبِ أَئِمَّتِهِمْ هَتَّاکاً لِحُجُبِ قَادَتِهِمْ إِلَى أَنْ بُلِیتُ بِأَشَدِّ النَّوَاصِبِ مُنَازَعَةً وَ أَطْوَلِهِمْ مُخَاصَمَةً وَ أَکْثَرِهِمْ جَدَلًا وَ أَشْنَعِهِمْ سُؤَالًا وَ أَثْبَتِهِمْ عَلَى الْبَاطِلِ قَدَماً فَقَالَ ذَاتَ یَوْمٍ وَ أَنَا أُنَاظِرُهُ تَبّاً لَکَ وَ لِأَصْحَابِکَ یَا سَعْدُ ...
قَالَ سَعْدٌ فَصَدَرْتُ عَنْهُ مُزْوَرّاً قَدِ انْتَفَخَتْ أَحْشَائِی مِنَ الْغَضَبِ وَ تَقَطَّعَ کَبِدِی مِنَ الْکَرْبِ وَ کُنْتُ قَدِ اتَّخَذْتُ طُومَاراً وَ أَثْبَتُّ فِیهِ نَیِّفاً وَ أَرْبَعِینَ مَسْأَلَةً مِنْ صِعَابِ الْمَسَائِلِ لَمْ أَجِدْ لَهَا مُجِیباً عَلَى أَنْ أَسْأَلَ عَنْهَا خَبِیرَ أَهْلِ بَلَدِی أَحْمَدَ بْنَ إِسْحَاقَ صَاحِبَ مَوْلَانَا أَبِی مُحَمَّدٍ ع فَارْتَحَلْتُ خَلْفَهُ وَ قَدْ کَانَ خَرَجَ قَاصِداً نَحْوَ مَوْلَانَا بِسُرَّ مَنْ رَأَى فَلَحِقْتُهُ فِی بَعْضِ الْمَنَازِلِ فَلَمَّا تَصَافَحْنَا قَالَ بِخَیْرٍ لِحَاقُکَ بِی قُلْتُ الشَّوْقُ ثُمَّ الْعَادَةُ فِی الْأَسْئِلَةِ قَالَ قَدْ تَکَافَیْنَا عَلَى هَذِهِ الْخُطَّةِ الْوَاحِدَةِ فَقَدْ بَرِحَ بِیَ الْقَرَمُ‏ إِلَى لِقَاءِ مَوْلَانَا أَبِی مُحَمَّدٍ ع وَ أَنَا أُرِیدُ أَنْ أَسْأَلَهُ عَنْ مَعَاضِلَ فِی التَّأْوِیلِ وَ مَشَاکِلَ فِی التَّنْزِیلِ فَدُونَکَهَا الصُّحْبَةَ الْمُبَارَکَةَ- فَإِنَّهَا تَقِفُ بِکَ عَلَى ضَفَّةِ بَحْرٍ لَا تَنْقَضِی عَجَائِبُهُ وَ لَا تَفْنَى غَرَائِبُهُ وَ هُوَ إِمَامُنَا فَوَرَدْنَا سُرَّ مَنْ رَأَى فَانْتَهَیْنَا مِنْهَا إِلَى بَابِ سَیِّدِنَا فَاسْتَأْذَنَّا فَخَرَجَ عَلَیْنَا الْإِذْنُ بِالدُّخُولِ عَلَیْهِ وَ کَانَ عَلَى عَاتِقِ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ جِرَابٌ قَدْ غَطَّاهُ بِکِسَاءٍ طَبَرِیٍّ فِیهِ مِائَةٌ وَ سِتُّونَ صُرَّةً مِنَ الدَّنَانِیرِ وَ الدَّرَاهِمِ عَلَى کُلِّ صُرَّةٍ مِنْهَا خَتْمُ صَاحِبِهَا
...
فَلَمَّا انْصَرَفَ أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ لِیَأْتِیَهُ بِالثَّوْبِ نَظَرَ إِلَیَّ مَوْلَانَا أَبُو مُحَمَّدٍ ع فَقَالَ‏
مَا جَاءَ بِکَ یَا سَعْدُ فَقُلْتُ شَوَّقَنِی أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ عَلَى لِقَاءِ مَوْلَانَا
قَالَ وَ الْمَسَائِلُ الَّتِی أَرَدْتَ أَنْ تَسْأَلَهُ عَنْهَا
قُلْتُ عَلَى حَالِهَا یَا مَوْلَایَ
قَالَ فَسَلْ قُرَّةَ عَیْنِی وَ أَوْمَأَ إِلَى الْغُلَامِ
فَقَالَ لِیَ الْغُلَامُ سَلْ عَمَّا بَدَا لَکَ مِنْهَا
فَقُلْتُ ...

فَأَخْبِرْنِی یَا مَوْلَایَ عَنِ الْعِلَّةِ الَّتِی تَمْنَعُ الْقَوْمَ مِنِ اخْتِیَارِ إِمَامٍ لِأَنْفُسِهِمْ قَالَ مُصْلِحٍ أَوْ مُفْسِدٍ قُلْتُ مُصْلِحٍ قَالَ فَهَلْ یَجُوزُ أَنْ تَقَعَ خِیَرَتُهُمْ عَلَى الْمُفْسِدِ بَعْدَ أَنْ لَا یَعْلَمَ أَحَدٌ مَا یَخْطُرُ بِبَالِ غَیْرِهِ مِنْ صَلَاحٍ أَوْ فَسَادٍ قُلْتُ بَلَى قَالَ فَهِیَ الْعِلَّةُ وَ أُورِدُهَا لَکَ بِبُرْهَانٍ یَنْقَادُ لَهُ عَقْلُکَ‏ «3» أَخْبِرْنِی عَنِ الرُّسُلِ الَّذِینَ اصْطَفَاهُمُ اللَّهُ تَعَالَى وَ أَنْزَلَ عَلَیْهِمُ الْکِتَابَ وَ أَیَّدَهُمْ بِالْوَحْیِ وَ الْعِصْمَةِ إِذْ هُمْ أَعْلَامُ الْأُمَمِ‏ «4» وَ أَهْدَى إِلَى‏ الِاخْتِیَارِ مِنْهُمْ مِثْلُ مُوسَى وَ عِیسَى ع هَلْ یَجُوزُ مَعَ وُفُورِ عَقْلِهِمَا وَ کَمَالِ عِلْمِهِمَا إِذَا هَمَّا بِالاخْتِیَارِ أَنْ یَقَعَ خِیَرَتُهُمَا عَلَى الْمُنَافِقِ وَ هُمَا یَظُنَّانِ أَنَّهُ مُؤْمِنٌ قُلْتُ لَا فَقَالَ هَذَا مُوسَى کَلِیمُ اللَّهِ مَعَ وُفُورِ عَقْلِهِ وَ کَمَالِ عِلْمِهِ وَ نُزُولِ الْوَحْیِ عَلَیْهِ اخْتَارَ مِنْ أَعْیَانِ قَوْمِهِ وَ وُجُوهِ عَسْکَرِهِ لِمِیقَاتِ رَبِّهِ سَبْعِینَ رَجُلًا مِمَّنْ لَا یَشُکُّ فِی إِیمَانِهِمْ وَ إِخْلَاصِهِمْ فَوَقَعَتْ خِیَرَتُهُ عَلَى الْمُنَافِقِینَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى‏ وَ اخْتارَ مُوسى‏ قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلًا لِمِیقاتِنا إِلَى قَوْلِهِ‏ لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ‏ «الأعراف: 155.» فَلَمَّا وَجَدْنَا اخْتِیَارَ مَنْ قَدِ اصْطَفَاهُ اللَّهُ لِلنُّبُوَّةِ وَاقِعاً عَلَى الْأَفْسَدِ دُونَ الْأَصْلَحِ وَ هُوَ یَظُنُّ أَنَّهُ الْأَصْلَحُ دُونَ الْأَفْسَدِ عَلِمْنَا أَنْ لَا اخْتِیَارَ إِلَّا لِمَنْ یَعْلَمُ مَا تُخْفِی الصُّدُورُ وَ مَا تَکِنُّ الضَّمَائِرُ وَ تَتَصَرَّفُ عَلَیْهِ السَّرَائِرُ وَ أَنْ لَا خَطَرَ لِاخْتِیَارِ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ بَعْدَ وُقُوعِ خِیَرَةِ الْأَنْبِیَاءِ عَلَى ذَوِی الْفَسَادِ لَمَّا أَرَادُوا أَهْلَ الصَّلَاحِ.
کمال الدین و تمام النعمة، ج‏2، ص: 463

سعد بن عبد اللَّه قمّى گوید:
من شوق زیادى به گرد آورى کتابهایى داشتم که مشتمل بر علوم مشکله و دقایق آنها باشد و در کشف حقایق از آن کتابها تلاش و کوشش مى‏کردم و آزمند حفظ موارد اشتباه و نامفهوم آنها بودم و بر آنچه از معضلات و مشکلات علمى دست مى‏یافتم به آسانى به کسى نمى‏گفتم و نسبت به مذهب امامیّه تعصّب داشتم، …
تا آنکه گرفتار یک ناصبىّ شدم که در منازعه عقیدتى سخت‏گیرتر و در دشمنى کینه‏توزتر و در جدال و پیروى از باطل تندتر و در پرسش بدزبان‏تر و در پیروى از باطل از همه متعصّب‏تر بود.
یک روز که با وى مناظره مى‏ کردم گفت: اى سعد! واى بر تو و بر اصحاب تو شما رافضیان ...
سعد گوید: من با بهانه ای خود را از دست او رهانیدم ولى از خشم اندرونم پر شده بود و از غصّه نزدیک بود جگرم پاره پاره شود، و من پیش از آن طومارى تهیه کرده بودم و در آن چهل و چند مسأله دشوار را نوشته بودم که پاسخگویى براى آنها نیافته بودم و مى‏خواستم از عالم شهر خود احمد بن اسحاق که مصاحب مولایمان ابو محمّد (امام حسن عسگری) علیه السّلام بود پرسش کنم و به دنبال او رفتم،
او به قصد سرّ من راى (سامرا) و براى شرفیابى حضور امام علیه السّلام از قم بیرون رفته بود و در یکى از منازل راه به او رسیدم و چون با او مصافحه کردم گفت: خیر است،
گفتم: اوّلا مشتاق دیدار شما بودم و ثانیا طبق معمول سؤالهایى از شما دارم،
گفت: در این مورد با هم برابر هستیم، من هم مشتاق ملاقات مولایم ابو محمّد (امام حسن عسگری) علیه السّلام هستم و مى‏خواهم مشکلاتى در تأویل و معضلاتى در تنزیل را از ایشان پرسش کنم، این رفاقت میمون و مبارک است زیرا به وسیله آن به دریایى خواهى رسید که عجائبش تمام و غرائبش فانى نمى‏شود و او امام ما است.
بعد از آن با هم به سامرّا درآمدیم و به در خانه مولایمان رسیدیم اجازه خواستیم و براى ما اذن دخول صادر شد
سعد گوید: من نمى‏ توانم مولاى خود ابو محمّد علیه السّلام را در آن لحظه که دیدار کردم و نور سیمایش ما را فرا گرفته بود به چیزى جز ماه شب چهارده تشبیه کنم.
و بر زانوى راستش پسر بچه‏اى نشسته بود ...
بر او سلام کردیم و او پاسخ گرمى داد و اشاره فرمود که بنشینیم و چون از نوشتن نامه فارغ شد،...
ابو محمّد علیه السّلام به من نظر کرد و فرمود:
اى سعد! تو براى چه آمدى؟
گفتم: احمد بن اسحاق مرا به دیدار مولایمان تشویق کرد،
فرمود: و مسائلى که مى‏ خواستى بپرسى!
گفتم: اى مولاى من آن مسائل نیز بر حال خود است،
فرمود: از نور چشمم بپرس! و به آن پسر بچه اشاره فرمود و آن پسر بچه گفت:
از هر چه مى‏خواهى بپرس.
گفتم:…


اى مولاى من علّت چیست که مردم از برگزیدن امام براى خویشتن ممنوع شده‏ اند؟

فرمود: امام مصلح برگزینند و یا امام مفسد؟
گفتم: امام مصلح،
فرمود: آیا امکان ندارند که برگزیده آنها مفسد باشد؟ چون کسى از درون دیگرى که صلاح است و یا فساد مطّلع نیست.
گفتم: آرى امکان دارد،
فرمود: علّت همین است
و براى تو دلیل دیگرى بیاورم که عقلت آن را بپذیرد،
فرمود: رسولان الهى که خداى تعالى آنها را برگزیده و بر آنها کتاب فرو فرستاده و آنها را به وحى و عصمت مؤیّد ساخته تا پیشوایان امّتها باشند چگونه‏ اند؟
آیا مثل موسى و عیسى علیهما السّلام که پیشوایان امتند و بر برگزیدن شایسته‏ ترند و عقلشان بیشتر و علمشان کامل‏تر آیا ممکن است منافق را به جاى مؤمن برگزینند؟
گفتم: خیر،
فرمود: این موسى کلیم اللَّه است که با وفور عقل و کمال علم و نزول وحى بر او از اعیان قوم و بزرگان لشکر خود براى میقات پروردگارش هفتاد تن را برگزید و در ایمان و اخلاص آنها هیچ گونه شک و تردیدى نداشت،

امّا منافقین را برگزیده بود، 


خداى تعالى مى‏ فرماید:

وَ اخْتارَ مُوسى‏ قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلًا لِمِیقاتِنا « الأعراف: 155.»
و موسى براى وعده گاه ما از میان قومش هفتاد مرد را برگزید.(155)

تا این آیه: لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً (55-بقره)
و (نیز به یاد آورید) هنگامى را که گفتید: «اى موسى! ما هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد مگر اینکه خدا را آشکارا (با چشم خود) ببینیم!» (55)

تا آنجا که فرمود: فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ‏ (153-نساء)
و بخاطر این ظلم، صاعقه آنها را فرا گرفت (153)

و چون مى‏ بینیم که برگزیده پیامبر افسد بوده و نه اصلح در حالى که مى‏ پنداشته آنها اصلح هستند، مى‏ فهمیم برگزیدن مخصوص کسى است که ما فی الصّدور و ضمائر و سرائر مردم را بداند و برگزیدن مهاجرین و انصار ارزشى ندارد جایى که برگزیده پیامبران به جاى افراد صالح افراد فاسد باشند.


سپس مولایمان فرمود: اى سعد! ...
سعد گوید: سپس مولاى ما حسن بن علیّ علیه السّلام با آن پسربچه براى اقامه نماز برخاستند و من نیز برگشتم...

کمال الدین / ترجمه پهلوان، ج‏2، ص: 191 تا 206





چه بگویم و اصلاً چه می توان گفت؟
فقط می توانم بگویم:

الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت علی بن ابی طالب
خدا را شکر که مولایم علی شد!


دوستان در تصریح این معنا که امام و پیشوا و رهبری که بخواهد مردم را به سمت امر خدا هدایت کند باید تنها و فقط و فقط از سوی خود خدا مشخص شود این آیه را نیز تقدیم می کنم:

وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا (24-سجده)
و از آنان امامان (و پیشوایانى) قرار دادیم که به فرمان ما (مردم را) هدایت مى‏ کردند


امامت و پیشوایی برای هدایت مردم به سمت خدا فقط از سوی خدا مشخص می شود و خدا آن را واگذار نکرده است به احدی!

و امیدواریم در روز قیامت که:
یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ (71-اسراء)
روزى را که هر گروهى را با امامشان مى‏ خوانیم!(71)

ما را با امام زمانمان حضرت حجت ابن الحسن العسگری روحی لتراب مقدمه الفداه بخوانند و مشمول کسانی باشیم که:

فَمَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمینِهِ فَأُولئِکَ یَقْرَؤُنَ کِتابَهُمْ وَ لا یُظْلَمُونَ فَتیلاً (71)
پس کسانى که نامه عملشان به دست راستشان داده شود، آن را (با شادى و سرور) مى‏ خوانند و بقدر رشته شکاف هسته خرمایى به آنان ستم نمى‏شود! (71)



ای دل غمگین مباش که مولای ما علیست!

در چه حالیم؟؟

صد بار اگر توبه شکستی باز آی 

لطف خدا بیشتر از جُرم ماست!!!!!!!! 

 

اللهم صل علی محمد  و آل محمد و عجل فرجهم  

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 

خدایا ما که به خودمون رحم نمی کنیم 

تو به ما رحم کن! 

همونطور که تا الان رحم کردی 

به حق محمد و آل محمد 

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 

 

 

 

 

مقصود از سبلنا (راه های خدا)چیست؟

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم 

بسم الله الرحمن الرحیم 

وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ (69-عنکبوت)  

 و کسانی که در راه ما تلاش فراوان می کنند بدون شک به راه هایمان هدایت می کنیم و همانا خداوند با محسنین (و نیکوکاران) است. 

 

 

خوب این راه های خدا چی هستند؟ که هر کس نهایت تلاش خود را در راه خدا انجام دهد خداوند او را به سمت آنها هدایت میکند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

 

اول جواب مختصر رو تقدیم میکنم و بعد جواب تفصیلی 

 

مفرد کلمه ی سُبُل به معنی راه ها چی میشه؟ 

بله میشه سبیل به معنی راه 

 

حالا در دعای ندبه چی می گیم؟ 

 

أَیْنَ السَّبِیلُ بَعْدَ السَّبِیلِ  

که یعنی کجایند امام بعد از امام دیگر!!!!!!!!!!!!!!!!! 

 

خوب وقتی منظور از سبیل میشه امام 

سُبُل میشه چی؟ 

بله میشه امام ها 

 

و به این ترتیب معنی آیه چی میشه؟ 

 

بله 

میشه: 

اگر در راه منِ خدا نهایت تلاشتون رو بکنید دستتون رو میگذارم تو دست امام زمانتون!!! 

 

 

بنابر صریح روایات مقصود از صراط مستقیم ولایت امیرالمومنین هست 

 

سُبُل هم میشه ولایت سایر ائمه که ریشه در همان ولایت امیرالمومنین است 

 

 

اما پاسخ تفصیلی: 

  

در ذیل آیه ی شریفه ی بالا امام باقر علیه السلام می فرمایند:

قال علی بن إبراهیم: و فی روایة أبی الجارود، عن أبی جعفر (علیه السلام)، قال:  

«هذه الآیة  لآل محمد (صلى الله علیه و آله)، و لأشیاعهم». 

 

این آیه در شأن آل محمد و شیعیانشان است 

 

تفسیر قمی ج۲ ص ۱۲۹ 

 

 ما در قرآن مجید یک صراط داریم که همیشه به صورت مفرد است و یکتاست 

که در آیات مختلف با تعابیر مختلفی مانند 

 

صراطی (راه من) صراط مستقیم (راه راست) 

 

 

وَ أَنَّ هذا صِراطی‏ مُسْتَقیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبیلِهِ ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (153-انعام)  

 

این راه مستقیم من است، از آن پیروى کنید! و از راه‏هاى پراکنده (و انحرافى) پیروى نکنید، که شما را از راه حق، دور مى‏سازد! این چیزى است که خداوند شما را به آن سفارش مى‏کند، باشد که پرهیزگارى پیشه کنید!» (153) 

ثم قال علی بن إبراهیم: أخبرنا الحسن بن علی، عن أبیه، عن الحسین بن سعید، عن محمد بن سنان، عن أبی خالد القماط، عن أبی بصیر، عن أبی جعفر (علیه السلام)، فی قوله: وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ، قال: «نحن السبیل، فمن أبى فهذه السبل. 

تفسیر القمّی 1: 22۷.  

امام باقر علیه السلام می فرمایند: درباره ی سخن خدای تبارک و تعالی:

وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ، 

سبیل ما هستیم پس هر که از پیروی ما امتناع کرد اینها سُبُل هستند.

 

 

محمد بن الحسن الصفار: عن عمران بن موسى، عن موسى بن جعفر، عن علی بن أسباط، عن محمد بن الفضیل، عن أبی حمزة الثمالی، عن أبی عبد الله (علیه السلام) قال: سألته عن قول الله تبارک و تعالى: وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ. قال: «هو و الله علی، هو و الله الصراط و المیزان». 

بصائر الدرجات: ص۸۹/ح 9.  

ابوحمزه ثمالی نقل کرده است که: درباره ی این سخن خدای تبارک و تعالی که می فرمایند: وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ (همانا این راه مستقیم من است از آن تبعیت کنید) از امام صادق علیه السلام پرسیدم. 

فرمودند:به خدا قسم آن صراط مستقیم علی علیه السلام است.

  

ابن الفارسی فی (الروضة): قال رسول الله (صلى الله علیه و آله): وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ، قال: «سألت الله أن یجعلها لعلی ففعل». 

روضة الواعظین: 106.  

رسول خدا درباره ی آیه شریفه ی وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ فرمودند: 

از خدا درخواست کردم که آن را برای علی علیه السلام قرار دهد و همان کا را کرد.

محکم ترین رشته ی ایمان!

 رسول خدا صلوات الله علیه و آله از ابوذر پرسیدند: 

کدام رشته ی ایمان محکمتر راست؟ 

ابوذر پلسخ داد:  خدا و رسولش داناترند 

رسول خدا فرمودند: الموالاه فی الله و المعاداه فی الله  البغض فی الله 

دوستی کردن در راه خدا و دشمنی کردن در راه خدا و بغض برای خدا 

 

تحف العقول مواعظ النبی و حکمه ص ۵۴ 

 

ریشه ی ایمان را حب و بغض قلب مشخص میکند... 

 

چه چیزی را دوست داریم و چرا 

چه چیزی را دشمن داریم و چرا

اگر طاقت دارید بیایید ببینید امامتان چه گفته است!!!!!!!!!!!!

بسم الله الرحمن الرحیم
بسم رب الشّهداء و الصدّیقن

سلام بر شیعیان منتظر واقعی
سلامی هم بر محبان امیدوار
سلامی هم بر آزدگان عالم

تقدیم میکنم سخنان مولای شهیدم حضرت حسین بن علی سیدالشهداء در عصر عاشورا را



امام حسین علیه السّلام در عصر عاشورا رو به سوى آن قوم کرده
به راست و چپ نگریست
و هیچ یک از اصحاب و یاران خود را ندید،
مگر آن بر خاک افتادگانى را که پیشانى به خاک ساییده و مرگ صدایشان را بریده بود. پس صدا زد:
«اى مسلم بن عقیل!
اى هانى بن عروه!
اى حبیب بن مظاهر!
اى زهیر بن قین!
اى یزید بن مظاهر! اى یحیى بن کثیر! اى هلال بن نافع! اى ابراهیم بن حصین! اى عمیر بن مطاع! اى اسد کلبى! اى عبد اللّه بن عقیل!
اى مسلم بن عوسجه!
اى داود بن طرمّاح!
اى حرّ ریاحى!
اى على بن الحسین!
شما اى دلاور مردان پایدار و اى سواران عرصه پیکار! چرا شما را فریاد مى‏ کنم و پاسخم نمى‏ دهید و فرا مى‏ خوانم و از من نمى‏ شنوید؟!
آیا شما خوابید که به بیدارى‏تان امیدوار باشم یا محبّتتان از امام خود برگشته که به یارى‏اش نمى‏ شتابید؟!

اینک این (کودکان و) بانوان پیامبرند که از فقدان شما (در هراس افتاده) ناتوان گشته‏ اند.
اى بزرگواران غیور!
از خواب خود برخیزید و این سرکشان پست را از حرم پیامبر صلّى اللّه علیه و آله برانید!
ولى (افسوس!) به خدا سوگند مرگ شما را به خاک افکنده و روزگار دغل‏ با شما بى‏ وفایى کرده است وگرنه شما از پاسخ دعوت من کوتاهى نمى‏ کردید و از یارى من ناپیدا نمى‏ شدید.
هان! اینک ما از فقدان شما داغداریم و به شما مى‏ پیوندیم که ما از آن خداییم و به سوى او بازآییم» «1».

بعد اشعارى بدین مضمون خواند:
«راد مردانى که چون براى دفع بلاهاى روزگار- در آن حال که میان نیزه داران و فشارآوران (میدان نبرد) افتاده بودند-
فرا خوانده شدند، دلها را بر زره‏ها پوشیدند و به سوى جانبازى هجوم آوردند و حسین علیه السّلام را یارى کردند.
وه چه جوانمردانى! که زندگى عاریتى را ناخوش داشته رها کردند و به پوشش زیباى حیات ابدى در آمدند» «2».

امام باقر علیه السّلام فرمود: ...
حسین بن على علیه السّلام کشته‏ هاى خود را کنار هم‏ مى‏ نهاد و مى‏ فرمود: «کشته‏ هاى ما، کشته‏ هاى پیامبران و آل پیامبرانند»«3»!

و در روایت دیگرى آمده است که:
(در روز عاشورا) چون کار بر حسین علیه السّلام سخت شد و تنهاى تنها ماند،
به خیمه‏ هاى برادرانش نگریست و آنها را خالى دید
،
به خیمه‏ هاى فرزندان عقیل نگاه کرد و آنها را خالى دید،
به خیمه‏ هاى اصحاب نگاه کرد و کسى را ندید
و فراوان مى‏ فرمود: لا حول و لا قوّة الّا باللّه العلىّ العظیم.

سپس به خیمه‏ هاى بانوان رفت
و پس از آن به خیمه فرزندش زین العابدین علیه السّلام آمده او را دید که بر روى پوست خشنى افتاده و زینب علیها السّلام از او پرستارى مى‏کند.
زین العابدین علیه السّلام چون امام علیه السّلام را دید خواست برخیزد، نتوانست.
به عمّه خود گفت: مرا به سینه خود تکیه ده این فرزند رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله است که آمده!
زینب علیها السّلام پشت او نشسته او را به سینه خود تکیه داد.
امام علیه السّلام از حال او جویا شد و او خدا را سپاس گفت.
سپس عرض کرد: پدر جان! امروز با این منافقان چه کردى؟
فرمود: «فرزندم! شیطان بر ایشان چیره گشته و خدا را از یادشان برده است. جنگ میان ما و آنان چنان شعله‏ ور شد که زمین از خون ما و ایشان به جوش آمد» «4».
زین العابدین علیه السّلام عرض کرد: پدر جان! عمویم عبّاس کجاست؟
دیده‏ هاى زینب علیها السّلام اشکبار شد و به برادرش نگریست تا چه پاسخ مى‏ دهد، زیرا او زین العابدین علیه السّلام را از شهادت عمویش عبّاس علیه السّلام آگاه نکرده بود تا مبادا بیمارى‏اش سخت‏تر شود.
امام علیه السّلام فرمود: «فرزندم! عمویت کشته شد و کنار فرات دستانش را بریدند» «5».
علىّ بن الحسین علیه السّلام چنان گریست که بیهوش شد.
چون به هوش آمد از یکایک عموها و عموزادگانش مى‏ پرسید و امام علیه السّلام مى‏ فرمود: «شهید شد»«6».

پرسید: برادرم على، حبیب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه و زهیر بن قین چه شدند؟
فرمود: «فرزندم! بدان که در خیمه‏ ها مرد زنده‏ اى جز من و تو نمانده است» «7».
همه آنان که مى‏ پرسى اینک کشته بر روى خاک‏اند.
امام سجّاد علیه السّلام سخت گریست.
سپس به عمّه خود زینب علیها السّلام فرمود: شمشیر و عصایى به من ده.
امام علیه السّلام فرمود: «براى چه مى‏خواهى» «8»؟!
عرض کرد: تا بر عصا تکیه کنم و با شمشیر از حریم فرزند رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله پاس دارم، که دیگر خیرى در زندگى دنیا نیست.
امام علیه السّلام او را بازداشته به سینه چسبانید و فرمود:
«فرزندم! تو پاک‏ترین ذریّه و برترین عترت منى، تو جانشین من بر این کودکان و بانوانى، ایشان غریب و تنهایند که خوارى و یتیمى و شماتت دشمنان و حوادث تلخ روزگار آنان را فرا گرفته است،
هرگاه فریادشان بلند شد آرامشان کن،
هرگاه به هراس افتادند مونسشان باش و با (مهربانى و) سخنان نرم خود خاطرشان را آسوده ساز،
زیرا آنان غیر از تو مرد دیگرى ندارند تا به او انس گیرند و غم و غصه‏ هایشان را به او گویند.
بگذار ایشان تو را ببویند و تو آنان را ببویى
و آنان بر تو بگریند و تو بر آنان بگریى» «9».
سپس دست او را گرفته و با صداى بلند فرمود:
«اى زینب! امّ کلثوم! سکینه! رقیّه! فاطمه!
سخنم را بشنوید و بدانید که فرزندم على جانشین من بر شماست و او امام مفترض الطّاعه است.
سپس به او فرمود:
فرزندم! از من به شیعیانم سلام برسان و بگو:
پدرم غریبانه به شهادت رسید، بر او سوگوارى و گریه کنید» «10».




__________________________________________________
(1) یا مسلم بن عقیل، و یا هانی بن عروة، و یا حبیب بن مظاهر، و یا زهیر بن القین، و یا یزید بن مظاهر، و یا یحیى بن کثیر، و یا هلال بن نافع، و یا إبراهیم بن الحصین، و یا عمیر بن المطاع، و یا أسد الکلبیّ، و یا عبد اللّه بن عقیل، و یا مسلم بن عوسجة، و یا داود بن الطّرماح، و یا حرّ الرّیاحیّ، و یا علیّ بن الحسین، و یا أبطال الصّفا، و یا فرسان الهیجاء، مالی أنادیکم فلا تجیبونی، و أدعوکم فلا تسمعونی؟! أنتم نیام أرجوکم تنتبهون، أم حالت مودّتکم عن إمامکم فلا تنصرونه؟! فهذه نساء الرّسول صلّى اللّه علیه و آله لفقدکم قد علاهنّ النّحول، فقوموا من نومتکم، أیّها الکرام، و ادفعوا عن حرم الرّسول الطّغاة اللّئام، و لکن صرعکم و اللّه ریب المنون و غدر بکم الدّهر الخئون، و إلّا لما کنتم عن دعوتی تقصرون، و لا عن نصرتی تحتجبون، فها نحن علیکم مفتجعون و بکم لاحقون، فإنّا للّه و إنّا إلیه راجعون.
(2) قوم اذا نودوا لدفع ملمّة و القوم بین مدّعس و مکردس‏
لبسوا القلوب على الدّروع و أقبلوا یتهافتون على ذهاب الأنفس‏
نصروا الحسین فیا لها من فتیة عافوا الحیاة و البسوا من سندس‏


(3) قتلانا قتلى النّبیّین و آل النّبیّین.
(4) یا ولدی قد استحوذ علیهم الشّیطان فانساهم ذکر اللّه، و قد شبّ الحرب بیننا و بینهم لعنهم اللّه حتّى فاضت الأرض بالدّم منّا و منهم.
(5) یا بنیّ انّ عمّک قد قتل، قطعوا یدیه على شاطئ الفرات.
(6) قتل.
(7) یا بنیّ اعلم انّه لیس فی الخیام رجل حیّ إلّا أنا و أنت، و أمّا هؤلاء الّذین تسأل عنهم فکلّهم صرعى على وجه الثّرى.
(8) و ما تصنع بهما.
(9) یا ولدی انت اطیب ذرّیتی، و افضل عترتی، و انت خلیفتی على هؤلاء العیال و الاطفال، فانّهم غرباء مخذولون، قد شملتهم الذّلّة و الیتم و شماتة الاعداء و نوائب الزّمان سکّتهم اذا صرخوا، و آنسهم اذا استوحشوا، و سلّ خواطرهم بلین الکلام، فانّهم ما بقى من رجالهم من یستأنسون به غیرک و لا احد عندهم یشکون الیه حزنهم سواک، دعهم یشمّوک و تشمّهم، و یبکوا علیک و تبکی علیهم.
(10) یا زینب و یا امّ کلثوم و یا سکینة و یا رقیّة و یا فاطمة، اسمعن کلامی و اعلمن انّ ابنی هذا خلیفتی علیکم، و هو امام مفترض الطّاعة ثمّ قال له: یا ولدی بلّغ شیعتى عنّى السّلام فقل لهم: انّ ابى مات غریبا فاندبوه و مضى شهیدا فابکوه.

منبع: فرهنگ جامع سخنان امام حسین(علیه السلام) ،ص:539 تا 542






یا لثارات الحسین



و این جملات را خواندم!!!!!

فرزندم! از من به شیعیانم سلام برسان و بگو:
پدرم غریبانه به شهادت رسید، بر او سوگوارى و گریه کنید» .



و باز دوباره خواندم!!!!!!!!

فرزندم! از من به شیعیانم سلام برسان و بگو:
پدرم غریبانه به شهادت رسید، بر او سوگوارى و گریه کنید» .




و باز دوباره میخوانم

فرزندم! از من به شیعیانم سلام برسان و بگو:
پدرم غریبانه به شهادت رسید، بر او سوگوارى و گریه کنید» .






اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

یا لثارات الحسین

اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
یا حجت بن الحسن عجل علی ظهورک









کسانی که طاقت داشتند و تا آخر کامل خواندند صلواتی هدیه کنند...

برای چه کسی؟؟؟؟؟

 آهای علی ۱۱۰

برای چه کسی می نویسی؟ 

حرف میزنی؟ 

سکوت میکنی؟ 

خشمگین می شوی؟ 

غصه می خوری؟ 

دعا می کنی؟ 

کار میکنی؟ 

 

 

برای چه کسی؟؟؟؟؟

سوالی از حافظ در مورد چگونه بودن برای امام زمان


رفتم سراغ حافظ
گفتم بگو بدانیم آیا پیشنهادی داری که کاری کنیم تا حضرت حجت ما را بخرند؟؟؟؟؟؟؟ تا خرج ایشان بشویم؟

جواب تفأل آمد:
نقل قول:

چو قرب او طلبی در صفای نیت کوش

ما برای که کار می کنیم؟

یک سوال 

اگر ما به دنبال رضای خدا باشیم 

آیا نظر مردم درباره ی ما مهم است؟؟؟

 

مهم کسب رضای الهی است! 

 

البته اگر هدف بندگی خدا و جلب نظر خدا باشد!!!!!!!!!

 

اما اگر نظر دیگران برای ما مهم باشد یا بخواهیم که دیده شویم یا بفهمیم که دیده شده ایم یا نه همین نشان از این دارد که گویا به جز خدا به دنبال جلب نظر کس دیگری هم هستیم!!!!! 

 

و این یعنی شرک در عبادت!!!!!!!!!!!!!!!!!!! و مراتبی از ریا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! 

 

خداوند توفیق عمل خالص به همه ی ما بیچارگان فقیر عاجز عنایت فرماید به برکت ۱۴ معصوم علیهم السلام! 

 

خدای متعال می فرماید: من بهترین شریکم. اگر کسی در عمل، دیگری را شریک بکند، من این عمل را قبول نمی کنم و به آن شریک واگذار می کنم. 

 

گر زچشم همه ی خلق بیافتم سهل است 

تو میانداز که مخذول تو را ناصر نیست 

 

 

 

پ.ن: "عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ رِبْعِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ  عَنْ 

 أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام): 

 قَالَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلوات الله علیه) یُسَلِّمُ عَلَى النِّسَاءِ وَ یَرْدُدْنَ عَلَیْهِ السَّلَامَ وَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) یُسَلِّمُ عَلَى النِّسَاءِ وَ کَانَ یَکْرَهُ أَنْ یُسَلِّمَ عَلَى الشَّابَّةِ مِنْهُنَّ وَ یَقُولُ أَتَخَوَّفُ أَنْ یُعْجِبَنِی صَوْتُهَا فَیَدْخُلَ عَلَیَّ أَکْثَرُ مِمَّا أَطْلُبُ مِنَ الْأَجْرِ"؛  

 

حضرت ابی عبدالله علیه السلام:

رسول الله به زنان سلام می کرد و جواب سلام آنها را می داد و حضرت امیرالمومنین هم بر زنان سلام می دادند ولی کراهت داشت که بر زنان جوان سلام نماید، و می فرمود: نگران هستم از این که از صدای آنها تعجب نمایم و این کار ضررش برای من بیش از ثواب آن باشد.  

اصول کافی ج 2، ص 648 

 

 ایمان من از امیرالمومنین فکر نمی کنم بیشتر و محکم تر باشد!

ایشان در بعضی از امور با آن مرتبه ی ایمانشان احتیاط می کردند!

حب و بغض ملاک ایمان از منظر قرآن کریم

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم 

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

لَا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءهُمْ أَوْ أَبْنَاءهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُوْلَئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَان ﴿۲۲-مجادله﴾

 

هیچ قومی را که ایمان به خدا و روز قیامت دارد نمی‏یابی که با مخالفان خدا و رسولش دوستی کنند، هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندان آنها باشند، آنها کسانی هستند که خدا ایمان را بر صفحه قلوبشان نوشته (۲۲) 

 

ما را چه می شود؟ فقط لحظاتی صادقانه به این عبارات بیاندیشیم!!!

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

خودم و شما را تنها به اندیشیدن به این سخنان دعوت میکنم

حداقل اندکی صادقانه با خود بیاندیشیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!



استادِ استاد با خودشان در سن 22 سالگی گفته اند:

نقل قول: 800x600
بالاخره حقیر با اینکه در آن‏وقت بیش از بیست و دو سال از عمرم نگذشته بود عرض کردم:
بنده بالوجدان مى‏بینم که اگر در مقابل شخص بزرگى قرار بگیرم در حال خود تغییر و شرم و خضوعى مى‏بینم
و هر قدر آن شخص بزرگ‏تر و وجیه‏تر باشد دگرگونى حال بیشتر مى‏شود،
امّا در عین حال که معتقدم و همه‏ ى ما معتقدیم که خداى متعال از هر بزرگى و صاحب‏ جاهى بزرگ‏تر و وجیه‏تر، بلکه همه‏ ى بزرگى‏ ها در مقابل عظمت او هیچ و همه چیز ناچیز است،
پس چرا وقتى به نماز مى‏ ایستم با اینکه یقینا خود را در مقابل حق - جل و علا - قرار مى‏ دهم هیچ تأثیرى و تفاوتى و تغییر حالى در خود نمى‏ یابم؟
«انما المؤمنون الذین اذا ذکر اللّه‏ وجلت قلوبهم.»
همانا مومنان کسانی هستند که هنگامی که خداوند در مقابلشان یاد می شود قلوبشان از ترس به لرزه در می آید
از اینجا مى‏ فهمم که این ایمان، ایمان واقعى نیست؛
لذا مى‏ کوشم که خود را به مرحله‏ اى برسانم که قدرى از آثار جمال و عظمت حق را در قلب خود بیابم.

از مهمترین مصادیق ذکر و یاد خدا چیست؟؟؟

وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْری (14-طه)
نماز اقامه کن برای ذکر و یاد من!!!!



نشانه ی علم واقعی چیست؟
و نشانه ی عالمان واقعی چیست؟


َ إِنَّما یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء(فاطر- 28)
حقیقت چنین است: از میان بندگان خدا، تنها علما از او مى‏ ترسند (28)


نشانه ی علم نافع و حقیقی ادراک واقعی عظمت خداست که نتیجه ی آن خشیت از مقام عظمت پروردگار است!!!



همه شنیدیم که روایت داریم

نماز معراج مومن است



حالا خداوکیلی با نماز به معراج میریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگر نه
یا روایت غلط است نعوذاً بالله

یا نماز ما نماز نیست و ایمان ما ایمان نیست!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!



مگه ما چه قدر از عمرمون باقی مونده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

تا کی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


خدا توفیق بده تا یکم راست بگیم


خدا یکم محبتش رو حقیقتاً به دل ما بیاندازد تا او را حقیقتاً بخواهیم تا اندکی از آثار حقیقی ایمان در ما هم پیدا بشه به حق 14 معصوم


استدعا دارم به این فرازها اندکی بیاندشید!


علی 110 برای مدتی در تالار حضور ندارد

دلیل عدم حضور:
گفتند:
امام زمان عالمِ ناقل نمی خواهند،
عالمِ عامِِل می خواهند!


SmileSadSadSadSad

(۲۲/آبان/۸۹ ۱۹:۲۸)استادِ استادِ نوشته است:  *****ص82: متأسفانه بسیاری از ما از دین و از حقایق، تنها در پی یادگرفتن الفاظی هستیم که آنها را به دیگران تحویل دهیم و هیچگاه در صدد این نیستیم که آیا مطالبی که یاد گرفته ایم و به حساب خودمان با یادگرفتن آنها خود را مسلمان میدانیم اعتقاد قلبی ما شده یا خیر؟!



...پس هان ای عزیز تنها به یادگرفتن قناعت مکن؛ زیرا یادگرفتن وقتی به انسان نفع می دهد که معلومات او توأم با اعتقاد باشد .البته منظور نفع اخروی است و الّا چه بسا افرادی با همین محفوظات، سال های سال از منافع دنیوی آن برخوردار و امور خود را به خوبی بگذرانند و مردم، اطرافشان را گرفته، انها را از بزرگان دین هم بدانند، و همین اجتماع و اعتقاد مردم، امر را بر انها مشتبه کرده، زودتر آنها را به هلاکت معنوی برساند.



اعتقاد نیز اگر اعتقاد صحیح و جازم باشد ملازم و همراه با عمل است. اگر عمل صحیح، ناشی از اعتقاد درست باشد دارای اثر و علامت است؛ روز به روز یقین و شوق به عالم بقا و پشت کردن به دنیا را زیادتر می کند تا جایی که انسان می شود ((روحانی)) و در عین حال که در زندان تن و عالم ناسوت محبوس است قلبش که از برکت اعمال صالح به حیات انسانی زنده شده، با ملاء اعلی در ارتباط است و نمونه ای از فیوضات عالم غیب را درک می کند.



{ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُو }"نحل-97"
(( هر کس- از مرد یا زن- کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگى پاکیزه‏اى، حیاتِ [حقیقى‏] بخشیم، و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام مى‏دادند پاداش خواهیم داد))

پس هر عِلمی برای عمل است و قیمت هر عملی به قدر نیت عامل اوست و هر نیتی برای نتیجه است. در این عالم همه فعالیت می کنند، لکن اهداف و نیات و در نتیجه آثار مختلف است؛ زیرا از هر عملی اثری در نفس انسان پیدا میشود. اگر عمل ظلمانی بود ایجاد ظلمت می کند و اگر نورانی بود اثری دل افروز و نورانی خواهد داشت.




(۲۲/آبان/۸۹ ۱۹:۲۸)استادِ استادِ نوشته است:  ***ص84:یکی از نشانه های ایمان صحیح و اعتقاد درست این است که اگر انسان بین دو امر مخیر شد که در یکی رضای خالق و سخط و خشم مخلوق و در دیگری عکس آن باشد، رضای خالق را بر رضای مخلوق ترجیه دهد.

(( مِنْ صِحَّةِ یَقِینِ الْمَرْءِ الْمُسْلِمِ أَنْ لَا یُرْضِیَ النَّاسَ بِسَخَطِ اللَّه‏)) ((از امام صادق (علیه السلام) که فرمود:

از درستى یقین مرد مسلمان این است که مردم را خشنود نکند به خشم خدا))"اصول کافى-ترجمه کمره‏اى، ج‏4، ص: 183باب فضل یقین‏"



خواهران و برادران ایمانی

حقیقتاً التماس دعا دارم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

پس از خواندن این

اگر خواستیم تکانی بخوریم این دو تاپیک مفید است إن شاء الله...

درست کردن ایمان و اصلاح قلبم را از کجا شروع کنم؟ (پست ویژه)

راه اینکه خدا به ما حکمت بده چیه؟(مقاله ی فوق ویژه و کاربردی