او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

خدایا ما را از منتظران حقیقی اش قرار ده
او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

خدایا ما را از منتظران حقیقی اش قرار ده

آیا ما در آخرالزمان هستیم؟

در روضه کافی از حمران روایت شده که گفت:
امام صادق (علیه السلام) (در مجلسی که صحبت از قدرت و شوکت بنی عباس و گرفتار و بدحالی شیعه می‌شد) فرمود:
من در روزی که ابو جعفر منصور دوانیقی با موکب سلطنتی خود حرکت می‌کرد با او بودم او بر اسبی سوار بود که جمعی از خدم و سوارگانش همراهش بودند و جمعی دیگر از پشت سر می‌آمدند و من بر الاغی سوار بودم و دوش به دوش او می‌رفتم.
به من گفت: یا ابا عبد الله به راستی جا دارد که به خاطر سلطنت و نیرویی که خدا به ما داده و عزتی که ارزانی داشته خوشحالی کنی و به مردم نگویی که شما و اهل بیت شما سزاوارتر از ما به این سلطنت بودید، زیرا اگر چنین حرفی را بزنی ما را هم علیه خودت و هم علیه مردم تحریک کرده‌ای.
فرمود: من گفتم: چه کسی از من چنین گزارشی به تو داده؟ هر کس که بوده دروغ گفته،
منصور گفت: آیا سوگند می‌خوری که چنین حرفی را نزده‌ای؟ می‌فرماید: به او گفتم: مردم ساحرند، یعنی دوست می‌دارند قلب تو را علیه من برنجانند، این تو هستی که باید اختیار گوش خودت را داشته باشی، هر چه آنها گفتند نپذیری، برای اینکه احتیاج ما به تو بیشتر است از احتیاج تو به ما،
آن گاه به من گفت: هیچ یادت می‌آید آن روزی را که من از تو پرسیدم: آیا ما به سلطنت می‌رسیم؟ تو گفتی: بله سلطنتی طولانی و گسترده و نیرومند، در سلطنت خود در مهلت و آسایشید و در دنیایتان در وسعت و فراخی تا آنکه در ماه حرام و در بلد حرام دست خود به خون ما بیالائید
امام می‌فرماید: فهمیدم که او جریان را به یاد دارد گفتم: بله ولی امید است خدای عز و جل تو را حفظ کند و من هم آن روز در آن سخن شخص تو منظورم نبود بلکه حدیثی بود که برایت نقل کردم البته ممکن است آن کسی که دست خود به خون ما بیالاید شخصی از اهل بیت تو باشد
چون سخن من بدینجا رسید ساکت شد و چیزی به من نگفت،
بعداً که به منزل آمدم یکی از دوستان با جمعیتی نزد من آمدند، آن دوست به من گفت:
فدایت شوم تو را در مرکب ابو جعفر دیدم در حالی که بر الاغی سوار بودی و او بر اسب سوار بود، سرش را به سوی تو خم می‌کرد و با تو سخن می‌گفت کانه می‌خواست زیر دست شدن تو را مجسم کند. یا للعجب این حجت خدا بر خلق است که صاحب واقعی این سلطنت و شوکت است و کسی است که همه سلاطین عالم باید به او اقتدا کنند و این دیگری مردی ستمگر و قاتل اولاد انبیا و مردی خونریز است، خون بی گناهانی را به زمین می‌ریزد که خدا دوست ندارد، آن وقت او در موکب سلطنتی قرار گرفته و تو بر الاغی سواری، این فکر مرا گرفتار شبهه کرد به حدی که بر دین و جانم ترسیدم.
امام (علیه السلام) فرمود:
بدو گفتم اگر حشم و خدمی را که من داشتم و آن فرشتگانی را که از پیش رو و پشت سر من در حرکت بودند می‌دیدی سلطنت منصور از نظرت می‌افتاد و آن را حقیر و پشیز می‌شمردی،
دوستم چون این بشنید گفت: الان دلم آسوده شده.
و سپس پرسید: اینها (حکام ظلم و جور) تا کی سلطنت خواهند کرد؟
و چه زمانی امت اسلام از شر اینها راحت می‌شود؟ (و حکومت به حق‌دارانش که شما اهل بیت علیهم السلام هستید می‌رسد؟)
در پاسخش گفتم: مگر تو نمی‌دانی که برای هر چیزی مدتی است،
گفت: چرا (می‌دانم)
گفتم: اگر بدانی که وقتی این امر تحقق یابد از چشم بر هم زدن هم سریع‌تر خواهد بود آن وقت علمت تو را نفع می‌دهد؟
آری اگر حال این قوم که نزد خدا دارند را بدانی و بدانی که چه حالی دارند آن وقت بغض و دشمنیت نسبت به آنان به نهایت درجه می‌رسد،
اگر تو و تمامی اهل زمین سعی کنید که حال آنان را شدیدتر از آنچه دارند بکنید هرگز نخواهید توانست
پس شیطان تو را دست نیندازد که عزت از آن خدا و رسول و مؤمنین است ولی منافقین نمی‌دانند.
آیا نمی‌دانی که هر کس منتظر امر ما باشد و بر اذیت‌ها و ترس‌ها که امروز می‌بیند صبر کند، فردا در زمره ما خواهد بود،
پس:


حمران قال : قال أبو عبد الله علیه‌السلام: ـ وذکر هؤلاء عنده وسوء حال الشیعة عندهم فقال : ـ إنی سرت مع أبی جعفر المنصور وهو فی موکبه ، وهو على فرس وبین یدیه خیل ، ومن خلفه خیل ، وأنا على حمار إلى جانبه فقال لی : یا أبا عبد الله قد کان ینبغی لک أن تفرح بما أعطانا الله من القوة ، وفتح لنا من العز ، ولا تخبر الناس أنک أحق بهذا الأمر منا وأهل بیتک فتغرینا بک وبهم.قال : فقلت : ومن رفع هذا إلیک عنی فقد کذب فقال لی : أتحلف على ما تقول؟ قال : فقلت : إن الناس سحرة ـ یعنی یحبون أن یفسدوا قلبک علی ـ فلا تمکنهم من سمعک فإنا إلیک أحوج منک إلینا ، فقال لی : تذکر یوم سألتک : هل لنا ملک؟ فقلت : نعم ـ طویل عریض شدید فلا تزالون فی مهلة من أمرکم ، وفسحة من دنیاکم حتى تصیبوا منا دما حراما فی شهر حرام فی بلد حرام؟ فعرفت أنه قد حفظ الحدیث ـ فقلت : لعل الله عز وجل أن یکفیک ـ فإنی لم أخصک بهذا وإنما هو حدیث رویته ، ثم لعل غیرک من أهل بیتک أن یتولى ذلک ، فسکت عنی ـ.فلما رجعت إلى منزلی أتانی بعض موالینا فقال ، جعلت فداک والله لقد رأیتک فی موکب أبی جعفر ، وأنت على حمار وهو على فرس ، وقد أشرف علیک یکلمک کأنک تحته فقلت بینی وبین نفسی : هذا حجة الله على الخلق ، وصاحب هذا الأمر الذی یقتدى به ، وهذا الآخر یعمل بالجور ، ویقتل أولاد الأنبیاء ـ ویسفک الدماء فی الأرض بما لا یحب الله ، وهو فی موکبه وأنت على حمار! فدخلنی من ذلک شک حتى خفت على دینی ونفسی ـ.قال علیه‌السلام : فقلت : لو رأیت من کان حولی وبین یدی ـ ومن خلفی وعن یمینی وعن شمالی من الملائکة ـ لاحتقرته واحتقرت ما هو فیه ـ فقال : الآن سکن قلبی ـ.ثم قال : إلى متى هؤلاء یملکون أو متى الراحة منهم؟ فقلت : ألیس تعلم أن لکل شیء مدة؟ قال : بلى ، فقلت : هل ینفعک علمک ـ إن هذا الأمر إذا جاء کان أسرع من طرفة العین؟ إنک لو تعلم حالهم عند الله عز وجل ، وکیف هی کنت لهم أشد بغضا ـ ولو جهدت وجهد أهل الأرض ـ أن یدخلوهم فی أشد ما هم فیه من الإثم لم یقدروا ، فلا یستفزنک الشیطان ـ فإن العزة لله ولرسوله وللمؤمنین ـ ولکن المنافقین لا یعلمون ، ألا تعلم أن من انتظر أمرنا ، وصبر على ما یرى من الأذى والخوف هو غدا فی زمرتنا؟

1.       فإذا رأیت الحق قد مات وذهب أهله،

2.       ورأیت الجور قد شمل البلاد،  

3.       ورأیت القرآن قد خلق ـ وأحدث فیه ما لیس فیه ووجه على الأهواء ،

4.       ورأیت الدین قد انکفأ کما ینکفئ الإناء

5.       ورأیت أهل الباطل قد استعلوا على أهل الحق ،

6.       ورأیت الشر ظاهرا لا ینهى عنه ویعذر أصحابه ،

7.       ورأیت الفسق قد ظهر ـ واکتفى الرجال بالرجال والنساء بالنساء ،

8.       ورأیت المؤمن صامتا لا یقبل قوله ،

9.       ورأیت الفاسق یکذب ولا یرد علیه کذبه وفریته ،

10.    ورأیت الصغیر یستحقر بالکبیر ،

11.    ورأیت الأرحام قد تقطعت ،

12.    ورأیت من یمتدح بالفسق یضحک منه ولا یرد علیه قوله ،

13.    ورأیت الغلام یعطی ما تعطی المرأة ـ

14.    ورأیت النساء یتزوجن بالنساء ،

15.    ورأیت الثناء قد کثر ،

16.    ورأیت الرجل ینفق المال فی غیر طاعة الله ـ فلا ینهى ولا یؤخذ على یدیه ،

17.    ورأیت الناظر یتعوذ بالله ـ مما یرى المؤمن فیه من الاجتهاد ،

18.    ورأیت الجار یؤذی جاره ولیس له مانع ،

19.    ورأیت الکافر فرحا لما یرى فی المؤمن ، مرحا لما یرى فی الأرض من الفساد ،

20.    ورأیت الخمور تشرب علانیة ـ ویجتمع علیها من لا یخاف الله عز وجل ،

21.    ورأیت الأمر بالمعروف ذلیلا ،

22.    ورأیت الفاسق فیما لا یحب الله قویا محمودا ،

23.    ورأیت أصحاب الآیات یحقرون ویحقر من یحبهم ،

24.    ورأیت سبیل الخیر منقطعا وسبیل الشر مسلوکا ،

25.    ورأیت بیت الله قد عطل ویؤمر بترکه ـ

26.    ورأیت الرجل یقول ما لا یفعله ،

27.    ورأیت الرجال یتمنون للرجال والنساء للنساء ،

28.    ورأیت الرجل معیشته من دبره ـ ومعیشة المرأة من فرجها ،

29.    ورأیت النساء یتخذن المجالس کما یتخذها الرجال ،

30.    ورأیت التأنیث فی ولد العباس ـ قد ظهر وأظهروا الخضاب ـ وامتشطوا کما تمشط المرأة لزوجها ، وأعطوا الرجال لأموال على فروجهم ، وتنوفس فی الرجل ، وتغایر علیه الرجال ،

31.    وکان صاحب المال أعز من المؤمن ،

32.    وکان الربا ظاهرا لا یعیر ،

33.    وکان الزنا تمتدح به النساء ،

34.    ورأیت المرأة تصانع زوجها على نکاح الرجال ،

35.    ورأیت أکثر الناس وخیر بیت من یساعد النساء على فسقهن ،

36.    ورأیت المؤمن محزونا محتقرا ذلیلا ـ

37.    ورأیت البدع والزنا قد ظهر ،

38.    ورأیت الناس یعتدون بشاهد الزور ،

39.    ورأیت الحرام یحلل ، والحلال یحرم ،

40.    ورأیت الدین بالرأی وعطل الکتاب وأحکامه ،

41.    ورأیت اللیل لا یستخفى به من الجرأة على الله ،

42.    ورأیت المؤمن لا یستطیع أن ینکر إلا بقلبه ـ

43.    ورأیت العظیم من المال ینفق فی سخط الله عز وجل ،

44.    ورأیت الولاة یقربون أهل الکفر ویباعدون أهل الخیر ،

45.    ورأیت الولاة یرتشون فی الحکم ،

46.    ورأیت الولایة قبالة لمن زاد ،

47.    ورأیت ذوات الأرحام ینکحن ویکتفى بهن ،

48.    ورأیت الرجل یقتل على التهمة وعلى الظنة ـ ویتغایر على الرجل الذکر فیبذل له نفسه وماله ،

49.    ورأیت الرجل یعیر على إتیان النساء ،

50.    ورأیت الرجل یأکل من کسب امرأته من الفجور یعلم ذلک ویقیم علیه ،

51.    ورأیت المرأة تقهر زوجها ـ وتعمل ما لا یشتهی وتنفق على زوجها ،

52.    ورأیت الرجل یکری امرأته وجاریته ـ ویرضى بالدنی من الطعام والشراب ،

53.    ورأیت الإیمان بالله عز وجل کثیرة على الزور ،

54.    ورأیت القمار قد ظهر ،

55.    ورأیت الشراب یباع ظاهرا لیس له مانع ،

56.    ورأیت النساء یبذلن أنفسهن لأهل الکفر ،

57.    ورأیت الملاهی قد ظهرت یمر بها لا یمنعها أحد أحدا ـ ولا یجترئ أحد على منعها ،

58.    ورأیت الشریف یستذله الذی یخاف سلطانه ،

59.    ورأیت أقرب الناس من الولاة ـ من یمتدح بشتمنا أهل البیت ،

60.    ورأیت من یحبنا یزور ولا تقبل شهادته ،

61.    ورأیت الزور من القول یتنافس فیه ،

62.    ورأیت القرآن قد ثقل على الناس استماعه ـ وخف على الناس استماع الباطل ،

63.    ورأیت الجار یکرم الجار خوفا من لسانه ،

64.    ورأیت الحدود قد عطلت وعمل فیها بالأهواء ،

65.    ورأیت المساجد قد زخرفت ،

66.    ورأیت أصدق الناس عند الناس المفتری الکذب ،

67.    ورأیت الشر قد ظهر والسعی بالنمیمة ،

68.    ورأیت البغی قد فشا ،

69.    ورأیت الغیبة تستملح ویبشر بها الناس بعضهم بعضا ،

70.    ورأیت طلب الحج والجهاد لغیر الله ـ

71.    ورأیت السلطان یذل للکافر المؤمن ،

72.    ورأیت الخراب قد أدیل من العمران ،

73.    ورأیت الرجل معیشته من بخس المکیال والمیزان ،

74.    ورأیت سفک الدماء یستخف بها ،

75.    ورأیت الرجل یطلب الرئاسة لغرض الدنیا ـ ویشهر نفسه بخبث اللسان لیتقى وتستند إلیه الأمور ،

76.    ورأیت الصلاة قد استخف بها ،

77.    ورأیت الرجل عنده المال الکثیر لم یزکه منذ ملکه ،

78.    ورأیت المیت ینشر من قبره ویؤذى وتباع أکفانه ،

79.    ورأیت الهرج قد کثر ،

80.    ورأیت الرجل یمسی نشوان ـ ویصبح سکران لا یهتم بما الناس فیه ،

81.    ورأیت البهائم تنکح ،

82.    ورأیت البهائم تفرس بعضها بعضا ،

83.    ورأیت الرجل یخرج إلى مصلاه ویرجع ـ ولیس علیه شیء من ثیابه ،

84.    ورأیت قلوب الناس قد قست ـ وجمدت أعینهم وثقل الذکر علیهم ،

85.    ورأیت السحت قد ظهر یتنافس فیه ،

86.    ورأیت المصلی إنما یصلی لیراه الناس ،

87.    ورأیت الفقیه یتفقه لغیر الدین ـ یطلب الدنیا والرئاسة ،

88.    ورأیت الناس مع من غلب ،

89.    ورأیت طالب الحلال یذم ویعیر ـ وطالب الحرام یمدح ویعظم ،

90.    ورأیت الحرمین یعمل فیها بما لا یحب الله ـ لا یمنعهم مانع ولا یحول بینهم وبین العمل القبیح أحد ،

91.    ورأیت المعازف ظاهرة فی الحرمین ،

92.    ورأیت الرجل یتکلم بشیء من الحق ـ ویأمر بالمعروف وینهى عن المنکر ـ فیقوم إلیه من ینصحه فی نفسه فیقول : هذا عنک موضوع ،

93.    ورأیت الناس ینظر بعضهم إلى بعض ویقتدون بأهل الشر ،

94.    ورأیت مسلک الخیر وطریقه خالیا لا یسلکه أحد ،

95.    ورأیت المیت یهز به فلا یفزع له أحد ،

96.    ورأیت کل عام یحدث فیه من البدعة والشر أکثر مما کان ،

97.    ورأیت الخلق والمجالس لا یتابعون إلا الأغنیاء ،

98.    ورأیت المحتاج یعطى على الضحک به ـ ویرحم لغیر وجه الله ،

99.    ورأیت الآیات فی السماء لا یفزع لها أحد ـ

100.ورأیت الناس یتسافدون کما تسافد البهائم ـ لا ینکر أحد منکرا تخوفا من الناس ،

101.ورأیت الرجل ینفق الکثیر فی غیر طاعة الله ـ ویمنع الیسیر فی طاعة الله ،

102.ورأیت العقوق قد ظهر واستخف بالوالدین ـ وکانا من أسوإ الناس حالا عند الولد ـ ویفرح بأن یفتری علیهما ،

103.ورأیت النساء وقد غلبن على الملک وغلبن على کل أمر لا یؤتى إلا ما لهن فیه هوى ،

104.ورأیت ابن الرجل یفتری على أبیه ـ ویدعو على والدیه ویفرح بموتهما ،

105.ورأیت الرجل إذا مر به یوم ـ ولم یکسب فیه الذنب العظیم ـ من فجور أو بخس مکیال أو میزان أو غشیان حرام ـ أو شرب مسکر کئیبا حزینا ـ یحسب أن ذلک الیوم علیه وضیعة من عمره ،

106.ورأیت السلطان یحتکر الطعام ،

107.ورأیت أموال ذوی القربى ـ تقسم فی الزور ویتقامر بها وتشرب بها الخمور ،

108.ورأیت الخمر یتداوى بها ویوصف للمریض ویستشفى بها ،

109.ورأیت الناس قد استووا فی ترک الأمر بالمعروف ـ والنهی عن المنکر وترک التدین به ،

110.ورأیت ریاح المنافقین وأهل النفاق قائمة ـ وریاح أهل الحق لا تحرک ،

111.ورأیت الأذان بالأجر والصلاة بالأجر ،

112.ورأیت المساجد محتشیة ممن لا یخاف الله ـ مجتمعون فیها للغیبة وأکل لحوم أهل الحق ـ ویتواصفون فیها شراب المسکر ،

113.ورأیت السکران یصلی بالناس ـ وهو لا یعقل ولا یشان بالسکر ـ وإذا سکر أکرم واتقى وخیف وترک لا یعاقب ویعذر بسکره ،

114.ورأیت من أکل أموال الیتامى یحمد بصلاحه ،

115.ورأیت القضاة یقضون بخلاف ما أمر الله ،

116.ورأیت الولاة یأتمنون الخونة للطمع ،

117.ورأیت المیراث قد وضعته الولاة ـ لأهل الفسوق والجرأة على الله ـ یأخذون منهم ویخلونهم وما یشتهون ،

118.ورأیت المنابر یؤمر علیها بالتقوى ـ ولا یعمل القائل بما یأمر ،

119.ورأیت الصلاة قد استخف بأوقاتها ،

120.ورأیت الصدقة بالشفاعة ـ ولا یراد بها وجه الله ویعطی لطلب الناس ،

121.ورأیت الناس همهم بطونهم وفروجهم ـ لا یبالون بما أکلوا وما نکحوا ،

122.ورأیت الدنیا مقبلة علیهم ،

123.ورأیت أعلام الحق قد درست فکن على حذر ـ واطلب إلى الله عز وجل النجاة ، واعلم أن الناس فی سخط الله عز وجل ـ وإنما یمهلهم لأمر یراد بهم فکن مترقبا ـ واجتهد لیراک الله عز وجل فی خلاف ما هم علیه ـ فإن نزل بهم العذاب ـ وکنت فیهم عجلت إلى رحمة الله ، وإن أخرت ابتلوا ـ وکنت قد خرجت مما هم فیه من الجرأة على الله عز وجل ـ واعلم أن الله لا یضیع أجر المحسنین ، وأن رحمة الله قریب من المحسنین.

 

 

 

 

هر زمان دیدی حق مرده و اهلش از بین رفته‌اند
و جور و ستم همه جا را فرا گرفته
و قرآن کهنه شده و چیزهایی در آن پدید آمده که در آن نیست
و دیدی که قرآن طبق هوا و هوسها توجیه و تفسیر می‌شود
و دیدی که دین وارونه شده،آن چنان که کاسه وارونه می‌شود
و دیدی که اهل باطل بر اهل حق آقایی و سروری می‌کنند
و دیدی که شر ظاهر گشته و از آن نهی نمی‌شود بلکه از اهل شر دفاع می‌شود
و دیدی که فسق علنی شده
و مردان به مردان و زنان به زنان (در مسائل جنسی) اکتفا می‌کنند
و دیدی که مؤمن سکوت کرده، چون گفتارش پذیرفته نمی‌شود
و دیدی که فاسق دروغ می‌گوید و پذیرفته می‌شودو کسی دروغ و افترای او را رد نمی‌کند
و دیدی که صغیر بزرگتران را تحقیر می‌کند
و دیدی که قطع رحم همگانی شده
و دیدی که وقتی کسی را به فسق می‌ستایند خود او می‌خندد و سخن گوینده را رد نمی‌کند
و دیدی که به پسر همان را می‌دهند که به زن می‌دهند
و دیدی که زنان با زنان ازدواج می‌کنند
و دیدی که مدح و ثنا بسیار شده
و دیدی که مرد مال خود را در غیر راه اطاعت خدا انفاق می‌کند و کسی نیست که او را نهی کند و دست او را بگیرد
و دیدی که مردم وقتی مؤمن را می‌بینند که در حال تلاش در مسیر بندگی است، پناه به خدا می‌برند از اینکه مثل او باشند
و دیدی که همسایه، همسایه‌اش را می‌آزارد و کسی نیست جلویش را بگیرد
و دیدی که کافر وقتی وضع رقت بار مؤمن را می‌بیند از وضع خود خوشحالی می‌کند و چون فساد را در پهنای زمین گسترده می‌بیند مسرور می‌شود
و دیدی که شراب‌های گوناگون علناً نوشیده می‌شود و مردمی بر سفره شراب جمع هستند که از خدای عز و جل هیچ پروایی ندارند
و دیدی که امر به معروف زایل شده
و دیدی که فاسق در اعمالی که خدا دوست ندارد نیرومند و مورد حمایت و مدح قرار می‌گیرد
و دیدی که دارندگان آیات  مورد تحقیر واقع می‌شوند و هر کسی هم آنان را دوست بدارد تحقیر می‌شود
و دیدی که راه خیر بسته شده و راه شر باز و پر رهرو است
و دیدی که خانه کعبه معطل مانده و مردم از رفتن به زیارت آن نهی می‌شوند و به ترک آن تشویق و مامور می‌گردند
و دیدی که هر کس به دیگری آنچه را که خود نکرده  می‌گوید
و دیدی که مردان خود را برای (بهره‌بردن جنسی دیگر) مردان آماده می‌کنندو زنان برای زنان 
و دیدی که مرد از راه مقعد خود روزی به دست می‌آورد و زن از راه فرجش.
و دیدی که زنان برای خود مجالس ترتیب می‌دهند آن چنان که مردان تشکیل می‌دهند
و دیدی که در دودمان بنی العباس عمل لواط و زن شدن مردان شایع و علنی گشته و به همین منظور خود را خضاب می‌کنند و شانه می‌زنند آن چنان که زنان برای شوهر خود شانه می‌زنند و مردان مالها به خاطر فروج خود خرج می‌کنند و چند نفر بر سر یک مرد تنازع می‌کنند و بر سر او، این علیه آن دیگری و آن علیه این غیرت به خرج می‌دهد.
و دیدی که صاحب مال محترم‌تر از مؤمن است
و ربا علنی معامله می‌شود و کسی سرزنش نمی‌کند
و دیدی که زنان به خاطر دادن زنا ستایش می‌شوند و زن شوهرش را در عمل لواط با مردی دیگر کمک و همکاری می‌کند
و دیدی که در نظر اکثریت مردم بهترین خانواده‌ها آن خانواده‌ای است که زنان را بر کار فسق کمک می‌کنند.
و دیدی که مؤمن همواره در اندوه و تحقیر شده و خوار است
و دیدی که بدعت‌ها و زنا علنی شده
و مردم را دیدی که با شاهدی که به دروغ شهادت می‌دهد به یکدیگر تجاوز می‌کنند
و دیدی که حرام حلال و حلال حرام شده است
و دیدی که هر کس دین را با رأی و نظر خود برای خود توجیه می‌کند و کتاب خدا و احکامش تعطیل شده.
و دیدی که در ارتکاب گناه از تاریکی شب استفاده نمی‌شود بلکه در روز روشن گناه می‌کنند
و دیدی که مؤمن جز با قلبش نمی‌تواند منکر را انکار کند
و دیدی که مال بسیار هنگفت در راه خشم الهی خرج می‌شود
و دیدی که والیان ولایت و سرپرستی مردم را قباله کسی بدانند که قدرتش بیشتر است
و دیدی که محرم به محرم خود اکتفا کند و با او ازدواج نماید
و دیدی که مردم به صِرف تهمت و بر اساس گمان حاکم یا صاحب قدرتی کشته می‌شوند
و دیدی که مردم بر سر عشق ورزیدن به یک پسر با یکدیگر به ملاک غیرت می‌ستیزند و حتی بر سر این عشق جان و مال فدا می‌کنند.
و دیدی که مردم کسی را که شهوت خود را با رفتن نزد زنان خاموش می‌کند سرزنش می‌نمایند
و دیدی که مرد با زنا دادن همسرش پول در می‌آورد و زندگی می‌کند با علم به اینکه او زنا می‌دهد و حتی بر این کار او نظارت دارد
و دیدی که زن قاهر و مسلط بر شوهرش می‌شود و بر خلاف میل او کارها می‌کند و علیه او پولها خرج می‌کند
و دیدی که مرد همسر و دختر- کنیز- خود را کرایه می‌دهد و در ازای آن به طعام و نوشیدنی پست راضی می‌شود
و اگر دیدی که سوگند به دروغ به خدای عز و جل بسیار و شایع شده
و دیدی که قمار علنی و آشکار گشته
و دیدی که شراب علنا فروخته می‌شود و کسی از آن منع نمی‌کند
و دیدی که زنان مسلمان ناموس خود را به اهل کفر می‌دهند.
و دیدی که لهو و لعب و رقص و آوازه‌خوانی علنی شده،مسلمانان از آن عبور می‌کنند و احدی، احدی را منع نمی‌کند و احدی جرات بر منع آن ندارد
و دیدی که افراد شریف و آبرومند به وسیله کسانی که از قدرت آنان می‌ترسند توهین شده و خوار می‌شوند
و دیدی که نزدیک‌ترین افراد به درگاه والیان آن کسی است که با بدگویی به ما اهل بیت آن والیان را مدح می‌گویند
و دیدی که شنیدن صوت قرآن بر مردم سنگینی می‌کند و در مقابل شنیدن آوازهای باطل برایشان آسان و خفیف است.
و دیدی که همسایه را از ترس زبانش احترام می‌کنند
و دیدی که راستگوترین مردم دروغ سازانند
و دیدی که شر علنی و بازار سخن چینی رایج شده
و دیدی که بغی و ستم آشکار گشته
و دیدی که غیبت کردن نوعی ملاحت و خوش‌اخلاقی تلقی می‌شود و مردم یکدیگر را به خاطر آن بشارت می‌دهند
و دیدی که حج و جهاد جنبه غیر خدایی به خود می‌گیرد
و دیدی که سلطان به خاطر کافر، مؤمن را توهین نموده و خوار می‌سازد
و دیدی که خرابی بر عمران مسلط شده
و دیدی که زندگی یک فروشنده از راه خیانت در کیل و وزن اداره می‌شود
و دیدی که خونریزی یک امر آسان و پیش پا افتاده تلقی می‌شود.
و دیدی که اگر کسی به طلب ریاست برمی‌خیزد عوضش تنها دنیا است و خود را مردی بد زبان معرفی می‌کند تا کسی جرات اعتراض کردن نداشته باشد و نیز امور به او نسبت داده می‌شود
و دیدی که به نماز بی اعتنایی می‌شود
و دیدی که ثروتمند مال بسیاری نزدش جمع شده و از روزی که مشغول جمع آوری آن شده، زکاتش را نداده
و دیدی که میت را از قبرش بیرون می‌کشند و آزارش داده، کفن‌هایش را می‌فروشند
و دیدی که هرج و مرج بسیار شده
و دیدی که افراد در صبح و عصر مست هستند و هیچ اهتمامی به وضع مردم ندارند
و دیدی که با چهار پایان جماع می‌کنند
و دیدی که چهار پایان به جان یکدیگر می‌افتند و یکدیگر را پاره می‌کنند.
دیدی که مرد به نمازخانه‌اش می‌رود و بر می‌گردد در حالی که جامه‌هایش را ربوده‌اند
و دیدی که دلهای مردم قساوت و چشمهاشان خشک شده و ذکر خدا بر آنان سنگین می‌آید و حرام خواری علنی گشته و بر سر آن از یکدیگر پیشی می‌گیرند
و دیدی که نمازگزار اگر به نمازخانه می‌رود برای آن است که خود را به مردم نشان دهد، مردم او را ببینند که نماز می‌خواند
و اگر دیدی که فقیه برای غیر هدف دین تفقه می‌کند، یعنی به این منظور فقه می‌خواند که دنیا و ریاست به دست آورد
و دیدی که مردم به سوی آن کسی می‌شتابند که غالب باشد و قدرت داشته باشد و  هر یک از دو طرف نزاع غلبه کند مردم با او باشند، چه غلبه‌اش حق باشد و چه باطل.
و دیدی که طالب حلال مورد مذمت و سرزنش و طالب حرام مورد مدح و احترام قرار گیرد
و دیدی که در دو حرم کعبه و مدینه کارهایی صورت می‌گیرد که خدا دوست نمی‌دارد و هیچکس جلوگیر آنان نیست و حتی بین آنان و آن عمل زشت کسی حائل نمی‌شود
و دیدی که در دو حرم شریف ساز و آواز علنی ارتکاب می‌شود
و دیدی که افرادی سخن از حق می‌گویند و امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند ولی از پای خطابه‌اش کسی برمی‌خیزد در حالی که خود را خیرخواه و دلسوز او می‌داند از در خیرخواهی و نصیحت می‌گوید: خدا از تو نخواسته که این حرف‌ها را بزنی
و دیدی که مردم در اقتدای به اهل شر به یکدیگر هم چشمی می‌کنند
و دیدی که راههای خیر از رهرو خالی است و احدی به آن راه نمی‌رود.
و دیدی که جنازه را به اهتزاز در می‌آورند و کسی از این عمل ناراحت نمی‌شود
و دیدی که هر سالی که می‌گذرد بدعت‌های بیشتری از سال قبل باب شده و شر بیشتری پیدا می‌شود
و دیدی که خلق و جمعیت‌ها جز اغنیا را پیروی نمی‌کنند،
دیدی که حاجت محتاج را در برابر مسخره کردن او و خندیدن به او بر آورده می‌کنند و ترحمشان برای غیر رضای خدا است
و دیدی که آیات آسمانی الهی رخ می‌دهد ولی کسی از آن نمی‌ترسد
و دیدی که مردم با یکدیگر (در ملأ عام) جفت‌گیری می‌کنند، آن طور که چهار پایان می‌کنند و کسی این عمل را زشت ندانسته و اگر زشت بداند از ترس مردم نهی نمی‌کند
و دیدی که افراد اموال بسیار در غیر راه خدا انفاق می‌کنند ولی در راه خدا از انفاق مالی اندک مضایقه می‌کنند
و اگر دیدی که رنجاندن و عقوق پدر و مادر علنی و خوار شمردن آنان شایع شده و والدین  در نظر فرزندان بدترین مردم تلقی می‌شوند، حتی فرزند خوشحال می‌شود از اینکه بر پدر و مادرش تهمت زده شود
و دیدی که زنان بر حکومت و سلطنت چیره شده‌اند و بر هر امری که هوا و هوس آنان را تامین کند مسلط گشته‌اند.
و دیدی که فرزندان به پدر و مادر خود افترا می‌بندند و پدر و مادر خود را نفرین می‌کنند و از شنیدن خبر مرگشان خوشحال می‌شوند
و اگر دیدی که وضع به اینجا کشیده که اگر شخصی روزی بر او بگذرد که در آن روز مرتکب گناه بزرگی نشود، فسق و فجوری انجام ندهد، کم‌فروشی و خیانتی ننماید، به حرامی دست نیافته و یا شراب مسکری ننوشد، در غم و اندوه فرو می‌رود و می‌پندارد که آن روز او به بطالت گذشته و یک روز از عمرش ضایع شده است
و دیدی که سلطان خوردنی‌ها را احتکار می‌کند
و دیدی که اموال ذوی القربای رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) در ناحق تقسیم می‌شود و با آن اموال قمار می‌کنند و شراب می‌نوشند.
و دیدی که با شراب خود را معالجه می‌کنند و برای مریض تعریف و توصیف می‌کنند که فلان شراب برای تو بسیار نافع است و از شراب شفا می‌طلبند
و اگر دیدی که مردم در ترک امر به معروف و نهی از منکر و ترک اعتقاد به وجوب آن با هم برابرند
و دیدی که باد به بیرق منافقین و اهل نفاق می‌وزد، ولی بیرق اهل حق حرکتی ندارد (یعنی بازار منافقین گرم و پُرطرفدار است، بلعکس اهل حق)
و دیدی که مؤذن‌ها و نمازخوان‌ها در برابر مزد اذان می‌گویند و نماز می‌خوانند.
و دیدی که مسجدها پر است از مردمی که از خدا نمی‌ترسند در آنجا جمع شده‌اند، برای غیبت و خوردن گوشت اهل حق و در آن از خوبیهای شراب مسکر، سخن می‌گویند
و دیدی که پیشنمازی مست بر مردم نماز می‌خواند، در حالی که نمی‌فهمد چه می‌خواند و کسی هم او را ملامت نمی‌کند بلکه اگر مست شود مردم از ترس، احترامش می‌کنند و او را وا گذاشته، تعقیبش نمی‌کنند و بلکه معذورش می‌شمارند
و اگر دیدی که فردی را دارند به صلاح و خوبی مدح و ثنا می‌کنند که اموال ایتام را می‌خورد
و دیدی که قاضیان به خلاف آنچه خدا دستور داده قضاوت می‌کنند
و دیدی که والیان به انگیزه طمع، افراد خائن را امین خود می‌سازند.
و دیدی که والیان میراث (به جای اینکه ارث را کما فرض الله و طبق فرمان خدا در بین ورثه تقسیم کنند) تنها به وارثی می‌دهند که اهل فسق و جرات بر خدای تعالی باشد، (رشوه و حق و حساب خود را از او می‌گیرند) و او را آزاد می‌گذارند تا با حق سایر ورثه هر کاری که خواست بکند
و دیدی که در منبرها مردم را به تقوا امر می‌کنند ولی خود گویندگان به آنچه می‌گویند عمل نمی‌کنند
و دیدی که نماز در اوقاتش خوانده نمی‌شود، به اول وقت خواندن اهمیتی نمی‌دهند
و دیدی که صدقه‌ها به سفارش و شفاعت داده می‌شود و در آن رضای خدا مقصود نیست و بلکه به این جهت داده می‌شود که مردم از او طلب می‌کنند (برای حفظ آبرو و یا کسب وجهه)
و اگر دیدی که مردم در شکم و شهوت آزادند، باکی ندارند از اینکه چه می‌خورند و چه نکاح می‌کنند
و دیدی که دنیا به مردم روی آورده.
و دیدی که شعائر دین کهنه و بر افتاده،
در چنین روزگاری بر حذر باش، و برای درخواست نجات از خدا به خدا متوسل شو و بدان که مردم در چنین روزگاری غرق در سخط الهی هستند
و اگر خدای تعالی مهلتشان داده، از این کار منظوری دارد
و تو منتظر تحقق آن منظور باش
و کوشش کن تا خدای عز و جل تو را در وضعی ببیند که خلاف وضع مردم باشد
تا اگر عذاب در آنان نازل شود تو زودتر به رحمت خدای تعالی برسی
و اگر عذابشان تاخیر بیفتد آنها مبتلا شوند و تو از آنچه آنها در آن هستند بیرون شده باشی  (یعنی تو مثل آنان بر خدای عز و جل جرات نکرده باشی)
و بدان که خدای تعالی اجر نیکوکاران را ضایع نمی‌سازد و رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است.


منبع:

تفسیر المیزان (علامه طباطبایی): ج5، ص 296 به نقل از کتاب کافی (ثقة الاسلام کلینی): ج8، ص 36




http://lib.eshia.ir/12016/5/396

http://lib.eshia.ir/11005/8/36

آیا به آخرالزمان رسیده‌ایم؟!

ابن عباس نقل می‌کند که در حجت الوداع با رسول خدا صلوات الله علیه و آله بودیم
حضرت درب کعبه را گرفت و سپس روی خود را به طرف ما کرد و فرمود: می‌خواهید شما را خبر دهم از علامات آخرالزمان!؟
و در آن روز سلمان رضی الله عنه از هر کس دیگر به آن جناب نزدیک‌تر بود، لذا او در پاسخ رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) عرضه داشت: بله یا رسول الله،
حضرت فرمود:  از علامت‌های آن  این است که
نماز (در نزد مسلمین بی‌اهمیت و) ضایع می‌شود
و از شهوات پیروی می‌شود
و مردم به سوی هواها میل می‌کنند،
مال در نزدشان مقامی عظیم پیدا می‌کند،
دین به دنیا فروخته می‌شود،
در آن زمان است که دل افراد با ایمان در سینه‌هاشان آب می‌شود چنانچه نمک در آب حل می‌گردد، به علت کثرت منکراتی که می‌بینند و نمی‌توانند آن را تغییر دهند.

سلمان با تعجب عرضه داشت: یا رسول الله: به راستی چنین روزی خواهد رسید؟
فرمود: آری، به آن خدایی که جانم به دست او است،
ای سلمان در آن هنگام سرپرستی و ولایت مسلمانان را امرای جور به دست می‌گیرند
امرایی که وزرایی فاسق و در ستمگیری شهره و امنایی خائن دارند.

سلمان پرسید: براستی چنین وضعی پیش خواهد آمد یا رسول الله؟ فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است ای سلمان
در این موقع منکر، معروف، و معروف، منکر می‌شود،
خائن امین قلمداد می‌گردد و امین خیانت می‌کند،
دروغگو تصدیق می‌شود و راستگو تکذیب می‌گردد.

سلمان با حالت تعجب پرسید: یا رسول الله به راستی چنین چیزی خواهد شد؟ فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است ای سلمان
در آن روزگار زنان به حکومت می‌رسند
و کنیزان طرف مشورت قرار می‌گیرند
و کودکان بر فراز منبر می‌روند
و دروغ نوعی زرنگی
و زکات خسارت،
و خوردن بیت المال نوعی غنیمت شمرده شود،
مرد به پدر و مادرش جفا ولی به دوستش نیکی می‌نماید
و ستاره دنباله دار طلوع می‌کند.

سلمان باز پرسید: یا رسول الله آیا چنین چیزی خواهد شد؟ فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است ای سلمان!
در این موقع زن با شوهرش در تجارت شرکت کند
و باران در فصلش نیامده بلکه در گرمای تابستان می‌بارد
و افراد کریم سخت خشمگین می‌گردند،
مرد فقیر تحقیر می‌شود،
در این هنگام بازارها به هم نزدیک می‌شوند (همه در پی خرید و فروش و امور دنیا هستند.)
(و در این بازارهای آخرالزمانی) یکی می‌گوید: من چیزی نفروختم و  دیگری می‌گوید: من سودی نبرده‌ام  و چیزی جز بدگوی و گلایه از خداوند در میانشان نمی‌بینی!!

سلمان پرسید: آیا حتما چنین وضعی خواهد شد یا رسول الله؟ فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است، ای سلمان
در این هنگام اقوامی بر آنان مسلط می‌شوند که اگرمردم  لب به اعتراض بجنبانند به امر آنان کشته می‌شوند
و اگر چیزی نگویند و اعتراضی نکنند دشمنان همه چیزشان را مباح و برای خود حلال می‌کنند
تا از بیت المالشان کیسه‌های خود را پر کنند
و به ناموسشان تجاوز نموده،
خونشان را بریزند
و دلهاشان را پر از وحشت و رعب کنند
و در آن روز مردم را جز در حال ترس و وحشت و رعب و رهبت نمی‌بینی.

سلمان عرضه داشت: یا رسول الله آیا چنین خواهد شد؟ فرمود:
آری به آن خدایی که جانم به دست او است ای سلمان
در این هنگام چیزی از مشرق می‌آورند و چیزی از مغرب تا امت اسلام را سرپرستی کنند،
در آن روز وای به حال ناتوانان امت من، از شر شرقی و غربی‌ها
و وای به حال آن شرقیان و غربیان از عذاب خدا،
آری نه صغیری را رحم می‌کنند
و نه پاس حرمت کبیری را دارند
و نه از هیچ مقصری عفو می‌کنند،
اخبارشان همه فحش و ناسزا است،
جثه آنان جثه و بدن آدمیان است ولی دلهاشان دلهای شیاطین.

سلمان عرضه داشت: یا رسول الله آیا چنین روزی خواهد رسید؟
فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است ای سلمان،
در این هنگام مردان به مردان اکتفا می‌کنند
و زنان به زنان
و همانطوری که پدر و اهل خانواده نسبت به دختر غیرت به خرج می‌دهند نسبت به پسر نیز غیرت به خرج می‌دهند،
مردان به زنان شبیه می‌شوند
و زنان به مردان
و زنان بر مرکب‌ها سوار می‌شوند که از طرف امت من لعنت خدا بر آنان باد.

سلمان از  تعجب پرسید: یا رسول الله آیا چنین وضعی پیش می‌آید؟
فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است ای سلمان،
در این هنگام مساجد طلا کاری و زینت می‌شود آن چنان که کلیساها(ی مسیحیان) و کنیسه‌ها (و معابد یهودیان) زینت می‌شود،
قرآنها به زیور آلات زینت
و مناره‌ها بلند
وصف‌های (جماعت مساجد) طولانی می‌شود
اما با دلهایی که نسبت به هم خشمگین است
و زبان‌هایی  (و اندیشه‌هایی) که مختلفند (و اختلاف نظر دارند. کنایه از اینکه قلوب، اندیشه‌ها و زبان مسلمینی که در کنار یکدیگرند مختلف و غیر متحد است.)

سلمان پرسید: یا رسول الله آیا این وضع پیش می‌آید؟
فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است،
در آن روز مردان و پسران امت من با طلا خود را زینت می‌کنند و حریر و دیبا می‌پوشند و پوست ببر (و دیگر حیوانات که لباس از آنها حرام است) کالای خرید و فروش می‌گردد. (یعنی مردان مسلمان آخرالزمانی در پوشش هیچ حرمتی قائل نیستند و مرتکب حرام می‌شوند.)

سلمان پرسید: یا رسول الله آیا این نیز واقع خواهد شد؟
فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است، ای سلمان
در آن روز ربا  یک عمل آشکار و علنی می‌شود 
و معاملات با غیبت و رشوه انجام می‌شود
و دین خوار و خفیف و بی‌ارزش
و دنیا بلندمرتبه و عزیز می‌شود.

سلمان گفت: یا رسول الله آیا این نیز واقع خواهد شد؟
فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است
ای سلمان در این هنگام طلاق زیاد می‌شود
و هیچ حدی جاری نمی‌گرددو البته این مسئله ضرری را به خدای متعال بی‌نیاز نمی‌رساند (بلکه ضررش و عواقبش دامن خود مسلمین را می‌گیرد.)

سلمان عرضه داشت: یا رسول الله آیا این نیز واقع خواهد شد؟
فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است ای سلمان
در این زمان زنان آوازه‌خوان و نوازنده پیدا می‌شوند
و اشرار امت من بر امت، ولایت و حکومت می‌کند.

سلمان پرسید: یا رسول الله آیا چنین وضعی خواهد شد؟
فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است ای سلمان
در این موقع اغنیای امت من صرفاً به منظور گردش و تفریح به حج می‌روند
و طبقه متوسط برای تجارت و
فقرا به منظور خودنمایی و ریا حج می‌روند،
در این هنگام است که اقوامی قرآن را برای غیر خدا می‌آموزند
و با آن نوعی مزمار و آلت موسیقی استفاده می‌کنند.
اقوامی دیگر به تعلم فقه اسلامی می‌پردازند اما برای غیر خدا
در آن روزگار زنا زادگان زیاد می‌شوند
با قرآن آوازه‌خوانی می‌کنند
و بر سر دنیا سر و دست می‌شکنند.

سلمان عرضه داشت: یا رسول الله آیا چنین وضعی خواهد شد؟
فرمود: آری به خدایی سوگند که جانم به دست او است ای سلمان
آخرالزمان وقتی است که حرمت‌ها و قرق‌ها شکسته شود
و مردم از روی عمد و آگاهی در پی ارتکاب گناه باشند
و اشرار بر اخیار مسلط شوند،
دروغ فاش و بی پرده بیان شود
و لجاجت‌ها ظاهر گردد
و فقرا فقر خود را علنی کنند،
مردم در لباس به یکدیگر مباهات کنند
و باران در غیر فصل ببارد
و مردم شطرنج و نرد و موسیقی را کاری پسندیده بشمارند
و در مقابل امر به معروف و نهی از منکر را عملی نکوهیده بدانند
تا آنجا که یک فرد با ایمان ذلیل‌ترین و منفورترین فرد امت شود
و قاریان و عابدان  را   ملامت و سرزنش کنند
این مردمند که در ملکوت آسمانها ناپاک‌ها و نجاست‌ها نامیده می‌شوند.

سلمان از در تعجب پرسید: یا رسول الله آیا چنین وضعی پیش می‌آید؟
فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است ای سلمان
در این هنگام است که توانگر هیچ دلواپسی جز فقیر شدن ندارد،
حتی یک سائل در طول یک هفته  مداوم درخواست می‌کند و احدی نیست که چیزی در دست او بگذارد.

سلمان باز پرسید: یا رسول الله آیا چنین روزگاری خواهد رسید؟
فرمود: آری به آن خدایی که جانم در دست او است ای سلمان
در این زمان رویبضة تکلم می‌کنند،
پرسید: یا رسول الله پدر و مادرم فدای تو، رویبضه چیست؟
فرمود: چیزی و کسی به سخن در می‌آید و در امور عامه سخن می‌گوید که هرگز سخن نمی‌گفت،
در این هنگام است که مردم، دیگر زیاد زنده نمی‌مانند ناگهان زمین نعره‌ای می‌کشد و هر قومی چنین می‌پندارد که زمین تنها در ناحیه او نعره کشید
بعد تا هر زمانی که خدا بخواهد هم چنان می‌مانند و سپس واژگونه می‌شوند و زمین هر چه در دل دارد بیرون می‌ریزد-
و خود آن جناب فرمود: یعنی طلا و نقره را- آن گاه با دست خود به ستونهایی که در آنجا بود اشاره نموده و فرمود مثل این،
ولی در آن روز دیگر نه طلایی فائده دارد و نه نقره‌ای، این است معنای آیه: فقد جا اشراطها- علامت‌هایش بیامد.



عبد الله بن عباس قال : حججنا مع رسول الله صلى‌الله‌علیه‌وآله حجة الوداع ـ فأخذ باب الکعبة ثم أقبل علینا بوجهه ـ فقال : ألا أخبرکم بأشراط الساعة؟ وکان أدنى الناس منه یومئذ سلمان رضی الله عنه ـ فقال : بلى یا رسول الله ـ.
فقال صلى‌الله‌علیه‌وآله : إن من أشراط القیامة إضاعة الصلاة، و اتباع الشهوات ، والمیل مع الأهواء ، و تعظیم المال ، و بیع الدین بالدنیا ـ فعندها یذاب قلب المؤمن وجوفه ـ کما یذوب الملح فی الماء ـ مما یرى من المنکر فلا یستطیع أن یغیره ـ.

قال سلمان : وإن هذا لکائن یا رسول الله؟ قال صلى‌الله‌علیه‌وآله : إی والذی نفسی بیده یا سلمان إن عندها یلیهم أمراء جورة ، ووزراء فسقة، و عرفاء ظلمة، و أمناء خونة.

فقال سلمان : وإن هذا لکائن یا رسول الله؟ قال صلى‌الله‌علیه‌وآله: إی والذی نفسی بیده ـ یا سلمان ـ إن عندها یکون المنکر معروفا والمعروف منکرا ، واؤتمن الخائن ، ویخون الأمین ، ویصدق الکاذب ، ویکذب الصادق.

قال سلمان ، وإن هذا لکائن یا رسول الله؟ قال صلى‌الله‌علیه‌وآله: إی والذی نفسی بیده یا سلمان فعندها إمارة النساء ، ومشاورة الإماء ، وقعود الصبیان على المنابر ، ویکون الکذب طرفا والزکاة مغرما ، والفیء مغنما ، ویجفو الرجل والدیه ، ویبر صدیقه ، ویطلع الکوکب المذنب.

قال سلمان : وإن هذا لکائن یا رسول الله؟ قال صلى‌الله‌علیه‌وآله: إی والذی نفسی بیده ـ یا سلمان وعندها تشارک المرأة زوجها فی التجارة ، ویکون المطر قیظا ، ویغیظ الکرام غیظا ، ویحتقر الرجل المعسر ، فعندها یقارب الأسواق إذا قال هذا : لم أبع شیئا وقال هذا : لم أربح شیئا فلا ترى إلا ذاما لله.

قال سلمان : وإن هذا لکائن یا رسول الله؟ قال صلى‌الله‌علیه‌وآله: إی والذی نفسی بیده یا سلمان فعندها یلیهم أقوام إن تکلموا قتلوهم ، وإن سکتوا استباحوهم ـ لیستأثروا بفیئهم ولیطؤن حرمتهم ، ولیسفکن دماءهم ولیملؤن قلوبهم رعبا ـ فلا تراهم إلا وجلین خائفین مرعوبین مرهوبین ـ.

قال سلمان : وإن هذا لکائن یا رسول الله؟ قال صلى‌الله‌علیه‌وآله: إی والذی نفسی بیده ـ یا سلمان إن عندها یؤتى بشیء من المشرق ـ وشیء من المغرب یلون أمتی ، فالویل لضعفاء أمتی منهم ، والویل لهم من الله ، لا یرحمون صغیرا ، ولا یوقرون کبیرا ، ولا یتجاوزون عن مسیء أخبارهم خناء ، جثتهم جثة الآدمیین ، وقلوبهم قلوب الشیاطین.

قال سلمان : وإن هذا لکائن یا رسول الله؟ قال صلى‌الله‌علیه‌وآله : إی والذی نفسی بیده یا سلمان ـ وعندها یکتفی الرجال بالرجال والنساء بالنساء ، ویغار على الغلمان ـ کما یغار على الجاریة فی بیت أهلها ـ وتشبه الرجال بالنساء والنساء بالرجال ، ویرکبن ذوات الفروج السروج ـ فعلیهن من أمتی لعنة الله.

قال سلمان : وإن هذا لکائن یا رسول الله؟ فقال صلى‌الله‌علیه‌وآله: إی والذی نفسی بیده یا سلمان إن عندها تزخرف المساجد ـ کما تزخرف البیع والکنائس ، وتحلى المصاحف وتطول المنارات ، وتکثر الصفوف بقلوب متباغضة وألسن مختلفة ـ.

قال سلمان : وإن هذا لکائن یا رسول الله؟ قال صلى‌الله‌علیه‌وآله: إی والذی نفسی بیده ـ وعندها تحلى ذکور أمتی بالذهب ، ویلبسون الحریر والدیباج ـ ویتخذون جلود النمور صفاقا ـ.

قال سلمان : وإن هذا لکائن یا رسول الله؟ قال صلى‌الله‌علیه‌وآله: إی والذی نفسی بیده یا سلمان وعندها یظهر الربا ، ویتعاملون بالغیبة والرشى ، ویوضع الدین ویرفع الدنیا.

قال سلمان : وإن هذا لکائن یا رسول الله؟ فقال صلى‌الله‌علیه‌وآله: إی والذی نفسی بیده یا سلمان ـ وعندها یکثر الطلاق فلا یقام لله حد ، ولن یضر الله شیئا ـ.

قال سلمان : وإن هذا لکائن یا رسول الله؟ قال صلى‌الله‌علیه‌وآله: إی والذی نفسی بیده یا سلمان ـ وعندها تظهر القینات والمعازف ویلیهم أشرار أمتی ـ.

قال سلمان : وإن هذا لکائن یا رسول الله؟ قال صلى‌الله‌علیه‌وآله: إی والذی نفسی بیده یا سلمان ـ وعندها یحج أغنیاء أمتی للنزهة ، ویحج أوساطها للتجارة ، ویحج فقراؤهم للریاء والسمعة ـ فعندها یکون أقوام ـ یتعلمون القرآن لغیر الله ویتخذونه مزامیر ، ویکون أقوام یتفقهون لغیر الله ، ویکثر أولاد الزنا ، ویتغنون بالقرآن ، ویتهافتون بالدنیا ـ.

قال سلمان : وإن هذا لکائن یا رسول الله؟ قال صلى‌الله‌علیه‌وآله: إی والذی نفسی بیده یا سلمان ـ ذاک إذا انتهک المحارم ، واکتسبت المآثم ـ وسلط الأشرار على الأخیار ، ویفشو الکذب ، وتظهر اللجاجة ، وتفشو الفاقة ویتباهون فی اللباس ، ویمطرون فی غیر أوان المطر ، ویستحسنون الکوبة والمعازف ، وینکرون الأمر بالمعروف والنهی عن المنکر حتى یکون المؤمن فی ذلک الزمان أذل من فی الأمة ، ویظهر قراؤهم وعبادهم فیما بینهم التلاؤم ، فأولئک یدعون فی ملکوت السماوات : الأرجاس والأنجاس ـ.

قال سلمان : وإن هذه لکائن یا رسول الله؟ فقال صلى‌الله‌علیه‌وآله: إی والذی نفسی بیده یا سلمان ـ فعندها لا یخشى الغنی إلا الفقر ـ حتى أن السائل لیسأل فیما بین الجمعتین ـ لا یصیب أحدا یضع فی یده شیئا ـ.

قال سلمان : وإن هذا لکائن یا رسول الله؟ قال صلى‌الله‌علیه‌وآله: إی والذی نفسی بیده یا سلمان ـ عندها یتکلم الرویبضة ،

فقال : وما الرویبضة یا رسول الله فداک أبی وأمی؟ قال صلى‌الله‌علیه‌وآله : یتکلم فی أمر العامة من لم یکن یتکلم ـ فلم یلبثوا إلا قلیلا حتى تخور الأرض خورة ـ فلا یظن کل قوم إلا أنها خارت فی ناحیتهم ـ فیمکثون ما شاء الله ثم ینکتون فی مکثهم ـ فتلقی لهم الأرض أفلاذ کبدها ، قال : ذهب وفضة ثم أومأ بیده إلى الأساطین ـ فقال : مثل هذا فیومئذ لا ینفع ذهب ولا فضة فهذا معنى قوله : « فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها ».


منبع:



http://lib.eshia.ir/12016/5/394
http://lib.eshia.ir/12015/2/303