او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

خدایا ما را از منتظران حقیقی اش قرار ده
او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

خدایا ما را از منتظران حقیقی اش قرار ده

رابطه پیشقدم شدن در سلام کردن و خروج حب دنیا از دل + راز منا اهل البیت شدن:


 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی[1]
اگر خدا را دوست دارید از من تبعیت کنید.

 

همان‌طور که در آیه فوق مشاهده می‌فرمایید، نشانه صدق محبت به خداوند، تبعیت کردن از سنت و سیره و سخن رسول خدا صلوات الله علیه و آله است.

از سوی دیگر مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌فرماید:
إنْ کُنْتُم تُحِبّونَ اللّه َ فأخْرِجوا مِن قُلوبِکُم حُبَّ الدُّنیا[2].
اگر خداوند را دوست دارید، پس حب دنیا را از قلوبتان خارج کنید.

یعنی مولی امیرالمؤمنین هم نشانه صدق محبت به خداوند را خارج کردن حب دنیا از قلب می‌دانند.

در حدیث دیگری هم از رسول اکرم صلوات الله علیه و آله آمده است که:
من أحیا سنّتی فقد أحبّنی[3].
هر کس سنت مرا احیا کند، به راستی‌ که مرا دوست داشته است.

بر این اساس، هر کس که سنت رسول خدا را از طریق تبیعت از ایشان احیا کند، به تحقیق ایشان را دوست داشته است و با توجه به اینکه خداوند در قرآن می‌فرماید:

ما جَعَلَ اللهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فی جَوْفِهِ[4] (احزاب - 4)
خداوند براى هیچ‌کس دو دل در درونش نیافریده.

کسی که حقیقتاً رسول خدا صلوات الله علیه و‌ آله را دوست بدارد، تبعاً نمی‌تواند مخالف و دشمن آن را دوست بدارد، چرا که بر طبق آیه فوق خداوند در درون یک شخص دو قلب قرار نداده که با یکی شخصی و چیزی را دوست داشته باشد و با دیگری ضد آن را. بر طبق روایات انسان یا حقیقتاً محب خدا و اولیای خدا و آخرت است یا گرفتار حب نفس و محبت به دشمنان خدا و حب دنیاست.
به هر نسبت انسان گرایشش به آخرت و اولیای خدا و خدا بیشتر شود، به همان نسبت حب دنیا و حب نفس و علاقه‌اش به دشمنان اولیای خدا کمتر می‌شود[5].

بنابر آنچه بیان شد، اگر می‌خواهیم حب دنیا را از دل خارج کنیم، باید به نیت تبعیت از رسول خدا طبق سخن و سنت و سیره آن حضرت عمل کنیم.

باید توجه داشت که نیت تبعیّت بسیار مهم است!

مثلاً رسول خدا صلوات الله علیه و آله امانت دار بودند.

شخصی بگوید، من با عقل خود تشخیص دادم امانت‌داری خوب است یا اصلاً از امین بودن خوشم می‌آید، برای همین امانت‌دار هستم و نیتش در امانت‌دار بودن تبعیت از رسول خدا صلوات الله علیه و آله نباشد!
چنین کسی در حقیقت تابع نفس خود و تشخیص خود و میل خودش است!
بنابر مفاد آیت الکرسی[6]، هر شخص برای اینکه عملش تقرّب‌آور شود و او را از ظلماتِ کفر و شرک و نفاق، به نور ایمان و توحید منتقل کند،‌ می‌بایست در اعمال خود از خدا و اولیای خدا تبعیت کند!
به عبارت دیگر قبل از هر عملش باید بتواند به این دو سؤال جواب دهد:
به دستور چه کسی!
برای چه کسی!

در هر عملی که انسان از روی اختیار انجام می‌دهد (ولو اعمال به حسب ظاهر خوب!) اگر انسان به دستور خدا و اولیای خدا و برای رضایت خدا و اولیایش آن کار را انجام نداده باشد، یعنی آن عمل تحت ولایت خدا و اولیای خدا نبوده، هر عملی‌ هم که تحت ولایت خدا و اولیای خدا نباشد، تحت ولایت طاغوت خواهد بود، خواه این طاغوت شیطان باشد، خواه شخص دیگری باشد و خواه نفس انسان باشد.

مثلاً بگوید من دروغ نمی‌گویم چون از دروغ بدم می‌آید.

این راستگویی او به خاطر میل نفسش است، نه اینکه چون خدا و اولیای خدا امر کرده‌اند من راست می‌گویم و آن شخص با راستگوییش در حقیقت نفس خود را اِله[7] و خدای خود قرار داده (ولو برای عملی در ظاهر خوب) به همین دلیل در صورتی که جاهل قاصر نباشد[8]، با همان راستگویی‌اش از نور توحید و ایمان خارج به سمت ظلمات کفر و نفاق و شرک سیر می‌کند و برایش ارزشی نخواهد داشت، چنانچه رسول خدا حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله در این باره می‌فرماید:
هیچ گفتارى جز با کردار ارزش ندارد
و هیچ گفتار و کردارى جز با نیت ارزش ندارد
هیچ گفتار و کردار و نیتى جز به اینکه برمبنای سنت باشد ارزش ندارد[9].

به همین نسبت نیز هر مقدار در اعمال کوچک و بزرگش نیت تبعیت از خدا و اولیای خدا را داشته باشد، با اعمال کوچک و بزرگش نیز دائم از ظلمت شرک و نفاق و کفر به سوی مراتب متعالی ایمان و توحید سیر می‌کند.

وقتی از سلمان علیه الرحمه پرسیدند چگونه منا اهل البیت (جزو اهل بیت) شدی، فرمود هوای نفسم را در خواست و میل و اراده رسول خدا و امیر مؤمنان فانی کردم. نخواستم مگر آنچه آن‌ها خواستند.
این صفت، یعنی تبعیت محض از امیرالمؤمنین علی علیه السلام و ترجیه خواست ایشان بر خواست خود، شاخصه‌ای است که امام صادق علیه السلام نیز به طور ویژه بر آن تأکید داشته‌اند، زمانی که یکی از اصحاب از امام می‌پرسند که چرا شما این‌قدر از سلمان فارسی یاد می‌کنید، حضرت درپاسخ می‌فرمایند:
نگو سلمان فارسی، بگو سلمان محمدی. می‌دانی چرا زیاد نام سلمان را می‌بریم؟
عرض کردم‌: نه نمی دانم.
فرمود: به خاطر سه ویژگی.
نخست اینکه خواستة امیرالمؤمنین را بر خواستة خود مقدم می‌داشت[10].

قرآن کریم راز «مِنّا» شدن و وصل شدن به اهل بیت علیهم السلام را تبعیت از ایشان (از روی محبت و معرفت) بیان می‌دارد و از قول حضرت ابراهیم می‌فرماید:

فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی[11]
هرکس از من تبعیت کند، پس به راستی که او از من است.

و مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام خطاب به کمیل بن زیاد می‌فرماید:
یَا کُمَیْلُ لاَ تَأْخُذْ إِلاَّ عَنَّا تَکُنْ مِنَّا[12].
ای کمیل، جز از ما فرمان‌نپذیر و چیزی مگیر تا از ما باشی.

 

چرا دو قید محبت و معرفت نیز باید ضمیمه تبعیت شود؟ زیرا این دو با هم (محبت و معرفت) باید ضمیمه تبعیت شوند تا تبعیت پایدار باشد!
چرا که به گواه قرآن کریم و تاریخ هر گاه این‌دو ضمیمه تبعیت نشده است، شخص در یکی از پیچ‌های امتحان لغزیده!

ابلیس که معرفت توحیدی داشت  و به جهت تبعیت به مقامات عالیه رسیده بود، به جهت نقصان محبتش به خدا (در مقایسه با محبتش به خودش) در مقابل فرمان خدا ایستاد و هر چه رشته بود پنبه کرد!

همچنین بلعم باعورا که بر اثر معرفت و تبعیتش اسم اعظم را نیز فراگرفته بود به جهت نقصان در محبتش به خدا و اولیای‌خدا (درمقایسه با محبتش به خودش) در مقابل حجت خدا حضرت موسی علیه السلام ایستاد و حتی حاظر شد آن محبوب خدا را نفرین نماید!

همچنان است اوضاع برخی از محبان بی‌بصیرت و کم‌معرفت اهل بیت علیهم السلام که به جهت همین نقصان در معرفت در پیچ امتحان در مقابل حضرات معصومین علیهم السلام ایستادند و خود را به هلاکت افکندند. چنانچه امیرمؤمنان نیز به این حقیقت تلخ صراحتاً اشاره می‌فرمایند[13].

اما پس از بیان راز و شیوه «منا اهل البیت» شدن، برسیم به قسمت نخست عنوان این مقاله یعنی: رابطه پیشقدم شدن در سلام کردن و خروج حب دنیا از دل.

همان‌طور که بیان شد اگر سعی کنیم سنت و سیره و سخن رسول خدا صلوات الله علیه و آله را فراگیریم و به نیت تبعیت از ایشان، طبق آن عمل کنیم، می‌توانیم به مررور حب دنیا که رأس  و ریشه همه خطاها است[14] از دل خارج کنیم. (این امر یکی از انگیزه‌های مرحوم علامه طباطبایی برای تألیف کتاب گرانسنگ سنن النبی نیز‌ بوده است.)

حال هر قدر یک سنت و سخن و سیره رسول خدا صلوات الله علیه و آله نزد خداوند محبوب‌تر باشد، به نیت تبعیت عمل‌کردن آن سنت در خارج شدن حب دنیا از دل ما تأثیر بیشتری خواهد داشت.
یکی از محبوب‌ترین سنت‌های رسول خدا صلوات الله علیه و آله نزد خداوند، سنت سبقت در سلام است. چنانچه در حدیث است:
إِنَّ اللهَ یُحِبُّ إِفشاءَ السَّلام[15].
به راستی که خداوند آشکار سلام کردن را دوست دارد.

پیشقدم شدن در سلام، به حَسَب ظاهر سنت ساده‌ای است، اما انجام آن تحت هر شرایط،‌ ظرایفی‌دارد که اگر به آن اشاره شود عظمت آن را می‌رساند.
اولاً وقتی ما در مواجهه با همه (کوچک و بزرگ و پیر و جوان) سبقت در سلام داشته باشیم، رفتاری بر طبق تواضع انجام داده‌ایم.
ثانیاً وقتی ما در مواجهه با کسی که از نظر ما به ما ظلم کرده است یا به هر دلیلی از او عصبانی هستیم، سبقت در سلام داشته باشیم، این نیز یک رفتار کریمانه است که نیاز به سعه صدر، گذشت و مخالفت با نفس دارد.
ثالثاً در حدیثی بسیار تأمل برانگیز از رسول خدا صلوات الله علیه وآله است که: مؤمن در سلام سبقت می‌جوید و منافق منتظر می‌ماند تا به او سلام دهند[16]! بر این اساس، میل به اینکه دیگران به ما سلام کنند از شعبه‌های نفاق در دل انسان است که با عمل ضد این میل در راستای خشکاندن این شعبه از نفاق در قلب حرکت می‌کنیم!

و در حدیثی بسیار تأمل‌برانگیز از رسول خدا صلوات الله علیه و آله می‌خوانیم:
إنَّ أولَى الناسِ بِاللّهِ و برسولِهِ مَن بَدَأ بِالسلامِ[17].
نزدیکترین مردم به خدا و رسول او کسى است که آغازگر سلام باشد.

که نشان می‌دهد چقدر سنت سبقت در سلام در نزد خدا و رسولش محبوب است و با انجام این سنتِ بسیار محبوب نزد ‌خدا و رسولش، بنابر آن مقدماتی‌ که تقدیم شد، انسان می‌تواند  به سوی خارج کردن حب دنیا از دلش گام بردارد.

فقط در خصوص پیشقدم شدن در سلام کردن به حدیث ذیل نیز باید توجه شود:

حضرت امام جعفر صادق علیه السلام:
کَانَ رَسُولُ اللَّهِ یُسَلِّمُ عَلَى النِّسَاءِ وَ یَرْدُدْنَ عَلَیْهِ السَّلَامَ وَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ یُسَلِّمُ عَلَى النِّسَاءِ وَ کَانَ یَکْرَهُ أَنْ یُسَلِّمَ عَلَى الشَّابَّةِ مِنْهُنَّ وَ یَقُولُ أَتَخَوَّفُ أَنْ یُعْجِبَنِی صَوْتُهَا فَیَدْخُلَ عَلَیَّ أَکْثَرُ مِمَّا أَطْلُبُ مِنَ الْأَجْرِ[18].
رسول خدا صلوات الله علیه و آله به زن‌ها سلام می‌کرد و جوابش را می‌دادند،
و شیوه امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) هم این بود که به زن‌ها سلام می‌کرد، ولی دوست‌نداشت که به زن‌هاى جوان سلام کند و می‌فرمود: می‌ترسم آوازش مرا خوش آید، و زیادتر از آن اجرى که می‌جویم [گناه] به من رسد.



[1] سوره آل عمران - آیه 31

[2]  غرر الحکم (آمدی): حکمت 3747

[3]  کنز العمال (متقی هندی): ج1، ص184 - فی ظلال التوحید (آیت الله جعفر سبحانی):‌ ج 1، ص 305

[4]  سوره احزاب آیه 4

[5]  مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام: إنَّ الدُّنیا وَ الآخِرَةَ عَدُوّانِ مُتَفاوِتانِ، و سَبیلانِ مُختَلِفانِ، فَمَن أحَبَّ الدُّنیا و تَوَلّاها أبغَضَ الآخِرَةَ و عاداها، و هُما بِمَنزِلَةِ المَشرِقِ وَ المَغرِبِ؛ و ماشٍ بَینَهُما کُلَّما قَرُبَ مِن واحدٍ بَعُدَ مِنَ الآخِرِ، و هُما بَعدُ ضَرَّتانِ. (نهج البلاغه (سید رضی): حکمت 103) دنیا و آخرت، دو دشمنِ متفاوت‌اند و دو راه جدا هستند. آن که دنیا را دوست بدارد و به آن علاقه نشان دهد، آخرت را ناخوش خواهد داشت و با آن، دشمن خواهد بود. آن دو چون مشرق و مغرب‌اند و آن که بین آن دو گام مى‌زند ، به هر کدام نزدیک شود‌، از دیگرى دور مى‌گردد و آن دو، دو هَوو هستند.
مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام:‌ لَنْ یَجْتَمِعَ حُبُّنَا وَ حُبُّ عَدُوِّنَا فِی قَلْبٍ وَاحِدٍ- ما جَعَلَ اَللّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ یُحِبُّ بِهَذَا قَوْماً وَ یُحِبُّ بِالْآخَرِ أَعْدَاءَهُمْ. (امالی (شیخ مفید): ص 232) هرگز دوستى ما و دوستى دشمن ما در یک دل نگنجد، زیرا که «خداوند براى یک مرد دو دل در درونش ننهاده است» تا با یکى گروهى را و با دیگرى دشمنان همان گروه را دوست بدارد.
رسول خدا حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله: مَنْ رَزَقَهُ اَللَّهُ حُبَّ اَلْأَئِمَّةِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی فَقَدْ أَصَابَ خَیْرَ اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ فَلاَ یَشُکَّنَّ أَحَدٌ أَنَّهُ فِی اَلْجَنَّةِ فَإِنَّ فِی حُبِّ أَهْلِ بَیْتِی عشرون [عِشْرِینَ] خَصْلَةً عَشْرٌ مِنْهَا فِی اَلدُّنْیَا وَ عَشْرٌ مِنْهَا فِی اَلْآخِرَةِ أَمَّا اَلَّتِی فِی اَلدُّنْیَا فَالزُّهْدُ و... (الخصال (شیخ صدوق):‌ ج2، ص515) هر کس را که خداوند دوستى پیشوایان از خاندان مرا نصیبش فرمود، در حقیقت به خیر دنیا و آخرت رسیده است، پس هیچ کس تردیدى نداشته باشد که او در بهشت است زیرا در دوستى خاندان من بیست خصلت است ده از آنها در دنیا و ده از آنها در آخرت. اما خصلت‌هائى که در دنیا است: نخست زهد نسبت به دنیا.
همان‌طور که در حدیث جنود عقل و جهل امام صادق علیه السلام بیان شده است. زهد صفتی است که ضد آن رغبت است (الزُّهْدُ وَ ضِدَّهُ الرَّغْبَةَ. (الکافی (ثقة الاسلام کلینی):‌ ج1، ص21) و انسان تا نسبت به چیزی محبت و علاقه‌نداشته باشد، نسبت به آن میل و رغبت پیدا نمی‌کند.
بر این اساس زمانی که رسول خدا صلوات الله علیه و آله، یکی از نشانه‌های واقعی حب اهل بیت علیهم السلام را زهد نسبت به دنیا بیان می‌دارند، یعنی اگر حب اهل بیت علیهم السلام به شکل حقیقی در قلبی جای گرفت، صاحب آن قلب نسبت به دنیا بی‌رغبت شده و حب دنیایش از بین می‌رود.

[6]  «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ.» (سوره بقره آیه 257)خداوند سرپرست کسانی است که ایمان آورده‌اند و آن‌ها را از ظلمات به سوی نور خارج می‌کند، اما کسانی که کفر ورزیدند، سرپرستشان طاغوت است و آن‌ها را از نور به سوی ظلمات خارج می‌کند و آن‌ها اصحاب آتش عذابند که در آن

[7]‌ «أ َفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ» (سوره جاثیه آیه 23) آیا کسی را که هوای نفسش را اله و خدایش خویش گرفته بود ندیدی؟

[8] مطالب ذیل مستندات متعددی دارند که به جهت طولانی بودن به صورت مجزا در مقاله پیوست تقدیم خواهد شد!

با توجه به عبارت «جاهل قاصر» لازم است توضیحاتی درباره نتیجه اعمال نیکِ غیر مؤمنین ارائه شود.


غیر مؤمنان، یا مستکبر و عنود هستند، یعنی حق را در می‌یابند اما زیر بار آن نمی‌روند و نسبت به آن استکبار می‌ورزند و با مؤمنین و اولیای خدا نیز بر طبق همین استکبار دشمنی می‌کنند، بر طبق آیات و روایات این اشخاص اعمالشان حبط و نابود است و در آتش دوزخ نیز در عذاب و شدّت به سر خواهند برد.
چنین اشخاصی اگر در این دنیا کار نیکی هم انجام دهند،‌ بر طبق آیات و روایات در همین دنیا جزای آن کار نیک را از طریق سلامت و ثروت و مقام و راحتی و برآورده شدن برخی حاجات و... به طور کامل دریافت می‌کنند و در آخرت بهره‌ای جز عذاب نخواهند داشت و متناسب با بزرگترین گناهشان که همانا کفر به خدا و آیات و اولیای الهی و دشمنی با ایشان بوده است به سختی عذاب می‌شوند.

یا اینکه از حق آگاهند اما در عین حال که زیر بار آن نمی‌روند با مؤمنین و به ویژه اولیای خدا دشمنی نمی‌کنند؛ اولیای خدا را تکذیب نمی‌کنند و مؤمنین  و دین خدا را به سُخره نمی‌گیرند و ای بسا برای اولیای خدا و مؤمنین احترام هم قائلند!
اعمال نیک این افراد، نهایتاً منجر به تخفیفِ در عذابشان خواهد بود، چنانچه احادیث متعددی مؤید این معنا از حضرات معصومین علیهم السلام نقل شده است.

یا جاهل مقصّرند، یعنی یا نسبت به حق آگاهی ندارند، اما در این عدم آگاهیشان، خودشان مقصرند و با کوتاهی و بدون عذر، مانع رسیدن حق به خودشان شده‌اند. چنین افرادی نیز گمراهانی هستند که اعمالشان منجر به سعادت اخروی نخواهد شد و طبق آیات قرآن کریم جایگاهشان در دوزخ خواهد بود و اگر اعمال نیکی داشته باشند و با اولیای خدا و مؤمنین هم دشمنی نکرده باشند و دین خدا و مؤمنین را هم تحقیر نکرده باشند باز بر طبق بسیاری از احادیث، آن اعمال نیکشان موجب تخفیف در عذابشان می‌شود.

و یا جاهل قاصرند، این دسته به حق دست پیدا نکرده‌اند و این امکان را که حق را نیز دریابند نداشته‌اند،‌ به هر میزان هم که حق را یافته‌اند سعی کرده‌اند تا به آن عمل کنند، اعمال نیک و به ویژه صفات پسندیده چنین کسانی غالباً مقدمات هدایت ایشان را فراهم می‌کند و خداوند به ازای اعمال نیکشان توفیق یافتن حق و هدایت شدن را به ایشان عنایت می‌فرماید. چنانچه احادیث متعددی نیز مؤید همین معنا وجود دارد.
در غیر این صورت اگر در این دنیا به حق و هدایت نائل نشوند، در برزخ این امکان برایشان فراهم می‌شود تا پس از ارائه کردن حق به ایشان، اگر امتحان متناسب با آن را نیز با موفقیت سپری کردند از اعمال نیکشان در آخرت بهره ببرند.
در غیر این صورت نیز طبق آیات و روایات امرشان واگذار به خداست و خداوند در روز قیامت یا آن‌ها را در جایی ما بین بهشت و دوزخ جای می‌دهد، و یا با تخفیف در عذاب گرفتار عذابشان می‌کند در این خصوص نیز آیات و روایات متعدد وارد شده است.

[9] لَا قَوْلَ إِلَّا بِعَمَلٍ وَ لَا قَوْلَ وَ لَا عَمَلَ إِلَّا بِنِیَّةٍ وَ لَا قَوْلَ وَ لَا عَمَلَ وَ لَا نِیَّةَ إِلَّا بِإِصَابَةِ السُّنَّةِ. (الکافی (ثقة الاسلام کلینی):‌ ج‏1، ص 71)

[10]  مَنْصُورِ بْنِ بُزُرْجَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ اَلصَّادِقِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مَا أَکْثَرَ مِنْکَ سَیِّدِی ذِکْرَ سَلْمَانَ اَلْفَارِسِیِّ فَقَالَ لاَ تَقُلْ سَلْمَانُ اَلْفَارِسِیُّ وَ لَکِنْ قُلْ سَلْمَانُ اَلْمُحَمَّدِیُّ أَ تَدْرِی مَا کَثْرَةُ ذِکْرِی لَهُ؟ قُلْتُ لاَ قَالَ لِثَلاَثٍ أَحَدُهَا إِیثَارُهُ هَوَی أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ عَلَی هَوَی نَفْسِهِ... (امالی (شیخ طوسی): ص288)

[11]  سوره ابراهیم آیه 36

[12]  مستدرک الوسائل (میرزای نوری): ج15، ص166

[13]  مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام: هَلَکَ فِیَّ رَجُلَانِ، مُحِبٌّ غَالٍ وَ مُبْغِضٌ قَالٍ. دو کس درباره من هلاک شدند: دوست غلو کننده و دشمن کینه توز! (حکمت 117 نهج‌البلاغه (سید رضی))

[14]  رسول خدا حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله: حب الدنیا رأس کل خطیئة. حب دنیا ریشه همه خطاهاست. (الکافی (ثقة الاسلام کلینی): ج2، ص315)

[15]  تحف‌العقول (ابن شعبه حراّنی): ص۳۰۰

[16]  الْمُؤْمِنُ یَبْدَأُ بِالسَّلامِ وَ الْمُنافِقُ یَقُولُ: حَتّى یُبدَأَ بی؛ مؤمن ابتدا به سلام مى کند و منافق منتظر سلام دیگران است. (کنز العمال (متقی هندی): حکمت 778)

[17]  بحار الانوار (علامه مجلسی): ج76، ص 12

[18]  الکافی (ثقة الاسلام کلینی): ج2، ص648

حدیث امامت را زندگی کن (33)

مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام:

إن کُنتُم تُحِبّونَ اللهَ فَأَخرِجوا مِن قُلوبِکُم حُبَّ الدُّنیا.


اگر خداوند را دوست دارید، پس حب دنیا را از قلوب خود خارج کنید.


غرر الحکم، ص 141



 قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ (31-آل عمران)

بگو اگر خدا را دوست دارید از من تبعیت کنیدتا خدا هم شما را دوست بدارد.


راه خارج شدن حب دنیا از دل تبعیت از سنت پیغمبر در همه امور است.