بسم الله الرحمن الرحیم
مطالب بیان شده در ذیل قسمتی از کتاب لولا فاطمه ی آیت الله محمد علی گرامی است:
http://ketaab.iec-md.org/FAATEMEH_ZAHRAA...mi_04.html
بیان حقیقت منافاتى با اتحاد فرق اسلامى ندارد!
گاهى گفته مى شود اساسا نباید مسئله خلافت پس از پیامبر
صلى الله علیه وآله و چیزهائى از این قبیل، در جامعه کنونى مطرح شود زیرا
اینها موجب اختلاف فرق اسلامى خواهد شد و استدلال به کریمه قرآن «واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا»(72) مىنمایند
معمولاً هم در این گونه موارد مىگویند:
دشمن پشت دروازه است، هر گونه بیان مطلبى که مضر به رفاقت گروهها مىباشد همکارى با استکبار جهانى است و... و از این قبیل حرفها.
لکن باید توجه نمود که بیان حقیقت دین و مذهب، بیان فطرت است.
اختلاف از ناحیه کسانى است که بر خلاف فطرت و حقیقت دین کار مىکنند، ...
بیان حق و حقطلبى هرگز مصداق اختلاف افکنى (مذموم) نیست. این بیان عینا
همانند آن است که کسى مال یا ناموس دیگرى را برباید و چون مظلوم فریاد کند،
بگویند ساکت شو که اختلاف مىشود!
آیات قرآنى و روایات مذهبى با تعبیرات گوناگون وارد شده است که هر یک مربوط
به جایى وناظر به موردى است. قرآن همان طور که منادى وحدت و ضد تفرقه است.
دعوت داعیان الهى را بهترین سخن مىداند:
«و من أحسن قولاً ممّن دعا إلى الله و عمل صالحا و قال إنّنی من المسلمین؛
چه کسى خوش سخنتر از آن که دعوت به خدا کند و عمل شایسته نماید و بگوید که من از مسلمانان هستم.»(73)
دعوت همه انبیاء موجب اختلاف در جامعه شده، عدّهاى مؤمن به برنامه پیامبران و عدهاى کافر شدند و درگیرىهاى شدیدى بین آن دو گروه پیدا شده است.
قرآن مىفرماید:
« کان الناس أمّة واحدة فبعث اللّه النبیّن مبشّرین و منذرین...؛
مردم همه یک پارچه بودند خداوند پیامبران را
براى تبشیر و انذار فرستاد و کتاب را به حق همراهشان کرد تا بین مردم در
موضوع اختلافشان حکم کند و در آن اختلاف نکردند مگر کسانى که کتاب را
دریافت کرده، پس از آن که دلائل روشن به آنان رسیده بود، از سر ظلم...»(74)
پس مردم پیش از نزول کتب و ارسال رسل یک پارچه بودند یعنى اختلاف مذهبى نداشتند زیرا مذهبى و کتابى نبود...،
لیکن اگر انبیاء نبودند همه در گمراهى و ضد ارزش و خلافت فطرت بودند، با آمدن انبیاء اگر همه اصلاح نشدند اقلاً عدهاى نجات یافتند، دعوتى که براى نجات غریق باشد اختلاف افکنى نیست. اختلاف را آنها مىافکنند که ستم مىکنند، انحصارطلبى مىکنند، حق دیگران را مىبرند، ادّعاى ناحق مىکنند، غصب حکومت و مقام مىکنند.
آن گاه اگر کسى بگوید شما شایسته نیستید مىگویند اختلاف نیفکنید، در
حقیقت این مطللب را چماقى براى استثمار و استعباد مردم مىکنند.
آیات قرآنى همه جا از دعوت پیامبر و اصرار و پافشارى مرز میان مؤمنین و کفّار سخن مىگوید:
«قل یا أیها الکافرون لا أعبد ما تعبدون و لا أنتم عابدون ما أعبد...»(75)
و هرگز قرآن و پیامبر صلىاللهعلیهوآله اختلاف افکن نمىشوند.
آیه «واعتصموا بحبل اللّه» نیز مربوط به «وحدت اجتماعى» به معنائى که امروزه گفته مىشود نیست،
صریح آیه این است که حبل الله، ریسمان الهى، را محور قرار دهید و همه به آن چنگ بزنید
نه این که به هر صورت و با هر ترفند سعى کنید یکپارچه باشید.
اساسا منظور از «حبل الله»، اجتماع یک جامعه نیست که آن یک امر اعتبارى است بلکه منظور یک امر حقیقى تکوینى است،
در روایات هم آمده که منظور از «حبل الله» ریسمان ولایت على علیهالسلام و امامان پس از او مىباشد
همانچه که در دعاى ندبه هم مىخوانیم: «و
حبل الله المتین و صراطه المستقیم؛ على علیهالسلام پس از پیامبر صلىاللهعلیهوآله ریسمان محکم الهى و صراط مستقیم او بود»
روایت ابن یزید از امام کاظم علیهالسلام و جابر از امام باقر علیهالسلام را ببینید:
«على بن ابى طالب حبل الله المتین است» و «آل محمد حبل الله است که خداوند دستور به تمسک به آن داده است».
در تفسیر على بن ابراهیم هم آمده:
«منظور توحید و ولایت است».
در روایت معانى الاخبار صدوق آمده است:
حبل الله قرآن است، امام و قرآن از هم جدا نیستند، قرآن به امام هدایت مىکند و امام به قرآن»(76)
نکته دیگرى که لازم است مورد توجّه قرار گیرد این است که بحث علمى وتحقیق تاریخ، وحدت را بر هم نمىزند بلکه نوع برخورد و درگیرى جدال و مراء و تعصّب است که به ناراحتى و جدائى مىانجامد
وگرنه حتى بحثهاى مربوط به اصل توحید میان مسلم و کافر، اگر انسانى و
بدون عصبیّت انجام شود هیچ گونه منافاتى با رفاقت و همزیستى مسالمتآمیز
ندارد. خود من شخصا احیانا با برخى افراد غیر معتقد به اصل اسلام بحث
داشتهام و او مىگفت مىترسم تکفیرم کنید گفتم حرفت را بگو! توانستم روشنت
مىکنم، نتوانستم روابط انسانى هست.
به روایات احتجاجات ائمه علیهمالسلام و دستوراتى که درباره مناظره با اهل
تسنن دادهاند رجوع کنید و به خصوص دو جلد کتاب مرحوم طبرسى را به دقت
ملاحظه فرمایید که
هرگز اهل بیت علیهمالسلام به بهانه وحدت و مانند آن، کتمان حقایق نکردهاند.
مىگویند: «زمان فرق مىکند، اکنون در برابر قدرت استکبارى آمریکا و مانند آن هستیم،...»
مگر در زمان اهل بیت جنگهاى برون مرزى در جریان نبود، مگر سپاه اسلام درگیر جنگهاى مهم با یهود و مسیحیّت نبود؟!
به این جمله حضرت صادق علیهالسلام اکتفا مىکنم که به محمد بن نعمان فرمود دقت کنید:
«خاصموهم و بیّنوا لهم الهدى الذی أنتم علیه و بیّنوا لهم ضلالهم و باهلوهم فی علی علیهالسلام ؛
با آنها بحث و جدال کنید و راه هدایتى که دارید نشانشان بدهید و گمراهیشان را برایشان روشن کنید و در مورد على علیهالسلام با آنها مباهله نمایید.»(77)
(72) - آل عمران /103.
(73) - فصلّت /33.
(74) - بقره، 213.
(75) - به این مناسبت باید عرض کنم بیان مسائل اجتماعى و اخلاقى اسلام نیز
اجتهاد و تخصص مىخواهد، روایات، اطلاق و تقیید و عموم وخصوص و... دارند،
هم دعوت به صبر داریم هم دعوت به جهاد، هم اصرار بر کسب و کار داریم و هم
مذمّت جمع ثروت (به حسب ظاهر برخى ادلّه)... این مجتهد است که باید موارد
آنها را تشخیص دهد. در قدیم حتى سخنرانیهاى مجالس عمومى نیز در اختیار
مجتهدان بود و اینک...
(76) - به تفسیر برهان و نور الثقلین در ذیل آیه 103 آل عمران رجوع فرمایید.
(77)- الفصول المختارة، تألیف سید مرتضى، ص 284.