بسم الله الرحمن الرحیم
عادت به استفاده از شعر ندارم
البته متأسفانه!
اما هر چه کردم از این نتوانستم بگذرم:
فرض کن حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)به تو ظاهر گردد
ظاهرت هست چنانیکه خجالت نکشی؟
باطنت هست پسندیده صاحب نظری؟
خانه ات لایق او هست که مهمان گردد؟
لقمه ات در خور او هست که نزدش ببری؟
پول بی شبهه و سالم ز همه داراییت
واقفی بر عمل خویش تو بیش از دگران
می توان گفت تو را شیعه اثنی عشری؟!!!
أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
فَذُوقُوا بِمَا نَسِیتُمْ لِقَاء یَوْمِکُمْ هَذَا إِنَّا نَسِینَاکُمْ وَذُوقُوا
عَذَابَ الْخُلْدِ بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ
سلام عرض شد
اگه شما هم مثل منِ حقیر فقیر سراپاتقصیر این حالات را دارید:
دل مرده شدید و نمی دانید چه کنید تا دلتان زنده شود
نمی دانید چه کنید تا مرگ و جان دادن برایتان آسان شود
اگر نمی توانید بر هوای نفس خود غلبه کنید
اگر غفلت در زندگی روزمره ی این آخرالزمان همواره گرفتارتان ساخته و یادتان می رود که از کجا آمده اید، کجا هستید و به کجا می روید
اگر دلت به وعده های خدا اطمینان ندارد
اگر گرفتار حرص و طمع هستید
اگر دنیا که باید منفور و مغضوب مومن باشد محبوب شماست و به آن رغبت شدید دارید
اگر در کارهای خیر کوشا نیستید و به سوی آنجام آنها شتاب ندارید
و اگر....
.
.
.
اگر به دنبال راه حل این مشکلات هستید.............................
.
.
.
راه حلش به استناد کلام معصومین 2 کلمه بیشتر نیست:
.
.
.
.
یاد مرگ
.
.
.
اما بهتر است کلام نورانی خود اهل بیت را در این موارد تقدیم کنم:
امام صادق علیه السلام:
ذِکرُ المَوتِ یُمیتُ الشَّهَواتِ فی النَّفسِ، ویَقلَعُ مَنابِتَ الغَفلَةِ، ویُقَوّی القلبَ بمَواعِدِ اللّه، ویُرِقُّ الطَّبعَ، ویَکسِرُ أعلامَ الهَوى ویُطفِئُ نارَ الحِرصِ، ویُحَقِّرُ الدُّنی.
یاد مرگ،
خواهشهاى نفس را مىمیراند
و رویشگاههاى غفلت را ریشهکن مىکند
و دل را با وعدههاى خدا نیرو مىبخشد
و طبع را نازک مىسازد
و پرچمهاى هوس را درهم مىشکند
و آتش حرص را خاموش مىسازد
و دنیا را در نظر کوچک مىکند.
بحار الأنوار : 6 / 133 / 32 منتخب میزان الحکمة : 518
رسول اکرم صلوات الله علیه و آله:
أکثِروا ذِکرَ المَوتِ، فما مِن عَبدٍ أکثَرَ ذِکرَهُ إلاّ أحیا اللّهُ قلبَهُ وهَوَّنَ علَیهِ المَوتَ.
مرگ را فراوان یاد کنید؛
زیرا هیچ بندهاى آن را بسیار یاد نکرد،
مگر این که خداوند دلش را زنده گردانید و مردن را بر او آسان ساخت.
کنزالعمّال : 42105 منتخب میزان الحکمة : 518
امام صادق علیهالسلام :
أکثِروا ذِکرَ المَوتِ؛ فإنّهُ ما أکثَرَ ذِکرَ المَوتِ إنسانٌ إلاّ زَهِدَ فی الدُّنیا.
مرگ را فراوان یاد کنید؛
زیرا هیچ انسانى مرگ را بسیار یاد نکرد،
مگر این که به دنیا بىرغبت شد!
رسولُ اکرم صلوات الله علیه و آله:
مَنِ ارتَقَبَ المَوتَ سارَعَفی الخَیراتِ.
کسى که چشم به راه مرگ باشد، در انجام کارهای خیر می شتابد!
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّ الْمُتَّقِینَ ...﴿۱۵- الذاریات﴾
...بِالْأَسْحَارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ ﴿۱۸- الذاریات﴾
همانا متقین...(15)
... در سحرگاهان [از خدا] طلب آمرزش مى کردند (۱۸)
سلام
امیرالمومنین علی بن البیطالب روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه در فرازی از نامه ی خود خطاب به مالک اشتر می فرمایند:
واجْعَلْ لِنَفْسِک فِیمَا بَیْنَک وبَیْنَ اللَّه أَفْضَلَ تِلْک الْمَوَاقِیت.(1)
و بهترین زمانهایت را برای خلوت کردن بین خودت و خداوند قرار بده.
واقعاً این خیلی مهم است، از چند نفر از دوستانم پرسیدم به نظر شما بهترین وقت خود را باید برای چه کاری صرف کنیم؟
جواب ها مختلف بود
یکی گفت: صرف خانواده
یکی دیگر گفت: صرف خدمت به خلق
دیگری گفت: صرف تفکر و تدبر
و دیگری گفت: صرف عبادت و...
دقیقش این است که مفهوم خلوت با خدا، حتی عبادت به معنای عرفی آن، یعنی اعمال عبادی مانند قرآن خواندن و زیارت خواندن و نماز خواندن و ... هم نیست و نه حتی به معنای دعا کردن های عرفی ما، این که لحظه ای و دمی انسان با خالق خویش خلوتی کند و سخن بگوید و خدایش را حاضر و ناظر و شنوا و بینا بداند و با او انسی بگیرد و راز و نیازی بکند و شاید مهمترین نکته اش این است که قلب انسان حقیقتاً در آن خلوت متوجه خدا باشد.
(استادِ ما توصیه می فرمودند که سعی کنید از میان ادعیه، به خصوص صحیفه ی سجادیه آن را که با حال شما همخوانی دارد و گویای حال شما است بخوانید، خودشان مثال میزدند که یک بار شدیداً شاکی بودند از مسائلی و شروع کردند به خواندن مناجات الشاکّین (از مناجات های پانزدهگانه معروف به خمس العشر که در مفاتیح هست و از امام سجاد علیه السلام نقل شده)).
خلاصه ی کلام اینکه حضرت امیر می فرمایند که یک بنده ی واقعی خدا در سبک زندگی الهی، بهترین اوقات خودش را باید صرف خلوت کردن با خدای خویش کند؛
و بر اساس آیات و روایات هم بهترین اوقات عمر انسان سحر است!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! که چقدر خواب در آن زمان می چسبد!!!!
و ما معمولاً خواب هستیم در بهترین زمان عمر زندگی ما
به قول یکی از بزرگان کَرِه ی عمر آدم سحر است و مابقی به درد دوغ می خورد و رمقی ندارد و هر کس به جایی رسید از سحر رسید.
به قول حافظ علیه الرحمه
یک نکته ی دیگر هم بسیار مهم است که می توان از این کلام مولا متوجه شد
و آن این است که وقتی حضرت می فرمایند بهترین زمان عمر شما باید برای خلوت با خدا باشد یعنی به طور پیش فرض لزوم رابطه ی دائم با خدا از طریق خلوت با خدا لحاظ شده است
حالا بهترین وقت که هیچ!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
انصافاً آخرین باری که ما درست و حسابی با خدای خود خلوت کرده ایم کِی بوده است؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
إِلَهِی
...مَتِّعْنَا بِلَذِیذِ مُنَاجَاتِک (3)
خدایا
... ما را از لذت مناجاتت بهره مند فرما
(1) نهج البلاغه ی شریف، نامه ی 53
(2) غزل 216 از دیوان حافظ
(3) مفاتیح الجنان، باب اول در ادعیه، مناجات خمس العشر، ص241، مناجات السابع (مناجات المطیعین) مناجات هفتم از مناجاتهای 15 گانه امام سجاد(مناجات مطیعین)
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
مدتهاست تاپیکی نزدم
قصد هم نداشتم بزنم
منتها ایام محرم است
و برای حسینِ 1400 سال قبل به زودی همه عزادار می شویم (و البته باید هم بشویم!) و بر سر و سینه می زنیم (و البته باید هم بزنیم!!)
و غافل از حسین زمان خویش هستیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! و همچنان تنهایش گذاشته ایم:
(A+)چرا و چگونه سیّدالشّهدا (علیه السلام) تنها شد (مقاله ویژه!!!)
(B+)علل باز ماندن افراد، از یاری رساندن و بودن در رکاب امامِ زمانشان
بلکه عامل زندان غیبت ایشان هستیم و عین خیالمان هم نیست!
سخنی کوتاه با زندان بانان امام زمان علیه السلام
قبل از شروع بگویم روی سخنم تنها با کسانی است که فکر می کنند دغدغه ی آنها تلاش برای ظهور حضرت حجت است
مدتی بود که شروع کردم به خوندن نهج البلاغه
بعد توجهم جلب شد به خطبه هایی که در اون حضرت امیر مردم کوفه را مخاطب قرار داده اند: فقط یک نمونه را ذکر کنم:
أَیُّهَا النَّاسُ، الْمجْتَمِعَةُ أبْدَانُهُمْ، الُمخْتَلِفَةُ أهْوَاؤُهُمْ کَلامُکُم یُوهِی الصُّمَّ الصِّلابَ وَفِعْلُکُمْ یُطْمِعُ فِیکُمُ الاْعْدَاءَ! تَقُولُونَ فِی الَمجَالِسِ: کَیْتَ وَکَیْتَ…ِ، فَإذَا جَاءَ الْقِتَالُ قُلْتُمْ: حِیدِی حَیَادِ!مَا عَزَّتْ دَعْوَةُ مَنْ دَعَاکُمْ، وَلاَ اسْتَرَاحَ قَلْبُ مَنْ قَاسَاکُمْ، أَعَالِیلُ بِأَضَالِیلَ دِفَاعَ ذِی الدَّیْنِ المَطُولِ لاَ یَمنَعُ الضَّیْمَ الذَّلِیلُ! وَلاَ یُدْرَکُالْحَقُّ إِلاَ بِالْجِدِّ!أَیَّ دَارٍ بَعْدَ دَارِکُمْ تَمْنَعُونَ، وَمَعَ أَىی إِمَامٍ بَعْدِی تُقَاتِلُونَ؟ المَغْرُورُ وَاللهِ مَنْ غَرَرْتُمُوهُ، وَمْنْ فَازَبِکُمْ فَازَ بَالسَّهْمِ الاْخْیَبِ وَمَنْ رَمَى بِکُمْ فَقَدْ رَمَى بِأَفْوَقَنَاصِلٍ أَصْبَحْتُ وَاللهِ لا أُصَدِّقُ قَوْلَکُمْ، وَلاَ أَطْمَعُ فِی نَصْرِکُمْ، وَلاَ أُوعِدُ العَدُوَّبِکُم. مَا بَالُکُم؟ مَا دَوَاؤُکُمْ؟ مَا طِبُّکُمْ؟ القَوْمُ رِجَالٌ أَمْثَالُکُمْ، أَقَوْلاً بَغَیْرِ عِلْمٍ! وَغَفْلَةً مِنْ غَیْرِ وَرَعٍ! وَطَمَعاً فی غَیْرِ حَقٍّ؟!
فرازی از خطبه 29 نهج البلاغه شریف
اى مردمى که پیکرهایتان با هم است ولی خواستههایتان گوناگون است!
سخنانداغ شما سنگهاى سخت را در هم مىشکند، ولى اعمال سستشما دشمنانتان را به طمع مىاندازد،
در مجالس و محافل مىگویید چنین و چنان خواهیم کرد.اما هنگام جنگ فریاد مىزنید:
اى جنگ! از ما دور شو!
آنکس که شما را (به یاری) بخواند عزت نیابد! و کسى که شما را رها کند قلب او از آزار شما در امان نخواهد بود،
بهانه های نابخردانه می آورید همچون بدهکار خواهان مهلت از من مهلت می خواهید.
انسان خوار و ترسو هرگز ستم را از خود دور نتواند کرد و حق جز با تلاش به دست نمی آید.
شما که از خانه خود دفاع نمىکنید چگونه مىتوانید از خانه دیگران دفاع کنید؟...
بهخدا سوگند فریب خورده واقعى آن کس است که به گفتار شما مغرور شود!
...و کسى که بخواهد بوسیله شما تیراندازى کند همچون کسى است که با تیرهاى بى پیکان تیر انداخته است!
سوگند بخدا به آنجا رسیدهام که گفتارتان را تصدیق نمىکنم و به یارى شما امید ندارم و دشمنان را به وسیله شما تهدید نمىکنم!
شما را چه می شود؟ دوای دردتان چیست؟ راه مداوایتان چیست؟
آنها هم مردانى همچون شما هستند!(چرا آنها این همه پایدارند و شما این قدرسست؟!)
آیا سزاوار است بگوئید و عمل نکنید؟
و در غفلت بمانید و پرهیز نکنید؟
و در امید و طمع به چیزی داشته باشید که حق نیست؟...
ویژگیهای مردم کوفه را که در خطبه های مختلف حضرت امیر برشمردند با خودم مقایسه کردم
دیدم خیلی از آنها را در هنگام عمل که فرا می رسد دارم
دقت کردم و دیدم که حاضر نیستم برای یاری حجت زمان خود مانند بلال حبشی ها و عمار یاسر ها شکنجه شوم و تجمل کنم
یاد این کلام خدا در قرآن در مورد خودم افتادم:
وَمِنَ النَّاسِ مَن یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةَ ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ
و از میان مردم کسى است که خدا را فقط به حرف[و بدون عمل] مىپرستد پس اگر خیرى به او برسد بدان اطمینان یابد و چون بلایى بدو رسد روى برتابد در دنیا و آخرت زیان دیده است این است همان زیان آشکار
حاضر نیستم در شعب ابیطالب مدتی زندگی کنم برای یاری حجت زمان خود
اندک فشار اقتصادی و اندک فشارهای دنیوی باعث می شود یادم برود آرمانهایم (به قول استادم که می گفتند: ما فقط تا وقتی خدا را بنده ایم که یخچالمان پر از مرغ است!)
همسرم به حضرت سید الشهدا علاقه ی زیادی دارد
درمورد کوتاه آمدن و مذاکره با آمریکا یک روز به من گفت:
آخه تا کی؟ مردم پدرشون داره در میاد
(البته بمان که اعتقاد شخصی من این است که ریشه ی بسیاری از مشکلات ما عدم توکل حقیقی و سوء مدیریت و سوء تدبیر و بی کفایتی و رشوه خواری و بسیاری مفاسد کوچک و بزرگ داخل است و نه تحریم خارج ...)
بهش گفتم دقیقاً این همون بهانه ای هست که مردم کوفه گرفتند در دعوت حضرت امیر برای مبارزه با معاویه
با همین بهانه امام حسن تنها شد و تن به صلحنامه دادند
و نتیجه ی این جمله ی تا کی که شما در مبارزه با دشمن مسلم خدا می گویی می شود سر امام حسین علیه السلام بالای نیزه در ظهر عاشورا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
می شود تنها شدن ولی خدا
و یاد این کلام امام حسین علیه السلام افتادم که می فرمایند:
به راستى که مردم بنده دنیا هستند و دین لقلقه زبان آنهاست، تا جایى که دین وسیله زندگى آنهاست، دین دارند و چون در معرض امتحان قرار گیرند، دینداران کم مى شوند.