او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

خدایا ما را از منتظران حقیقی اش قرار ده
او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

خدایا ما را از منتظران حقیقی اش قرار ده

اگر طاقت دارید بیایید ببینید امامتان چه گفته است!!!!!!!!!!!!

بسم الله الرحمن الرحیم
بسم رب الشّهداء و الصدّیقن

سلام بر شیعیان منتظر واقعی
سلامی هم بر محبان امیدوار
سلامی هم بر آزدگان عالم

تقدیم میکنم سخنان مولای شهیدم حضرت حسین بن علی سیدالشهداء در عصر عاشورا را



امام حسین علیه السّلام در عصر عاشورا رو به سوى آن قوم کرده
به راست و چپ نگریست
و هیچ یک از اصحاب و یاران خود را ندید،
مگر آن بر خاک افتادگانى را که پیشانى به خاک ساییده و مرگ صدایشان را بریده بود. پس صدا زد:
«اى مسلم بن عقیل!
اى هانى بن عروه!
اى حبیب بن مظاهر!
اى زهیر بن قین!
اى یزید بن مظاهر! اى یحیى بن کثیر! اى هلال بن نافع! اى ابراهیم بن حصین! اى عمیر بن مطاع! اى اسد کلبى! اى عبد اللّه بن عقیل!
اى مسلم بن عوسجه!
اى داود بن طرمّاح!
اى حرّ ریاحى!
اى على بن الحسین!
شما اى دلاور مردان پایدار و اى سواران عرصه پیکار! چرا شما را فریاد مى‏ کنم و پاسخم نمى‏ دهید و فرا مى‏ خوانم و از من نمى‏ شنوید؟!
آیا شما خوابید که به بیدارى‏تان امیدوار باشم یا محبّتتان از امام خود برگشته که به یارى‏اش نمى‏ شتابید؟!

اینک این (کودکان و) بانوان پیامبرند که از فقدان شما (در هراس افتاده) ناتوان گشته‏ اند.
اى بزرگواران غیور!
از خواب خود برخیزید و این سرکشان پست را از حرم پیامبر صلّى اللّه علیه و آله برانید!
ولى (افسوس!) به خدا سوگند مرگ شما را به خاک افکنده و روزگار دغل‏ با شما بى‏ وفایى کرده است وگرنه شما از پاسخ دعوت من کوتاهى نمى‏ کردید و از یارى من ناپیدا نمى‏ شدید.
هان! اینک ما از فقدان شما داغداریم و به شما مى‏ پیوندیم که ما از آن خداییم و به سوى او بازآییم» «1».

بعد اشعارى بدین مضمون خواند:
«راد مردانى که چون براى دفع بلاهاى روزگار- در آن حال که میان نیزه داران و فشارآوران (میدان نبرد) افتاده بودند-
فرا خوانده شدند، دلها را بر زره‏ها پوشیدند و به سوى جانبازى هجوم آوردند و حسین علیه السّلام را یارى کردند.
وه چه جوانمردانى! که زندگى عاریتى را ناخوش داشته رها کردند و به پوشش زیباى حیات ابدى در آمدند» «2».

امام باقر علیه السّلام فرمود: ...
حسین بن على علیه السّلام کشته‏ هاى خود را کنار هم‏ مى‏ نهاد و مى‏ فرمود: «کشته‏ هاى ما، کشته‏ هاى پیامبران و آل پیامبرانند»«3»!

و در روایت دیگرى آمده است که:
(در روز عاشورا) چون کار بر حسین علیه السّلام سخت شد و تنهاى تنها ماند،
به خیمه‏ هاى برادرانش نگریست و آنها را خالى دید
،
به خیمه‏ هاى فرزندان عقیل نگاه کرد و آنها را خالى دید،
به خیمه‏ هاى اصحاب نگاه کرد و کسى را ندید
و فراوان مى‏ فرمود: لا حول و لا قوّة الّا باللّه العلىّ العظیم.

سپس به خیمه‏ هاى بانوان رفت
و پس از آن به خیمه فرزندش زین العابدین علیه السّلام آمده او را دید که بر روى پوست خشنى افتاده و زینب علیها السّلام از او پرستارى مى‏کند.
زین العابدین علیه السّلام چون امام علیه السّلام را دید خواست برخیزد، نتوانست.
به عمّه خود گفت: مرا به سینه خود تکیه ده این فرزند رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله است که آمده!
زینب علیها السّلام پشت او نشسته او را به سینه خود تکیه داد.
امام علیه السّلام از حال او جویا شد و او خدا را سپاس گفت.
سپس عرض کرد: پدر جان! امروز با این منافقان چه کردى؟
فرمود: «فرزندم! شیطان بر ایشان چیره گشته و خدا را از یادشان برده است. جنگ میان ما و آنان چنان شعله‏ ور شد که زمین از خون ما و ایشان به جوش آمد» «4».
زین العابدین علیه السّلام عرض کرد: پدر جان! عمویم عبّاس کجاست؟
دیده‏ هاى زینب علیها السّلام اشکبار شد و به برادرش نگریست تا چه پاسخ مى‏ دهد، زیرا او زین العابدین علیه السّلام را از شهادت عمویش عبّاس علیه السّلام آگاه نکرده بود تا مبادا بیمارى‏اش سخت‏تر شود.
امام علیه السّلام فرمود: «فرزندم! عمویت کشته شد و کنار فرات دستانش را بریدند» «5».
علىّ بن الحسین علیه السّلام چنان گریست که بیهوش شد.
چون به هوش آمد از یکایک عموها و عموزادگانش مى‏ پرسید و امام علیه السّلام مى‏ فرمود: «شهید شد»«6».

پرسید: برادرم على، حبیب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه و زهیر بن قین چه شدند؟
فرمود: «فرزندم! بدان که در خیمه‏ ها مرد زنده‏ اى جز من و تو نمانده است» «7».
همه آنان که مى‏ پرسى اینک کشته بر روى خاک‏اند.
امام سجّاد علیه السّلام سخت گریست.
سپس به عمّه خود زینب علیها السّلام فرمود: شمشیر و عصایى به من ده.
امام علیه السّلام فرمود: «براى چه مى‏خواهى» «8»؟!
عرض کرد: تا بر عصا تکیه کنم و با شمشیر از حریم فرزند رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله پاس دارم، که دیگر خیرى در زندگى دنیا نیست.
امام علیه السّلام او را بازداشته به سینه چسبانید و فرمود:
«فرزندم! تو پاک‏ترین ذریّه و برترین عترت منى، تو جانشین من بر این کودکان و بانوانى، ایشان غریب و تنهایند که خوارى و یتیمى و شماتت دشمنان و حوادث تلخ روزگار آنان را فرا گرفته است،
هرگاه فریادشان بلند شد آرامشان کن،
هرگاه به هراس افتادند مونسشان باش و با (مهربانى و) سخنان نرم خود خاطرشان را آسوده ساز،
زیرا آنان غیر از تو مرد دیگرى ندارند تا به او انس گیرند و غم و غصه‏ هایشان را به او گویند.
بگذار ایشان تو را ببویند و تو آنان را ببویى
و آنان بر تو بگریند و تو بر آنان بگریى» «9».
سپس دست او را گرفته و با صداى بلند فرمود:
«اى زینب! امّ کلثوم! سکینه! رقیّه! فاطمه!
سخنم را بشنوید و بدانید که فرزندم على جانشین من بر شماست و او امام مفترض الطّاعه است.
سپس به او فرمود:
فرزندم! از من به شیعیانم سلام برسان و بگو:
پدرم غریبانه به شهادت رسید، بر او سوگوارى و گریه کنید» «10».




__________________________________________________
(1) یا مسلم بن عقیل، و یا هانی بن عروة، و یا حبیب بن مظاهر، و یا زهیر بن القین، و یا یزید بن مظاهر، و یا یحیى بن کثیر، و یا هلال بن نافع، و یا إبراهیم بن الحصین، و یا عمیر بن المطاع، و یا أسد الکلبیّ، و یا عبد اللّه بن عقیل، و یا مسلم بن عوسجة، و یا داود بن الطّرماح، و یا حرّ الرّیاحیّ، و یا علیّ بن الحسین، و یا أبطال الصّفا، و یا فرسان الهیجاء، مالی أنادیکم فلا تجیبونی، و أدعوکم فلا تسمعونی؟! أنتم نیام أرجوکم تنتبهون، أم حالت مودّتکم عن إمامکم فلا تنصرونه؟! فهذه نساء الرّسول صلّى اللّه علیه و آله لفقدکم قد علاهنّ النّحول، فقوموا من نومتکم، أیّها الکرام، و ادفعوا عن حرم الرّسول الطّغاة اللّئام، و لکن صرعکم و اللّه ریب المنون و غدر بکم الدّهر الخئون، و إلّا لما کنتم عن دعوتی تقصرون، و لا عن نصرتی تحتجبون، فها نحن علیکم مفتجعون و بکم لاحقون، فإنّا للّه و إنّا إلیه راجعون.
(2) قوم اذا نودوا لدفع ملمّة و القوم بین مدّعس و مکردس‏
لبسوا القلوب على الدّروع و أقبلوا یتهافتون على ذهاب الأنفس‏
نصروا الحسین فیا لها من فتیة عافوا الحیاة و البسوا من سندس‏


(3) قتلانا قتلى النّبیّین و آل النّبیّین.
(4) یا ولدی قد استحوذ علیهم الشّیطان فانساهم ذکر اللّه، و قد شبّ الحرب بیننا و بینهم لعنهم اللّه حتّى فاضت الأرض بالدّم منّا و منهم.
(5) یا بنیّ انّ عمّک قد قتل، قطعوا یدیه على شاطئ الفرات.
(6) قتل.
(7) یا بنیّ اعلم انّه لیس فی الخیام رجل حیّ إلّا أنا و أنت، و أمّا هؤلاء الّذین تسأل عنهم فکلّهم صرعى على وجه الثّرى.
(8) و ما تصنع بهما.
(9) یا ولدی انت اطیب ذرّیتی، و افضل عترتی، و انت خلیفتی على هؤلاء العیال و الاطفال، فانّهم غرباء مخذولون، قد شملتهم الذّلّة و الیتم و شماتة الاعداء و نوائب الزّمان سکّتهم اذا صرخوا، و آنسهم اذا استوحشوا، و سلّ خواطرهم بلین الکلام، فانّهم ما بقى من رجالهم من یستأنسون به غیرک و لا احد عندهم یشکون الیه حزنهم سواک، دعهم یشمّوک و تشمّهم، و یبکوا علیک و تبکی علیهم.
(10) یا زینب و یا امّ کلثوم و یا سکینة و یا رقیّة و یا فاطمة، اسمعن کلامی و اعلمن انّ ابنی هذا خلیفتی علیکم، و هو امام مفترض الطّاعة ثمّ قال له: یا ولدی بلّغ شیعتى عنّى السّلام فقل لهم: انّ ابى مات غریبا فاندبوه و مضى شهیدا فابکوه.

منبع: فرهنگ جامع سخنان امام حسین(علیه السلام) ،ص:539 تا 542






یا لثارات الحسین



و این جملات را خواندم!!!!!

فرزندم! از من به شیعیانم سلام برسان و بگو:
پدرم غریبانه به شهادت رسید، بر او سوگوارى و گریه کنید» .



و باز دوباره خواندم!!!!!!!!

فرزندم! از من به شیعیانم سلام برسان و بگو:
پدرم غریبانه به شهادت رسید، بر او سوگوارى و گریه کنید» .




و باز دوباره میخوانم

فرزندم! از من به شیعیانم سلام برسان و بگو:
پدرم غریبانه به شهادت رسید، بر او سوگوارى و گریه کنید» .






اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

یا لثارات الحسین

اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
یا حجت بن الحسن عجل علی ظهورک









کسانی که طاقت داشتند و تا آخر کامل خواندند صلواتی هدیه کنند...
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد