بسم الله الرّحمن الرّحیم
وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظیمٍ[1]
ما ذبح عظیمی را فدای او کردیم[2]
مهمترین درسی که از سیره تمام انبیا و اوصیا و اولیای الاهی، بالاخص حضرت اباعبدالله حسین(علیهالسلام) میتوان گرفت
درس بندگی مخلصانه و عمل به تکلیف است.
آن هم عمل به تکلیفی که خداوند در مسیر بندگی برای بندگانش در نظر گرفته و
عاشورا و حرکت سیدالشهداء یکی از بزرگترین تجلیّات بندگیست. فهم هدف و
غایت حرکت کاروان امام حسین(علیه السلام) در گرو درک چیستی هدف خلقت است.
بنابر کلام خدا در قرآن مجید که میفرماید:
وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ[3]
و جن و انس را نیافریدم مگر برای اینکه بندگی کنند
هدف از خلقت، عبادت، بندگی و اطاعت از خداست و در سایهی همین بندگیست که هر مخلوقی به کمال و سعادت غائی خود میرسد.
از این رو محوریترین پیام عاشورا، پیام بندگی است.
در
مقام بندگی ابتدا شخص باید بداند که در هر موقعیّتی چه وظیفهای دارد و
بعد از شناخت آن با تمام وجود همه توان و داراییاش را در راه رضای الهی و
تحقق آن وظیفه بذل کند. خداوند در قرآن کریم میفرماید:
لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ[4]
هرگز به مقام بِرّ (نیکی) نمیرسید تا از آنچه که دوست دارید انفاق کنید
هر مقدار انفاق از آنچه که دوست داریم بیشتر باشد، مقام بِرّ و نیکی ما
نیز در صورت انفاق خالصانه بالاتر خواهد بود، چرا که انفاق و بذل بیشتر از
آنچه که دوست میداریم به گذشت بیشتری نیازمند است و بالاترین مقام بِرّ و
نیکی متعلّق به کسی است که تمام دارایی و آنچه در نزدش محبوب است، بلکه
محبوبترین چیزهایی که دارد (از مال و جان و ناموس و زن و فرزند و خواهر و
برادر و دوست و...) را در راه رضای خدا جملگی بذل کند، کاری که سید الشهداء
به بهترین نحو آن را به انجام رسانید.
با این تعبیر تمام اهدافی
که از قیام حسینی بَر شمردهاند مانند ایستادن در برابر ظلم، تن به ذلّت
ندادن[5]، اصلاح امّت جدشان و اقامهی امر به معروف و نهی از منکر[6]،
ایجاد حکومت عدل، محقق ساختن درخواستی که رسول خدا در عالم رویا به امام
حسین(علیهالسلام) فرمودند که خداوند دوست دارد ایشان را شهید ببیند[7]،
همه و همه در یک کلام خلاصه میگردد و آن
امتثال امر خدا و ترجیح اراده الهی بر اراده خود در راستای تحقق وظیفه ای است که خداوند در راه بندگی برایشان در نظر گرفته است.
آرى! حسینبنعلى(علیهالسلام)، انسانى برتر از فرش و عرش است که خدا او
را در قرآن کریم نفس مطمئنه نامیده[8] «یا أَیتُهَا النَّفْسُ
الْمُطْمَئِنَّه[9]» و او را به جوار خود فرا خوانده «ارْجِعِى إِلى
رَبِّکِ راضِیه مَرْضِیه فَادْخُلِى فِى عِبادِى وَ ادْخُلِى
جَنَّتِى[10]». او نیز با کمال اخلاص در لبیک گفتن به فراخوان پروردگار
شتاب کرد و با بذل کلِّ دارایی و هستی خود، در راه رضاى پروردگار، در مناى
حسینى، ذبیح اعظم خدا شدند.
از این رو است که بزرگان و عالمان دین نسبت به حضرت حسین(علیهالسلام) عنایت ویژهای داشتهاند و بیان میدارند:
دستگیری
و نجات گمراهان کار حسین(علیهالسلام) است، این تعبیر تعبیر زیبایی که از
پیغمبر اکرم(صلالله علیه و آله) است که «إن الحسین مصباح الهدی و السفینة
النجاة[11]» چقدر زیباست، سفینه نجات به تعبیر سادهی آن قایقی است که غریق
را نجات می دهد. یک وقت است که در دریا افتادهای و خودت به چیزی متمسک
میشوی و بیرون میآیی،
اما یک وقت است که کسی دستت را میگیرد و بیرون میکشد، این قایقِ نجات است.
یعنی کسانی را که دارند غرق میشوند و از وادی انسانیّت و الاهیّت خارج
میشوند دستهایشان را میگیرد و بیرون میکشد، قایق نجات کارش همین است
دیگر!
یعنی نمیگوید دستت را به من بده بلکه خودش دست غریق را میگیرد و از ورطهی هلاکت بیرون میکشد. [12]
به این فایل صوتی هم گوش فرادهید:
اهداف قیام حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام [1]. صافات،107.
[2]. ترجمه آیه الله مکارم شیرازی.
در عیون اخبار الرضا علیه السلام، خصال شیخ صدوق و دیگر کتب معتبر روایى از امام رضا علیه السلام چنین نقل شده است:
هنگامى
که حق تعالى به ازاى ذبح اسماعیل قوچى را فرستاد تا به جاى او ذبح شود،
حضرت ابراهیم علیه السلام آرزو کرد؛ کاش مىشد فرزندش را به دست خود ذبح
کند و مأمور به ذبح گوسفند نمىشد تا به سبب درد و مصیبتى که از این راه به
دل و جان او وارد مى شود، (مصیبت پدرى که عزیزترین فرزندش را به دست خود
در راه خدا ذبح کرده) بالاترین درجات اهل ثواب در مصیبتها را به دست آورد.
در این اثنا خطاب وحى از پروردگار جلیل به ابراهیم خلیل رسید که محبوب
ترین مخلوقات من نزد تو کیست.
ابراهیم علیه السلام عرضه داشت: هیچ مخلوقى پیش من محبوب تر از حبیب تو محمد صلی الله علیه و آله و سلم نیست.
پس وحى آمد آیا او را بیشتر دوست دارى یا خودت را؟
ابراهیم علیه السلام گفت: او پیش من از خودم محبوب تر است.
خداوند متعال فرمود: فرزند او را بیشتر دوست دارى یا فرزند خود را؟
ابراهیم علیه السلام عرض کرد: فرزند او را بیشتر دوست دارم.
پس
حق تعالى فرمود: آیا ذبح فرزند او (امام حسین علیه السلام) به دست دشمنان
از روى ستم، بیشتر دل تو را مى سوزاند یا ذبح فرزند خودت به دست خودت در
اطاعت من!
عرض کرد: پروردگارا! ذبح او به دست دشمنان بیشتر دلم را مى سوزاند.
در
این هنگام خداوند خطاب کرد؛ اى ابراهیم! پس به یقین جمعى که خود را از امت
محمد صلی الله علیه و آله مىشمارند، فرزند او حسین علیه السلام را از روى
ظلم و ستم و با عداوت و دشمنى، ذبح خواهند کرد همان گونه که گوسفند را ذبح
مى کنند و به این سبب مستوجب خشم و عذاب من مىگردند.
ابراهیم علیه
السلام از شنیدن این خبر جانکاه، ناله و فریاد بر آورد و قلب و جان او به
درد آمد و بسیار گریه نمود و دست از گریه بر نمىداشت تا این که وحى از
جانب پروردگار جلیل رسید: "اى ابراهیم! گریه تو بر فرزندت اسماعیل اگر او
را به دست خود ذبح مىکردى، فدا کردم به گریهاى که تو بر حسین علیه السلام
و شهادتش کردى و بدین سبب بالاترین درجات اهل ثواب در مصیبتها را به تو
دادم.
در پایان امام رضا علیه السلام فرمود: این است مفهوم قول
خداوند عزوجل؛ "وَ فَدَیناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ".( بحارالأنوار، ج،۱۲ ص۱۲۴ و
ج۴۴، ص۲۲۵.)
[3]. ذاریات، 56.
[4]. آل عمران، 92.
[5]. هَیهاتَ مِنّا الذِّلَّةُ. (الاحتجاج : ج 2 ص 97)
[6]. انَّما
خَرَجتُ لِطَلَبِ الاصلاحِ فی اُمَّهِ جَدِّی محمد صلی الله علیه و آله و
سلم. اُریدُ اَن آمُرَ بِالمعروف و اَنهی عَنِ المُنکَر مقتل خوارزمی،
ج1ص188
[7]. قال رسول الله: أخرج الی العراق فان الله قد شاء أن یراک قتیلا. (امالی صدوق ص 92 مجلس 30)
[8].
امام صادق(علیه السلام) فرمود: شما مگر این بخش از آیه و کلام خداوند را
نشنیدهاید که میفرماید: «یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیة
مرضیة فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی» انما یعنی الحسین بن علی ـ علیهما
السّلام ـ فهو ذو النفس المطمئنه الراضیة المرضیة این آیه دربارة حسین بن
علی ـ علیهما السّلام ـ است؛ چرا که آن بزرگوار صاحب نفس مطمئنه بود و از
خدا راضی بود و خدا نیز از او راضی بود. (بحرانی، سید هاشم، البرهان فی
تفسیر القرآن، قم، مؤسسة مطبوعاتی اسماعیلیان، بیتا، ج 4، ص 461)
[9]. الفجر،۲۷
[10]. الفجر،۲۷
[11]. عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج 1، ص 59
[12] . به نقل از آیه الله مجتبی تهرانی رحمة الله علیه. سلوک عاشورایی، جلد اول تعاون، جلسه پنجم، ص 85