او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

خدایا ما را از منتظران حقیقی اش قرار ده
او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

خدایا ما را از منتظران حقیقی اش قرار ده

عوامل حفظ ایمان در فتنه‌های آخر الزمان (قسمت اول – کنترل زبان):

عوامل حفظ ایمان در فتنه‌های آخر الزمان (قسمت اول کنترل زبان):

حضرت امام علی بن موسی الرضا علیهما السلام:
یَأْتِی عَلَى اَلنَّاسِ زَمَانٌ تَکُونُ اَلْعَافِیَةُ فِیهِ عَشَرَةَ أَجْزَاءٍ، تِسْعَةٌ مِنْهَا فِی اِعْتِزَالِ اَلنَّاسِ وَ وَاحِدٌ فِی اَلصَّمْتِ[1].
زمانى بر مردم فرا می‌رسد که از ده جزءِ عافیت، نُه جزءِ آن در اعتزال (و کناره‌گیرى) از مردم و یک جزءِ باقی‌مانده‌اش در سکوت است.
مدیریت حب و بغض در روابطِ با دیگران بر مبنای دین، مهمترین عامل حفظ ایمان در فتنه‌های آخرالزمان:
امام رضا علیه السلام، در حدیث فوق تأکید می‌فرمایند که در فتنه‌های آخرالزمان، دو چیز مایه عافیت پیدا کردن از این فتنه‌ها خواهد بود، نخست اعتزال و کناره‌گیری از مردم، و دیگری سکوت و نکته حائز تأمّل‌برانگیزِ حدیث فوق این است که اهمیتِ کناره‌گیری از مردم را برای کسب عافیت، 9 برابر مهم‌تر از سکوت عنوان شده است.
این‌که کنترل زبان و پرهیز از معاشرت با ناجنس از مهمترین الزامات حفظ ایمان در فتنه‌های آخرالزمان است، در حدیث دیگری از امام باقر علیه السلام نیز، چنین بیان شده است:
زمانى بر مردم فرا می‌رسد که امامشان غایب گردد، خوشا به‌حال کسانى که بر امامت ما در آن زمان ثابت قدم بمانند؛ ...جابر نقل می‌کند، به آن حضرت گفتم: ای فرزند رسول خدا، بهترین چیزى که مؤمن در آن زمان باید انجام بدهد چیست‌؟
حضرت فرمود: نگهداشتن زبان و ملازم بودن در خانه [و کم‌کردن معاشرت با عموم مردم (در حد رفع ضرورت و انجام وظایف)][2].
چنانچه در حدیث فوق نیز مشاهده می‌شود، لازمه حفظ ایمان در عصر غیبت (خاصه در فتنه‌های آخرالزمان) حفظ زبان و کاهش ارتباط با مردم بیان شده است، مردمانی که بر طبق احادیث حضرات معصومین علیهم السلام هر چه به آخرالزمان و دوران پیش از ظهور و قیام حضرت نزدیک شویم، بیشتر در غفلت و دنیاپرستی و شهوت‌رانی غرق می‌شوند و بسیار دچار انحرفات اعتقادی عظیم خواهند شد!
قبل از اینکه به بحث ضرورت سکوت و کنترل زبان در آخرالزمان بپردازیم، ابتدا باید مقداری درباره اعتزال و کناره‌گیری از مردم توضیحاتی ارائه شود.

مقصود از اعتزال و کناره‌گیری از مردم در احادیث چیست؟!
در اسلام، عزلت به‌معنای گوشه‌نشینی، رهبانیت و بریدن از جامعه معنا ندارد؛ چنانچه رسول خدا حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله می‌فرمایند: «خداوند متعال رهبانیت را براى امت من مقرر نداشته، رهبانیت امت من جهاد در راه خدا است[3]». اشاره به این حقیقت که: اگر مى‌خواهید به زندگی مادی پشت پا بزنید، این عمل را به صورت منفى و انزواى اجتماعى انجام ندهید، بلکه در یک مسیر مثبت، یعنى جهاد و تلاش فراوان در راه خدا، آن را جستجو نمایید[4].
از سوی دیگر از حضرت امیر صلوات الله علیه و آله نقل شده است که: با مردم آمیزش و رفت‌و‌آمد داشته باشید ولی با دل‌ها و اعمال‌تان از آنان جدا باشید[5]. یعنی وقتی غالب مردمِ زمانه، از نظر اعتقادی و یا عملی مسیر الهی را نمی‌پیمایند، انسانِ مؤمن باید در میان آنها زندگی کند، ولی عمل و قلبش با آن‌ها همسو نباشد.
البته این بحث، یعنی مدیریت حب و بغض بر مبنای ایمان در روابط انسانی به ویژه در عصر غیبت و آخرالزمان، بحث بسیار مفصّل و مهمی است. مباحثی نظیر:
به چه علّت این امر (یعنی مدیریت حب و بغض بر مبنای ایمان در روابط انسانی) مهم‌ترین عامل حفظ ایمان است؟
چه کسانی با چه ویژگی‌هایی مصداق کسانی هستند که انسان باید از انس قلبی و محبت داشتن به ایشان به شدّت پرهیز کند؟
اگر نزدیکان انسان، نظیر والدین یا همسر و فرزند شامل این مصادیق شدند، وظیفه‌ی انسان چیست؟
از جمله مباحثی است که بیان آن شرح مبسوطی می‌طلبد که إن‌شاء‌الله در ذیل حدیث دیگری، نکاتی درباره‌ی آن تقدیم خواهد شد.
اما در خصوص شرط دومِ عافیت در دوره‌ی پر آشوب عصر غیبت و فتنه‌های آخر الزمان، یعنی سکوت کردن و استفاده حداقلی و در حد ضرورت از توان صحبت کردن و به صورت کلی بحث کنترل زبان، نکاتی تقدیم می‌شود.
پُرحرفی چه تبعات و چه عاقبتی دارد؟
1) زوال حیا و ورع و نهایتاً مردن قلب:
مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌فرماید:
هر کس پُرحرف شد، اشتباهاتش زیاد می‌شود و هر کس خطاهایش زیاد شد، حیایش کم می‌گردد و هرکس حیایش کم شد، ورع و پرهیز از معصیتش کم می‌شود و کسی که پرهیز از حرامش کم شود، دلش می‌میرد و هر کس قلبش مُرد، به دوزخ وارد خواهد شد[6].

2) زوال نعمت و نزول بلا و مصیبت و گرفتاری
در احادیث، هشدارهای بسیار سهمگینی در خصوص تبعات معصیت زبان بیان شده، در ذیل برخی از این احادیث تقدیم می‌شود:
مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌فرماید:
بسا سخنی که نعمتی را زایل می‌سازد و بلا و مصیبت و گرفتاری‌ای را نازل می‌کند[7].
3) صدمه جبران‌ناپذیر به مال و ناموس و آبرو و جان دیگران
در حدیثی منقول از رسول خدا حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله، از عذاب بسیار شدید زبان در آخرت صحبت به میان آمده و علت آن چنین بیان شده:
خداوند، زبان را عذابى دهد که هیچ‌یک از اعضاى دیگر را چنان عذابى ندهد. زبان در آن هنگام می‌گوید: اى پروردگار! مرا عذابى دادى که هیچ چیز را چنان عذابى ندادى!
در پاسخ او گفته شود: سخنى از تو بیرون آمد و به شرق و غرب زمین رسید و به واسطه آن خونى به ناحقّ ریخته شد و مالى به غارت رفت و ناموسى هتک شد[8].

حساب و کتاب داشتن خارق‌العاده و فوق‌تصوّر حرف‌زدن‌های عادی انسان:
برای اینکه بهتر مشخّص شود که تا چه اندازه در حرف زدن حساب و کتاب هست، حساب و کتاب‌هایی که شاید ما خیلی به چشممان نیاید، یک حدیث و چهار حکایتِ بسیار تأمّل‌برانگیز از صحبت‌کردن‌هایی که سخنانِ رایجِ بسیاری از ما است، ولی می‌تواند تبعات بسیار سنگینی برای انسان داشته باشد، تقدیم می‌شود.
ابتدا حدیثی مرتبط با حکایت حضرت یوسف علیه السلام در قرآن کریم:
حضرت امام رضا علیه السلام:
زمانی که یوسف علیه السلام در زندان بود، به خدا شکایت برد و گفت: پروردگارا به واسطه‌ی کدام عملم مستحق زندان شدم؟ پس خدای متعال به او وحی فرمود: تو خودت زندان را انتخاب کردی، زمانی که گفتی: «پروردگارا، زندان نزد من محبوب‌تر است از آنچه که زنان مصر مرا بدان دعوت می‌کنند.» چرا نگفتی عافیت نزد من محبوب‌تر است از آنچه آن‌ها مرا بدان دعوت می‌کنند؟[9]!

اما چهار حکایت که به خوبی مشخص می‌سازد، بسیاری از بلاها و گرفتاری‌هایی که در زندگی با آن مواجه می‌شویم و به قول معروف متوجّه هم نمی‌شویم داریم از کجا می‌خوریم، ریشه در همین حرف‌زدن‌هایی دارد که بسیار حساب و کتاب دارد اما ما خیلی بی‌حساب و کتاب بر زبان جاری می‌سازیم.

حکایت نخست، برگرفته از سخنان حجت الاسلام مسعود عالی:
ایشان نقل می‌کند: «من یک مرتبه رفته بودم کوهستان که بین بهشهر و ساری هست؛ اینجا مدفن یکی از مردان خدا یعنی آیت الله کوهستانی هست. من رفتم خدمت پسر ایشان که آن زمان زنده بودن تا یک مقدار از خاطرات پدر ایشان بشنوم.
پسرشان می‌گفت: یک مرتبه خشک‌سالی سختی بود و مدت‌ها بود باران نباریده بود.  مرحوم پدرم گفت: إن‌شاء‌الله خدا باران رحمت خودش را بفرستم.
من گفتم: خدا باران لعنتش را هم نمی‌فرستد! تا این را گفتم، دیدم پدرم را لرز گرفت، شروع کرد ترسیدن مثل کسی که چیز خیلی مهیبی دیده باشد گفت: «نگو اینو! نگو اینو! شما می‌دونی بارون لعنت خدا چیه؟ ما تحمّلش رو نداریم!»
پسرشان می‌گفت: من برق از چشمم پرید! فکر نمی‌کردم این یک کلمه این‌قدر مهم است. ولی از آن به بعد یاد گرفتم که هر حرفی را همین‌جوری نپّرانم.
باران لعنت یعنی باران عذاب،
پسر آیت الله کوهستانی می‌گفت: به ظاهر داشتیم با هم حرف معمولی می‌زدیم، اما یاد گرفتم که انسان همین‌جوری هر حرفی را نزند.»

حکایت دوم، برگرفته از کتاب سفینة الصادقین شرح حال پنجاه سال نخست زندگانی عالم ربّانی آیت الله سید حسین یعقوبی قائنی رضوان الله علیه:
ایشان پس از آنکه از تحصیل در عتبات عالیات فارغ شدند، بنا بر دلایلی (در سال‌های دورِ قبل از انقلاب) قصد می‌کنند که به ایران رجعت کنند و تصمیم بر این می‌شود که با همراهانشان از کربلا یک ماشین تا تهران کرایه کنند. باقی ماجرا را عیناً به نقل از کتاب تقدیم می‌کنم:
«شخص دیگری به نام حاج عباس نیز همراه ما بود. وی از راننده پرسید: اگر جنس قاچاق مانند پارچه و امثال آن داشته باشیم برایمان می‌بری؟راننده با تندی و بی‌ادبی گفت: اگر محمد بن عبد الله هم به من بگوید قاچاق ببر نمی‌برم! او به حسب ظاهر می‌خواست بگوید من به هیچ‌وجه قاچاق نمی‌برم و ظاهراً هم گناهی نکرد، لکن من در همان وقت دیدم غضب متوجه او شد.
به حاج عباس گفتم: با این راننده نرویم؛ چون خیلی بی‌ادبانه سخن گفت و من می‌بینم که بلا متوجه شما شده است.
گفت: آقا! این مرد حرف بدی نزد. و فقط با ما موافقت نکرد.
به ناچار عازم شدیم. همین‌که خواستیم سوار شویم سر من محکم به سقف سواری خورد. گفتم: این اولین نشانه‌اش. ماشین حرکت کرد و من بلا را درست مانند بخار غلیظی که از آسمان آمده باشد در فاصله‌ی یک متری بالای سرمان می‌دیدم! لذا پیوسته به تضرع و دعا و توسل مشغول بودم. به گمرک ایران رسیدیم. آنجا برای هر کیلو پارچه که مسافرین همراه خود می‌آوردند چهل تومان گمرکی می‌گرفتند. حاج عباس حساب کرد دید باید سه برابر ارزش پارچه‌ها گمرکی بدهد؛ لذا گفت: من حاضرم پارچه‌ها را همین‌جا بگذارم و بروم. مأمورین گفتند: چنین کاری را نمی‌پذیریم. گفت: پس بگذارید برگردم. گفتند: این هم ممکن نیست. حاج عباس از ما درخواست کرد که یکی از بقچه‌ها را برای او ببریم تا گمرکی به آن تعلق نگیرد؛ لذا وقتی بقچه‌ها را می‌کشیدند خواستند آن یک بقچه را هم وزن کنند، حاج عباس گفت: این بقچه مال آقاست، برای زن و بچه‌ی خودشان خریده‌اند. گمرکچی گفت: مال هرکس می‌خواهد باشد، قانون دولت است و باید کیلویی چهل تومان گمرکی بگیریم.
وقتی این را گفت من ناراحت شده، بی‌اختیار و با تندی گفتم: این دولت در قبر هم به دردتان می‌خورد؟
ابتدا خیلی به او برخورد کرد، اما بعد از چند لحظه گفت: پس شما به درد ما می‌خورید؟ گفتم: بلی، ما به درد شما می‌خوریم، ولی نمی‌فهمید!
این حرف اخیر از من نبود. گویا کس دیگری بر زبانم جاری نمود، به طوری که خودم نیز از آن منقلب شدم و مدت‌ها از آن لذت می‌بردم. الآن هم که به یادم می‌آید متأثر می‌شوم.
ناگهان گمرکچی هم حالش تغییر کرد و گفت: این چند بقچه را به خاطر آقا بخشیدم.
اما حاج عباس که به خاطر بی‌اعتنایی نسبت به برخورد بی‌ادبانه‌ی راننده بنا بود کتک بخورد، بدون دلیل خاصی ناگهان عصبانی شد و ندانسته دست در جیب خود کرده، یک دسته اسکناس بیرون آورد و گفت: منِ پدر سوخته این پول‌ها را در بغداد قرض کرده‌ام که به ایران ببرم.
همین‌که گمرکچی پول‌ها را دید گفت: این پول‌ها را از کجا آورده‌ای؟ کسی حق ندارد این اندازه پول همراه خود ببرد. و همه را ضبط کرد!
از آنجا رد شدیم. نزدیک قزوین که رسیدیم ناگهان دود غلیظی در موتور ماشین پیچید.
راننده گفت: بپرید پایین که پدرم در آمد! آب روی موتور ریختند و آن را خاموش کردند و گویا پس از آن دیگر آثار بلا مرتفع گردید.
این مطالب را به چه کسی می‌توان گفت؟ مردم خیال می‌کنند که گناه فقط زنا کردن و شراب خوردن است، در حالی که گاهی انسان حرفی می‌زند و همان باعث می‌شود بلا نازل گردد[10].»

حکایت سوم مربوط می‌شود به راوی کتاب شنود (منتشر شده از نشر ابراهیم هادی):
ایشان یکی از مسئولین امنیتی کشور است که در کتاب شنود، بخشی از خاطراتِ ناشی از تجربه‌ی حالت نزدیک به مرگش را بازگو کرده و در مصاحبه با حجت الاسلام امینی‌خواه، قسمت‌های دیگری از این خاطرات را که به دلایلی در کتاب شنود ذکر نشده را بیان کرده؛ از جمله‌ی این خاطرات، حکایت ذیل است:
«شخص را آوردند برای حساب و کتاب، فکر می‌کنید برای او در نامه‌ی عملش چه نوشته بودند، آن پسر در فضای مجازی با یک دختر نامحرم چت و سلام و علیک و احوال‌پرسی کرده بود، اما در نامه‌ی عملش چندین زنا نوشته بودند! چرا؟ چون دختری که با او چت می‌کرد، حرف‌زدن با نامحرم برایش عادی شد و آغازی شد برای قبح‌شکنی‌های بیشتر، نفر بعدی پرده‌های حیا بیشتر کنار رفت و در نهایت رسید به زنا، زناهای متعدد و آن پسر را هم، در گناه همه‌ی این‌ مواردِ بعدی، شریک کرده بودند[11]

اما حکایت چهارم از مرحوم شیخ رجبعلی خیاط، ایشان نقل می‌کرد:
«گاهی با خود می‌خواندم «ای من فدای آن که زبان و دلش یکی است.»
 
در عالم معنا، سلمان را به من نشان دادند و گفتند: این شخص زبان و دلش یکی است و می‌خواهیم تو را فدای او بکنیم. 
من گفتم: حاضر نیستم فدای سلمان شوم، من فدای پیامبر و امام می‌شوم. 
فهمیدم حرف‌هایی که می‌زنیم همه حساب دارد و بایستی آنها را راست بگوییم. 
از آن‌جا که حاضر بودم نوکری سلمان را به جا آورم، از آن پس می‌خواندم: «ای من غلام آنکه زبان و دلش یکی است[12]

برخی از آثار و برکات سکوت در احادیث:

اکنون که مقداری اهمیت بسیار عظیمِ دقت در کلام مشخص شد، مناسب است تا چند حدیث درباره برکات عظیم سکوت کردن را تقدیم نمایم. حدیث نخست از رسول خدا حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله:
عامل دوری شدن شیطان و یاری کننده در امر دینداری:
رسول خدا حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله:
خود را ملزم به سکوت طولانی کن، چرا که این کار رَم دهنده شیطان و یاری دهنده تو در دینداری است[13].
حدیث فوق بیان می‌دارد که سکوت اگر طولانی شود، باعث می‌شد که ابلیس از انسان فرار کند (رَم کردن شیطان که در متن عربی بیان شده بسیار تأمّل‌ برانگیز است) و این سکوت طولانی انسان را در بهتر دینداری کردن یاری می‌دهد!

عامل جلب محبّت دیگران و راهنمای انسان به سمت هر خیر و خوبی:
اما حدیث دوم از حضرت امام رضا علیه السلام:
به راستی که سکوت (و پرهیز از آزار دیگران با زبان) باعث جلب شدن محبّت دیگران به انسان می‌شود، به راستی که سکوت راهنماى آدمى به سوی هر خیر و خوبى است[14].
بخش دوم حدیث شریف فوق که می‌فرماید سکوت باعث می‌شود که انسان به سمت همه خیرها و خوبی‌ها راهنمایی شود از آثار و برکات حیرت‌انگیز سکوت کردن است که شاید به ذهن خیلی‌ها خطور نکند!

عامل اصلاح قلب و درست شدن ایمان حقیقی:
اما حدیث سوم که بسیار جامع، عمیق و عظیم است، امیر مؤمنان علی علیه السلام می‌فرمایند:
به خدا قسم هیچ بنده‌ی با تقوایی را نمی‌بینم که از تقوایش بهره‌مند گردد، مگر آنکه زبان خود را حفظ کند...
به‌راستی که از رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ایمان بنده درست نمی‌شود تا وقتی که قلبش درست نشود، و قلبش اصلاح نمی‌شود تا زمانی که زبانش درست نشود[15].
در حدیث فوق، اساساً اصلاح ایمان و قلب، منوط به اصلاح زبان بیان شده است! یعنی تا این زبان درست نشود، نه قلب اصلاح می‌شود و نه ایمان.

 

برخی از مواردی که سکوت جایز نیست!

البته باید توجّه داشت که مواردی وجود دارد که سکوت کردن نه تنها مطلوب نیست، بلکه جایز هم نیست و حتی می‌تواند باعث شود تا انسان مورد لعن و نفرین خدا و ملائکه نیز واقع شود. در ذیل برخی از این موارد ذکر می‌شود:

دفاع از آبروی مؤمنی که غایب است:
یکی از مواردی که انسان نباید سکوت پیشه‌کند، هنگامی است که در برابرش از مؤمنی غیبت شود، یا خدایی نکرده به او تهمتی زده شود:
حضرت امام محمد باقر علیه السلام:
هر کس نزد او غیبت برادر مؤمنش بشود و با اینکه می‌تواند از او دفاع کند اما او را یارى نکند و از او دفاع ننماید، جز این نیست که خداوند او را در دنیا و آخرت خوار و پست خواهد گردانید[16].

در جایی که شبهه و یا بدعتی آشکار می‌شود و امر حقی در خطر قرار می‌گیرد و باطلی حق جلوه می‌کند:
یا جایی که شبهه و بدعتی در مسائل مربوط به دین و آنچه حق است مطرح می‌شود و کسی که نسبت به آن مطلب علم دارد و می‌تواند آن شبهه و بدعت را بزداید و آن را برای اذهان تبیین نماید، به جای این‌کار سکوت کند، در این صورت نه تنها مورد لعن خداوند واقع می‌شود بلکه این سکوت منجر می‌شود تا ایمان آن شخصِ عالم به بدعت و شبهه نیز از او سلب شود!
رسول خدا حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله:
زمانى که در امت من بدعت ظاهر شود، بر عالم واجب است که علمش را (در خصوص آن بدعت و شبهه) اظهار نماید. اگر عالم در چنین موقعى سکوت کند، لعنت خدا بر او باد[17].
حضرت امام جعفر صادق علیه السلام:
اگر بدعت و فتنه و شبهه ظاهر شد، بر عالم واجب است که علمش را ظاهر نماید و اگر سکوت کند، نور ایمان از او سلب مى
شود[18].
نکته قابل توجّه این است که بر طبق این‌گونه روایات فقها فتوا داده‌اند که در بحث اظهار علم در بدعت و شبهه و فتنه، شرط تأثیر هم ملاک نیست! یعنى عالم با علم به اینکه حرفش مؤثر نیست هم بر او واجب است و وظیفه دارد تا علم خود را در باب تبیین بدعت، فتنه و شبهه اظهار نماید!
سکوت در برابر بدعت در دین و فتنه و شبهه در آن، می‌شود همان واگذاردن جهاد تبیین که رهبر معظّم انقلاب حفظه الله به ویژه در سال‌های اخیر بسیار بر آن تأکید داشتند و واگذاشتن آن را از سوی کسانی که توان آن را دارند یا می‌توانند آن توان را کسب کنند ولی کوتاهی می‌کنند به عنوان یکی از بزرگترین خطرات جامعه اسلامی به ویژه در دوران پرفتنه‌ی امروزی بیان فرمودند.
اساساً، به طور کلی هر جا که سکوت باعث شود باطل باقی بماند و حق آسیب ببیند جایز نیست! چنانچه در روایات نیز مکرر بر این امر تأکید شده است:

حضرت امام جعفر صادق علیه السلام:
سخن گفتن درباره حق، از سکوت بر باطل بهتر است[19].

مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام:‌
آنجا که باید سخنِ درست گفت و حق را از باطل تبیین کرد و حُکم خدا را بیان نمود (در جایی که عده‌‌ای در ناآگاهی هستند) سکوت کردن خیری ندارد، چناچه در سخن ناآگاهانه و از روی جهل نیز خیرى نیست[20].

 



[1] تحف العقول (ابن شعبه حرّانی): ج۱، ص۴۴۶

[2] یَأْتِی عَلَى اَلنَّاسِ زَمَانٌ یَغِیبُ عَنْهُمْ إِمَامُهُمْ فَیَا طُوبَى لِلثَّابِتِینَ عَلَى أَمْرِنَا فِی ذَلِکَ اَلزَّمَانِ ...قَالَ جَابِرٌ فَقُلْتُ یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ فَمَا أَفْضَلُ مَا یَسْتَعْمِلُهُ اَلْمُؤْمِنُ فِی ذَلِکَ اَلزَّمَانِ قَالَ حِفْظُ اَللِّسَانِ وَ لُزُومُ اَلْبَیْتِ. (کمال الدین (شیخ صدوق): ج1، ص330)

[3] إِنَّ اللَّهَ تَبارَکَ وَ تَعالى‌ لَمْ‌یَکْتُبْ عَلَیْنَا الرَّهْبَانِیَّةَ، إِنَّمَا رَهْبَانِیَّةُ أُمَّتِی الْجِهَادَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ. (امالی (شیخ صدوق): ج1، ص66)

[4] تفسیر نمونه (ناصر مکارم شیرازى): ج23، ص399

[5] خَالِطُوا النَّاسَ بِأَبْدَانِکُمْ وَ زَایِلُوهُمْ بِقُلُوبِکُمْ وَ أَعْمَالِکُمْ. (الغیبة (نعمانی): ج۱، ص۲۵)

[6] مَن کَثُرَ کَلامُهُ کَثُرَ خَطَؤُهُ وَ مَن کَثُرَ خَطَؤُهُ قَلَّ حَیاؤُهُ وَ مَن قَلَّ حَیاؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ وَ مَن قَلَّ وَرَعُهُ ماتَ قَلْبُهُ وَ مَن ماتَ قَلْبُهُ دَخَلَ النَّارَ. (نهج البلاغه (سید رضی):‌ حکمت 349)

[7] رُبَّ کَلِمَة سَلَبَتْ نِعْمَةً وَ جَلَبَتْ نِقْمَةً. (نهج البلاغه (سید رضی):‌ حکمت 381)

[8] یُعَذِّبُ اللّهُ اللِّسانَ بعَذابٍ لا یُعَذِّبُ بهِ شَیئا مِن الجَوارِحِ، فیقولُ: أی رَبِّ، عَذّبتَنی بعَذابٍ لَم تُعَذِّبْ بهِ شیئا! فیُقالُ لَهُ: خَرَجَت مِنکَ کَلِمَةٌ فبَلَغَت مَشارِقَ الأرضِ و مَغارِبَها، فسُفِکَ بها الدَّمُ الحَرامُ، و انتُهِبَ بها المالُ الحَرامُ، و انتُهِکَ بِها الفَرجُ الحَرامُ. (الکافی (ثقة الاسلام کلینی): ج2، ص115)

[9] شَکَا یُوسُفُ فِی اَلسِّجْنِ إِلَى اَللَّهِ فَقَالَ یَا رَبِّ بِمَا ذَا اِسْتَحْقَقْتُ اَلسِّجْنَ فَأَوْحَى اَللَّهُ إِلَیْهِ أَنْتَ اِخْتَرْتَهُ حِینَ قُلْتَ «رَبِّ اَلسِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ (یوسف:32) هَلاَّ قُلْتَ اَلْعَافِیَةُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ. (تفسیر قمی: ج۱، ص۳۵۴ - تفسیر صافی: ج۳، ص۱۹  - بحارالأنوار (علامه مجلسی): ج۱۲، ص۲۴۷ - قصص الأنبیاء (سید نعمت الله جزائری): ص۱۶۹)

[10] سفینة الصادقین (شرح حال پنجاه‌سال نخست زندگانی عالم ربّانی آیت الله سید حسین یعقوبی قائنی رضوان الله علیه): فصل بازگشت به وطن، ص359و360

[11] این مطلب را بگذارید کنار این سخن حضرت امام جعفر صادق علیه السلام درباره روش مواجهه امیر مؤمنان علی علیه السلام در سنین جوانی با دختران جوانِ نامحرم:
کَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یُسَلِّمُ عَلَى اَلنِّسَاءِ وَ یَرْدُدْنَ عَلَیْهِ وَ کَانَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یُسَلِّمُ عَلَى اَلنِّسَاءِ وَ کَانَ یَکْرَهُ أَنْ یُسَلِّمَ عَلَى اَلشَّابَّةِ مِنْهُنَّ وَ یَقُولُ أَتَخَوَّفُ أَنْ یُعْجِبَنِی صَوْتُهَا فَیَدْخُلَ عَلَیَّ أَکْثَرُ مِمَّا طَلَبْتُ مِنَ اَلْأَجْرِ. (الکافی (ثقة الاسلام کلینی): ج5، ص535)
پیامبر خدا صلّى اللّه علیه و آله به زنان سلام مى‌نمود و آنان نیز به حضرتش پاسخ مى‌دادند. و امیر مؤمنان على علیه السّلام نیز همواره به زنان سلام مى‌کرد، ولى کراهت داشت که به زنان جوان سلام کند و مى‌فرمود: بیمِ آن دارم که صداى زن جوان مرا متأثّر سازد و بدین وسیله بیشتر از ثوابى که (به وسیله سلام کردن) مى‌خواستم، به آن برسم، ضرر کنم.
یکی از علمای اهل معنا بر سر منبر می‌فرمود: بله ما تقوا و ایمانمان مستحکم‌تر و قوی‌تر از حضرت علی علیه السلام است که خیلی مطمئن و راحت با نامحرم ارتباط و گمان هم می‌کنیم که هیچ اتفاقی برای ما نمی‌افتد. پناه بر خدا از این افکار باطل!
آن کسانی که مدعی هستند انسان‌های مقیّد و مذهبی، انسان‌های ضعیفی هستند که با چهارتا احوال‌پرسی ساده با نامحرم یا یک نگاه به موی بیرون و چهره‌ی آرایش کرده ممکن است به گناه بیافتند از این امر غافلند که عدم برانگیخته شدن آن‌ها به جهت قدرت نفسشان نیست! بلکه به جهت پلیدی و ناپاکی نفسشان است که به حد بسیار بیشتر از این مقدار از گناه چنان انس گرفته‌اند که به این راحتی‌ها دیگر اصلاً از لحاظ جنسی برانگیخته نمی‌شوند! این انحرافات عجیب و غریب جنسی که خاصه در غرب به وجود آمده است، عمده به جهت همین مطلب است، یعنی از راه‌های طبیعی به جهت شدّت فساد و پلیدی نفس و معاصی دیگر شخص دچار برانگیختگی جنسی نمی‌شود و رو می‌آورد به راه‌های غیر طبیعی که اشاره اجمالی به مصادیقش می‌شود رابطه جنسی با هم‌جنس و رابطه جنسی گروهی و رابطه جنسی با حیوان و... پناه بر خدا!
یک آینه‌ی تمیز اگر اندک غباری رویش بنشیند خود را نشان می‌دهد! اما آینه‌ای که فی المثل چند سانت رویش غبار گرفته، حالا مقداری غبار دیگر هم رویش بنشیند چه فرقی می‌کند! دیگر خاصیتش که نشان‌دادن تصویر است را به کلی از دست داده!

[12]  تندیس اخلاص: زندگینامه مرحوم شیخ رجبعلی خیاط (نکوگویان) (محمد محمدی‌ری‌شهری؛ ناشر: موسسه فرهنگی دارالحدیث): ص99

[13] عَلَیکَ بِطولِ الصَّمتِ فَانَّهُ مَطرَدَءٌ لِلشَّیطانِ وَ عَونٌ لَکَ عَلَی أمرِ دینِکَ. (خصال (شیخ صدوق): ج2، ص523)

[14] إنَّ الصَّمتَ یُکسِبُ المَحَبَّةَ إنّه دَلیلٌ على کُلِّ خَیرٍ. (الکافی (ثقة الاسلام کلینی): ج2، ص113)

[15] وَ اللَّهِ مَا أَرَى عَبْداً یَتَّقِی تَقْوَى تَنْفَعُهُ حَتَّى [یَخْتَزِنَ‏] یَخْزُنَ لِسَانَهُ... وَ لَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلوات الله علیه: لَا یَسْتَقِیمُ إِیمَانُ عَبْدٍ حَتَّى یَسْتَقِیمَ قَلْبُهُ وَ لَا یَسْتَقِیمُ قَلْبُهُ حَتَّى‏ یَسْتَقِیمَ لِسَانُه‏. (نهج البلاغه (سید رضی): فرازی از خطبه 176)

[16] مَنِ اُغْتِیبَ عِنْدَهُ أَخُوهُ اَلْمُؤْمِنُ فَنَصَرَهُ وَ أَعَانَهُ نَصَرَهُ اَللَّهُ فِی اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ وَ مَنِ اُغْتِیبَ عِنْدَهُ أَخُوهُ اَلْمُؤْمِنُ فَلَمْ یَنْصُرْهُ وَ لَمْ یُعِنْهُ وَ لَمْ یَدْفَعْ عَنْهُ وَ هُوَ یَقْدِرُ عَلَى نُصْرَتِهِ وَ عَوْنِهِ إِلاَّ خَفَضَهُ اَللَّهُ فِی اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ. (ثواب الاعمال (شیخ صدوق): ج1، ص148)

[17] إِذَا ظَهَرَتِ اَلْبِدَعُ فِی أُمَّتِی فَلْیُظْهِرِ اَلْعَالِمُ عِلْمَهُ فَمَنْ لَمْ یَفْعَلْ فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اَللَّهِ. (الکافی (ثقة الاسلام کلینی): ج1، ص54)

[18] یونس بن عبدالرحمن (که امام رضا علیه السلام سه مرتبه بهشت را برای او ضمانت کردند) از ائمه طاهرین (علیهم السلام) نقل مىکند که فرمودهاند: إِذَا ظَهَرَتِ اَلْبِدَعُ فَعَلَى اَلْعَالِمِ أَنْ یُظْهِرَ عِلْمَهُ فَإِنْ لَمْ یَفْعَلْ سُلِبَ مِنْهُ نُورُ اَلْإِیمَانِ. (علل الشرایع (شیخ صدوق):‌ ج1، ص235)

[19] کَلامٌ فى حَقٍّ خَیرٌ مِن سُکوتٍ عَلى باطِلٍ. (من لا یحضره الفقیه (شیخ صدوق): ج۴، ص۳۹۶)

[20] لَا خَیْرَ فِى الصَّمْتِ عَنِ الْحُکْمِ کَمَا أَنَّهُ لَا خَیْرَ فِى الْقَوْلِ بِالْجَهْلِ. (نهج البلاغه (سید رضی): حکمت ۱۷۳)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد