او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

خدایا ما را از منتظران حقیقی اش قرار ده
او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

خدایا ما را از منتظران حقیقی اش قرار ده

چه کنم تا خدا به من حکمت بدهد؟ نشانه اش چیست؟ (مقاله ی ویژه)

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام
ابتدا یه حدیث فوق العاده کاربردی و بسیار بسیار بسیار حیاتی تقدیم میکنم :




امیرالمومنین می فرمایند که خداوند به حضرت رسول فرمود:



یا أحمد إن العبد إذا جاع بطنه و حفظ لسانه علمته الحکمة
و إن کان کافرا یکون حکمته حجة علیه و وبالا
و إن کان مؤمنا
تکون حکمته له نورا و برهانا و شفاء و رحمة فیعلم ما لم یکن یعلم و یبصر ما لم یکن یبصر
فأول ما أبصره عیوب نفسه حتى یشتغل بها عن عیوب غیره
و أبصره دقائق العلم حتى لا یدخل علیه الشیطان من موضع و أبصره حیل الشیطان و حیل نفسه حتى لا یکون لنفسه علیه سبیل‏...

الوافی ج 26 ص 151




خداوند به رسول خدا فرمود:
ای احمد اگر بنده ی من شکم و زبانش را کنترل کند و حفظ کند، به او حکمت را تعلیم می دهم
اگر آن بنده کافر باشد، آن حکمت علیه خودش حجت خواهد بود و وبالش خواهد شد (در روز قیامت)
اما اگر مومن بود
آن حکمت را برایش نور و برهان و شفا و رحمت قرار میدهم پس آنچه را که قبلاً نمی دانست می فهمد، و آنچه را قبلاً نمی دید میبیند.
پس اولین چیزی که او را بدان بینا میکنم عیوب نفسش است تا آنچنان مشغول آنها شود که از عیوب دیگران باز ماند
و او را به دقایق نکات علمی بینا می گردانم تا اینکه شیطان بر او مسلط نگردد و او را نسبت به حیله های شیطان و نفس بصیر می کنم بر او تسلط پیدا نکنند...






حدیث حاوی نکات بسیار عظیم و حیرت انگیزی است که سعی میکنم در حد وسع اندکم مقداری از آن را تقدیم کنم


اول اینکه تصریح دارد که حکمت را خدا عنایت میکند و اکتسابی نیست!!!!!!!!!!!
البته مقدماتش دست ما است اما خودش نه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


دوم اینکه می فرماید مهمترین نشانه ی اینکه خدا به کسی حکمت داده این است که بینای عیوب خودش می شود!!!
اما مهمتر از آن کیفیت آن است
چنان عیوب خود را در مقابلش نمایان میبیند که از دیدن عیوب دیگران فارغ میشود!!!!!!!!!!!!!!!!!

یکی از مهمترین وجوه تمایز ما و انسانهای حکیم همین است
که ما گرچه بعضاً عیوب خود را هم میبینیم اما ماشالله ماشالله عیوب دیگران رو هم خوب جلوی چشمامون هست!!!


اما همونطور که در این حدیث شریف هم مشاهده می فرماید انسان حکیم چنان در عیوب خود غرق میشود که دیگه فارغ میشود از عیب جویی و دیدن عیوب دیگران!!!


البته آثار حیرت انگیز دیگری هم در متن حدیث برای حکمت ذکر شده است که توضیحش در اینجا نمیگنجد!!





اما قصه ی ما به همین جا ختم نمیشود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


تا انسان به عیوبش واقف نشود کبر از قلبش خارج نمی شود!!!!!!!!!
تا کبر از قلبش خارج نشود، خشوع به قلبش وارد نمی شود که خشوع و کبر دو ویژگی متضاد است!!!!!!

تا خشوع به قلب انسان وارد نشود، یقین به قلب انسان وارد نمی شود(( (امام صادق علیه السلام:

لَا یَقِینَ إِلَّا بِالْخُشُوع‏
یقین‏ جز با خشوع بدست نمی آید
"تحف العقول، النص، ص: 304")))

تا یقین به قلب انسان وارد نشود ایمانش مستودع است و مستقر نیست و به قول معروف به یه پیسّی میپرّه ایمانمون در پیچ و خم امتحانای جوندار!!!!!!


امیرالمومنین امام على علیه السّلام فرماید:
غایة الایمان الإیقان.
نهایت ایمان‏ یقین‏ است.
زندگانى حضرت زهرا علیها السلام ( ترجمه بحار الأنوار)، ص: 922


و در این حدیث نورانی راهکار بدست آوردن حکمت را که در نهایت منجر میشود به ایمان راسخ چه چیز معرف میکند؟


بله

کنترل شکم و زبان!!!!!!!!!!!!!


شدت کاربردی بودن و عظمت و مفید بودن این حدیث این است که یک دستور العمل بسیار کاربردی به انسان میدهد برای کسب حکمتی که مقدمه ی واقف شدن به عیوب است
و واقف شدن به عیوبی که مقدمه ی خروج کبر است
و خروج کبری که مقدمه ی ورود خشوع است
و ورود خشوعی که مقدمه ی ورود یقین است
و ورود یقینی که مقدمه ی تبدیل ایمان مستودع به ایمان مستقر و راسخ است!!!! إن شاء الله



همچنان که در تاپیک
درست کردن ایمان و اصلاح قلبم را از کجا شروع کنم؟ (پست ویژه)
هم از قول مولا علی در خطبه 176 بیان داشتیم که فرموده اند:


وَ اللَّهِ مَا أَرَى عَبْداً یَتَّقِی تَقْوَى تَنْفَعُهُ حَتَّى [یَخْتَزِنَ‏] یَخْزُنَ لِسَانَهُ ...
وَ لَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلوات الله علیه:
لَا یَسْتَقِیمُ إِیمَانُ عَبْدٍ حَتَّى یَسْتَقِیمَ قَلْبُهُ
وَ لَا یَسْتَقِیمُ قَلْبُهُ حَتَّى‏ یَسْتَقِیمَ لِسَانُه‏


به خدا قسم هیچ بنده ی با تقوایی را نمی بینم که از تقوایش بهرهمند گردد مگر آنکه زبان خود را حفظ کند

و همانا از رسول خدا صلوات خدا بر او باد فرمود:

ایمان بنده درست نمی شود تا وقتی که قلبش درست نشود
و قلبش درست نمی شود تا زمانی که زبانش درست نشود
همانطور که مشاهده میکنید
این هم دقیقاً بیان دیگری است از همین سیکلی که به طرق مختلف بیان فرموده اند


راه خیلی عجیب نیست
کو رونده اش؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟







پدر و مادر حقیر را اگر راه داشت دعا بفرماید...

این دو مستند را ببینید و نظر دهید (به احتمال فراوان دیدگاه شما ر

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
این دو مستند را به سفارش شبکه ی isda ساختیم

ببینید و نظر دهید

فقط ترتیبش هم مهم هست

شاید نظر شما را نسبت به خیلی چیزها تغییر دهد!!!!!!!!!!!!!!!!!

شماره یک: لینک مشاهده:
برای شیطان گران تمام می شود

isda.ir/detail.aspx?id=915077


[تصویر: getimg.aspx?imgtype=big&id=713582]




و بعد از آن:

مستند: لینک مشاهده:
فقر و ثروت
http://isda.ir/detail.aspx?id=924294

[تصویر: getimg.aspx?imgtype=big&id=719467]

پاسخی به نظر یک بازدید کننده در خصوص بیانات استاد

بسم الله الرحمن الرحیم

در پی ارسال این مطلب: نکاتی ارزشمند پیرامون سلوک الی الله

یکی از بازدید کنندگان که لطف کرده بودند مطلب رو خونده بودن این نظر رو داده بودند:

"سلام
نگفتید این جناب استاد کی هستن؛ ولی شاید ایشون استاد حوزه یا دانشگاه و ... باشن؛ نه استاد اخلاق و عرفان به معنای واقعی. چون اساتید عرفان تاکید میکنند که وقتی شما در طول روز مراقب اعمالت باشی و حداقلی از لیاقت رو پیدا کنی، شب اصلا "نمیگذارند" که شما بخوابی! نه اینکه به زور به زور بخوای خودت پاشی و در حال چرت زدن توی رخت خوابت بشینی!!!
بنده خودم هم اینو تجربه کردم. اصلا مومنین گذشته رو در نظر بگیرید! این بندگان خدا که ساعت یا موبایل نداشتن که بخوان با صدای زنگش بیدار بشن و عبادت کنن. پس چطور بیدار میشدن؟ بیدارشون میکردند! لابد شنیدید که یه وقتی شیخ عباس قمی نماز شبش قضا شد؛ فرداش گریه میکرد که چرا اینجور شده؟ پسرش بهش گفت باباجان نماز واجبت که قضا نشده! نماز شبه! جواب داد: من به خاطر قضا شدن نماز شب گریه نمیکنم، به خاطر این گریه میکنم که دیروز حتما یه کاری کردم که شب بیدارم نکردن!
به نظرم اولویت ما باید کنترل نگاه، فکر، خوش قول بودن، خوش رو بودن، راستگو بودن و اینجور چیزا باشه؛ در ادامه، توفیق تهجد و ... خودش به سراغمون میاد.
یا علی.
"

ابتدا تشکر می کنم از این بنده ی خدا که زحمت کشیدند و مطالبی که فکر میکردند مفید است را برای بنده نگاشتند

اما توضیحاتی در مورد مطلب ارسالی و نظرات این بنده ی خدا

"سلام
نگفتید این جناب استاد کی هستن؛
"

ببینید اولاْ مهم نیست که ایشان چه کسی هستند

به قول مولا امیرالمومنین ببینید چه می گوید نه اینکه چه کسی می گوید!

اما در مورد این قسمت از فرمایشات ایشان:

"شاید ایشون استاد حوزه یا دانشگاه و ... باشن؛ نه استاد اخلاق و عرفان به معنای واقعی. چون اساتید عرفان تاکید میکنند که وقتی شما در طول روز مراقب اعمالت باشی و حداقلی از لیاقت رو پیدا کنی، شب اصلا "نمیگذارند" که شما بخوابی!"

تمام این مطالبی را هم خود بنده ی حقیر میدانم و از من خیلی بیشتر و بهتر از اینها رو خود حضرت استاد میدانند و این مطالبی که ایشان نوشته اند همه از بدیهیات حداقلی است که هر کسی که حداقل گامی بخواهد در مسیر خود سازی بردارد اینها را میداند

بنده هم به طور مثال این حدیث و روایات متعدد دیگر را در این زمینه و حتی آیات قرآن را میدانم مانند:

مرحوم صدوق که درکتاب علل الشرایع نقل میکند که کسی خدمت حضرت امیر(علیه السلام) رسید و پرسید:

چرا توفیق نماز شب ندارم؟

حضرت فرمود:

انت رجل قد قیدتک ذنوبک.

تو کسی هستی که گناهان روزت تو را به بند کشیده.

 

مشکل حقیر و فقیر سراپا تقصیر ندانستن این بدیهیاتی که این بنده ی خدا لطف کرده اند و در نظرشون درج کرده اند نیست!

استاد هم میدانند که من همه ی اینها و بیش از اینها را بلد هستم

اما مشکل حقیر چیز دیگری است!!!

این بنده ی خدا گفته است:

"
به نظرم اولویت ما باید کنترل نگاه، فکر، خوش قول بودن، خوش رو بودن، راستگو بودن و اینجور چیزا باشه؛ در ادامه، توفیق تهجد و ... خودش به سراغمون میاد.
یا علی.
"

خوب اینها هم همه از بدیهیات است

اما

مشکل بنده ی حقیر این است که فاصله ی بسیار بعیدی است بین آنچه من میدانم و آنچه میتوانم عمل کنم و در مقابل این نفس سرکش بیاستم

پس حضرت استاد با توصیه های گوهر بار خود خواستند از طریقی وارد شوند که توان من در انجام آن بیشتر است و برای شروع برای من بیشتر قابلیت عملی شدن دارد

یعنی یک مرحله عمیق تر

من را توجه دادند به این نکته ی حیاتی که درست است که تو باید تمام تلاش و جهد خود رو برای مجاهده ی بانفس و ترک معصیت کنی

اما اگر بخواهی در این مسیر به خودت متکی باشی قطعاْ توانش نیست

چه این که این معنا بر اساس لا حول و لا قوه الا بالله هم همین شکل است و حتی امام معصوم با آن عظمت از خدا چنین طلب می کنند برای ایستادگی در برابر آنچه خدا نمی پسندد

ضمن آنکه این روش تبعیت از روش امام معصوم است!!!!!!!!!!!!!!

اما برای من سوال شد که چرا از بین این همه دعا در صحیفه ی سجادیه استاد دعای ۲۲ را انتخاب کرده اند

حالا ببینیم در دعای ۲۲ صحیفه سجادیه امام سجاد چه نکاتی فرموده اند که اگر به استجابت برسد نتیجه اش می شود ‌رهایی از گناهان روز و به امید خدا کسب توفیق سحر پیدا کردن و نماز شب!

اللَّهُمَّ إِنَّکَ کَلَّفْتَنِی مِنْ نَفْسِی مَا أَنْتَ أَمْلَکُ بِهِ مِنِّی، وَ قُدْرَتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَیَّ أَغْلَبُ مِنْ قُدْرَتِی، فَأَعْطِنِی مِنْ نَفْسِی مَا یُرْضِیکَ عَنِّی، وَ خُذْ لِنَفْسِکَ رِضَاهَا مِنْ نَفْسِی فِی عَافِیَةٍ.

خدایا، مرا در اصلاح نفسِ خویش به کاری فرمان داده‌ای که خود در انجام دادن آن از من تواناتری، و قدرت تو بر آن کار و بر من، از قدرت من افزون‌تر است. پس مرا چنان نیرویی ده که با آن به کاری مشغول شوم که تو را از من خشنود می‌سازد، و خشنودی خود را در حال تن درستی [نه در گرفتاری و سختی] از من بخواه.

 

اینجا اقرار می کنیم که خدایا با تمام تلاشی هم که دارم در مجاهده ی با نفس میکنم باز اقرار میکنم که نیازمند به تو ام در تمام اینها به مدد تو و من توان آن را بی مدد تو ندارم!!!

این بنده ی خدا گفته است:

"به نظرم اولویت ما باید کنترل نگاه، فکر، خوش قول بودن، خوش رو بودن، راستگو بودن و اینجور چیزا باشه؛ در ادامه، توفیق تهجد و ... خودش به سراغمون میاد."
ببینیم از خدا مگر چه میخواهیم :

5. خدایا درود بر محمد و آل او فرست،

و مرا از حسد پاک کن و از گناهان باز دار،

و از حرام پرهیز ده،

و جراءت بر نافرمانى مده،  

و خواهش دل مرا به سوى خودت بگردان ...

و مرا در همه حالات حفظ کن و نگاهدار...

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَالِهِ،
خداوندا بر محمد و آلش درود فرست،

وَاقْضِ عَنّى کُلَّ ما اَلْزَمْتَنیهِ وَ فَرَضْتَهُ عَلَىَّ لَکَ فى وَجْهٍ مِنْ وُجُوهِ طاعَتِکَ اَوْ لِخَلْقٍ‏مِنْ خَلْقِکَ،
و آنچه از اطاعت براى خودت یا نسبت به فردى از بندگانت بر من واجب نموده‏اى مرا بر انجامش موفق دار،

خوب اینها همان ترک معصیت و انجام واجب است و مصادیق متعددش که این بنده ی خدا  میگفت باید اینها را استاد به شما می گفتند

که البته بدیهیات راه است منتها مگر میشود به لطف و مدد خداوند و اظهار فقر و عجز در برابر آن رب رحمان و رحیم

که اگر میشد امام معصوم اینگونه خدای خویش را نمی خواند!!!!!!!!


(8) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ،

وَ ارْزُقْنِى الرَّغْبَةَ فِى الْعَمَلِ لَکَ لاِخِرَتِى

حَتَّى أَعْرِفَ صِدْقَ ذَلِکَ مِنْ قَلْبِى،

وَ حَتَّى یَکُونَ الْغَالِبُ عَلَیَّ الزُّهْدَ فِى دُنْیَاىَ،

وَ حَتَّى أَعْمَلَ الْحَسَنَاتِ شَوْقا،

وَ آمَنَ مِنَ السَّیِّئَاتِ فَرَقا وَ خَوْفا،

 

8. خدایا! درود بر محمد و آل او فرست،

و مرا راغب گردان که براى آخرت خود در راه توبکوشم

و این رغبت را با دل خود آمیخته بینم،

و بى رغبتى به دنیا بر وجود من غالب گردد

و هر عمل نیک را از روى شوق به جاى آرم

و از اعمال زشت به ترس و بیم بپرهیزم، ...

نکاتی فوق عظیم در این فقرات دعا است

امام نمی فرمایند که خدایا به من توفیق بده تا برای آخرت بکوشم  

یا از دنیا در گذرم

یا عمل نیک به جای آورم 

یا از اعمال زشت بپرهیزم 

کلام بسیار بالاتر است

اینجا امام می فرمایند که رغبت در این امور ممدوح نزد خودت را در قلبم قرار بده 

و ترس و بیم و خوف از اموری که نزد تو ناپسند است را به من ارزانی دار!!!

که اگر رغبت این ها که مورد پسند خداست و خوف آنها که مورد پسند خدا  نیست در قلب واقع شد دیگر کار کردن برای آخرت و ترک دنیایی که برای همه ی آدمها معمولاْ بسیار سخت است دیگر بسیار شیرین خواهد شد چون مطابق میل قلب شده است

و این همان است که عرفا از آن به مبدأ میل یاد میکنند

خداوند إن شاء الله جهت قلوب ما را و محبوب و مطلوب ما را به سمت رضایتش قرار دهد که در آن صورت دیگر مجاهده می شود معاشقه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! 

 

اینجا امام از خداوند می خواهند که دو بال خوف و رجا و حب و بغض را به او ببخشند که بدون این موتور حرکت نمی شود در سلوک الی الله قدم از قدم برداشت و این را همانگونه که خود امام معصوم به ما می آموزدند باید عاجزانه از خود خداوند خواست!

 

در این صورت است که

 ریاضت نفس می شود لذت روح که ما میتوانیم آن را بچشیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

یک نکته ی عظیم دیگر هم نهفته در این عبارت وَ ارْزُقْنِى (خدایا روزیم کن) است

یعنی تمام این رغبت به آخرت و بی رغبتی به دنیا و حب و بغض و خوف و ... تمام اینها باید توسط خدا روزی انسان شود و انسان ضمن تلاش و مجاهده با تمام وجود که توفیق و حول و قوه ی همین تلاش را هم خود خدا به انسان داده است باید فقیرانه از خدا بخواهد تا جهت قلبش را تغییر دهد و این کسب کردنی نیست و باید ما گداها به در خانه ی آن غنیِ کریمِ رحیمِ مانند امامانمان و به تعبیت از ایشان اینها را عاجزانه از خداوند طلب کنیم

و نکته ی بسیار عظیمی است که چرا امام سجاد علیه السلام قبل از تمام فقرات این دعا های بسیار بسیار مهم طلب صلوات بر محمد و آل محمد می کنند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

یعنی کلید این که این دعا ها اصلاْ بالاهم برود توسل به این محبوبین خدا است!!!!!!!!!!!!!!!

و در تصریح همین معنای تغییر جهت قلوب که نتیجه اش میشود لذت از بندگی و انجام واجب و ترک حرام و رغبت در روی آوردن به آخرت و رغبت و میل به ترک حب دنیا که از سخت ترین کارها برای بنده است امام در ادامه ی فقرات دعا در بند ۹ می فرمایند:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَالِهِ،
بارخدایا بر محمد و آلش درود فرست،

وَارْزُقْنى خَوْفَ غَمِّ الْوَعیدِ، وَ شَوْقَ ثَوابِ الْمَوْعُودِ،
و ترس و وحشت اندوه عذاب، و شوق وعده ثواب را روزیم ساز،

حَتّى‏ اَجِدَ لَذَّةَ ما اَدْعُوکَ لَهُ، وَ کَاْبَةَ مااَسْتَجیرُ بِکَ مِنْهُ.
تا لذّت آنچه را که تو را براى آن مى‏خوانم، و اندوه چیزى را که از آن به تو پناه مى‏برم بیابم.

باز در پاسخ به این سخنان ایشان

"به نظرم اولویت ما باید کنترل نگاه، فکر، خوش قول بودن، خوش رو بودن، راستگو بودن و اینجور چیزا باشه؛ در ادامه، توفیق تهجد و ... خودش به سراغمون میاد.
یا علی."

ببینید امام چه فرموده اند و استاد هم گفته اند که در حقیقت تا بنده ی حقیر به تبعیت از امام خود از خداوند چه بخواهم تا توفیق سحر در سایه ی اجابت آن را بدست آورم

(13) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ ارْزُقْنِى التَّحَفُّظَ مِنَ الْخَطَایَا، وَ الاحْتِرَاسَ مِنَ الزَّلَلِ فِى الدُّنْیَا وَ الاْخِرَةِ فِى حَالِ الرِّضَا وَ الْغَضَبِ، حَتَّى أَکُونَ بِمَا یَرِدُ عَلَیَّ مِنْهُمَا بِمَنْزِلَةٍ سَوَاءٍ، عَامِلا بِطَاعَتِکَ، مؤ ثرا لِرِضَاکَ عَلَى مَا سِوَاهُمَا فِى الْأَوْلِیَاءِ وَ الْأَعْدَاءِ، حَتَّى یَأْمَنَ عَدُوِّى مِنْ ظُلْمِى وَ جَوْرِى ، وَ یَأْیَسَ وَلِیِّى مِنْ مَیْلِى وَ انْحِطَاطِ هَوَاىَ

13. خدایا! درود بر محمد و آل او فرست،

و مرا از گناهان حفظ کن،

و در دنیا و آخرت در حالت خشنودى و خشم مرا از لغزش نگاه دار،

چنان که این دو حال نسبت به من مساوى باشند و من عمل به طاعت تو کنم و رضاى تو را برگزینم و غیر رضاى تو نخواهم و جز به فرمان تو درباره دوستان و دشمنان عمل نکنم ...

و مرا از آن کسان قرار ده که تو را در آسایش چنان به اخلاص خوانند که بیچارگان در رنج و سختى،

می ماند توضیحی در خصوص این قسمت از سخنان ایشان که گفته اند:

" وقتی شما در طول روز مراقب اعمالت باشی و حداقلی از لیاقت رو پیدا کنی، شب اصلا "نمیگذارند" که شما بخوابی! نه اینکه به زور به زور بخوای خودت پاشی و در حال چرت زدن توی رخت خوابت بشینی!!!
"

که احتمالاْ در خصوص این قسمت از فرمایشات استاد ذکر کرده اند که گفته اند:


هر چند که اصلاً خود بیداری در سحر موضوعیت داره و ارزش داره ولو که چرت هم بزنی و توی رخت خوابت بشینی

در تصریح محبوب بودن همین حالت خستگی و چرت هم صریح حدیثی را تقدیم میکنم که حکایت از این دارد که اگر به هر دلیلی هم (مانند انجام کار سخت در طول روز یا...) بنده ای با زحمت و حالت خواب آلودگی به شب زنده داری بپرداز این مسئله بسیار ارزشمند و محبوب است نزد خداوند رحیم:

علی بن محمّد نوفلی می گوید: از یکی از معصومین شنیدم که فرمود:

«همانا بنده ای در شب از خواب بلند می شود و از شدّت خواب و چرت به راست و چپ می افتد و سرش روی سینه اش می افتد، امّا با این حال مشغول نماز شب می شود،

خداوند به ملائکه اش دستور می فرماید:

به این بندۀ من نگاه کنید که برای تقرّب و نزدیکی به من به چه حالی افتاده،

با اینکه من این نماز را بر او واجب نکرده ام امّا او به امید سه خصلت با این حال مشغول نماز شب است.  

1- به خاطر گناهی که من او را بیامرزم

2- به خاطر توبه ای که با او تجدید کنم و توبه اش را قبول کنم.

3- و رزق و روزی اش را زیاد نمایم.

ای ملائکه من! شما را شاهد و گواه می گیرم که من همۀ این خصلت ها را برای او جمع کردم.

علل الشرایع، ج2، ص52


ذکر نام مولا علی در قرآن مجید!!!!

بسم الله الرحمن الرحیم


سلام


درست است که در هیچ جای قرآن نام امیرالمومنین به صراحتاْ به عنوان جانشین رسول خدا نیامده است اما این مطلقاْ به این معنا نیست که نام حضرت مطلقاْ در قرآن نیامده است!!!

دو نمونه را تقدیم میکنم:

محمد بن عباس از احمد بن ادریس از عبد الله بن محمد بن عیسی از موسی بن قاسم از محمد بن علی بن جعفر روایت کرد که گفت:  

شنیدم امام رضا علیه السلام که فرمود: امام صادق آیه شریفه ی وَإِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ﴿۴- زخرف﴾ (همانا او در اصل کتاب نزد ما علیِ حکیم است) را تلاوت کرد و فرمود منظور از آن علی بن ابی طالب علیه السلام است.

تأویل الآیات، ص 552 ح2

در تصریح همین معنا در زیارت ششم امیرالمومنین در مفاتیح الجنان که از ناحیه امام صادق علیه السلام صادر شده است


امام صادق در وصف مولا می فرمایند:


وَ الْمُنْجِی مِنَ الْهَلَکَاتِ الَّذِی ذَکَرَهُ اللَّهُ فِی مُحْکَمِ الْآیَاتِ فَقَالَ تَعَالَى وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ


و رهایى‏ بخش از هلاکتها، آن کسیکه خدا در آیات محکم او را ذکر کرده و فرموده است: او در اصل کتاب‏ نزد ما علىّ حکیم است.


لینک متن و ترجمه ی زیارت ششم امیرالمومنین در مفاتیح الجنان



خدا را شکر که مولایم علی شد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

اما مورد دیگر :

در آیه ی ۸۴ از سوره ی  شعرا از قول حضرت ابراهیم علیه السلام گفته می شود:   

وَاجْعَل لِّی لِسَانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ

و زبان راستگویی را برای من در آیندگان قرار ده.

 

خوب حالا میگردیم دنبال جواب این درخواست.........میرسیم به آیه 50 از سوره ی مریم:

وَ وَهَبْنَا لَهُم مِّن رَّحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیًّا

و از رحمت‏خویش به آنان ارزانى داشتیم و برایشان (ابراهیم و اسحاق و یعقوب)، زبان صدق علی را قرار دادیم!!

 اما روایات در توضیح این آیات:

ابوبصیر از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که:  

خداى عز و جل می فرماید: « هنگامی که [حضرت ابراهیم] از آن ها و آنچه جز خدا می پرستیدند کناره گیری کرد، ما اسحق و یعقوب را به او بخشیدیم و همه را پیغمبر قرار دادیم، و از رحمت خود بدان ها بخشیدیم، و براى آن ها على را زبان راستى قرار دادیم »  

مقصود على بن ابى طالب (علیه السلام) است، زیرا ابراهیم از خداى عز و جل خواسته بود که برایش در میان پسینیان زبان راستى قرار دهد و خداى تبارک و تعالى براى او و اسحق و یعقوب، على را زبان راستگو قرار داد.
 

حدثنا أبی و محمد بن الحسن رضی الله عنهما قالا حدثنا سعد بن عبد الله عن یعقوب بن یزید عن محمد بن أبی عمیر عن هشام بن سالم عن أبی بصیر عن أبی عبد الله ع ... قال الله عز و جل فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَ ما یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ کُلًّا جَعَلْنا نَبِیًّا وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِیًّا یعنى به علی بن أبی طالب ع لأن إبراهیم قد کان دعا الله عز و جل أن یجعل له لسان صدق فی الآخرین فجعل الله تبارک و تعالى له و لإسحاق و یعقوب لسان صدق علیا.
کمال الدین وتمام النعمة، الشیخ الصدوق، ج 1 ص 139
تأویل الآیات، شرف الدین الحسینی، ص 297 (مؤسسة النشر الإسلامی ) ج 1 ص 304 (مدرسة الإمام المهدی عج)

و از این جالبتر:

در دعای ندبه که مخصوص امام مهدی (علیه السلام و عجّل الله تعالی فرجه) می باشد، چنین آمده است:
و بعضی از اولیائت را به عنوان دوست خود گرفتی، و وقتی از تو زبان راستی در آیندگان خواست، دعایش را مستجاب نمودی و آن را علی قرار دادی.
و بعض اتخذته [لنفسک ] خلیلا، و سألک لسان صدق فی الآخرین فأجبته، و جعلت ذلک علیا.

مباحث دقیقتر روایی حتی از منابع اهل سنت و مباحث مربوط به علم صرف و نحو بیشتر را میتونید از این دو لینک در خصوص این آیه دوم پیگیری بفرماید:

http://islamtxt.ir/node/32

و

http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=158098

و

http://donyaye-emruz.blogsky.com/

فقط یک نکته

در هیچ کجای زبان عرب "لسان"همراه با "علی" نیامده. چون باید مصداقی باشه تا بتونیم بگیم این هم نمونه ای از اون هست بنابر این اینجا علی برای لسان صدق صفت نیست و منظور شخص خاصی است که زبانش مصداق لسان صدق است یعنی مولا امیرالمومنین علی علیه السلام 

 

خدا را شکر که مولایم علی شد!!!!!!!!!!!!!!!! 

چه کنم تا جزو یاران امام زمان باشم؟؟!!!

نوشته است:بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

منه دانشجو با درسای خیلی خیلی سنگین...
میخواستم بدونم آخه منی که مثه استادو شماها...توفیق ندارم اطلاعاتمو(نه علمی...مذهبی) به این اندازه بالا ببرم!امام زمان کسی مثه منو جزء313تا یارش قبول میکنه؟!Sad

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

313 نفر را نمیدانم
اما اگر میخواهید جزو یاران حضرت باشید

امام صادق علیه السلام می فرمایند:

من سره أن یکون من أصحاب القائم فلینتظر ولیعمل بالورع ومحاسن الاخلاق، وهو منتظر

هر کس شاد می شود که از اصحاب قائم علیه السلام باشد، می بایست که منتظر باشد و بر اساس ورع و محاسن اخلاق عمل نماید در حالی که منتظر است.
غیبت نعمانی، ص 200 ح16

ورع از تقوا بالاتر است

تقوا یعنی انجام واجب و ترک حرام

ورع بر طبق فرمایش مولا علی یعنی:

الورع الوقوف عند الشبهه
ورع یعنی توقف در امور شبه ناک
غرر الحکم ص 216

یعنی علاوه بر ترک گناه باید کسی که میخواهد یار امام زمان باشد از شبهات هم پرهیز کند!


حال ممکن است بگویید که من که در انجام واجبم می لنگم و در ترک معصیتم که تعطیل چه برسد به ترک شبهه

همه همین هستیم

اما آیا خدا قادر نیست ما را آدم کند

امام سجاد در دعای 22 ضحیفه ی سجادیه سخنی به این مضمون دارند که:

خدایا میدانم که باید نفسم را اصلاح کنم اما تو تواناتری نسبت به من در اصلاح نفسم


زورمون به نفسمون نمیرسه آیا عرضه ی گدایی در خونه ی خدا هم نداریم

درسته بی آبرو هستیم

اما خدا مگه امر نکرده که به اهل بیت که پیش خدا آبرو دارن توسل کنیم

عرضه ی توسل به اهل بیت هم نداریم

گر گدا کاهل بوَد تقصیر صاحب خانه چیست؟



و البته تمام این ها در صورتی است که ما راست بگوییم

یعنی چی ؟

یعنی حقیقتاً امام زمان را بخواهیم و امام زمان را هم برای خدا و خود امام زمان بخواهیم نه برای خودمان و دنیای خودمان و حاجات خودمان که

شخصی از امام صادق علیه السلام سوال می کند که آقا جان فرج شما اهل بیت کی فرا می رسد ؟

حضرت در پاسخش می فرمایند:
ما لک و الفرج و أنت ممّن ترید الدّنیا؟!
تو را به فرج چه کار در حالیکه دنیا را می خواهند و دنیا طلبند؟؟!!!

کسی می پرسد فرج چه زمانی است که خد را برای خدا و حضرت آماده کرده است، منی که فرج را برای آن می خواهم که دنیایم آباد شود، مشکلات اقتصادی ام حل شود و...
من آقا را برای خدا و خودش نمی خواهم
برای حوائج خودم میخواهم
و یا توهم زده ام که ایشان را برای خدا و خودش می خواهم

وگرنه نمی گفتم من درس دارم و وقت ندارم برم دینم را یاد بگیرم که مولا علی می فرمایند

یا ایها الفتیان حصنوا دینکم بالعلم
ای گروه جوانان ایمان خود را حفظ کنید با کسب علم
الحدیت-روایات تربیتى، ج‏2، ص: 51


در این کلام نورانی مولا مخصوصاً به جوانان امر میکنند که اگر میخواهند دینشون حفظ بشه باید بروند و نسبت به آن علم پیدا کنند!!!!
حتماً این دو تاپیک را نظری بیافکنید:



من برای دینم وقت ندارم!
و
از اون مهمتر، این تاپیک:


(B+)علل باز ماندن افراد، از یاری رساندن و بودن در رکاب امامِ زمانشان


شرط اول اینه که اول انسان با خودش صادق باشه

ببینه چه قدر برای حضرت تا حالا هزینه کرده

چه قدر وقت گذاشته



مهمترین مشکل ما اینه که راست نمیگیم

صادق نیستیم، نه با خودمون و نه با خدا



تا اونجا که من فهمیدم بر اساس آیات و روایات برای بودن در رکاب حضرت 3 چیز نیاز اساسی هست

1- تحصیل اعتقادات درست (که بسیار بسیار بسیار بسیار مهم است نسبت به بقیه!!!!!!)
2- تحصیل ورع (با همان توضیحاتی که در خصوص ورع داده شد)
3- تحصیل خلق خوش و اخلاق نیکو

برای تحصیل مورد 2 که ورع باشه هم قبلش انسان نیاز داده تا فروع دینش را خوب بشناسه و احکامش اعمال عبادیش رو خوب بلد باشه


برای انجام تمام امور بالا هم شدیداً به دو چیز نیاز داره


1- توکل و التماس شدید به خدا با حُسن ظن بسیار زیاد به فضل خدا در عین اعتراف و تقصیر خودش و فقر و عجز خودش

فضل یعنی بی استحقاق بخشیدن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

2- توسل به اهل بیت که یگانه راه رسیدن به خدا هستند و جز آنها راهی نیست به سمت خدا و در این خصوص هم مراجعه بفرماید به این تایپک:

(A)رابطه حب اهل بیت و ایمان!#



اگر ما در طلبمان حقیقتاً صادق باشیم (که این صادقانه بودن طلب هم نشانه هایی دارد) خدا از ارائه ی فیض دریغ ندارد
منتها آن دوچیز را فراموش نکنید
مجدد تکرار میکنم

1- توکل و التماس شدید به خدا با حُسن ظن بسیار زیاد به فضل خدا در عین اعتراف و تقصیر خودش و فقر و عجز خودش
2- توسل به اهل بیت که یگانه راه رسیدن به خدا هستند و جز آنها راهی نیست به سمت خدا و در این خصوص هم مراجعه بفرماید به این تایپک:

(A)رابطه حب اهل بیت و ایمان!#




مشکل اینجا هست که بیش از 1000 سال است که ده ها و هزاران و شاید صد ها هزار نفر بوده اند که اینها را بهتر از منِ حقیر بلد بوده اند

اما کو مرد عمل؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ای وای بر من

خدایا توفیق عمل به علم را به همه ی ما عنایت فرما




التماس دعای فراوان در حق پدر و مادرم

نکاتی ارزشمند پیرامون سلوک الی الله 2

یک نکته ی تکمیلی در خصوص این قسمت از حرفای ارسال قبلیم که نوشتم:


(۱۹/دی/۹۱ ۲۲:۵۳)علی 110 نوشته است:  گفتند:
اگر انسان میدونست در التماس کردن به خدا چه چیزهایی هست کاری نمیکرد جز التماس به خدا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

به همین مضمون روایتی هم داریم که

اگر بنده می دانست که در سجده چه رحمتی او را فرا گرفته، سر از سجده بر نمیداشت!!!!!!

و سجده از بزرگترین تجلیات تضرع و التماس به درگاه خداست

و نکته ی دیگری در خصوص این قسمت که نوشته ام:


(۱۹/دی/۹۱ ۲۲:۵۳)علی 110 نوشته است:  بعد گفتن کسانی هستند که بعد از یه مدت مأیوس میشوند از این که بخواهند آدم بشن و راه بندگی خدا رو پیش بگیرند
یکی از دلایل یأس اونها و نتیجه نگرفتنشون از اعمالشون این هست که برنامه ی منظم عبادی ندارند (همون عمل اندک هم اگر با نظم انجام داده بشه و مداوم باشه خیلی اثرش بیش از اعمال پراکنده است که بی نظم باشه ولو که بعضی وقتا خیلی هم زیاد باشه، یعنی یه حداقل نظمی در همان عبادات ولو حداقلی لازم هست!!!!!!!!!!!!!!!!)


این نظم در عبادت یک سرّ و نکته ی بسیار لطیف و دقیقی درِِش نهفته است


شما چه وقت یک کار رو منظم انجام میدید؟

بله

وقتی که به هر دلیلی اون کار برای شما دارای اهمیت باشه!!!!!!!!!!!!!!!!!

و وقتی کاری رو بی نظم انجام میدید
معمولاً اونکار برای شما چندان اهمیتی نداره حقیقتاً!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


کسی که بی نظم داره عبادت میکنه یه جورایی انگار خدا و عبادت خدا چندان براش اهمیتی نداره
و چه طور میشه تا وقتی حقیقتاً انسان براش خدا و عبادت خیلی اهمیت نداره منتظر باشه که در عرصه تقرب به خدا اتفاق خاصی براش پیش بیاد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟







اما دو ابر نکته ی خفن


یکی به غایت سنگین

و دیگری به غایت لطیف


اول سنگین رو میگم!!!




استادِ استاد میگفتن:

وقتی یک گاو گرسنه باشه و ولش کنی توی یه مزرعه چه میکنه؟

شروع میکنه به خوردن و لگد کردن و له کردن

کاری نداره زمین مال کی هست، آیا کس دیگه ای هم محتاج این چیزایی که اون میخوره هست و.....
فقط همتش اینه که بخوره تا سیر شه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


یه خر که سیر شده رو شما وِلش کن توی یه آخور پر از خرِ ماده

چه میکنه؟

شروع میکنه به.... کاری هم نداره کی به کی هست

فقط همتش اینه که به شهوتش برسه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!




حالا اگه آدم یه جایی در یک موقعیتی قرار گرفت که بتونه به مال دیگران و حق دیگران تعدی کنه (حتی به اندازه ی گرفتن حق یک شخص در ایستادن در صف نونوایی) بدون اهمیت به حق دیگران به اموال دیگران یا بیت المال دست درازی کرد


یا در خلوت که موقعیتی پیش آورد حتک حرمت های الهی رو کرد و شهوت چرانی کرد


در این صورت فرق آدم با خر و گاو چیه؟؟؟؟؟


و آن وقت بود که من به فکر فرو رفتم که فرق من با خر و گاو چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


به قول امضای یکی از اعضای تالار:


هر چیز که در جستن آنی، آنی





و اما بعد از کتک

یک نکته ی بسیار لطیف و دل انگیز که اندکی هم حال داده باشیم و فقط برجک زدن نباشد ارسال ما





حکایتی رو استادِ استاد ما نقل میکنند که:

یه روزی حضرت یوسف در زمانی که عزیز مصر بوده داشته رد میشده از یه راهی، یه بچه ای رو میبینه که خیلی فقیر و ژولیده و مسکین هست

جبرئیل امین نازل میشه و میگه

ای یوسف، آیا میدانی این بچه چه کسی است؟

حضرت یوسف می فرماید، نه نمیدانم ای برادرم جبرئیل

جبرئیل امین میفرماید: این همان نوزادی است که به اذن خدا زمانیکه زلیخا به تو تهمت زد شهادت به پاکی تو داد

وقتی حضرت یوسف این را شنید، امر کرد تا آن کودک را حمام ببرند و او را سیر کنند و خلعت و لباس نو بپوشانند و اکرامش کنند و بی نیازش کنند

بعد دید که حضرت جبرئیل در حال لبخند زدن است

حضرت یوسف پرسید:
ای برادر جبرئیل، آیا از کمی اکرام ما لبخند میزنی؟؟؟؟؟؟

جبرئیل امین پاسخ میدهد:

نه خنده ام از این است که تویی که یک بنده ی خدا هستی، کسی را که در نوزادی آن هم از روی جبر و نه اختیار به زبان آمده و اقرار به پاکی تو کرده است را این چنین اکرام میکنی

در حیرتم که خداوند در روز قیامت با این خلقی که از روی اختیار اقرار به پاکی خدا کرده اند را چه میخواهد با آنها بکند!!!!!










التماس دعا برای پدر و مادرم



خدا یا ما را از کسانی قرار بده که ترس در دل دشمنان حضرت حجت می اندازند!!!



اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و لعنت علی اعدائهم اجمعین و جعلنا من خیر اعوانه و انصاره والمستشهدین بین یدیه

نکاتی ارزشمند پیرامون سلوک الی الله

بسم الله الرحمن الرحیم


سلام


دلم نیامد با شما در میون نگذارم این مطالب رو

یه تماس گرفتم با استاد که بگم در کربلا دعاگویتان بودیم

بعد گفتم استاد دعا بفرماید خدا به من سحر بده!!!!


و بعد مثل رگبار، دُر و گوهر از دهانشان می ریخت و من فقط تونستم قسمتیش رو یاد داشت کنم (رومَم نمیشد بگم استاد دارم حرفاتونن رو می نویسم آروم تر بگید)

اونقدری که تونستم بنویسم ایناس

شاید به درد شما هم خورد:


بعد از اینکه به ایشان گفتم، استاد از خدا بخواید که بتونم سحر پاشم و سحر داشته باشم


گفتند: والا علی آقا من هر چی با خودم فکر میکردم میدیدم سحر خیلی خصوصی هست!
هر چند که اصلاً خود بیداری در سحر موضوعیت داره و ارزش داره ولو که چرت هم بزنی و توی رخت خوابت بشینی

اما شما از سحر شروع نکن
ابتدا سعی کن قبل از اذان مغرب مدتی با خدا مناجات داشته باشی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
پیشنهاد هم میکنم اگه تونستی دعای 22 صحیفه ی سجادیه رو بخونی
به طور مثال فرازی داره به این مضمون که:
خدایا من میدونم که باید نفسم رو اصلاح کنم اما تو تواناتر از منی به اصلاح نفسم!!!


بعد گفتند مجدد، بیداری در سحر مهم هست اما بسیار مهمتر از اون راه پیدا کردن در محفل سحر هست!!!!
و این راه پیدا کردن آثاری داره مثل اینها:

کسی که در سحر راه پیدا کرده:
قلبش شکسته هست
در روز ذوق عمل صالح پیدا میکنه
اشک امانش نمیده
کسل و خسته نیست
اصلاً به فکرش هم خطور نمیکنه که نماز شب 11 رکعت هست فقط دلش میخواد قیام قعود و سجود و رکوع داشته باشه
و...



گفتند:
اگر انسان میدونست در التماس کردن به خدا چه چیزهایی هست کاری نمیکرد جز التماس به خدا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


گفتند اینکه خدا در قرآن می فرماید: ما خلقتَ الجنِّ و الانسِ الّا لیعبدون معناش این نیست که انسان برای عبادت خلق شده
یعنی انسان برای عبودیت خلق شده (هر که عبودیت داشته باشد بی شک عبادت کننده است اما هر عبادت کننده ای الزاماً عبد خدا نیست، یعنی مثلاً اعمال عبادی انجام میده اما از هوای نفسش و ابلیس هم در هر چیزی اطاعت میکنه یا حالت شکستگی و خضوع رو دربرابر خدا نداره در عین اینکه اعمال عبادیش رو هم انجام میده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!)
و تضرع و اظهار فقر به خدا از مهمترین مضاهر عبودیت هست
پس آدم باید در خونه ی خدا دائم تضرع کنه همونطور که اهل بیت دائم اینجوری بودند

(یه توضیح بدم که فرق بین عبادت و عبودیت چیه:
اعمالی هستند مثل نماز و روزه و خمس و زکات و حج و... که بهشون میگن اعمال عبادی
اما الزاماً در اینها ممکن هست که تضرع و خشوع و اظهار فقر به خدا وجود نداشته باشه!!!!!!!!!!!!!!!!!!
همونطور که خدا در آیات ابتدایی سوره ی مومنون می فرماید از نشانه های مومنین این هست که در نماز خاشعند!!!!!
عبد در مقابل مولا و معبود خود متضرع و خاشع است!!!!!)


بعد گفتن کسانی هستند که بعد از یه مدت مأیوس میشوند از این که بخواهند آدم بشن و راه بندگی خدا رو پیش بگیرند
یکی از دلایل یأس اونها و نتیجه نگرفتنشون از اعمالشون این هست که برنامه ی منظم عبادی ندارند (همون عمل اندک هم اگر با نظم انجام داده بشه و مداوم باشه خیلی اثرش بیش از اعمال پراکنده است که بی نظم باشه ولو که بعضی وقتا خیلی هم زیاد باشه، یعنی یه حداقل نظمی در همان عبادات ولو حداقلی لازم هست!!!!!!!!!!!!!!!!)



و گفتند این حقه که معصومین فرمودند که تا بنده 5 چیز درش پیدا نشه به کمال نیافته!!!!
1- داشتن ساعت خلوت با خدا
2- سحر
3- شکمش پُر و انباشته نشه
4- ذکر
5- سکوت



التماس دعا برای پدر و مادرم



امروز آقای شفیعی سروستانی رو دیدم یه دعایی کرد خیلی به دلم چسبید

تا حالا خودم اینجوری دعا نکرده بودم


گفت:

خدا یا ما را از کسانی قرار بده که ترس در دل دشمنان حضرت حجت می اندازند!!!



الهی آمین به حق محمد و آل محمد

فقط میتونم بگم خدا رو شکر...

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

الحمدلله رب العالمین برگشتم

هر قدر خدا رو شکر کنم کم هست



و عبادت بی رنج لازم است

(لقمان حکیم: عبادت بی رنج سکوت است)


خدایا به قول امام معصوم علیه السلام:



اللهم الرزقنا صدق النّیة


خدایا صدق نیت روزی ما بفرما





کربلا کربلا ما داریم می آییم...

بسم الله الرحمن الرحیم 

سلام 

اگه خدا بخواد ‌ان شاء الله عازم کربلا هستم برای اربعین 

دعاگوی دوستان خواهم بود ان شاء الله 

التماس دعای فراوان دارم 

حلال بفرماید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

این چند کتاب با موضوع وهابیت

بسم الله الرحمن الرحیم 

سلام 

در سلسله مجموعه های این چند کتاب نوبت می رسه به این چند کتاب با موضوع وهابیت 

در مجموعه ی هشت کتابی که پیشنهاد شده است به این نکات دقت ویژه شده است.  

 

 

۱- تاریخچه ای دقیق و صرفاْ روایی از چگونگی به وجود آمدن سلفی گری و وهابیت ارائه شود.  

 

۲- تاریخچه ای تحلیلی و بر اساس اسناد متقن تاریخی از پشت پرده ی چگونگی شکل گیری و رشد سلفی گری و وهابیت ارائه شود همراه با تبیین اهداف و اغراض این پشت پرده. 

 

۳- پاسخ های دقیق و مبسوط و متقن به مهمترین شبهاتی که وهابیت مطرح می کند و دفاع از عقاید مذهب حقه ی شیعه ی ۱۲ امامی بر اساس آیات قرآن و منابع مورد قبول خود وهابیان. 

 

۴- تبیین انحرافات بنیادین اعتقادی و رفتاری وهابیان که با تعالیم ناب اسلامی در تضاد است و حتی در بسیاری از موارد با تعالیم و مبانی اعتقادی و رفتاری سایر فرقه های اهل سنت هم تضادهای اساسی دارد.

 

۵- نکاتی در مورد چگونگی مناظره با وهابیان چه در خصوص خود فن مناظره و آداب آن در اسلام و چه به صورت نشان دادن نمونه های عملی آن. 

 

کتابهایی که در ادامه معرفی می شوند و پیشنهاد می شوند هر یک پاسخ گوی بخش از اهداف ۵ گانه ی در نظر گرفته شده بالا هستند. 

 

  

همچنین اگر برای کسی چنین سوالاتی پیش آمده باشد که: 

برای پاسخ به شبهات وهابیت چه کتابی مطالعه کنم؟ 

تاریخچه وهابیت چیست؟ و چگونه سلفی گری و وهابی گری شکل گرفته و تحت چه شرایطی و به چه شکلی شیوع پیدا کرده است؟ 

آیا یهود و انگلیس نقشی در شکل گیری وهابیت دارد یا نه؟ اگر بله به استناد چه مدارکی و به چه شکل؟

چگونه باید با وهابیان مناظره کرد؟ 

و....  

  

می توانید از ۸ کتاب زیر استفاده کنید

 

کتاب شماره ۱:
ویژه نامه دین زاو (پژوهشی در موضوع وهابیت)
گردآورنده: گروه پژوهشی هنری حنیف
تعداد  صفحات 165 صفحه 


ویژه نامه دین زاو یکی از آثار ارزشمند گروه پژوهشی هنری حنیف می باشد و بهترین کتاب معرفی شده ی این مجموعه برای مطالعه است  که اهداف شماره ۲ و ۳ و ۴ را به بهترین شکلی تامین می کند. 

این کتاب بسیار ارزشمند پرده های پُر ابهام و پنهانی را از چهره وهابیت  کنار زده و این آیین ضد اسلامی منشعب از تسنن (فرقه ی حنبلی را) در لوای یهودیت و نسب واقعی محمد بن عبدالوهاب بنیانگذار این فرقه را به مخاطبان معرفی می کند.    
اثر مذکور بالغ بر بیست فصل است و هر فصل موضوعی را به صورت مقاله ای مجزا تحلیل می نماید. نثر گیرا، دسته بندی دقیق و جامع، کنکاشهای مستند به منابع معتبر و افشای مطالبی که در مسئله ی وهابیت کمتر به آن توجه شده، پاسخ های متقن به شبهات و جای دادن عکس های متناسب در بین مطالب هر فصل مطالعه ی محتوا را مطلوب هر خواننده ای می سازد.
یکی از مهمترین وجوه تمایز این کتاب با اکثر کتبی که در این موضوع نگارش شده است تبیین نقش یهود و استعمار انگلیس در ایجاد این فرقه و همچنین اثبات تبار یهودی عبدالوهاب و آل سعود بر اساس اسناد متقن تاریخی است.علل تخریب نشدن بقایای قلعه ی خیبر و وجود ضریح و بارگاه برای امثال ابوحنیفه و خالدبن ولید (در صورتی که تمام بقایای اسلام که مربوط به اهل بیت و شیعیان و بستگان رسول خداست مانند قبرستان بقیع و منطقه ی خندق و مقبره حضرت آمنه و ... به اسم مبارزه با شرک تخریب شده است) از نکات جالب توجه کتاب است.
در دو فصل هم به فعالیت های گسترده ی وهابیت در عرصه ی سیاسی و اجتماعی و نظامی و مذهبی به رهبری عربستان سعودی پرداخته شده است که با استنادات متقن به همگرایی بسیار حیرت انگیز سیاستهای کلی عربستان و اسرائیل و آمریکا در امور مختلف پرداخته است. فعالیت های رسانه ای در غالب شبکه های ماهواره ای، اینترنت و مطبوعات، حمایت از رژیم صهیونیستی، دخالت آشکار در امور کشورهایی مانند عراق و پاکستان و بحرین و... تأسیس دانشگاه های سلفی و توزیع گسترده کتب رایگان به زبانهای مختلف تألیف حدود 25000 کتاب ضد شیعی، اقدامات نظامی تأسیس طالبان و القاعده و پیاده سازی پروژه اسلام هراسی و... در راستای تامین اهداف همپیمانان آمریکایی و اسرائیلی خود از دیگر مطالب قابل تامل کتاب است. 


چهار فصل از این کتاب به واکاوی اصول مورد اعتقاد شیعه مانند شفاعت، توسل، تبرک و زیارت قبور پرداخته و شبهات متعدد وهابیان را مطرح و از دیدگاه عقل و نقل (قرآن و روایات شیعه و اهل سنت) پاسخ می دهد.  

از جمله مباحث مهم مطرح شده در این کتاب بررسی مبانی اعتقادی شرک آلود در آیین وهابیت مانند قابل رویت بودن خدا و ...، معرفی اشتراکات یهودیت با وهابیت در حوزه ی اعتقادات و عمل است 

بعلاوه طرح بالغ بر چهل سوال یا شبه که وهابیون باید در ادعای راستین آیین خود به آنها پاسخ دهند در حالیکه تاریخ و شواهد همه آنها را پاسخی صریح داده وهابیت به آنها نمی تواند هیچ پاسخی دهد.
 

 

 

 

 

کتاب شماره ۲: 

 

حق با کیست؟تألیف استاد ابوالفضل بهرامپور، انتشارات سبحان 

 

 

 


یکی از عوامل تأثیر کتاب بر مخاطب سبک نوشتاری آن می باشد.  

این اثر مجموعه ای از مناظرات صاحب کتاب با وهابیان در تجمعات داخل و خارج کشور است که در حضور علمای سایر فرقه های اسلامی چون شافعی و مالکی و ... انجام شده است که در راستای تبیین موضوعات مورد تأکید فرقه وهابیت از جمله  

جسمانیت خداوند در بعد توحید،  

عدالت صحابه ،  

تکفیر،  

توسل،  

استغاثه به غیر خدا  

دعا  

تقیه و ... در چند جلسه به صورت مجلدهای جداگانه تنظیم گردیده است و خواندن آن برای هر مسلمانی اعم از شیعه و سنی که طالب حق باشد می تواند بسیار مفید باشد  

و پس از کتاب دین زاو می توان گفت که بهترین اثر این مجموعه است و به طور کلی اهداف شماره ۲ و ۳ و ۴ و ۵ این مجموعه را به شکل ارزنده ای پاسخ داده است.
در جلد اول این مجموعه معرفی اعضای مناظره کننده و چگونگی پیدایش مذاهب اربعه اسلامی و شرایط وهابی شدن مطرح می شود.
جلد دوم کتاب که جلسه دوم مناظره را شامل می شود مسئله شفاعت  

معیار شرک و کفر  

و زیارت قبور  

و تقیه و ... به بحث گذاشته شده است. 


جلسه سوم مناظره موضوع بحث حول سه محور می گردد که عبارتند از  

توسل و استغاثه به اولیاء،  

عدالت صحابه و تعریف سنت  

و بررسی واقعه بزرگ غدیر خم و خطبه ی پیامبر صلوات ا... در آن روز 


جلسه چهارم به اعتبار متون اولیه نزد هر یک از مذاهب اربعه پرداخته شده که در آن تاریخ جمع حدیث، جعل حدیث، نقش خلفای بنی امیه و بنی عباس در جمع آوری حدیث ذکر شده است.  

در پایان این جلد طرف شیعی مناظره  از جاسوسی مستر همفر انگلیسی در کشورهای اسلامی و ارتباطش با محمد بن عبدالوهاب پرده برداشته است است. 


جلسه پنجم ایمان صحابه،  

عصمت اهل بیت بر اساس آیه تطهیر بررسی شده  

و علت تخریب قبور و آثار نبوی و مساجد از سوی وهابیون مورد بحث قرار گرفته در پایان این جلد طرف شیعی مناظره کننده آینده وهابیت در جهان اسلام را مطرح می کند  

و در نهایت مسئله ی توحید اثنی عشری و توحید وهابیون به صورت مبسوط موضوع مناظره قرار می گیرد. 

لازم به توضیح است که حجم هر یک از ۵ جلد بسیار کم و در عین حال از نظر محتوا بسیار غنی است و سبک مناظره ای کتاب آن را بسیار جذاب و خواندنی کرده است. 

 

 

 

 

شماره ی ۳: 

  

سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات آن

تالیف: علی اصغر رضوانی 

انتشارات مسجد مقدس جمکران 

 

 

 

این کتاب تحقیقی جامع پیرامون فرقه وهابیت می باشد که در آن مباحث ذیل مطرح شده است:
تاریخ سلفى‏ گرى
سلفى‏ گرى
شرح حال ابن تیمیه
دشمنی ابن تیمیه با اهل بیت(علیهم السلام)
دفاع ابن تیمیه از مخالفان اهل بیت(علیهم السلام)
شناخت وهابیان

صفات الهی از دیدگاه وهابیت
کیفیت صفات
رؤیت
تجسیم

مبانى اعتقادى وهابیت
میزان در توحید و شرک
ایمان و کفر
حیات برزخى
سنّت و بدعت
غلوّ

فتاوى و آراى وهابیان
توسل
تبرّک
شفاعت
استغاثه به ارواح اولیا
قسم، نذر و ذبح براى غیر خدا
زیارت قبور
حکم طواف بر قبور اولیا
بناى بر قبور
بناى مسجد و روشن کردن چراغ بر قبور اولیا
نماز و دعا در کنار قبور اولیاى الهى
برپایى مراسم جشن

و از نظر نوع بحث و ذکر دلایل از قرآن و منابع اهل سنت قوی و متقن بحث کرده است و به خوبی پاسخ گوی اهداف شماره ۱ و ۳ و ۴ می باشد و اگر کسی بخواهد برای پیدا کردن پاسخ برای شبهات وهابیت و آشنایی با مبانی اعتقادی باطل از نظر قرآن اهل سنت کتابی مطالعه کند بی شک یکی از بهترین کتابها همین کتاب است. 

 

 

 

شماره ی ۴: 

 

ماضی استمراری (سلفی گری در جهان اسلام از وهابیت تا القائده)نویسنده: سعید زاهدی/ ناشر: عابد 

  

 

 

این کتاب بهترین کتاب برای هدف شماره یک است که در آن تاریخچه ای دقیق و صرفاْ روایی از چگونگی به وجود آمدن سلفی گری و وهابیت ارائه داده است.
منشاء پیدایش سلفی‌گری (گذشته‌گرایی) در اهل‌سنت، حدیثی منسوب به پیامبر اعظم صلی‌ا...علیه‌وآله‌وسلم است که مدعی هستند که مدعی هستند که پیامبر فرموده اند:  

بهترین امت من کسانی هستند که هم عصر من هستند، بعد آنها که بعد از اینها می‌آیند و بعد آنها که بعدتر می‌آیند. ( که البته این حدیث مجعول مغایر با صریح آیه محکم قرآن است که خداوند فرموده است "إنّ اکرمکم عند الله اتقاکم"  و بر این اساس ملاک ارزش را مستقل از زمان معرفی کرده و تنها ملاک تکریم را تقوا دانسته است  

و همچنین مغایر با این روایت که رسول خدا در بین اصحابشان می فرمایند: 

ای کاش برادرانم را ملاقات می‏کردم 

برخی از اصحاب عرضه داشتند: مگر ما برادرانت نیستیم 

پس رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: شما اصحاب من هستید ولی برادرانم کسانی هستند که پس از شما می‏آیند، به من ایمان می‏آورند و مرا دوست می‏دارند و یاری‏ام نمایند، و تصدیقم می‏کنند در حالی که مرا ندیده باشند. پس ای کاش برادرانم را ملاقات کنم.  

و در این روایت  ایمان راسخ و شدت تقوای ایشان که تجلی در دوست داشتن و یاری دادن رسول خدا در راه اقامه ی دین و تصدیق رسول ندیده از روی براهین و ادله عقلی و آثار نبوت مانند قرآن است دلیل بر رجحان آنان بر اصحاب رسول خدا ذکر شده است.

روایاتی با همین مضمون حتی در منابع خود اهل سنت هم آمده است مانند صحیح مسلم  : ج 1 ص 150
و در منابع شیعی مانند: بصائر الدرجات ص 104 و بحار الانوار ج ۵۲-۱۳۲ )  

 

این جریان یعنی سلفی گری و گذشته گرایی از صدر اسلام تا دوران معاصر تغییرات چشم گیری داشته است.  

کتاب (ماضی استمراری) روند شکل گیری این جریان را از آغاز تا عصر حاضر بررسی می کند. طبق ادعای نویسنده‌ی جوان کتاب، این اثر به تحلیل وقایع نپرداخته و در آن کوشیده است ضمن بیان اولین تفکرات سلفی به چگونگی پیدایش وهابیت بپردازد.
در عربستان از ابن‌تیمیه که معتقد است باید نظام فکریمان را با نظام فکر سلف (گذشتگان) تطابق دهیم تا عبدالوهاب که وهابیت را به عنوان مکتب دینی این کشور پایه‌ریزی کرد و در پی آن آل سعود آن را رسمیت داده و قوام بخشیدند، همه به سلفی‌گیری روی آورده‌اند.
ارائه‌ی استنادات متقن تاریخی درباره‌ی درگیری‌های متعدد ابن‌تیمیه و عبدالوهاب با علمای اهل‌سنت در مسائل کلامی و اعتقادی و حکم علمای وهابی به کافر و مشرک بودن تمام مسلمین به جز وهابیان و جواز علمای وهابی به قتل و غارت های مسلمین به سران آل سعود در شبه جزیره عربستان برای حاکمیت آنها بر کل شبه جزیره از دیگر نکات این کتاب است.از مطالب حائز اهمیت در این کتاب عبارتند از: معرفی بنیانگذاران و سردمداران این جریان در نقاط مختلف جهان، گسترش وهابیت در کشورهای مسلمان، تأثیر غرب بر آن و معرفی تشکل‌های اولیه آنها در بین صوفی‌های هندی از تفکرات سیدقطب تا طالبان. همچنین از راه‌اندازی اخوان المسلمین در مصر تا القاعده و بیان تفکرات آنها و تأثیر روابط آنها با آمریکا، تفکرات سلفی و بعضاً ضد شیعی اخوان المسلمین مصر گرفته تا تشریح کشتار، ترورها و عملیات‌های انتحاری در نقاط مختلف جهان از جمله11سپتامبر، جنگ افغانستان و عراق، بمب گذاری و تروروهای پی‌درپی در ایران (جریان طالبان و اقدامات اشخاصی چون عبدالمالک ریگی و...) و دیگر کشورهای مسلمان از دیگر مطالب خواندنی کتاب است.
 

 

 

 

 

 

شماره ی ۵: 

  

پیامبر وهابیتتألیف سید مجتبی عصیری، انتشارات رشید (پیشنهاد برای طلاب و دانشجویان) 

  

 

 

 این کتاب یکی از بهترین کتاب ها در راستای هدف ۴ است ضمن اینکه واکاوی ارزشمندی از ریشه و منشا اهانت ها به ساحت مقدس رسول الله را تبیین کرده است. 

اهانت به ساحت مقدس حضرت محمد صلوات ا... علیه که امروزه در قالب کاریکاتور و فیلم های موهن و کتابهایی مانند آیات شیطانی و... انجام می گیرد منشأ دیرینه ای در تاریخ اسلام دارد.   

 

از همان آغازین روزهای پس از رحلت پیامبر اکرم صوات ا... کتابت حدیث نبوی منع و جعل احادیث آغاز شد و از آن زمان سعی کردند با تنزل مقام شامخ پیامبر صلوات ا.. ارزش و اعتباری برای خلفا جلب کنند و بر اعمال خلاف اخلاق حاکمان اموی سرپوش گذارند. 


فرقه ضاله وهابیت که سر عناد با وجود اعظم پیامبر صلوات ا... علیه دارد و هر گونه تقدیس و تکریم  و توسل از ایشان را که دستور قرآن است را نشانه ی کفر و شرک می داند با استناد به اینگونه احادیث مجعول و روایات ساختگی بر گستره انحرافات خود عمق بخشیده اند و فتاوای اهانت آمیزی را نسبت به وجود والا و ارزشمند پیامبر اعلام نموده اند.کتاب پیامبر وهابیت ضمن ارائه ی فتاوای اهانت آمیز مفتیان اعظم عربستان و علمای وهابی نسبت به پیامبر اعظم صلوات ا... علیه روایات اهانت باری که منشأ صدور این احکام شده است را نیز بیان می دارد و در این راه تنها به اصلی ترین منابع اهل سنت یعنی صحیحین (صحیح مسلم و صحیح بخاری که دو کتاب مورد استناد اهل سنت بعد از قرآن است) اکتفا نموده است.
با توجه به اینکه در این اثر عین متن روایات جسارت آمیز به پیامبر صلوات ا... علیه با ذکر منبع بیان گردیده و دلایل محدودی در راستای پاسخگویی به شبهات ایجاد شده در ذهن عامه ی مخاطبان به وجود می آید، مطالعه این اثر به در خواست خود مولف به اساتید حوزه و دانشگاه و طلاب و دانشجویان توصیه می شود.
فصل پایانی کتاب به روایات، احادیث و دلائلی جهت ردّ خلفای سه گانه و هم چنین سرزنش عایشه همسر رسول ا... آن هم از همان منابع اصلی اهل سنت یعنی صحیح مسلم و صحیح بخاری می پردازد و معتقد است چنانچه روایات اهانت آمیز فصل اول بپذیریم ناچار باید به صحت این روایات نیز اذعان کنیم.

 

 

 

 

شماره ۶: 

 

 


آداب مناظره با وهابیتتألیف سید مجتبی عصیری
انتشارات دلیل ماقشر پیشنهادی: طلبه و دانشجو 

 

بهترین کتاب در راستای تامین هدف شماره ۵ است 

این کتاب در دو بخش اساسی تنظیم شده است
1- آداب کلی مناظره در اسلام2- نکاتی مهم در خصوص مناظره با وهابیان 



در قسمت دیگری از همین بخش که یکی از جذاب ترین و آموزنده ترین قسمتهای کتاب است بحث اخلاق و آداب مناظره در اسلام مطرح شده است و آن را بر اساس آیات قرآن و سیره ی معصومین به بهترین نحوی شرح و بسط داده است و به نتایج سوء مناظره ی ناپسند و ویژگی های جدال احسن و مناظره ی نیکو از نظر قرآن و روایات و سیره ی معصومان پرداخته است.
در فصل بعدی این بخش نکات فنی را که در هر مناظره باید رعایت شود ذکر شده است، از قبیل: 

 استفاده از قائده ی اقرار و الزام  

و شرایط و توافقات پیش از مناظره  

و آغاز محکم مناظره  

و نکاتی مانند اینکه در مناظره پاسخ نقضی بر پاسخ حلّی ارجحیت دارد  

و مبانی و قواعد مناظره مانند برهان سَبر  

و برهان تقسیم  

و قیاس اولویت  

و قاعده ی تلازم و... 


و در نهایت در بخش دوم کتاب نکاتی بسیار ارزشمند و کاربردی در آداب اختصاصی مناظره با وهابیان ذکر شده است  

نکاتی مانند اینکه بحث را از چه آیه و حدیثی آغاز کنیم  

و چه سیری را دنبال کنیم و ...
رعایت این نکات ذکر شده در این کتاب می تواند در مناظره با وهابیان و شبه افکنان در عقاید حقه ی شیعه و در کل مناظره با هر شخصی که جویای حق و حقیقت است بسیار گره گشا باشد إن شاء الله.
 

پ.ن: کتاب آداب مناظره با وهابیت انگشت روی موضوعی گذاشته که به شدت اهمیت دارد و در بین مباحث مطرح شده مغفول مانده است تا حدی؛ خودم که دائم با این وهابی ها مناظره می کنم از مطالب این کتاب بسیار بهره بردم، برای همین ششمین کتاب را از بین کتابهایی که انتخاب کرده ایم این کتاب پیشنهاد می کنم. 

 

  

 

 

 

شماره ۷: 

 
 وهابیت از نگاه تشیع و تسنننویسنده: محمد بیستونیانتشارات به نشرقشر پیشنهادی: نوجوان و جوان
تعداد صفحات: 348 صفحه 

  


این کتاب از مجموعه مقالات، نوشته‌ها و آثار متعدد آیت الله سبحانی، گردآوری، ساده سازی، صفحه‌آرائی و در قطع جیبی برای گروه سنی جوانان است که اولین بار در سال 89 چاپ و منتشر شده.
از ویژگی‌های مورد پسند جوانان که در این اثر نسبت به آن اهتمام خاصی صورت گرفته این است که سعی شده تا مطالب کتاب به زبانی ساده بیان گردد  

و پاسخ گوی اصلی ترین شبهاتی باشد که غالباً از سوی وهابیان در خصوص عقاید شیعه ابراز می شود  

و همچنین با ذکر مطالب متعدد از کتب مورد قبول اهل سنت  و بزرگان سایر فرق اهل سنت به این نکته ی مهم اشاره کند که عقاید و قرائات دینی وهابیان، دارای تفاوت های بنیادین با تعالیم سایر فرقه های اهل سنت نیز می باشد.
در این کتاب پس ذکر مختصر و در عین حال نسبتاً جامع در خصوص تاریخچه ای از زندگی پایه گذار وهابیت یعنی محمد بن عبدالوهاب به تشریح 5 رکن اساسی اختلاف وهابیون با فرق اسلامی (اعم از شیعه و سنی) که عبارتند از:
زیارت قبور و تجهیز و زیبا سازی آن،  

توسل،  

تبرک و طلب شفاعت،  

سوگند دادن خداوند به مقام اولیاء و حاجت خواستن از اولیاء از نگاه آیات و روایات به صورت سلسله‌وار مورد تفحص و تحقیق قرار گرفته  

و در پاسخ به برخی از شبهات وهابیون از استدلالهای عقلی و نقلی (آیات و روایاتی از منابع اهل سنت) استمداد شده است.
جمع‌بندی آیات و روایات علیه عقاید باطل وهابیت، کتاب حاضر را به عنوان تفسیری بر رد وهابیت به مخاطبان خود ارائه می‌نماید.

در بخش اول نکاتی بسیار ارزشمند در خصوص اهمیت مناظره و شناخت علم مناظره و کاربردها و مزایای ویژه ی آن مطرح شده است و در عین حال تا حدی هم به آفات مناظره مانند مغالطه و انواع آن و مجادله و منازعه و... راه های شناخت و مقابله با این آفات  مطرح شده است.