اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی (آل عمران - 31)
اگر خدا را دوست دارید از من تبعیت کنید.
همانطور که در آیه فوق مشاهده میفرمایید، طبق آیات خداوند، نشانه صدق محبت به خداوند، تبعیت کردن از سنت و سیره و سخن رسول خدا صلوات الله علیه و آله است.
از سوی دیگر مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام میفرماید:
إنْ کُنْتُم تُحِبّونَ اللّه َ فأخْرِجوا مِن قُلوبِکُم حُبَّ الدُّنیا (غرر الحکم: حکمت 3747)
یعنی مولی امیرالمؤمنین هم نشانه صدق محبت به خداوند را خارج کردن حب دنیا از قلب میدانند.
اگر آیه و روایت فوق را کنار هم بگذاریم به چه نتیجهای خواهیم رسید؟
بله
با توجه به اینکه طرف نخست مشترک است (إنْ کُنْتُم تُحِبّونَ اللّه - اگر دوستدار خدا هستید) پس باید طرف دوم آیه و حدیث با هم مرتبط باشند.
ارتباطشان چه خواهد بود؟
بله
یعنی اگر میخواهیم حب دنیا را از دل خارج کنیم، باید به نیت تبعیت از رسول خدا طبق سخن و سنت و سیره آن حضرت عمل کنیم.
توجه داشته باشید که نیت تبیعت بسیار مهم است!
چرا؟
مثلا رسول خدا امانت دار بودند.
شخصی بگوید، من با عقل خود تشخیص دادم امانتداری خوب است یا اصلاً از امین بودن خوشم میآید، برای همین امانتدار هستم و نیتش در امانتدار بودن تبعیت از رسول خدا صلوات الله علیه و آله نباشد!
چنین کسی در حقیقت تابع نفس خود و تشخیص خود و میل خودش است!
طبق آیت الکرسی (1)، هر شخص برای اینکه عملش تقرب آور شود و او را از ظلمات کفر و شرک و نفاق به نور ایمان و توحید منتقل کند،میبایست در اعمال خود از خدا و اولیای خدا تبعیت کند!
به عبارت دیگر قبل از هر عملش باید بتواند به این دو سؤال جواب دهد:
به دستور چه کسی!
برای چه کسی!
در هر عملی که انسان از روی اختیار انجام میدهد (ولو اعمال به حسب ظاهر خوب!) اگر انسان به دستور خدا و اولیای خدا و برای رضایت خدا و اولیایش آن کار را انجام نداده باشد، یعنی آن عمل تحت ولایت خدا و اولیای خدا نبوده، هر عملی هم که تحت ولایت خدا و اولیای خدا نباشد، تحت ولایت طاغوت خواهد بود، خواه این طاغوت شیطان باشد، خواه شخص دیگری باشد و خواه نفس انسان باشد.
مثلاً بگوید من دروغ نمیگویم چون از دروغ بدم میآید.
این راستگویی او به خاطر میل نفسش است، نه اینکه چون خدا و اولیای خدا امر کردهاند من راست میگویم و آن شخص با راستگوییش در حقیقت نفس خود را اله (2) و خدای خود قرار داده (ولو برای عملی در ظاهر خوب) به همین دلیل با همان راستگویی از نور توحید و ایمان خارج به سمت ظلمات کفر و نفاق و شرک سیر میکند!
به همین نسبت نیز هر مقدار در اعمال کوچک و بزرگش نیت تبعیت از خدا و اولیای خدا را داشته باشد، با اعمال کوچک و بزرگش نیز دائم از ظلمت شرک و نفاق و کفر به سوی مراتب متعالی ایمان و توحید سیر میکند.
وقتی از سلمان علیه الرحمه پرسیدند چگونه منا اهل البیت (جزو اهل بیت) شدی، فرمود هوای نفسم را در خواست و میل و اراده رسول خدا و امیر مؤمنان فانی کردم. نخواستم مگر آنچه آنها خواستند. (3)
قرآن راز منا شدن و وصل شدن به اهل بیت علیهم السلام را تبعیت از ایشان (از روی محبت و معرفت) بیان میدارد و از قول حضرت ابراهیم میفرماید:
فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی (ابراهیم - 36)
هرکس از من تبعیت کند از من است.
چرا دو قید محبت و معرفت نیز باید ضمیمه تبعیت شود؟ چرا که این دو با هم (محبت و معرفت) باید ضمیمه تبعیت شوند تا تبعیت پایدار باشد!چرا که به گواه قرآن کریم و تاریخ هر گاه ایندو ضمیمه تبعیت شخصی نشده است، در یکی از پیچهای امتحان آن شخص لغزیده!
ابلیس که معرفت توحیدی داشت و به جهت تبعیت به مقامات عالیه رسیده بود، به جهت نقصان محبتش به خدا (در مقایسه با محبتش به خودش) در مقابل فرمان خدا ایستاد و هر چه رشته بود پنبه کرد.
همچنین بلعم باعورا که اسم بر اثر معرفت و تبعیتش اسم اعظم را نیز فراگرفته بود به جهت نقصان در محبتش به خدا و اولیایخدا (درمقایسه با محبتش به خودش) در مقابل حجت خدا حضرت موسی علیه السلام ایستاد و حتی حاظر شد آن محبوب خدا را نفرین نماید!
همچنان است اوضاع برخی از محبان بیبصیرت و کممعرفت اهل بیت علیهم السلام که به جهت همین نقصان در معرفت در پیچ امتحان در مقابل حضرات معصومین علیهم السلام ایستادند و خود را به هلاکت افکندند. چنانچه امیرمؤمنان نیز به این حقیقت تلخ صراحتاً اشاره میفرمایند. (4)
اما پس از بیان راز و شیوه منا اهل البیت شدن، برسیم به قسمت نخست عنوان این مقاله یعنی: رابطه پیشقدم شدن در سلام کردن و خروج حب دنیا از دل
همانطور که بیان شد اگر سعی کنیم سنت و سیره و سخن رسول خدا صلوات الله علیه و آله را فراگیریم و به نیت تبعیت طبق آن عمل کنیم میتوانیم به مررور حب دنیا که رأس و ریشه همه خطاها است (5) از دل خارج کنیم. (این امر یکی از انگیزههای مرحوم علامه طباطبایی برای تألیف کتاب گرانسنگ سنن النبی بوده است.)
حال هر قدر یک سنت و سخن و سیره رسول خدا صلوات الله علیه و آله نزد خداوند محبوبتر باشد، به نیت تبعیت عملکردن آن سنت در خارج شدن حب دنیا از دل ما تأثیر بیشتری خواهد داشت.
یکی از محبوبترین سنتهای رسول خدا صلوات الله علیه و آله نزد خداوند، سنت سبقت در سلام است.
به حَسَب ظاهر سنت سادهای است اما انجام آن تحت هر شرایط، ظرایفیدارد که اگر به آن اشاره شود عظمت آن را میرساند.
اولاً وقتی ما در مواجهه با همه (کوچک و بزرگ و پیر و جوان) سبقت در سلام داشته باشیم، رفتاری بر طبق تواضع انجام دادهایم.
دوماً وقتی ما در مواجهه با کسی که از نظر ما به ما ظلم کرده است یا به هر دلیلی با او قهر کردهایم سبقت در سلام پیدا می کنیم، این نیز یک رفتار بسیار پسندیده از سنت اسلام است.
سوماً در حدیث است که مؤمن در سلام سبقت میجوید و منافق منتظر می ماند تا به او سلام دهند (6)! یعنی میل به اینکه دیگران به ما سلام کنند از شعبههای نفاق در دل انسان است که با عمل ضد این میل در راستای خشکاندن این شعبه در قلب حرکت میکنیم!
و در حدیث بسیار تأملبرانگیز و جالبی از رسول خدا صلوات الله علیه و آله میخوانیم:
فقط در خصوص سلام کردن به حدیث ذیل توجه فرمایید:
حضرت امام جعفر صادق علیه السلام:
کَانَ رَسُولُ اللَّهِ یُسَلِّمُ عَلَى
النِّسَاءِ وَ یَرْدُدْنَ عَلَیْهِ السَّلَامَ وَ کَانَ أَمِیرُ
الْمُؤْمِنِینَ یُسَلِّمُ عَلَى النِّسَاءِ وَ کَانَ یَکْرَهُ أَنْ
یُسَلِّمَ عَلَى الشَّابَّةِ مِنْهُنَّ وَ یَقُولُ أَتَخَوَّفُ أَنْ
یُعْجِبَنِی صَوْتُهَا فَیَدْخُلَ عَلَیَّ أَکْثَرُ مِمَّا أَطْلُبُ مِنَ
الْأَجْرِ»؛
رسول خدا صلوات الله علیه و آله به زنها سلام میکرد و جوابش را میدادند،
و
شیوه امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) هم این بود که به زنها سلام میکرد و خوش نداشت
که به زنهاى جوان سلام کند و میفرمود: میترسم آوازش مرا خوش آید، و
زیادتر از آن اجرى که میجویم [گناه] به من رسد.
الکافی: ج2، ص648
چند آیه و حدیث مرتبط دیگر:
مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام:
یَا کُمَیْلُ لاَ تَأْخُذْ إِلاَّ عَنَّا تَکُنْ مِنَّا.
ای کمیل، جز از ما فرماننپذیر و چیزی مگیر تا از ما باشی.
مستدرک الوسائل: ج15، ص166
رسول خدا (صلوات الله علیه) فرمودند:
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی إِسْمَاعِیلَ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ الْأَزْدِیِّ عَنْ أَبِی عُثْمَانَ الْعَبْدِیِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلوات الله علیه:لَا قَوْلَ إِلَّا بِعَمَلٍ وَ لَا قَوْلَ وَ لَا عَمَلَ إِلَّا بِنِیَّةٍ وَ لَا قَوْلَ وَ لَا عَمَلَ وَ لَا نِیَّةَ إِلَّا بِإِصَابَةِ السُّنَّةِ.
هیچ گفتارى جز با کردار ارزش ندارد
و هیچ گفتار و کردارى جز با نیت ارزش ندارد
هیچ گفتار و کردار و نیتى جز به اینکه برمبنای سنت باشد ارزش ندارد.
الکافی، ج1، ص: 71، ح 9 بَابُ الْأَخْذِ بِالسُّنَّةِ وَ شَوَاهِدِ الْکِتَاب
مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ (80-نساء)
هر که از پیامبر اطاعت کند، از خدا اطاعت کرده است. (80)
(1) اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿۲۵۷ - بقره﴾
(2) أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ (23 - جاثیه)
(3)
(4) مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام: هَلَکَ فِیَّ رَجُلَانِ، مُحِبٌّ غَالٍ
وَ مُبْغِضٌ قَالٍ. دو کس درباره من هلاک شدند: دوست غلو کننده و دشمن
کینه توز! (حکمت 117 نهجالبلاغه)
(5) رسول خدا حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله: حب الدنیا رأس کل خطیئة. حب دنیا ریشه همه خطاهاست. (الکافی: ج2، ص315)
(6) رسول خدا حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله: الْمُؤْمِنُ یَبْدَأُ بِالسَّلامِ وَ الْمُنافِقُ یَقُولُ: حَتّى یُبدَأَ بی؛ مؤمن ابتدا به سلام مى کند و منافق منتظر سلام دیگران است. (کنز العمال: حکمت 778)