به گواه روایات معتبر شیعه[1] و سنی[2]، اولین مخلوق خداوند (به تعبیر دیگر صادر اول از ذات باریتعالی) و حجاب اقرب و نزدیکترین مخلوق به خداوند[3]؛ حقیقت نوری نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله است[4].
و حقیقت نوری ایشان به گواه قرآن کریم واسطهی فیض خداوند به ما سوی الله هستند[5]. یعنی خداوند اراده کرده است که هر فیضی به هر مخلوقی بخواهد برسد باید از مجرای نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله عبور کند.
از سوی دیگر به گواه آیهی مباهله و روایات تفسیری ذیل آن در منابع شیعه و سنی[6]، نزدیکترین مخلوق به نبی اکرم که در حکم نفس و جان پیامبر صلیاللهعلیهوآله هستند، وجود مقدّس امیرالمؤمنین علی علیهالسلام است[7] و طبق حدیث مشهور و متواتر در نزد شیعه و سنی منقول از نبی اکرم صلی الله علیه و آله که میفرمایند:
«من شهر علم هستم و علی باب آن است و احدی نمیتواند وارد این شهر علم شود مگر از طریق باب آن[8].» هیچ کس به وجود نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله راه ندارد، مگر از طریق پذیرش ولایت مولی علی علیهالسلام که باب معرفت نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله هستند.
بر این اساس، برای معرفت خداوند راهی وجود ندارد، مگر از طریق معرفت نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله
و برای معرفت نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله نیز راهی وجود ندارد مگر از طریق معرفت مولی علی علیهالسلام
و لازمه معرفت ایشان هم پذیرش ولایت ایشان و اولاد طاهرینشان صلواتاللهعلیهماجمعین است[9].
این حقیقت در قرآن کریم نیز ذکر شده است.
در آیهای از قول نبی اکرم بیان شده:
من اجر رسالتی نمیخواهم مگر مودّت ذیالقربی[10].
در آیهی دیگر نیز بیان شده که:
من اجر رسالتی نمیخواهم مگر از کسی که بخواهد راهی به سمت پروردگار اتخاذ نماید[11].
این دو آیه کنار هم، یعنی جز از طریق مودّت ذیالقربی، راهی به سمت خداوند وجود ندارد.
و البته روایات شیعه[12] و سنی[13] نیز بیان کردهاند که مصداق انحصاری ذیالقربی در این آیات که مودّتشان واجب گشته مولی علی علیهالسلام و امامان معصوم علیهمالسلام از نسل ایشان هستند.
بر اساس این مقدّمات که بر مبنای آیات قرآن و منابع مهم اهل سنت بیان شد، مشخص میشود که بدون ولایت، به هیچ وجه نمیتوان به توحید رسید. به همین جهت، رسیدن به توحید برای کسانی که ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام را نپذیرفتهاند، از نظر تکوینی امکان ندارد، زیرا وجود امام علیهالسلام مقدّم بر همه و واسطهی خدا و خلق و محیط بر عالم است. بدون ولایت ائمه علیهمالسلام حتی از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نیز نمیتوان استفاده کرد؛ چرا که همانطور که بیان شد وقتی نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله در روایت متواتر معتبر از نظر شیعه و سنی میفرمایند: «أنا مدینة العلم و علی بابها فمن أراد المدینة و الحکمة فلیأتها من بابها[14]» بدون ولایت اصلاً به پیامبر صلیاللهعلیهوآله راهی نیست، تا چه رسد به اینکه به توحید برسند.
لذا کسانی که ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام را نپذیرفتهاند و مدعی عرفان توحیدی هستند، از خیالات خودشان استفاده میکنند، نه از وجود شریف پیامبر صلیاللهعلیهوآله، مگر آنهایی که به ظاهر ولایت علی علیهالسلام را ندارند، ولی در باطن شیعه باشند (یا شیعه شده باشند) و از روی تقیه تشیّع خود را مخفی کردهاند.
منابع:
[1] به عنوان نمونهای از روایات معتبر در این خصوص از منابع شیعه:
اباصلت هروی به نقل از علی بن موسی به نقل از پدرش موسی بن جعفر به نقل از پدرش جعفر بن محمد به نقل از پدرش محمد بن علی به نقل از پدرش علی بن الحسین به نقل از پدرش حسین بن علی به نقل از پدرش علی بن ابیطالب علیهم السلام نقل میکند:
قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مَا خَلَقَ اَللَّهُ خَلْقاً أَفْضَلَ مِنِّی وَ لاَ أَکْرَمَ عَلَیْهِ مِنِّی قَالَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اَللَّهِ فَأَنْتَ أَفْضَلُ أَمْ جَبْرَئِیلُ فَقَالَ: یَا عَلِیُّ إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فَضَّلَ أَنْبِیَاءَهُ اَلْمُرْسَلِینَ عَلَى مَلاَئِکَتِهِ اَلْمُقَرَّبِینَ وَ فَضَّلَنِی عَلَى جَمِیعِ اَلنَّبِیِّینَ وَ اَلْمُرْسَلِینَ وَ اَلْفَضْلُ بَعْدِی لَکَ یَا عَلِیُّ وَ لِلْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِکَ وَ إِنَّ اَلْمَلاَئِکَةَ لَخُدَّامُنَا وَ خُدَّامُ مُحِبِّینَا ...فَکَیْفَ لاَ نَکُونُ أَفْضَلَ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ وَ قَدْ سَبَقْنَاهُمْ إِلَى مَعْرِفَةِ رَبِّنَا وَ تَسْبِیحِهِ وَ تَهْلِیلِهِ وَ تَقْدِیسِهِ لِأَنَّ أَوَّلَ مَا خَلَقَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ خَلْقُ أَرْوَاحِنَا فَأَنْطَقَنَا بِتَوْحِیدِهِ وَ تَحْمِیدِهِ ثُمَّ خَلَقَ اَلْمَلاَئِکَةَ فَلَمَّا شَاهَدُوا أَرْوَاحَنَا نُوراً وَاحِداً اِسْتَعْظَمُوا أَمْرَنَا فَسَبَّحْنَا لِتَعْلَمَ اَلْمَلاَئِکَةُ أَنَّا خَلْقٌ مَخْلُوقُونَ وَ أَنَّهُ مُنَزَّهٌ عَنْ صِفَاتِنَا فَسَبَّحَتِ اَلْمَلاَئِکَةُ بِتَسْبِیحِنَا وَ نَزَّهَتْهُ عَنْ صِفَاتِنَا. ...فَبِنَا اِهْتَدَوْا إِلَى مَعْرِفَةِ تَوْحِیدِ اَللَّهِ وَ تَسْبِیحِهِ وَ تَهْلِیلِهِ وَ تَحْمِیدِهِ وَ تَمْجِیدِهِ ثُمَّ إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى خَلَقَ آدَمَ فَأَوْدَعَنَا صُلْبَهُ وَ أَمَرَ اَلْمَلاَئِکَةَ بِالسُّجُودِ لَهُ تَعْظِیماً لَنَا وَ إِکْرَاماً وَ کَانَ سُجُودُهُمْ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عُبُودِیَّةً وَ لآِدَمَ إِکْرَاماً وَ طَاعَةً لِکَوْنِنَا فِی صُلْبِهِ فَکَیْفَ لاَ نَکُونُ أَفْضَلَ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ وَ قَدْ سَجَدُوا لآِدَمَ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ وَ أَنَّهُ لَمَّا عُرِجَ بِی إِلَى اَلسَّمَاءِ أَذَّنَ جَبْرَئِیلُ مَثْنَى مَثْنَى وَ أَقَامَ مَثْنَى مَثْنَى ثُمَّ قَالَ لِی تَقَدَّمْ یَا مُحَمَّدُ فَقُلْتُ لَهُ یَا جَبْرَئِیلُ أَتَقَدَّمُ عَلَیْکَ فَقَالَ نَعَمْ لِأَنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فَضَّلَ أَنْبِیَاءَهُ عَلَى مَلاَئِکَتِهِ أَجْمَعِینَ وَ فَضَّلَکَ خَاصَّةً فَتَقَدَّمْتُ فَصَلَّیْتُ بِهِمْ وَ لاَ فَخْرَ فَلَمَّا اِنْتَهَیْتُ إِلَى حُجُبِ اَلنُّورِ قَالَ لِی جَبْرَئِیلُ تَقَدَّمْ یَا مُحَمَّدُ وَ تَخَلَّفْ عَنِّی فَقُلْتُ یَا جَبْرَئِیلُ فِی مِثْلِ هَذَا اَلْمَوْضِعِ تُفَارِقُنِی فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اِنْتِهَاءَ حَدِّیَ اَلَّذِی وَضَعَنِی اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهِ إِلَى هَذَا اَلْمَکَانِ فَإِنْ تَجَاوَزْتُهُ اِحْتَرَقَتْ أَجْنِحَتِی بِتَعَدِّی حُدُودِ رَبِّی جَلَّ جَلاَلُهُ فَزُجَّ بِی فِی اَلنُّورِ زَجَّةً حَتَّى اِنْتَهَیْتُ إِلَى حَیْثُ مَا شَاءَ اَللَّهُ مِنْ عُلُوِّ مُلْکِهِ فَنُودِیتُ یَا مُحَمَّدُ فَقُلْتُ لَبَّیْکَ رَبِّی وَ سَعْدَیْکَ تَبَارَکْتَ وَ تَعَالَیْتَ فَنُودِیتُ یَا مُحَمَّدُ أَنْتَ عَبْدِی وَ أَنَا رَبُّکَ فَإِیَّایَ فَاعْبُدْ وَ عَلَیَّ فَتَوَکَّلْ فَإِنَّکَ نُورِی فِی عِبَادِی وَ رَسُولِی إِلَى خَلْقِی وَ حُجَّتِی عَلَى بَرِیَّتِی لَکَ وَ لِمَنِ اِتَّبَعَکَ خَلَقْتُ جَنَّتِی وَ لِمَنْ خَالَفَکَ خَلَقْتُ نَارِی وَ لِأَوْصِیَائِکَ أَوْجَبْتُ کَرَامَتِی وَ لِشِیعَتِهِمْ أَوْجَبْتُ ثَوَابِی فَقُلْتُ یَا رَبِّ وَ مَنْ أَوْصِیَائِی فَنُودِیتُ یَا مُحَمَّدُ أَوْصِیَاؤُکَ اَلْمَکْتُوبُونَ عَلَى سَاقِ عَرْشِی فَنَظَرْتُ وَ أَنَا بَیْنَ یَدَیْ رَبِّی جَلَّ جَلاَلُهُ إِلَى سَاقِ اَلْعَرْشِ فَرَأَیْتُ اِثْنَیْ عَشَرَ نُوراً فِی کُلِّ نُورٍ سَطْرٌ أَخْضَرُ عَلَیْهِ اِسْمُ وَصِیٍّ مِنْ أَوْصِیَائِی أَوَّلُهُمْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَ آخِرُهُمْ مَهْدِیُّ أُمَّتِی فَقُلْتُ یَا رَبِّ هَؤُلاَءِ أَوْصِیَائِی مِنْ بَعْدِی فَنُودِیتُ یَا مُحَمَّدُ هَؤُلاَءِ أَوْلِیَائِی وَ أَحِبَّائِی وَ أَصْفِیَائِی وَ حُجَجِی بَعْدَکَ عَلَى بَرِیَّتِی وَ هُمْ أَوْصِیَاؤُکَ وَ خُلَفَاؤُکَ وَ خَیْرُ خَلْقِی بَعْدَکَ وَ عِزَّتِی وَ جَلاَلِی لَأُظْهِرَنَّ بِهِمْ دِینِی وَ لَأُعْلِیَنَّ بِهِمْ کَلِمَتِی وَ لَأُطَهِّرَنَّ اَلْأَرْضَ بِآخِرِهِمْ مِنْ أَعْدَائِی وَ لَأُمَکِّنَنَّهُ مَشَارِقَ اَلْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا وَ لَأُسَخِّرَنَّ لَهُ اَلرِّیَاحَ وَ لَأُذَلِّلَنَّ لَهُ اَلسَّحَابَ اَلصِّعَابَ وَ لَأَرْقِیَنَّهُ فِی اَلْأَسْبَابِ وَ لَأَنْصُرَنَّهُ بِجُنْدِی وَ لَأَمُدَّنَّهُ بِمَلاَئِکَتِی حَتَّى تَعْلُوَ دَعْوَتِی وَ یَجْتَمِعَ اَلْخَلْقُ عَلَى تَوْحِیدِی ثُمَّ لَأُدِیمَنَّ مُلْکَهُ وَ لَأُدَاوِلَنَّ اَلْأَیَّامَ بَیْنَ أَوْلِیَائِی إِلَى یَوْمِ اَلْقِیَامَةِ. (علل الشرایع (شیخ صدوق): ج۱، ص۵)
خداوند متعال موجودى را با فضیلتتر از من نیافریده.
على علیه السّلام (برای آگاه شدن اصحاب) فرمود: عرضه داشتم: شما افضل هستید یا جبرئیل؟
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: یا على حقّ تبارک و تعالى انبیاء را بر فرشتگان مقرّبش برتری داده و من را بر تمام انبیاء برتری بخشیده و بعد از من افضل از همهی خلایق (حتی با فضیلتتر از انبیاء مرسل)، تو و امامان بعد از تو هستند، فرشتگان خدمتکاران ما و خدمتگذار دوستان ما هستند.
...یا على ما اگر نبودیم خداوند آدم و حوّا را نمىآفرید، بهشت و دوزخ را ایجاد نمىکرد آسمان و زمین را پدید نمىآورد، با این وصف چگونه ما برتر از فرشتگان نباشیم در حالى که پیش از ایشان به پروردگارمان معرفت پیدا کرده و به تسبیح و تهلیل و تقدیسش پرداختهایم، زیرا اوّل موجودى که پروردگار عالمیان آفرید ارواح ما بود، پس از آفریدن، ارواح ما را به توحید و تحمیدش گویا ساخت، سپس فرشتگان را آفرید، ایشان وقتى مشاهده کردند که ارواح ما یک نور است امر ما را بزرگ شمردند و ما براى این که فرشتگان بدانند مخلوق حضرت جلال هستیم و او از صفات ما مخلوقات مبرّا است حضرتش را تسبیح و تنزیه نمودیم، فرشتگان که چنین دیدند آنها نیز با تسبیح ما به تسبیح حقّ پرداخته و حضرتش را از صفات ما منزّه نمودند.
...پس فرشتگان به واسطه ما به یکتاپرستى و تسبیح و تهلیل و تحمید و تمجید نمودن بارى تعالى ارشاد و راهنمایى شدند.
پس از خلقت ارواح ما حقّ تبارک و تعالى حضرت آدم را آفرید و ما را به رسم ودیعه در صلبش قرار داد و به منظور بزرگداشت و اکرام ما به فرشتگان امر نمود که به آدم سجده کنند و این سجده در واقع عبادت حقّ عزّ و جلّ و اکرام آدم و چون ما در صلب او بودیم طاعت ما بود، پس با این وصف چگونه ما برتر از فرشتگان نباشیم در حالى که جملگى آنها در مقابل آدم سجده نمودند.
و بیان دیگر براى برتر بودن ما از فرشتگان این است که وقتى مرا به آسمان بردند، جبرئیل علیه السّلام دو فصل، دو فصل، اذان و اقامه گفت. سپس به من گفت: اى محمّد پیش بیافت.
به او گفتم: اى جبرئیل بر تو پیشى بگیرم؟
گفت: آرى، زیرا خداوند متعال انبیائش را عموماً و تو را به خصوص بر تمام فرشتگان برترى داده است، پس جلو برو و با فرشتگان نماز بگذار و این افتخارى نیست (فضل خداوند به من است)، من جلو رفته و وقتى به حجابهاى نور رسیدم جبرئیل گفت: اى محمّد پیشرو و از من جدا شو.
گفتم: اى جبرئیل در چنین جایى مرا تنها مىگذارى؟
عرضه داشت: آخرین حدّى که حقّ عزّ و جلّ براى من قرار داده همین جا است، اگر از آن تجاوز کنم بالهایم مىسوزد، پس مرا در نور پرتاب نمود و در آن به جلو رفتم تا جایى که خدا خواست، سپس ندایى به گوشم رسید: یا محمّد!
عرضه داشتم: بلى پروردگارم.
نداء رسید: اى محمّد تو بنده من بوده و من پروردگار تو مىباشم، تنها مرا بپرست و فقط توکّلت بر من باشد تو در بین بندگانم نور و به سوى خلق رسول و بر آفریدگانم حجّت من مىباشى، بهشتم را براى تو و پیروانت آفریده و جهنّم را براى مخالفینت ایجاد نمودهام به جانشینانت عزّت و به شیعیانت اجر و ثواب خواهم داد.
عرضه داشتم: پروردگارا! جانشینانم کیانند؟
نداء رسید: اى محمّد اسامى ایشان بر عمود عرش نوشته شده، پس در حالى که مقابل پروردگار جلّ جلاله ایستاده بودم به عمود عرش نگریستم،
دوازده نور دیدم در هر نورى خطى سبز بود که بر آن اسم یکى از اوصیاء و جانشینانم به چشم مىخورد،
اول ایشان على بن ابى طالب علیه السّلام و آخر آنها نام مهدى امّتم بود.
عرضه داشتم: پروردگارا، اینان جانشینان بعد از من هستند؟
نداء رسید: اى محمّد ایشان والیان و محبوبان و برگزیدگان و حجّتهاى من بعد از تو بر مردمانند و ایشان جانشینان تو و بهترین مخلوقات من بعد از تو مىباشند
به عزّت و بزرگى خود قسم که البته به وسیله ایشان دین خود را آشکار کرده و آیین خویش را بر پا نموده و با آخرین ایشان زمین را از دشمنانم پاک خواهم کرد و او را بر مشارق و مغارب کرده زمین مسلط نموده، بادها را مسخّرش کرده و ابرهاى سخت را رامش قرار داده و اسباب را در اختیارش نهاده و با لشکریانم کمکش نموده و با فرشتگانم یاریش خواهیم کرد تا دعوت من بر فراز کرۀ زمین مستقر گشته و خلق بر یکتاپرستى من اجتماع کنند و سپس ملک و سلطنتش را گسترانیده و پیوسته روزگار را بین دوستانم سپرى نموده تا روز قیامت فرا رسید.
[2] به عنوان نمونهای از منابع اهل سنت در این خصوص:
عَن جَابر بن عبد الله الْأنْصَارِیّ رَضِی الله عَنْهُمَا قَالَ: (قلت: یَا رَسُول الله بِأبی أَنْت وَأمی أَخْبرنِی عَن أوّل شَیْء خلقه الله قبل الْأَشْیَاء؟ قَالَ: یَا جَابر إِن الله خلق قبل الْأَشْیَاء نور نبیک مُحَمَّد صلى الله عَلَیْهِ وَسلم من نوره. (الفتاوى الحدیثیة (ابن حجر هیتمی): ج۱، ص۴۴) جابر بن عبدالله انصاری میگوید: به رسول خدا صلی الله علیه وآله گفتم: پدر و مادرم به فدای شما، مرا با خبر کنید از اولین چیزی که خداوند خلق کرد قبل از هر چیز دیگری. رسول خدا صلی الله علیه و آله در پاسخ فرمود: ای جابر به راستی که خداوند قبل از خلق کردن هر چیزی نور پیامبرت محمد را از نور خودش خلق کرد.
[3] حضرت امام محمد باقر علیه السلام: بِنَا عُبِدَ اَللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اَللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اَللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ مُحَمَّدٌ حِجَابُ اَللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى. (الکافی (ثقة الاسلام کلینی): ج۱، ص۱۴۵) به واسطه ما خداوند بندگی میشود، به واسطه ما خداوند شناخته میشود به واسطه ما خداوند یگانه دانسته میشود و محمد حجاب خدای تبارک و تعالی است.
[4] رسول خدا حضرت محم مصطفی صلی الله علیه و آله: أَوَّلُ مَا خَلَقَ اَللَّهُ حُجُبُهُ. (کفایة الاثر (خزّاز قمی): ج۱، ص۱۷۱) نخستین چیزی که خدا آفرید حجابهایش بود.
رسول خدا حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله: أَوَّلُ مَا خَلَقَ اَللَّهُ نُورِی (کفایة الأثر (خزّاز قمی): ج۱، ص۱۷۰ - عوالی اللئالی (ابن ابیجمهور): ج۴، ص۹۹) اولین چیزی که خداوند خلق کرد نور من بود.
هم اولین مخلوق خداوند حجاب بوده و هم اولین مخلوق خداوند نور حضرت محمد بوده است؛ لذا حجاب اقرب خداوند نور حضرت محمد صلی الله علیه و آله است.
[5] توضیح مفهوم واسطهی فیض مبتنی بر آیات و روایات و مرز آن با شرک و غلو:
حضرت امام جعفر صادق علیه السلام:
أَنَّ أَبَا حَنِیفَةَ أَکَلَ طَعَاماً مَعَ اَلْإِمَامِ اَلصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَلَمَّا رَفَعَ اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَدَهُ مِنْ أَکْلِهِ قَالَ اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ اَلْعالَمِینَ اَللَّهُمَّ هَذَا مِنْکَ وَ مِنْ رَسُولِکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ. فَقَالَ أَبُو حَنِیفَةَ یَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ أَ جَعَلْتَ مَعَ اَللَّهِ شَرِیکاً؟ فَقَالَ لَهُ: وَیْلَکَ فَإِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى یَقُولُ فِی کِتَابِهِ «وَ ما نَقَمُوا إِلاّ أَنْ أَغْناهُمُ اَللّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ» وَ یَقُولُ فِی مَوْضِعٍ آخَرَ «وَ لَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا ما آتاهُمُ اَللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ قالُوا حَسْبُنَا اَللّهُ سَیُؤْتِینَا اَللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ». فَقَالَ أَبُو حَنِیفَةَ: وَ اَللَّهِ لَکَأَنِّی مَا قَرَأْتُهُمَا قَطُّ مِنْ کِتَابِ اَللَّهِ وَ لاَ سَمِعْتُهُمَا إِلاَّ فِی هَذَا اَلْوَقْتِ. فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: بَلَى قَدْ قَرَأْتَهُمَا وَ سَمِعْتَهُمَا وَ لَکِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى أَنْزَلَ فِیکَ وَ فِی أَشْبَاهِکَ: «أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها» وَ قَالَ: «کَلاّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ». (کنز الفوائد (علامه کراکجی طرابلسی): ج۲، ص۳۶)
روزی ابوحنیفه نزد حضرت امام صادق علیه السلام بود و با هم غذا میخوردند. زمانی که امام علیه السلام دست از غذا کشیدند، فرمودند: حمد مخصوص خداوند، پروردگار جهانیان است؛ خداوندا این نعمت از سوی تو و رسول تو است.
ابوحنیفه خطاب به حضرت گفت: ای اباعبدالله [امام علیه السلام را با کنیه خطاب قرار داد]! آیا برای خداوند شریک قرار دادی؟
حضرت در پاسخش فرمود: وای بر تو، خداوند در کتابش میفرماید: «آنها فقط از این انتقام میگیرند که خدا و رسولش آنها را از فضلش بینیاز ساختند (توبه:۷۴)»
و در جایی دیگر میفرماید: «اگر به آنچه خدا و رسولش به آنها عطا کرده راضی باشند و بگویند: «خداوند برای ما کافیست، و به زودی خدا و رسولش از فضلش به ما عطا میکنند (توبه:۵۹)»
ابوحنیفه [بعد از شنیدن این دو آیه گفت:] سوگند به خدا! گویا تا این لحظه، هرگز این دو آیه از کتاب خدا را نخواندهام و نشنیدهام.
امام علیه السلام در پاسخش فرمودند: بله، به تحقیق که تو این دو آیه را هم خوانده بودی و هم شنیده بودی، اما خداوند متعال در مورد تو و امثال تو، چنین آیاتی را نازل فرموده است: «یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است (محمد:۲۴)»
و نیز فرموده است: «چنین نیست، بلکه اعمالشان چون زنگاری بر دلهایشان نشسته است (مطففین:۱۴)»
در دو آیهی مورد استناد امام صادق علیه السلام یعنی آیات ۵۹ و ۷۴ از سورهی توبه، خداوند نفرموده (الله و رسوله من فضلهما!) بلکه فرموده: «اَللّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ»؛ یعنی یک فضل است، از ناحیه خدا که به واسطهی رسولش آن را به خلق میرساند.
ضمیمه شدن رسول به الله در بینیاز ساختن از فضل خداوند، همان مفهوم واسطهی فیض است که در معارف حقّهی تشیع که از اختصاصات جایگاه ولی الله الاعظم است.
بیانات ذیل از عالم ربّانی آیت الله سید حسین یعقوبی قائنی رضوان الله علیه تبیین عمیق و دقیقی است برگرفته از آیات و روایاتِ صحیحه از مفهوم واسطهی فیض و جایگاه ولی الله الاعظم در عالم و حد و مرز آن با شرک و غلو:
خداوند سبحان، وجود را از مجاری آن - که وسائط فیض هستند و واسطه و مجرای تام آن، که امام علیهالسلام و مقام ولایت است - نازل میکند.
یعنی حق تعالی به واسطهی نفس ولی که همان مقام نورانیت او است، متصرف در امور است و اشیا به واسطهی نفس ولی، قائم به حق هستند.
صاحب ولایت مطلقه کسی است که قیوم تمام ما سوی الله است، اما در عین حال، او خود قائم به حق میباشد.
تفاوت اساسی در این است که حق تعالی از ما سوی بینیاز است، لیکن ولی از حق بینیاز نمیباشد.
و البته این معنا را به هیچ وجه نباید غلو به حساب آورد؛ زیرا غلو آن است که انسان ولی خدا را مستقل دانسته و بندهی مخلوق را خدا بداند.
بنا بر این اگر کسی معتقد باشد که خداوند به واسطهی نفس ولی - که از آن به نفس کلی الهی تعبیر میکنند - فیوضاتش را بر ما سوی جاری میکند و تمام اختیارات و قدرتها را به محمد و آل محمد - صلوات الله علیهم اجمعین - داده، و آنها که ارادهای جز ارادهی حق ندارند، میتوانند هر کاری را به اذن او انجام دهند - نه اینکه امور به آنها تفویض شده و او خود سبحانه و تعالی منعزل باشد - چنین عقیدهای غلو محسوب نمیشود.
بلکه کمال هم در این است که انسان به مقام نورانیت ائمه علیهمالسلام معرفت پیدا کند و امام زمانش را آن طور که هست و آنگونه که خداوند به ایشان مقام و مرتبه داده، بشناسد. (سفینة الصادقین: فصل توحید عرفا، ص۵۱۳)
همچنین در سخنان دیگری میفرمایند:
در دعای روز جمعه میخوانیم:
حَتَّى لاَ نَعْتَمِدَ بِهِ غَیْرَکَ وَ لاَ نَطْلُبَ بِهِ إِلاَّ وَجْهَکَ. (مصباح المجتهد (شیخ طوسی): ص۴۱۲)
و درخواست میکنیم که به واسطهی امام عصر - عجل الله فرجه - به غیر خدا اعتماد نکنیم و توسط آن حضرت غیر خدا را نخواهیم.
چگونه این احتمال متصور است که به واسطهی امام زمان - صلوات الله علیه - به غیر خدا اعتماد کنیم؟
اگر امام را «غیر» فرض کردی و به او اعتماد کردی به غیر خدا اعتماد کردهای!
همینکه او را در عرض آوردی، میشود «غیر». و اعتماد به وی اعتماد به غیر خدا میشود، اگر چه منصب الهی هم داشته باشد.
در صورتی که اگر آن بزرگوار را مجرای فیض حق دیدی اعتماد به او، اعتماد به خداست و از آن حضرت خدا را خواستهای. (سفینة الصادقین: فصل توحید افعالی، ص۲۷۱)
[6] به عنوان نمونهای از انبوه روایات اهل سنت: رسول خدا حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله: إِنَّ عَلِیًّا مِنِّی وَأَنَا مِنْهُ، خُلِقَ مِنْ طِینَتِی. (مجمع الزوائد (ابن حجر هیتمی): ج۹، ص۱۲۸) به راستی که علی از من است و من از علی و او از طینت من خلق شده است.
به عنوان نمونهای از انبوه روایات اهل سنت که نشان میدهد مقصود از أنفسنا در آیهی مباهله وجود مقدّس امیرالمؤمنین علی علیه السلام است از منابع معتبر اهل سنت:
عَامِرِ بْنِ سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ، عَنْ أَبِیهِ، قَالَ: أَمَرَ مُعَاوِیَةُ بْنُ أَبِی سُفْیَانَ سَعْدًا فَقَالَ: مَا مَنَعَکَ أَنْ تَسُبَّ أَبَا التُّرَابِ؟ فَقَالَ: أَمَّا مَا ذَکَرْتُ ثَلَاثًا قَالَهُنَّ لَهُ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَلَنْ أَسُبَّهُ، لَأَنْ تَکُونَ لِی وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ حُمْرِ النَّعَمِ، سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ لَهُ، خَلَّفَهُ فِی بَعْضِ مَغَازِیهِ، فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ: یَا رَسُولَ اللهِ خَلَّفْتَنِی مَعَ النِّسَاءِ وَالصِّبْیَانِ؟ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «أَمَا تَرْضَى أَنْ تَکُونَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى؟ إِلَّا أَنَّهُ لَا نُبُوَّةَ بَعْدِی» وَسَمِعْتُهُ یَقُولُ یَوْمَ خَیْبَرَ «لَأُعْطِیَنَّ الرَّایَةَ رَجُلًا یُحِبُّ اللهَ وَرَسُولَهُ، وَیُحِبُّهُ اللهُ وَرَسُولُهُ» قَالَ فَتَطَاوَلْنَا لَهَا فَقَالَ: «ادْعُوا لِی عَلِیًّا» فَأُتِیَ بِهِ أَرْمَدَ، فَبَصَقَ فِی عَیْنِهِ وَدَفَعَ الرَّایَةَ إِلَیْهِ، فَفَتَحَ اللهُ عَلَیْهِ، وَلَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ: {فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ} [آل عمران: ۶۱] دَعَا رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَلِیًّا وَفَاطِمَةَ وَحَسَنًا وَحُسَیْنًا فَقَالَ: «اللهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِی» (صحیح مسلم: ج۴، ص۱۸۷۱)
معاویة بن ابى سفیان به سعد بن ابی وقاص گفت چه مانع تو شده است که ابوتراب را دشنام نمىگویى؟
سعد گفت هرگاه به یاد سه چیزى که رسول خدا در حق او گفت مىافتم هرگز اجازه دشنام گویى به او را به خود نمىدهم.
اگر یکى از آنها براى من بود از شتران سرخ مو برایم دوستداشتنىتر بود.
[اول آن که] چون در یکى از جنگها رسول خدا على را به جاى خویش در شهر باقى گذاشت على گفت، آیا مرا همراه زنان و کودکان در شهر مىگذارى؟ پس رسول خدا بدو گفت آیا راضى نمىشوى که نسبت به من منزلتى چون منزلت هارون نسبت به موسى داشته باشى جز آن که بعد از من نبوتى نیست
و [دوم آن که] از رسول خدا شنیدم که در روز جنگ خیبر فرمود هر آینه پرچم را به دست مردى مىدهم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند. پس آن حضرت فرمود على را نزد من بخوانید على را آوردند در حالى که چشم درد داشت پس رسول خدا از آب دهان خود به چشم او کشید و خوب شد و آنگاه پرچم را بدو سپرد
و [سوم آن که] چون این آیه «فقل تعالوا ندع ابناءنا…» نازل شد رسولخدا على و فاطمه و حسن و حسین را فراخواند و فرمود «اللهم هولاء اهلى» و در روایتى دیگر از سعد نقل شده است که رسولخدا فرمود «ان هولاء اهل بیتى».
[7] آیهی مباهله، بزرگترین فضیلت امیرالمؤمنین علیهالسلام در قرآن، به گواه شیعه و سنی!
این آیهی شریفه، دلیل اصلی افضلیت امیرالمؤمنین علیهالسلام بر همهی انبیا علیهمالسلام (جز رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله)
فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ الله عَلَی الْکاذِبِینَ [آل عمران:۶۱]
هرگاه بعد از علم و دانشی که (درباره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.
در احادیث متعددی منقول از حضرت امیر صلواتاللهعلیه و دیگر حضرات معصومین علیهمالسلام، در تفسیر «نبأ عظیمِ» مورد نظر قرآن در آیهی 2 از سورهی نبأ، بیان شده که امیرالمؤمنین علی علیهالسلام همان عظیمترین خبر و بزرگترین نشانهی الهی هستند.[تفسیر قمی، ج۲، ص۴۰۱].
و بر طبق روایات، این مطلبی بوده است که حضرت علی علیهالسلام مکرّر آن را بیان میفرمودند و بر آن تأکید ویژه داشتند[الکافی، ثقة الاسلام کلینی، ج۱، ص۲۰۷]!
حال ممکن است این سؤال پیش آید:
با توجه به این که پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله یقیناً افضل از امیرالمؤمنین علیهالسلام هستند، چرا حضرت امیر علیهالسلام چنین بیان کردهاند که عظیمترین خبر و بزرگترین نشانهی الهی هستند؟!
پاسخ در آیهی مباهله نهفته که بنابر فرمایش امامان علیهمالسلام، بزرگترین فضیلت امیرالمؤمنین علیهالسلام در همین آیه بیان شده[چنانچه وقتی مأمون به امام رضا (علیهالسلام) گفت: «مرا از بزرگترین فضیلت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) که در قرآن آمده باخبر کن». امام رضا (علیهالسلام) به همین آیهی مباهله استناد کردند و فرمودند: «امتیاز مباهله که خداوند در قرآن میفرماید:... (الفصول المختارهْ (شیخ مفید): ص۳۸)]،
چرا که بر طبق مفاد آیهی مباهله به اتفاق روایات منقول در منابع شیعه و سنی امیرالمؤمنین علیهالسلام در حکم نفس و حقیقت باطنی وجود رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله معرفی شدهاند.
[قاضی نورالله شوشتری، در کتاب اِحقاقالحق (ج۳، ص۴۶-۷۲)، حدود شصت منبع معتبر از اهلسنت را ذکر میکند که تصریح کردهاند آیهی مباهله دربارهی امیرالمؤمنین، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسین (صلواتاللهعلیهماجمعین) نازل شده است؛ از جمله: الکَشّاف (ج۱، ص۳۷۰) اثر زَمَخشَری، التفسیر الکبیر (ج۸، ص۲۴۸) اثر فخر رازی، اَنوارُ التَّنزیل و اَسرارُ التَّأویل (ج۲، ص۲۱) اثر عبدالله بن عمر بیضاوی و...])
[8] رسول خدا حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله: أنَا مَدینَةُ العِلمِ وعَلِیٌّ بابُها، فَمَن أرادَ العِلمَ فَلیَأتِ البابَ.
من شهر علم هستم و علی، دروازه آن است. هر کس خواهان علم است، باید از [این] دروازه در آید.
این حدیث مشهور و متواتر در انبوهی از منابع شیعه و سنی آمده است، به عنوان نمونه: حاکم نیشابوری عالم بزرگ اهل سنت در المستدرک على الصحیحین: ج۳، ص۱۳۸ و ابن شهر آشوب عالم بزرگ شیعی در المناقب: ص۸۰ آن را ذکر کردهاند.
[9] به عنوان نمونهای از احادیث مؤید این معنا:
حضرت امام محمد باقر علیه السلام: بِنَا عُبِدَ اَللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اَللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اَللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ مُحَمَّدٌ حِجَابُ اَللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى. (الکافی (ثقة الاسلام کلینی): ج۱، ص۱۴۵) به واسطه ما خداوند بندگی میشود، به واسطه ما خداوند شناخته میشود به واسطه ما خداوند یگانه دانسته میشود و محمد حجاب خدای تبارک و تعالی است.
[10] قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى (شوری:۲۳) بگو من هیچ اجر و پاداشى از شما بر این دعوت درخواست نمىکنم جز مودّت نزدیکانم (اهل بیتم) را.
[11] قُلْ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلى رَبِّهِ سَبیلاً (فرقان:۵۷) بگو: «من در برابر آن [ابلاغ آیین خدا] از شما هیچگونه پاداشى نمىطلبم؛ مگر کسى که بخواهد راهى بهسوى پروردگارش برگزیند [و این پاداش من است]».
در دعای ندبه منقول از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام در خصوص این آیه چنین بیان شده است:
ثُمَّ جَعَلْتَ أَجْرَ مُحَمَّدٍ (مَوَدَّتَهُمْ فِی کِتَابِکَ فَقُلْتَ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی وَ قُلْتَ ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ وَ قُلْتَ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَنْ شاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلی رَبِّهِ سَبِیلًا فَکَانُوا هُمُ السَّبِیلَ إِلَیْکَ وَ الْمَسْلَکَ إِلَی رِضْوَانِک. (إقبال الأعمال (سید بن طاووس): ص۲۹۶)
سپس در کتاب خود، پاداش محمّد صلی الله علیه وآله را دوستی آنان مقرّر کردی و فرمودی: بگو: «من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمیکنم جز دوستداشتن نزدیکانم [اهل بیتم]». (شوری:۲۳) و یا فرمودی: هرآنچه از شما خواستم بنفع خود شماست. (سبأ:۴۷) و در جایی دیگر فرمودی: ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَنْ شاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلی رَبِّهِ سَبِیلًا (فرقان:۵۷) بهراستی که اهل بیت علیهم السلام یگانه مسیر منتهی بهسوی خدا و یگانه راه رسیدن به خوشنودی پروردگار هستند.
[12] به عنوان نمونهای از انبوه روایات از منابع معتبر شیعه در این خصوص: حضرت امام محمد باقر علیه السلام: قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی قَالَ هُمُ الْأَئِمَّهْ (علیهم السلام). (الکافی (ثقة الاسلام کلینی): ج۱، ص۴۱۳)
مقصود از خویشاوندان در این آیه ائمّه (علیهم السلام) هستند.
[13] به عنوان نمونهای از انبوه روایات از منابع معتبر اهل سنت در این خصوص: اعمش از سعید بن جبیر از ابن عبّاس نقل میکند: الْأَعْمَشِ، عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ {قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى} [الشورى: ۲۳] ، قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ، مَنْ قَرَابَتُنَا هَؤُلَاءِ الَّذِینَ وَجَبَتْ عَلَیْنَا مَوَدَّتُهُمْ؟ قَالَ: «عَلِیٌّ، وَفَاطِمَةُ، وَابْنَاهَا عَلَیْهِمُ السَّلَامُ». (فضائل الصحابة (احمد بن حنبل): ج۲، ص۶۶۹)
هنگامی که این آیه نازل شد مردم به پیامبر گفتند: این نزدیکان ما که مودتشان بر ما واجب است چه کسانی هستند؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: (خویشان شما نه، بلکه) علی و فاطمه و دو پسرشان (حسن و حسین) علیهما السلام (مصداق ذیالقربی و خویشان در این آیه هستند که مودتّشان بر شما واجب است).
[14] أَنَا مَدِینَةُ اَلْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ اَلْحِکْمَةَ فَلْیَأْتِهَا مِنْ بَابِهَا. (احتجاج (طبرسی): ج۱، ص۷۵) من شهر علم هستم و علی دربِ آن است، پس هر کس خواهان حکمت است باید از باب آن وارد شود.