از «امالى» شیخ طوسى روایت استبا سند متصل خود از سلیمان بن مهران که او گوید: «من بر حضرت جعفر بن محمد امام صادق علیه السلام وارد شدم و در نزد آن حضرت جماعتى از شیعیان بودند و آن حضرت به آنها مىفرمود:
اى جماعتشیعه! شما همیشه با کردار پسندیده و افعال شایسته زینت ما باشید
به طورى که هر کس شما را ببیند و اخلاق ستوده شما را مشاهده کند به ما نزدیک گردد، و تحسین و تمجید نماید.
و هیچگاه موجب بدنامى ما نشوید که به کردار زشتخود، مردم، ما را هم که معلم شما هستیم بد بدانند، و از دین خدا منحرف شوند.
زبانهاى خود را از گفتار بیجا و بىفائده حفظ کنید، و از افشاى سر خوددارى نمائید، و از زیادهگوئى و کلام زشت و طعن و دشنام جلوگیرى کنید.
[127] «بحار الانوار» ج 15 کتاب الایمان ص 142.
و از کتاب «مشکاة» با سند خود از مهزم روایت است که مىگوید:
بر حضرت امام جعفر صادق علیه السلام وارد شدم و سخن از شیعه به میان آوردم حضرت فرمود:
اى مهزم شیعه آن کسى است که صدایش از گوشش تجاوز نکند (کنایه از آنکه با مردم به تندى و خشونتسخن نگوید)،
و غصه و تعب او از بدنش نگذرد، (کنایه از آنکه بار و اندوه خود را بر دیگران تحمیل نکند)، و دشمن ما را دوست و دوست ما را دشمن نگیرد،
و با افرادى که درباره ما غلو مىکنند مجالست ننماید،
و مانند سگ صداى خود را بلند نکند، و مانند کلاغ در جمعآورى مال طمع نورزد،
و از مردم چیزى نطلبد گرچه از گرسنگى بمیرد،
و از مردم غافل و دنیاپسند دورى کند،
و گفتار همه آنان یکى باشد گرچه در مکانهاى مختلف زندگى کنند،
(و مردمى بىسر و صدا و بىهوا و آشوب به طورى که) اگر غائب شوند کسى سراغ آنها را نگیرد، و اگر حضور داشته باشند کسى به آنها التفات نکند، و ...
اگر با مؤمنى برخورد کنند او را گرامى دارند،
و اگر با کافرى ملاقات کنند از او دورى گزینند،
و اگر حاجتمندى بدانها روى آورد او را مورد رحمتخود قرار دهند،
و در اموال خود بین برادران ایمانى خود مواسات کنند.
سپس حضرت فرمود: اى مهزم جد من رسول خدا به على بن ابى طالب - علیه السلام فرمود: اى على دروغ مىگوید کسى که مىپندارد مرا دوست دارد و تو را دوست نداشته باشد.من شهر علم هستم و تو در آن شهرى، و از کجا مىتوان داخل در شهر شد بدون ورود از در آن؟!. [129] «بحار الانوار» ج 15 کتاب الایمان ص 150.