از نظر من که همهی کتابهای مرحوم محی الدین حائری شیرازی (شخصیتی که رهبر معظّم انقلاب با عباراتی نظیر عالم ربانی، متفکّر و مربی نفوس از ایشان یاد کردهاند) را از نظر گذراندهام، مهمترین کتاب ایشان همین کتاب تعلّق است.
این کتاب، بسیار عمیق، متفاوت، تحوّلآفرین و فوقالعاده جذاب است. میگوید که حقیقت انسان چیست و چگونه این حقیقت منشأ تحولات انسان است و جایگاه ابدی او را مشخص میکند.
در این اثر، مخاطب با انسانشناسی اسلامی و قرآنی آشنا میشود. اینکه از منظر قرآن کریم انسان چگونه موجودی است و مختصاتی از انسان ارائه میدهد که با بسیاری تصورات رایج از انسان و قابلیتها و عوامل مؤثر بر سرنوشت او تفاوتهای اساسی دارد.
در بین خیل انبوه کتابهایی که در زندگی خواندهام، این کتاب در میان ده کتاب اول از چهل کتابی است که بیشترین تأثیر را بر زندگی من داشتهاند.
مطالبِ ذیلِ بسیاری از تیترهای هوشمندانهی کتاب، بسیار تکاندهنده است و پیشفرضهای ذهنی رایج مخاطبان را به چالش میکشد و افقهای جدید به رویشان میگشاید.
مباحثی نظیر رابطهی تعلق و مسئله نیت و ولایت، روش متفاوتِ درمان آفات اخلاقی توسط انبیا و حجتهای خدا با روشهای مرسوم. (مثلاً در ذیل این بحث، ایشان این حدیث علوی را شرح میکنند که حضرت میفرمایند: جُبن، حرص و بخل سه رذیلهی پراکنده هستند که ریشهی همهی آنها سوءظن به خداست! شرح این حدیث فوقالعاده، تفاوتهای بنیادین روش انسانسازی مکتب توحیدی اسلام را با سایر مکاتب اخلاقی و روانشناسی و... تبیین میکند و مینمایاند که چرا درمان حقیقی پایدار در هر شرایط، منحصر است در روش درمان بر مبنای توحید؛ یعنی تا شخص به این حقیقت نرسد که تنها خداست که نفع و ضرر میرساند و خداوند در هر حال برای بندهی مؤمنش خیر تقدیر میکند، از جبن و ترس به شکل مطلق رهایی پیدا نمیکند و به همین ترتیب...)
ریشه بدبینی و سوءظن به خداوند یکی دیگر از تکاندهندهترین و تأمّلبرانگیزترین مباحث کتاب است که در ذیل بحث حب دنیا مطرح شده است، به عنوان نمونه ایشان در بخشی از مباحث ذیل این عنوان میفرمایند:
انسان با شکایت از خدا، دو کار میکند، یک سوء رفتار با خدا دارد و یک حُسنظن و تعلق به خودش دارد. این دو وقتی در هم ضرب شد نتیجهاش اعتراض به خدا میشود؛ یعنی اعتراض به خدا حاصل جمع دو قضیه است یکی سوء رفتار بنده با حق و دیگری حُسنظن انسان و تعلق انسان به خودش. من وقتی به خودم تعلّق دارم اجازه نمیدهم ایرادی به خودم وارد شود. خودم را همیشه مبرا و مُنزّه میدانم، ایرادی هست ولی من هم مُنزّه هستم. نتیجه چه میشود؟ در رابطه من و خدا بیتناسبیهایی مشاهده میشود که نتیجه سوء عمل من است و از طرفی هم من خودم را مبرا و مُنزّه میدانم، پس بر اثر حسنظن به خودم، به خدا سوءظن پیدا میکنم؛ یعنی نتیجه غرور و کبر و خوشبینی انسان به خودش به اضافه گناهانی که مرتکب شده است، بدبینی انسان به خدا میشود.
کتاب مشحون است از جملات ناب و تحلیلها و تمثیلهای بدیع و استفادههای شگفتآور از آیات و روایات؛ به عنوان نمونه بنگرید به عبارات ذیل:
انسان میوهاش را با گذشت میدهد، نه با امساک. چرا؟ چون این بوته در هر مرحله از رشدش، باید مرحله قبلی خود را رها کند تا زمینه برای مرحله بعدی وجود داشته باشد. تعلّقاتی که انسان در وسط راه پیدا میکند، به عنوان سنگ و مانع در راه هستند... (لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ (آلعمران:92)... هرگز به حقیقت بر و نیکی نخواهید رسید، مگر اینکه آنچه دوست دارید را (برای خدا) انفاق کنید)
انسان با تعلّق خود، یک نوع اتحاد دارد، یعنی به هر چه دل ببندد، همان میشود... وقتی دل به فانی ببندد، فانی است و وقتی دل به باقی ببندد باقی.
انسان زمانی ربّانی میشود که به ربّ خود تعلّق داشته باشد و زمانی نفسانی میشود که به نفس خود تعلّق پیدا کرده باشد.
یا این جملات بسیار تأمّلبرانگیز ذیل عنوان: «نسبیگرایی؛ ابزار شیطان»
چیزی که انسان را به دل شبهات میبرد، این است که به هر معنایی یک جنبه نسبیت بدهد و با آن خیر و شر را در عرض هم قرار دهد. حق و باطل را هم در یک قماش قرار دهد. شیطان وقتی میخواهد کسی را گمراه کند، ...یک کلمه نسبیت میآورد و بعد دو تا را با یک تیر میزند؛ برای اینکه حق را ریشهکن کند، از حق نسبی و باطل نسبی دم میزند... حق مطلق را موهوم تلقی میکند و...
برخی دیگر از مباحث جالب توجه کتاب:
ملاک حقیقی عالم بود چیست؟
چرا فطرت با دنیا قانع نمیشود؟
چرا خداوند با مصیبت، به سمت تعلّقات انسان تیراندازی میکند؟
تقوا یعنی حفظ رابطه با کل هستی، یعنی مدیریت خشم و غضب و شهوت بر مدار عقل و شرع
چهار ویژگی اساسی جامعه بالنده در قرآن چیست که اگر این چهار ویژگی نباشد جامعه در خسران است؟
حرکت مبتنی بر آرزوی عقلانی با حرکت مبتنی بر آرزوی نفسانی چه تفاوتها و نشانههایی دارد؟
این کتاب برای هر کسی که میخواهد با حقیقت انسان بیشتر آشنا شود و بداند عامل اصلی حرکت به سمت شکوفایی و رشد، یا سقوط و گمراهی در انسان چیست و برای کسی که دغدغه دارد عمیقاً بداند که از کجا آمده است، آمدنش بهر چه بوده و به کجا میرود آخر، فلسفه خلقتش چیست، راه حرکت به سمت این فلسفه خلقتش کدام است و پرسشهایی از این دست، یکی از بهترین گزینههاست...!!!
«در نظام اسلامی، اصل سبقت رحمت بر غضب، اصل محتوایی و حکم غالب است... در هیئت نیز باید اصل سبقت رحمت بر غضب در همه برنامهها، چه در محتوا و چه در قالب، جاری و در تمام ارکان هیئت، حاکم باشد. حتی با مخالفان نیز باید اینگونه باشیم... چرا که این کار برکات زیادی به ارمغان میآورد. آیت الله شیخ علی آقای پهلوانی (سعادتپرور)، به خانه یکی از اقوامشان رفته بود و دیده بود که هیئت دارند و شماری از ضد انقلابها هم به آن هیئت میآیند. به مسئول هیئت گفته بود: «این چه هیئتی است که ضد انقلابها هم به آنجا میآیند؟» مسئول هیئت پاسخ داده بود: «من که نمیتوانم به اینها بگویم به هیئت نیایند، بالاخره هیئت امام حسین است. نمیتوان جلوی در ایستاد و به یکی گفت بیا به دیگری گفت نیا!» ایشان هم گفته بود: «اشکالی ندارد، نمیگویم اینطور بگو، اما مثلاً عکس امام و رهبری را در هیئت خود بگذار تا هر کسی که به هیئت میآید زیر پرچم ولایت سینه بزند. آنها هم وقتی زیر پرچم ولایت بایستند و سینه بزنند اشکالی ندارد که بیایند. حال اگر خودشان نخواهند، نمیآیند.» در این نگاه، در عین اینکه سبقت رحمت بر غضب است، از شرایطمان هم چشمپوشی نمیکنیم... در اینجا میتوان از الگوی جاذبه و دافعه امام علی علیه السلام استفاده کرد که در کتاب جاذبه و دافعه علی علیهالسلام نوشته شهید مطهری و در بیانات رهبر معظّم انقلاب بیان شده است. در این الگو، اگرچه اصول و ارزشها شفافاند و ذرهای از آنها چشمپوشی نمیشود، اما در مقام عمل و مواجهه با افراد، اصل بر جذب حداکثری است. تسامح در عمل، برای کسانی که در ایمان ضعیفاند معنادادر است و خالصسازی به معنای دفع آنان نیست، بلکه به این معناست که با همراه شدن، ایمان و باور خودمان و آنها را به مرور ارتقا دهیم و خالصتر کنیم. این روش انبیا و ائمه علیهمالسلام است. ...مثلاً مرتبه حداقلیِ نمایشِ اصل اعتقاد به حکومت اسلامی و ولایت فقیه در هیئت، با نصب تصویر امام خمینی قدّسسرّه و رهبر معظّم انقلاب اتفاق میافتد. اما ممکن است مرتبه دیگری از آن، مثلاً اشعار و مداحیهای سیاسیِ زیاد و بیان مسائل روز، دافعه ایجاد کند. در این صورت، باید ابتدا با تدبیر، باور سیاسی مخاطب هیئت را ارتقا داد و به موازات آن، رفته رفته با همراهی در این رشد و تعالی، شعارها و برنامههای هیئت را انقلابیتر کرد. مخاطب ابتدا باید به لحاظ معرفتی، به این باور برسد که عاشورا حادثهای تاریخی نیست و نبرد حق و باطل همچنان ادامه دارد و سپس کمکم مصداق امروزی این جبهه را با ملاک و معیار شناسایی کند. (کتاب خیمه خادمی، اثر محمدرضا عابدینی از نشر دفتر نشر معارف، ص122تا124) به نسبت تعداد زیاد کتابهایی که با موضوع هیئت دیدهام، این اثر با اختلاف زیاد از همهی آنها بهتر، عمیقتر، کاربردیتر و جامعتر است! به مسائلی پرداخته که هم مبتلابه است، هم مخاطب را به افقی جدید میبرد که با همان مسائل روزمره و به ظاهر عادیِ مربوط با هیئت، به شکلی متفاوت و عمیقتر مواجه میشود. در کتاب علاوه بر استفادهی عالمانه و بدیع از آیات قرآن و روایات، از بیانات بزرگانی چون رهبر معظّم انقلاب، شهید مطهری و به خصوص علامه طباطبایی (و المیزان ایشان) به خوبی بهره گرفته شده؛ زبان اثر، روان و کتابسازی نیز شکیل و زیبا انجام شده است. استفادهی به جا و نسبتاً پر تعداد از حکایتهای واقعی، برگرفته از تاریخ انبیا و اولیاء و تاریخ معاصر، باعث شده تا کتاب علاوه بر ارتقای معرفتی، جنبهی کابردی هم پیدا کند و مخاطب بتواند در پاسخ به این مسئله که حالا به طور مشخص باید چه کنیم، پاسخهایی الهامبخش، کابردی، و تجربهشده و نه صرفاً انتزاعی داشته باشد! خواندن این کتاب را از دست ندهید، چه مسئول هیئت هستید، چه اگر اهل رفتن به هیئتید و چه اگر هر گاه به پرچم عزای سید الشهدا میرسید، نگاهی از سر محبت و ارادت به آن میاندازید... به قسمتی متن پشت جلد که به نوعی شرح وجه تسمیه کتاب هست توجه فرمایید: «بر خلاف «بیت» که محل بیتوته کردن و نشستن است، «خیمه» منزلی برای اقامه و تدارکی برای به پا خاستن است. خیمههای خادمی اباعبدالله (علیهالسلام)، منزل تدارک و اقامه است، ...پس در آنها هم حق باید شناسانده و اقامه شود، هم باطل باید شناسانده شود و دشمنان که در رأس آنان ابلیس ملعون است، بایستی در آن رسوا شوند...» برخی از مباحث مهم کتاب عبارتند از: نسبت هیئت و احیای امر اهل بیت علیهم السلام؛ نقش حب و بغض و مسئله ولایت در هیئت؛ وجوه تمایز هیئتها؛ نقش نامگذاری و زمان و مکان هیئت در تأثیر و عملکرد آنها؛ تبیین ابعاد مسئله جذب حداکثر در هیئت؛ اهمیت کار تشکیلاتی در هیئت؛ ارتباط سه مفهومِ نیت، تواضع و ولایتپذیری با مسئولان هیئت؛ مهمترین چالشهای امروز هیئتها؛ مهمترین مکاید ابلیس نسبت به هیئتها؛ نسبت هیئت و مسائل جامعه؛ هیئت و خدمات اجتماعی؛ هیئت و اطعام؛ هیئت و جهاد تبیین؛ اهمیت و تأثیر ارتباط هیئتها با یکدیگر. و اما از نظر بنده عمیقترین و مهمترین فصل کتاب که البته به نوعی میوه و حاصل تمام دیگر مباحث کتاب است، فصل مربوط به مسئلهی «هیئت و ظهور» است که مشتمل است بر چهار مبحث: نگاه تمدنی به هیئت، جریان عاشورا و نسبت آن با ظهور؛ هیئت و زمینهسازی برای ظهور و نسبت شعار قیام حضرت حجت «یا لثارات الحسین» با هیئت. گزیدهای که در ابتدای متن تقدیم شده است، برای آشنا شدن شما با حال و هوای محتوای کتاب است تا خود شما مقداری از مشک را ببویید و به گفتههای عطار اکتفا نکرده باشید.
فکر میکنید این سخن از کی و خطاب به چه کسی است؟
هنگام اعزام لشکر، ...... برای وداع با ...... از شهر بیرون آمد و ......
را به تقوای الهی، مدارا، طمأنینه و عجله نکردن و نیکی به همهی مردم
سفارش کرد، و اینکه اگر کسی به او روی آورد او را بپذیرد و هر کس به او پشت
کرد ابتدا او را عفو کند و به او مهلت بدهد، اگر برگشت او را بپذیرد و اگر
برنگشت، آنوقت او را مجازات کند و مردم را به صلح و اتحاد فرا بخواند
و...
اما پاسخ حیرتانگیز، تأمّلبرانگیز و عبرتآموز آن!
فَقَالَ لَهُ مُعَاوِیَةُ عِنْدَ وَدَاعِهِ إِیَّاهُ:
أُوصِیکَ بِتَقْوَى اللَّهِ یَا عَمْرُو
وَ بِالرِّفْقِ فَإِنَّهُ یُمْنٌ وَ بِالتُّؤَدَةِ فَإِنَّ الْعَجَلَةَ
مِنَ الشَّیْطَانِ وَ بِأَنْ تُقْبِلَ مَنْ أَقْبَلَ وَ أَنْ تَعْفُوَ
عَمَّنْ أَدْبَرَ أَنْظِرْهُ فَإِنْ تَابَ وَ أَنَابَ قَبِلْتَ مِنْهُ وَ
إِنْ أَبَى فَإِنَّ السَّطْوَةَ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ أَبْلَغُ فِی
الْحُجَّةِ وَ أَحْسَنُ فِی الْعَاقِبَةِ وَ ادْعُ النَّاسَ إِلَى
الصُّلْحِ وَ الْجَمَاعَةِ فَإِنْ أَنْتَ ظَفِرْتَ فَلْیَکُنْ أَنْصَارُکَ آثَرَ النَّاسِ عِندَکَ.
الغارات (ابن هلال ثقفی کوفی): ج1، ص179
https://lib.eshia.ir/12545/1/179
این خطاب معاویهی ملعون است به عمرو عاص ملعون!
هنگامی که معاویه میخواست
عمروعاص را برای جنگی با سپاهیان حضرت امیر صلوات الله علیه و آله گسیل
دارد!
تنها جملهی این خطاب که تمایز آن ملعون با سخنان حضرت امیر صلوات الله علیه و آله را مشخص میکند، آن جمله آخر است که بُلد کردم و ابتدا آن را نیاوردم، در آن جمله، معاویه در پایانِ مواعظِ! خود به عمرو عاص میگوید:
اگر پیروز شدی، باید کسانی را که در نبرد به تو یاری رساندهاند را (فارغ
از انگیزهها و سوابق و...، صرفاً به جهت اینکه تو را در نبردی که پیروز
شدی یاری کردهاند) نزدیکترینِ افراد به خودت قرار دهی.
اینجا تمایز راه امیر مؤمنان علی علیه السلام با آن ملعون مشخص میشود!
چرا؟
چون حضرت امیر صلوات الله علیه و آله نیز شبیه چنین مواعظ و اندرزها و
توصیههایی را برای مالک اشتر نگاشتهاند (نامه 53 نهج البلاغه)،
اما در آنجا حضرت سه ملاک بسیار متفاوت را برای این امر (یعنی نزدیککردن مردم به خود) مشخص
کردهاند که هر سه از مصادیق مهم تقوا هستند!
ملاک نخست اینکه کسی را که به خود نزدیک میکنی، در سابقهاش نزدیکی و معاونت بدکارانی از قبل نباشد! [اِنَّ شَرَّ وُزَرائِکَ مَنْ کانَ لِلاَْشْرارِ قَبْلَکَ
وَزیراً، وَ مَنْ شَرِکَهُمْ فِى الاْثامِ، فَلایَکُونَنَّ لَکَ بِطانَةً،
فَاِنَّهُمْ اَعْوانُ الاْثَمَةِ، وَ اِخْوانُ الظَّلَمَةِ...
بدترین وزرای تو وزیری است که پیش از تو وزیر اشرار بوده، و در گناهانشان
شرکت داشته، چنین کسی نباید از محرمان و نزدیکان تو باشد، که اینان یاران
اهل گناه، و برادران اهل ستماند...]
(حال آنکه اکثریت مطلق کارگزاران معاویه را یکسری اشرار تشکیل میدادند!)
ملاک دوم اینکه نزدیکترین اشخاص به تو کسانی باشند که سخن تلخ حق را بیشتر و صریحتر از همه به تو میگویند، هر چند که برای تو تلخ باشد!
ُ[ثُمَّ لْیَکُنْ آثَرُهُمْ عِنْدَکَ اَقْوَلَهُمْ بِمُرِّ
الْحَقِّ لَکَ، وَ اَقَلَّهُمْ مُساعَدَةً فیما یَکُونَ مِنْکَ مِمّا
کَرِهَ اللّهُ لاَِوْلِیائِهِ...
و نیز باید از وزرایت برگزیدهترین و نزدیکترینشان نزد تو وزیری باشد که
سخن تلخ حق را به تو بیشتر بگوید، و نسبت به آنچه که خداوند برای اولیائش
خوش ندارد کمتر تو را یاری دهد...!]
(حال آنکه به گواه تاریخ، از ملاکهای نزدیک معاویه شدن، چربزبانی و
چاپلوسی هر چه بیشتر نسبت به او بود!)
ملاک سوم اینکه از یکسو اهل صدق و راستی و پرهیز از معصیت باشند و از سوی دیگر اهل مجیزگویی و تعریف و تمجید از تو نباشند!
[وَ الْصَقْ بِاَهْلِ الْوَرَعِ وَ الصِّدْقِ، ثُمَّ رُضْهُمْ
عَلى اَنْ لایُطْرُوکَ، وَ لایُبَجِّحُوکَ بِباطِل، لَمْ تَفْعَلْهُ،
فَاِنَّ کَثْرَةَ الاِْطْراءِ تُحْدِثُ الزَّهْوَ، وَتُدْنى مِنَ
الْعِزَّةِ.
به کسانی که اهل ترک معصیت و صدق و راستیاند بپیوند، و آنان را آنچنان
تعلیم ده که از تو زیاد تعریف نکنند و بیهوده به کاری که انجام ندادهای
تو را نستایند، که تمجیدِ فراوان، ایجاد کبر و نخوت کند و به گردنکشی
نزدیک نماید.]
(حال آنکه دست راست و چپ معاویه، عمرو عاص و بسر بن ارطاة بودند که اولی
تمثال دروغ و مکر بود و دومی تمثال جنایت و هوسرانی)
حال یکبار دیگر ترجمه را بخوانید!
ببینید چقدر ادبیات، شبیه ادبیات حضرت امیر است (به جز آن یک تفاوت ظریف و
البته بسیار عمیق که بیان شد)
این فقط یکقطره از دریای الغارات بود که اگر کسی توفیق یابد بخواند تازه
میفهمد:
چنگ هیبریدی یعنی چه؟
چرا حضرت امیر نتوانستند برخی کارگزارانشان را که خود بارها توبیخ و اذعان
به نالایق بودنشان کردند از کار برکنار کنند؟ (نظیر اشعث بن قیس یا شریح
قاضی و...)
چه میشود که یک مجموعه حتی با وجود داشتن رهبری چون امیر مؤمنان شکست
میخورد؟!
عمکرد جبهه نفاق درون جبهه حق چگونه است؟
مهمترین عملیاتهای جبهه باطل از بیرون و منافقین درونی چگونه علیه جریان
حق شکل میگیرد؟
فتنههای بزرگ چگونه رقم میخورد که اکثر مطلق مردم و خواص را زمین میزند؟
و خلاصه با خواندن این کتاب ارزشمند در کنار موارد فوق الذکر
تصوّر فانتزیای که از حکومت حضرت امیر در اذهان ایجاد شده (نظیر عدم وجود
هیچ نقصانی در حکومت (نقصها البته به عملکرد حضرت امیر که عصمت الله
الکبری هستند بازگشت نمیکند، بلکه میوه عدم اطاعتها و سستیهای زیردستان
و... است)، یا اینکه حضرت امیر هیچ عکسالعمل خشنی با مخالفان خود
نداشتهاند و...) برطرف میشود و خواننده نگاهی واقعی به دوران حکومت حضرت
پیدا میکند
که این نگاه بسیار برای فهم شرایط امروز و در آیندهی نزدیکِ انقلاب اسلامی
و نسبت وقایع با رهبر انقلاب و کارگزاران و مردم، راهگشاست.
خلاصه کتابی است سرشار از عبرت و بسیار اعجابآور و اگر با دیدهی تأمّل به
آن نگریسته شود إنشاءالله بسیار بصیرت بخش
کتابی که حاج قاسم سلیمانی عزیز دربارهاش گفته است:
«این کتاب الغارات را که قدیمیترین کتاب شیعه هست بخوانید،
حتماً بخوانید،
مقتل کامل است.
اگر آن را بخوانید، امروز برای این حکومتی که در استمرار حکومت علی بن
ابیطالب هست، آگاهانهتر و بدون تعصبات فردی و حزبی نگاه میکنیم، نظر
میدهیم و دفاع میکنیم.»
إنشاءالله اگر خدا توفیق دهد، شگفتانههای حیرتانگیز و عبرتآموز بیشتری
در آینده از این کتاب تقدیم خواهد شد...
برای اطلاع بیشتر در خصوص این کتاب میتوانید به این لینک مراجعه فرمایید.
سلام
فهرست ذیل نه اولویتبندی شده و نه ترتیب دقیق خوانش من هستند. بلکه فقط مجموعهای از کتابهایی هستند که تأثیر بسیار عمیقی بر من گذاشتند!
1. چه باید کرد - ترجمه و تنظیمی ویژه از المراقبات اثر میرزا جواد آقا ملکی تبریزی - ترجمه و تنظیم از محمد تحریرچی
این کتاب بسیار روحبخش و تکاندهنده را که من در اواخر دبیرستان خواندم و بعد از خواندنش یافتم در قلب خود که اصلاً هدف زندگی چیست و من تا الآن خود را سر کار گذاشتهام و دانستم آمدنم بهر چه بود و به کجا میروم آخر، یکی از تکاندهندهترین کتابها در زندگی من بود.
در لینک ذیل میتوانید کتاب را دانلود کنید:
https://ketabnak.com/book/57378/%DA%86%D9%87-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%DA%A9%D8%B1%D8%AF-%D8%AA%D8%B1%D8%AC%D9%85%D9%87-%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%B1%D8%A7%D9%82%D8%A8%D8%A7%D8%AA-%D8%AC%D9%84%D8%AF-%D8%AF%D9%88%D9%85
2- اسرار الصلاة - میرزا جواد آقا ملکی تبریزی - ترجمه رضا رجبزاده - از انتشارات پیام آزادی
بعد از خواندن آن گزیدهی المراقبات که در بالا ذکر شده، به پدرم گفتم میخواهم بیشتر درباره نماز بدانم، ایشان مرا با این کتاب آشنا کردند که زندگی مرا تغییر داد و باعث شد به وسیله ارشاد و تصرف میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، با یکی از خوشهچینان خرمن معرفت عالم ربّانی آیت الله سید حسین یعقوبی قائنی آشنا شوم.
در لینک ذیل میتوانید کتاب را مطالعه کنید:
https://www.parsine.com/fa/news/292959/%D9%85%D8%AA%D9%86-%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%84-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%A3%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D9%84%D8%B5%D9%84%D8%A7%D8%A9-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D8%AF-%D9%85%D9%84%DA%A9%DB%8C-%D8%AA%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D8%B2%DB%8C
در آن زمان (سال پشت کنکور و سال نخست دانشگاه) که این کتاب را میخواندم، چون کتاب از مرحوم پدر به من رسید، آن ترجمهی آقای رجبزاده در اختیارم قرار گرفته که البته ترجمه خوبی بود.
اما به جز این ترجمه، ترجمهی آقای سید محمدحسین محمودی گلپایگانی از این اثر نیز بسیار مناسب و روان است که دوستداران میتوانند به آن مراجمع نمایند. (از نشر لاهوت یا مستجار)
آبان 89 کتاب رو در تالار گفتگوی بیداری اندیشه معرفی کردم:
http://forum.bidari-andishe.ir/thread-138-post-673.html#pid673
الباقی فهرست ذیل رو إنشاءالله عمر و توفیقی باشد توضیحاتی دربارهاش خواهم داد
برخی از کتابهایی که بیشنرین تاثیر رو در زندگی من داشتن:
(به جز و بعد از قرآن و صحیفهی سجادیه و نهجالبلاغه)
ترتیبش چندان مهم نیست،
نه سیر دارد و نه اولویتبندی،
فقط تأثیرگذارترینهاست از نوجوانی تا کنون:
۱. چه باید کرد (گزیدهای از المراقبات میرزا جواد آقا ملکی تبریزی (گزینش و ترجمه محمد تحریرچی)
۲. اسرار الصلواة (میرزا جواد اقا ملکی تبریزی، ترجمهی آقای رضا رجبزاده و یا آقای سید محمدحسین محمودی گلپایگانی)
۳. هنر رضایت از زندگی (عباس پسندیده)
۴. اخلاق اسلامی (محی الدین حائری شیرازی)
۵. تعلق (محی الدین حائری شیرازی)
۶. سرود کریسمس (چارلز دیکنز)
۷. سفینة الصادقین (عالم ربانی سید حسین یعقوبی قائنی)
۸. عجب و ریا (آیت الله فهری)
۹. شش ماه پایانی (مجتبی الساده)
۱۰. مکیال المکارم (ایت الله اصفهانی)
۱۲. آخرالزمان ظهور باطنیترین بعد هستی (اصغر طاهرزاده)
۱۳. منازل الآخرة (شیخ عباس قمی)
۱۴. تحف العقول (ابن شعبه حرانی)
۱۵. چهل حدیث (امامخمینی)
۱۶. در هوای او (حسن محمودی)
۱۷. آمادهباش یاران امام زمان (حسین گنجی)
۱۸. جلد ۳ اصول کافی، کتاب ایمان و کفر (شیخ کلینی)
۱۹. جلد ۲ اصول کافی باب الحجه (شیخ کلینی)
۲۰. کمال الدین و تمام النعمه (شیخ صدوق)
۲۱. تفسیر روایی البرهان (علامه بحرانی)
۲۲. القطره (عبدالله مستنبط)
۲۳. ارشاد القلوب (دیلمی)
۲۴. آزادی معنوی (شهید مطهری)
۲۵. انسان در قرآن (شهید مطهری)
۲۶. حکمتها و اندرزها (شهید مطهری)
۲۷. جاذبه و دافعهی علی (شهید مطهری)
۲۸. صلاة الخاشعین (شهید دستعیب)
۲۹. نفس مطمئنه (شهید دستعیب)
۳۰. موعظه (ایتالله ضیاء آبادی)
۳۱. داستانهای شگفتانگیز از نماز شب (حیدر قنبری)
۳۲. تبار انحراف (مهدی طائب)
۳۳. گزینش تکنولوژی از دریچهی بینش توحیدی (اصغر طاهرزاده)
۳۳. سیری در مکتب یهود (محمدعلی حسین زاده)
۳۴. یهود در المیزان (حسین فعال عراقی)
۳۵. توسعه و مبانی تمدن غرب (شهید آوینی)
۳۶. ولایت الهیه (سید محمدمهدی میرباقری)
۳۷. ضیافت بلا (سید محمدمهدی میرباقری)
۳۸. هفت عادت مردمان مؤثر (استیفن کاوی - ترجمه گیتی خوشدل)
۳۹. روانشناسی تنبلی (ادوان سی بلس - ترجمه مهدی قراچهداغی)
۴۰. رهایی از تکبر پنهان (علیرضا پناهیان)
۴۱. ترجمه الغارات (تحقیق و گزینش و تنظیم سید محمد زارعی)
۴۲. سه دقیقه در قیامت (نشر شهید کاظمی)
۴۳. شنود (نشر شهید کاظمی)
۴۴. پرواز تا بینهایت (نشر اجا)
۴۵. انیس الصادقین (عالم ربّانی سید حسین یعقوبی قائنی)
۴۶. تفسیر المیزان (علامه طباطبایی)
۴۷. پرفسور حسابی (سید محسن گلدانساز)
۴۸. زندگی پر افتخار سلمان فارسی (محمد محمدی اشتهاردی)
۴۹. امام مهدی موجود موعود (عبد الله جوادی آملی)
۵۰. آیینهتمام نما (محی الدین حائری شیرازی)
البته انشالله این لیست حداقل تا حدود 200 عنوان پیش خواهد رفت و اگر توفیق شد به مرور تکمیل میشود
After mentioning this introduction, I will present some points (and actually criticisms) about this book (a dark and destructive book for the soul!):
Although the main characters of the story were Jewish in terms of race and atheist and atheist in terms of belief, in several places of the book, the oppression and oppression that happened to the Jewish people is mentioned explicitly or implicitly! The author of the book insists on insinuating to his audience that people are delusional and pessimistic about the Jewish people. For example, about Jews being rich or about them being deceitful, and this is one of the hideous and disgusting efforts of the author of the book. Why disgusting? Because the main characters of the story, despite insisting on being atheists, at the same time complained about people's cynicism towards Jews and their oppressed throughout history!
The author provides reasons to prove that the atheistic beliefs of the main characters in the story are correct and logical! Reasons that are more fallacious than logical and have clear and specific answers, but in no way do they mention the reasonable answers that are there in rejecting the reasons for atheism in the discussions of the book! It does not even raise the possibility that these fallacies may have a logical and valid answer!
All over the book believers in religion and even God are shown as naive and superficial people (and in some cases hypocrites and liars) and of course with closed minds! The author repeatedly insists on saying that the true believers in God and religion are those who believed in these concepts because of their fear and weakness. Almost like the nonsense that the likes of Nietzsche say! And you don't see any reasonable, logical and desirable character in the book who believes in God and religion, and this is very interesting and to some extent it may reflect the author's own real views in this regard.
One of the most misleading parts of the book is where the main character says: Even if there is a god, he would never blame me for not worshiping him or anything like that! Rather, if he intends to accuse me of something, it is because I have not lived well for myself! And this is the other side of humanism. To the extent that if there is to be a god, he cannot command or forbid us or we do not have to worship him, (and basically we do not have a duty to the creator assuming his existence!)
The maximum is to use the opportunity of living in this world to live well and enjoy.
The terrible insistence of the author who wants the audience to accept through his story and characters that there is no such thing as God and religion. He even returns the origin of telepathy (an example of which is given at the end of the book) to the mind and spirit and not beyond matter and sensations, and of course the repeated insistence of the first character of the story on his revelations in a coma is also a product of his own mind and Not seeing the spirit. From external facts! (This itself implies mockery and doubt in the authenticity and nature of the subject of revelation!)
The conditions of the book are also clear in terms of moral issues and do not need to be explained. Only sometimes we come across interesting points like this: on the one hand, the main character of the story claims that adherence to moral principles is ridiculous and that there is no such thing as immutable moral principles (like the nonsense of some so-called philosophers and thinkers), but The other side is suffering because his wife is having a relationship with his brother.
The main character of the story has a very negative and humiliating view of society and people, and this is another factor that turns it into a black and destructive work for the soul, along with the other things mentioned.
And finally I must say:
supporting the Jewish people and showing them as victims;
Proving the non-existence of God and the illogicality of believing in it despite the state of the world and its people
Also emphasizing the naivety, superficiality and lack of faith of the believers in religion and God and that basically such beliefs are rooted in the fear, weakness and naivety of individuals.
It is the foundation and main message of the book.
و در پایان باید بگویم:
حمایت زیر پوستی از قوم یهود و مظلوم و قربانی نشان دادن آنها؛
اثبات عدم وجود خدا و غیر منطقی بودن اعتقاد به آن باوجود وضع دنیا و مردمانش؛
همچنین تأکید بر سادهلوحی، سطحینگری و عدم ایمان مؤمنان به دین و خدا و اینکه اساساً چنین باورهایی ریشه در ترس و ضعف و سادهلوحی اشخاص دارد؛
این سه مورد به خصوص موارد 2 و 3 شالوده و پیام اصلی کتاب است.
بعد از آن که این مطالب را دوستی فرهیخته و اهل علم خواند، میان من و ایشان چنین مکالمهای در گرفت:
مرتضی:
خوب ببین بحث شما روی یک قسمت از محتوای کتاب است.
من:
اگر دقت بفرماید، بحث من روی جان و روح فلسفی حاکم بر کتاب هست، که تهش خواسته این دیدگاه رو به مخاطب بخورانه، چه زیر پوستی و چه رو پوستی.
مرتضی:
اینکه طرف به جهود بودن چند جا اشاره میکنه و مظلومنمایی که کاملاً طبیعی این آدمهاست و خیلی هم تابلو و گل درشت این کار رو کرده.
نشون به اون نشون که مثلاً چه اهمیتی داشت که نهنهی مارتین کدوم گوری بوده و چرا از اروپای هیتلری رفته چین و از اونجا رفته استرالیا.
من:
ببین برادر، من ۷ نکته نوشتم، این فقط یکیش بود؛ اینو هم گفتم که مخاطب هواسش باشه، آبشخور فکری نویسنده جزوِ همان یهودی هست که خدا فرموده:
«أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا (مائده:82)» هستند.
مرتضی:
منظورم اینه که یهودی بودن برای مخاطب ایرانی خیلی تابلو و معلومه و خیلی هم موضوع بحث کتاب نیست.
من:
دوباره تکرار میکنم برادر، من ۷ نکته نوشتم که این فقط یکیش هست و دیگر نکات (مخصوصاً 3 مورد از اونها) خیلی مهمه و نشون میده چقدر نویسنده از حیث فکری در عوضیت به سر میبره.
کتاب جداً اثر مخرب داره رو روح خواننده؛ ولو خواننده خیلی خودشم نفهمه!
مخاطبان عموماً بعد از خواندن این کتاب بوی شک میگیرن!
مرتضی:
ببین فضای کتاب، فضای انسانِ مدرن است که خودش رو خدا میدونه. طبیعیه که توش پوچی، بیخدایی و یا حتی خداستیزی وجود داشته باشه.
من:
ببین، مشکلش اینجاست که القا میکنه این غیرمنطقی بودن اعتقاد به خدا و دین رو
و برای اثبات این نظرش هم مغالطههای شبهِ منطقی میگه.
در کتاب در بین مکالمات هم وقتی هر جا این ادله رو یکی از شخصیتها به طرف مقابل گفته، هیچ کس جواب نداده (با اینکه مغلطههاش جوابهای مشخصی داره)
حتی هیچوقت حتی وقتی داره حدیث نفس میکنه دربارهی منطقی و صحیح بودن عدم اعتقاد به خدا و دین، یک لحظه هم به صحّت این نظراتش در درون خودشم شک نمیکنه،
لذا کاملاً یکطرفه سعی در القای این مطلب به مخاطب داره!
و اقلّش اینه که در مخاطب، چه خودآگاه و چه ناخودآگاه القای شک میکنه.
شاید بیشتر از ده بار میگه اعتقاد به خدا و دین ریشه در جهل، ترس و ضعف و علاقه به خود خَر کردن داره!!
جوری این رو به طُرُق مختلف تکرار میکنه که مخاطب واقعاٌ بر روح و ذهنش آثار نامطلوب میگذاره ولو خودش هم منکر وجود این اثر بشه.
مرتضی:
کتاب کلامی نیست که شُبهِ بگه و ادله مخالفش رو هم بگه، معلومه که حرف خودش رو میزنه.
ولی تصویری که از مرگ مارتین تصویر میکنه تصویر انسان بدبخت مدرن است که تا آخر سرش رو به دیوار میکوبه.
و اتفاقاً این نکته توی انتهای کتاب جالب بود که مرگ، دهن همه رو بدون استثنا و بدون ترحّم سرویس میکنه و تمام این دیوانه بازیها و این جفنگ گفتنها وقتی با مرگ قراره روبرو بشی رنگ میبازه.
من:
اتفاقاً اصرار داره بگه با افتخار تا آخرش هم زیر بار نرفت و به حالت شاخ، با سر بالا مُرد؛ بدون ضعف و ترس!!!
در مورد کلامی نبودن کتاب هم باید بگم: اتفاقاً به نظر من، کتاب کاملاً فلسفی و هستیشناسانه و تِز دهنده هست.
داره میگه دنیا و آدم چی هست و چی نیست.
من تقریباً خیلی از کامنتای انگلیسی گوریدز و فارسی طاقچه رو خوندم و حتی کامنتهای زیر کامنتا رو!
چیزی که باعث شهرت و محبوبیتش نزد برخی هست، نه داستان، که همین تِم فلسفی و هستیشناسانشه به گفته اکثر مطلق هوادارنِ کتاب.
مرتضی:
علی این حرفهای این شکلیِ پست مدرن، توی رمانهایی خارجی فراوان است. خوانندهی این کتاب صغیر که نیست. بزرکسال است.
من:
مرتضی چرا در فقه شیعه ممنونع است نشر شبهات؟!
مگر مخاطب کبیر نیست و عقل نداره؟!
برادر من!
یه جمله در یک رمان مذهبی ایرانیِ معتقد به تشیّع، باعث شد کلی در شما ایجاد شبهه و درگیری ذهنی بشه، تا جایی که من رو صدا کردی و از من پرسیدی و برآشفته بودی؛
تازه اون مطلب در مورد یکی از شقوق مقام امامت بود.
حالا این کلاً ماله کشیده به اعتقاد به خدا و دیانت، اونم با انبوهی از شِبهِ استدلال
مخاطب فک میکنی چی میشه بعدش؟
ولو به روی خودشم نیاره!
مرتضی:
در خصوص علت محبوبیتش باید بگم، به نظر من علتش اینه که کتاب، به شدت ساختار توئیتری دارد و جوری نوشته شده که از هر صفحهاش به فراخورِ حال و هوای مخاطب، جمله برای نقل قول در اینستاگرام پیدا میشه. و این دلیل اصلی محبوبیتش هست.
من:
داداشم؛ اون قالبشه!
شما اتفاقاً با این حرفت، دقیقاً داری حرف من رو تأیید میکنی.
کتاب پر است از تکههای فلسفی که خودش معنای مجزا داره، بدون نیاز به باقی کتاب و داستانش و به دلیل همین غالب بودن تمِ فلسفی در کتاب هست که به قول شما در هر صفحه مخاطب میتونه یه مطلب مجزا برای استفاده ازش پیدا بکنه.
پایان مکالمه من و مرتضی درباره کتاب جزء از کل؛ اثر استیو تولتز؛ ترجمهی پیمان خاکسار؛ از نشر چشمه
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
در سلسله مجموعه های این چند کتاب نوبت می رسه به این چند کتاب با موضوع وهابیت
در مجموعه ی هشت کتابی که پیشنهاد شده است به این نکات دقت ویژه شده است.
۱- تاریخچه ای دقیق و صرفاْ روایی از چگونگی به وجود آمدن سلفی گری و وهابیت ارائه شود.
۲- تاریخچه ای تحلیلی و بر اساس اسناد متقن تاریخی از پشت پرده ی چگونگی شکل گیری و رشد سلفی گری و وهابیت ارائه شود همراه با تبیین اهداف و اغراض این پشت پرده.
۳- پاسخ های دقیق و مبسوط و متقن به مهمترین شبهاتی که وهابیت مطرح می کند و دفاع از عقاید مذهب حقه ی شیعه ی ۱۲ امامی بر اساس آیات قرآن و منابع مورد قبول خود وهابیان.
۴- تبیین انحرافات بنیادین اعتقادی و رفتاری وهابیان که با تعالیم ناب اسلامی در تضاد است و حتی در بسیاری از موارد با تعالیم و مبانی اعتقادی و رفتاری سایر فرقه های اهل سنت هم تضادهای اساسی دارد.
۵- نکاتی در مورد چگونگی مناظره با وهابیان چه در خصوص خود فن مناظره و آداب آن در اسلام و چه به صورت نشان دادن نمونه های عملی آن.
کتابهایی که در ادامه معرفی می شوند و پیشنهاد می شوند هر یک پاسخ گوی بخش از اهداف ۵ گانه ی در نظر گرفته شده بالا هستند.
همچنین اگر برای کسی چنین سوالاتی پیش آمده باشد که:
برای پاسخ به شبهات وهابیت چه کتابی مطالعه کنم؟
تاریخچه وهابیت چیست؟ و چگونه سلفی گری و وهابی گری شکل گرفته و تحت چه شرایطی و به چه شکلی شیوع پیدا کرده است؟
آیا یهود و انگلیس نقشی در شکل گیری وهابیت دارد یا نه؟ اگر بله به استناد چه مدارکی و به چه شکل؟
چگونه باید با وهابیان مناظره کرد؟
و....
می توانید از ۸ کتاب زیر استفاده کنید
کتاب شماره ۱:
ویژه نامه دین زاو (پژوهشی در موضوع وهابیت)
گردآورنده: گروه پژوهشی هنری حنیف
تعداد صفحات 165 صفحه
ویژه نامه دین زاو یکی از آثار ارزشمند گروه پژوهشی هنری حنیف می باشد و بهترین کتاب معرفی شده ی این مجموعه برای مطالعه است که اهداف شماره ۲ و ۳ و ۴ را به بهترین شکلی تامین می کند.
این کتاب بسیار ارزشمند پرده های پُر ابهام و پنهانی را از چهره وهابیت کنار زده و این آیین ضد اسلامی منشعب از تسنن (فرقه ی حنبلی را) در لوای یهودیت و نسب واقعی محمد بن عبدالوهاب بنیانگذار این فرقه را به مخاطبان معرفی می کند.
اثر مذکور بالغ بر بیست فصل است و هر فصل موضوعی را به صورت مقاله ای مجزا تحلیل می نماید. نثر گیرا، دسته بندی دقیق و جامع، کنکاشهای مستند به منابع معتبر و افشای مطالبی که در مسئله ی وهابیت کمتر به آن توجه شده، پاسخ های متقن به شبهات و جای دادن عکس های متناسب در بین مطالب هر فصل مطالعه ی محتوا را مطلوب هر خواننده ای می سازد.
یکی از مهمترین وجوه تمایز این کتاب با اکثر کتبی که در این موضوع نگارش شده است تبیین نقش یهود و استعمار انگلیس در ایجاد این فرقه و همچنین اثبات تبار یهودی عبدالوهاب و آل سعود بر اساس اسناد متقن تاریخی است.علل تخریب نشدن بقایای قلعه ی خیبر و وجود ضریح و بارگاه برای امثال ابوحنیفه و خالدبن ولید (در صورتی که تمام بقایای اسلام که مربوط به اهل بیت و شیعیان و بستگان رسول خداست مانند قبرستان بقیع و منطقه ی خندق و مقبره حضرت آمنه و ... به اسم مبارزه با شرک تخریب شده است) از نکات جالب توجه کتاب است.
در دو فصل هم به فعالیت های گسترده ی وهابیت در عرصه ی سیاسی و اجتماعی و نظامی و مذهبی به رهبری عربستان سعودی پرداخته شده است که با استنادات متقن به همگرایی بسیار حیرت انگیز سیاستهای کلی عربستان و اسرائیل و آمریکا در امور مختلف پرداخته است. فعالیت های رسانه ای در غالب شبکه های ماهواره ای، اینترنت و مطبوعات، حمایت از رژیم صهیونیستی، دخالت آشکار در امور کشورهایی مانند عراق و پاکستان و بحرین و... تأسیس دانشگاه های سلفی و توزیع گسترده کتب رایگان به زبانهای مختلف تألیف حدود 25000 کتاب ضد شیعی، اقدامات نظامی تأسیس طالبان و القاعده و پیاده سازی پروژه اسلام هراسی و... در راستای تامین اهداف همپیمانان آمریکایی و اسرائیلی خود از دیگر مطالب قابل تامل کتاب است.
چهار فصل از این کتاب به واکاوی اصول مورد اعتقاد شیعه مانند شفاعت، توسل، تبرک و زیارت قبور پرداخته و شبهات متعدد وهابیان را مطرح و از دیدگاه عقل و نقل (قرآن و روایات شیعه و اهل سنت) پاسخ می دهد.
از جمله مباحث مهم مطرح شده در این کتاب بررسی مبانی اعتقادی شرک آلود در آیین وهابیت مانند قابل رویت بودن خدا و ...، معرفی اشتراکات یهودیت با وهابیت در حوزه ی اعتقادات و عمل است
بعلاوه طرح بالغ بر چهل سوال یا شبه که وهابیون باید در ادعای راستین آیین خود به آنها پاسخ دهند در حالیکه تاریخ و شواهد همه آنها را پاسخی صریح داده وهابیت به آنها نمی تواند هیچ پاسخی دهد.
کتاب شماره ۲:
حق با کیست؟تألیف استاد ابوالفضل بهرامپور، انتشارات سبحان
یکی از عوامل تأثیر کتاب بر مخاطب سبک نوشتاری آن می باشد.
این اثر مجموعه ای از مناظرات صاحب کتاب با وهابیان در تجمعات داخل و خارج کشور است که در حضور علمای سایر فرقه های اسلامی چون شافعی و مالکی و ... انجام شده است که در راستای تبیین موضوعات مورد تأکید فرقه وهابیت از جمله
جسمانیت خداوند در بعد توحید،
عدالت صحابه ،
تکفیر،
توسل،
استغاثه به غیر خدا
دعا
تقیه و ... در چند جلسه به صورت مجلدهای جداگانه تنظیم گردیده است و خواندن آن برای هر مسلمانی اعم از شیعه و سنی که طالب حق باشد می تواند بسیار مفید باشد
و پس از کتاب دین زاو می توان گفت که بهترین اثر این مجموعه است و به طور کلی اهداف شماره ۲ و ۳ و ۴ و ۵ این مجموعه را به شکل ارزنده ای پاسخ داده است.
در جلد اول این مجموعه معرفی اعضای مناظره کننده و چگونگی پیدایش مذاهب اربعه اسلامی و شرایط وهابی شدن مطرح می شود.
جلد دوم کتاب که جلسه دوم مناظره را شامل می شود مسئله شفاعت
معیار شرک و کفر
و زیارت قبور
و تقیه و ... به بحث گذاشته شده است.
جلسه سوم مناظره موضوع بحث حول سه محور می گردد که عبارتند از
توسل و استغاثه به اولیاء،
عدالت صحابه و تعریف سنت
و بررسی واقعه بزرگ غدیر خم و خطبه ی پیامبر صلوات ا... در آن روز
جلسه چهارم به اعتبار متون اولیه نزد هر یک از مذاهب اربعه پرداخته شده که در آن تاریخ جمع حدیث، جعل حدیث، نقش خلفای بنی امیه و بنی عباس در جمع آوری حدیث ذکر شده است.
در پایان این جلد طرف شیعی مناظره از جاسوسی مستر همفر انگلیسی در کشورهای اسلامی و ارتباطش با محمد بن عبدالوهاب پرده برداشته است است.
جلسه پنجم ایمان صحابه،
عصمت اهل بیت بر اساس آیه تطهیر بررسی شده
و علت تخریب قبور و آثار نبوی و مساجد از سوی وهابیون مورد بحث قرار گرفته در پایان این جلد طرف شیعی مناظره کننده آینده وهابیت در جهان اسلام را مطرح می کند
و در نهایت مسئله ی توحید اثنی عشری و توحید وهابیون به صورت مبسوط موضوع مناظره قرار می گیرد.
لازم به توضیح است که حجم هر یک از ۵ جلد بسیار کم و در عین حال از نظر محتوا بسیار غنی است و سبک مناظره ای کتاب آن را بسیار جذاب و خواندنی کرده است.
شماره ی ۳:
سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات آن
تالیف: علی اصغر رضوانی
انتشارات مسجد مقدس جمکران
این کتاب تحقیقی جامع پیرامون فرقه وهابیت می باشد که در آن مباحث ذیل مطرح شده است:
تاریخ سلفى گرى
سلفى گرى
شرح حال ابن تیمیه
دشمنی ابن تیمیه با اهل بیت(علیهم السلام)
دفاع ابن تیمیه از مخالفان اهل بیت(علیهم السلام)
شناخت وهابیان
صفات الهی از دیدگاه وهابیت
کیفیت صفات
رؤیت
تجسیم
مبانى اعتقادى وهابیت
میزان در توحید و شرک
ایمان و کفر
حیات برزخى
سنّت و بدعت
غلوّ
فتاوى و آراى وهابیان
توسل
تبرّک
شفاعت
استغاثه به ارواح اولیا
قسم، نذر و ذبح براى غیر خدا
زیارت قبور
حکم طواف بر قبور اولیا
بناى بر قبور
بناى مسجد و روشن کردن چراغ بر قبور اولیا
نماز و دعا در کنار قبور اولیاى الهى
برپایى مراسم جشن
و از نظر نوع بحث و ذکر دلایل از قرآن و منابع اهل سنت قوی و متقن بحث کرده است و به خوبی پاسخ گوی اهداف شماره ۱ و ۳ و ۴ می باشد و اگر کسی بخواهد برای پیدا کردن پاسخ برای شبهات وهابیت و آشنایی با مبانی اعتقادی باطل از نظر قرآن اهل سنت کتابی مطالعه کند بی شک یکی از بهترین کتابها همین کتاب است.
شماره ی ۴:
ماضی استمراری (سلفی گری در جهان اسلام از وهابیت تا القائده)نویسنده: سعید زاهدی/ ناشر: عابد
این کتاب بهترین کتاب برای هدف شماره یک است که در آن تاریخچه ای دقیق و صرفاْ روایی از چگونگی به وجود آمدن سلفی گری و وهابیت ارائه داده است.
منشاء پیدایش سلفیگری (گذشتهگرایی) در اهلسنت، حدیثی منسوب به پیامبر اعظم صلیا...علیهوآلهوسلم است که مدعی هستند که مدعی هستند که پیامبر فرموده اند:
بهترین امت من کسانی هستند که هم عصر من هستند، بعد آنها که بعد از اینها میآیند و بعد آنها که بعدتر میآیند. ( که البته این حدیث مجعول مغایر با صریح آیه محکم قرآن است که خداوند فرموده است "إنّ اکرمکم عند الله اتقاکم" و بر این اساس ملاک ارزش را مستقل از زمان معرفی کرده و تنها ملاک تکریم را تقوا دانسته است
و همچنین مغایر با این روایت که رسول خدا در بین اصحابشان می فرمایند:
ای کاش برادرانم را ملاقات میکردم
برخی از اصحاب عرضه داشتند: مگر ما برادرانت نیستیم
پس رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: شما اصحاب من هستید ولی برادرانم کسانی هستند که پس از شما میآیند، به من ایمان میآورند و مرا دوست میدارند و یاریام نمایند، و تصدیقم میکنند در حالی که مرا ندیده باشند. پس ای کاش برادرانم را ملاقات کنم.
و در این روایت ایمان راسخ و شدت تقوای ایشان که تجلی در دوست داشتن و یاری دادن رسول خدا در راه اقامه ی دین و تصدیق رسول ندیده از روی براهین و ادله عقلی و آثار نبوت مانند قرآن است دلیل بر رجحان آنان بر اصحاب رسول خدا ذکر شده است.
روایاتی با همین مضمون حتی در منابع خود اهل سنت هم آمده است مانند صحیح مسلم : ج 1 ص 150
و در منابع شیعی مانند: بصائر الدرجات ص 104 و بحار الانوار ج ۵۲-۱۳۲ )
این جریان یعنی سلفی گری و گذشته گرایی از صدر اسلام تا دوران معاصر تغییرات چشم گیری داشته است.
کتاب (ماضی استمراری) روند شکل گیری این جریان را از آغاز تا عصر حاضر بررسی می کند. طبق ادعای نویسندهی جوان کتاب، این اثر به تحلیل وقایع نپرداخته و در آن کوشیده است ضمن بیان اولین تفکرات سلفی به چگونگی پیدایش وهابیت بپردازد.
در عربستان از ابنتیمیه که معتقد است باید نظام فکریمان را با نظام فکر سلف (گذشتگان) تطابق دهیم تا عبدالوهاب که وهابیت را به عنوان مکتب دینی این کشور پایهریزی کرد و در پی آن آل سعود آن را رسمیت داده و قوام بخشیدند، همه به سلفیگیری روی آوردهاند.
ارائهی استنادات متقن تاریخی دربارهی درگیریهای متعدد ابنتیمیه و عبدالوهاب با علمای اهلسنت در مسائل کلامی و اعتقادی و حکم علمای وهابی به کافر و مشرک بودن تمام مسلمین به جز وهابیان و جواز علمای وهابی به قتل و غارت های مسلمین به سران آل سعود در شبه جزیره عربستان برای حاکمیت آنها بر کل شبه جزیره از دیگر نکات این کتاب است.از مطالب حائز اهمیت در این کتاب عبارتند از: معرفی بنیانگذاران و سردمداران این جریان در نقاط مختلف جهان، گسترش وهابیت در کشورهای مسلمان، تأثیر غرب بر آن و معرفی تشکلهای اولیه آنها در بین صوفیهای هندی از تفکرات سیدقطب تا طالبان. همچنین از راهاندازی اخوان المسلمین در مصر تا القاعده و بیان تفکرات آنها و تأثیر روابط آنها با آمریکا، تفکرات سلفی و بعضاً ضد شیعی اخوان المسلمین مصر گرفته تا تشریح کشتار، ترورها و عملیاتهای انتحاری در نقاط مختلف جهان از جمله11سپتامبر، جنگ افغانستان و عراق، بمب گذاری و تروروهای پیدرپی در ایران (جریان طالبان و اقدامات اشخاصی چون عبدالمالک ریگی و...) و دیگر کشورهای مسلمان از دیگر مطالب خواندنی کتاب است.
شماره ی ۵:
پیامبر وهابیتتألیف سید مجتبی عصیری، انتشارات رشید (پیشنهاد برای طلاب و دانشجویان)
این کتاب یکی از بهترین کتاب ها در راستای هدف ۴ است ضمن اینکه واکاوی ارزشمندی از ریشه و منشا اهانت ها به ساحت مقدس رسول الله را تبیین کرده است.
اهانت به ساحت مقدس حضرت محمد صلوات ا... علیه که امروزه در قالب کاریکاتور و فیلم های موهن و کتابهایی مانند آیات شیطانی و... انجام می گیرد منشأ دیرینه ای در تاریخ اسلام دارد.
از همان آغازین روزهای پس از رحلت پیامبر اکرم صوات ا... کتابت حدیث نبوی منع و جعل احادیث آغاز شد و از آن زمان سعی کردند با تنزل مقام شامخ پیامبر صلوات ا.. ارزش و اعتباری برای خلفا جلب کنند و بر اعمال خلاف اخلاق حاکمان اموی سرپوش گذارند.
فرقه ضاله وهابیت که سر عناد با وجود اعظم پیامبر صلوات ا... علیه دارد و هر گونه تقدیس و تکریم و توسل از ایشان را که دستور قرآن است را نشانه ی کفر و شرک می داند با استناد به اینگونه احادیث مجعول و روایات ساختگی بر گستره انحرافات خود عمق بخشیده اند و فتاوای اهانت آمیزی را نسبت به وجود والا و ارزشمند پیامبر اعلام نموده اند.کتاب پیامبر وهابیت ضمن ارائه ی فتاوای اهانت آمیز مفتیان اعظم عربستان و علمای وهابی نسبت به پیامبر اعظم صلوات ا... علیه روایات اهانت باری که منشأ صدور این احکام شده است را نیز بیان می دارد و در این راه تنها به اصلی ترین منابع اهل سنت یعنی صحیحین (صحیح مسلم و صحیح بخاری که دو کتاب مورد استناد اهل سنت بعد از قرآن است) اکتفا نموده است.
با توجه به اینکه در این اثر عین متن روایات جسارت آمیز به پیامبر صلوات ا... علیه با ذکر منبع بیان گردیده و دلایل محدودی در راستای پاسخگویی به شبهات ایجاد شده در ذهن عامه ی مخاطبان به وجود می آید، مطالعه این اثر به در خواست خود مولف به اساتید حوزه و دانشگاه و طلاب و دانشجویان توصیه می شود.
فصل پایانی کتاب به روایات، احادیث و دلائلی جهت ردّ خلفای سه گانه و هم چنین سرزنش عایشه همسر رسول ا... آن هم از همان منابع اصلی اهل سنت یعنی صحیح مسلم و صحیح بخاری می پردازد و معتقد است چنانچه روایات اهانت آمیز فصل اول بپذیریم ناچار باید به صحت این روایات نیز اذعان کنیم.
شماره ۶:
آداب مناظره با وهابیتتألیف سید مجتبی عصیری
انتشارات دلیل ماقشر پیشنهادی: طلبه و دانشجو
بهترین کتاب در راستای تامین هدف شماره ۵ است
این کتاب در دو بخش اساسی تنظیم شده است
1- آداب کلی مناظره در اسلام2- نکاتی مهم در خصوص مناظره با وهابیان
در قسمت دیگری از همین بخش که یکی از جذاب ترین و آموزنده ترین قسمتهای کتاب است بحث اخلاق و آداب مناظره در اسلام مطرح شده است و آن را بر اساس آیات قرآن و سیره ی معصومین به بهترین نحوی شرح و بسط داده است و به نتایج سوء مناظره ی ناپسند و ویژگی های جدال احسن و مناظره ی نیکو از نظر قرآن و روایات و سیره ی معصومان پرداخته است.
در فصل بعدی این بخش نکات فنی را که در هر مناظره باید رعایت شود ذکر شده است، از قبیل:
استفاده از قائده ی اقرار و الزام
و شرایط و توافقات پیش از مناظره
و آغاز محکم مناظره
و نکاتی مانند اینکه در مناظره پاسخ نقضی بر پاسخ حلّی ارجحیت دارد
و مبانی و قواعد مناظره مانند برهان سَبر
و برهان تقسیم
و قیاس اولویت
و قاعده ی تلازم و...
و در نهایت در بخش دوم کتاب نکاتی بسیار ارزشمند و کاربردی در آداب اختصاصی مناظره با وهابیان ذکر شده است
نکاتی مانند اینکه بحث را از چه آیه و حدیثی آغاز کنیم
و چه سیری را دنبال کنیم و ...
رعایت این نکات ذکر شده در این کتاب می تواند در مناظره با وهابیان و شبه افکنان در عقاید حقه ی شیعه و در کل مناظره با هر شخصی که جویای حق و حقیقت است بسیار گره گشا باشد إن شاء الله.
پ.ن: کتاب آداب مناظره با وهابیت انگشت روی موضوعی گذاشته که به شدت اهمیت دارد و در بین مباحث مطرح شده مغفول مانده است تا حدی؛ خودم که دائم با این وهابی ها مناظره می کنم از مطالب این کتاب بسیار بهره بردم، برای همین ششمین کتاب را از بین کتابهایی که انتخاب کرده ایم این کتاب پیشنهاد می کنم.
شماره ۷:
وهابیت از نگاه تشیع و تسنننویسنده: محمد بیستونیانتشارات به نشرقشر پیشنهادی: نوجوان و جوان
تعداد صفحات: 348 صفحه
این کتاب از مجموعه مقالات، نوشتهها و آثار متعدد آیت الله سبحانی، گردآوری، ساده سازی، صفحهآرائی و در قطع جیبی برای گروه سنی جوانان است که اولین بار در سال 89 چاپ و منتشر شده.
از ویژگیهای مورد پسند جوانان که در این اثر نسبت به آن اهتمام خاصی صورت گرفته این است که سعی شده تا مطالب کتاب به زبانی ساده بیان گردد
و پاسخ گوی اصلی ترین شبهاتی باشد که غالباً از سوی وهابیان در خصوص عقاید شیعه ابراز می شود
و همچنین با ذکر مطالب متعدد از کتب مورد قبول اهل سنت و بزرگان سایر فرق اهل سنت به این نکته ی مهم اشاره کند که عقاید و قرائات دینی وهابیان، دارای تفاوت های بنیادین با تعالیم سایر فرقه های اهل سنت نیز می باشد.
در این کتاب پس ذکر مختصر و در عین حال نسبتاً جامع در خصوص تاریخچه ای از زندگی پایه گذار وهابیت یعنی محمد بن عبدالوهاب به تشریح 5 رکن اساسی اختلاف وهابیون با فرق اسلامی (اعم از شیعه و سنی) که عبارتند از:
زیارت قبور و تجهیز و زیبا سازی آن،
توسل،
تبرک و طلب شفاعت،
سوگند دادن خداوند به مقام اولیاء و حاجت خواستن از اولیاء از نگاه آیات و روایات به صورت سلسلهوار مورد تفحص و تحقیق قرار گرفته
و در پاسخ به برخی از شبهات وهابیون از استدلالهای عقلی و نقلی (آیات و روایاتی از منابع اهل سنت) استمداد شده است.
جمعبندی آیات و روایات علیه عقاید باطل وهابیت، کتاب حاضر را به عنوان تفسیری بر رد وهابیت به مخاطبان خود ارائه مینماید.
سلام دوستان
میخواهم یکی از کتاب های بسیار خواندنی شیرین و پرنکته ای رو که تا کنون خوندم براتون معرفی کنم.
کتاب دفتر خاطرات قنبر، غلام امیر المومنین
تألیفِ محمد رضا انصاری
انتشاراتِ دلیل ما
در این مجموعه داستان هایی که درباره قنبر غلام و خدمتگذار امیرالمومنین به ما رسیده، جمع آوری شده است.
در مرحله بعد این داستان ها به عنوان دقتر خاطرات از زبان قنبر به صورت متکلم و اول شخص مفرد برگردان شده است، به گونه ای که گویا داستان ها را خود قنبر نقل میکند و لحظات زندگی خویش را برای ما بازگو می نماید.
در نگاه دیگر، داستان ها به ترتیب زمانی چینش شده که جهت گیری دفتر خاطرات در آن معنادار شود و حالت روز شمار پیدا کند.
در شیوه ترجمه، اصل داستان و محتوای آن به طور کامل حفظ شده، و در بعضی فرازها که نیاز به توضیح بوده، که جملاتی بدون تغییر در معنی اضافه شده است.
یکی از مهمترین درسها و محاسن اینکه دفتر خاطرات غلام فداکار مولایمان امیرالمومنین را ورق بزنیم این است که میتوانیم از او تسلیم در برابر امام زمانمان حضرت حجت بن الحسن المهدی اوراحنا فداه را بیاموزیم و چگونگی فداکاری و ولایت مداری را از او یادبگیریم، چه امروز که در پرده ی غیبت است و چه انشاالله روزی که با ظهورش جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد.
به عنوان نمونه یکی از خاطرات زیبای این کتاب را تقدیم دوستان میکنم:
چرا رزق حرام؟
قنبر غلام مولا علی میگوید: روزی مولایم علی، با دزدی روبه رو شد که قصد سرقت اموال آن حضرت را داشت. دزدی از اموال امیر المومنین!
من هم ندیده بودم تا روزی که بر در مسجد کوفه قاطر حضرت را بدون افسار و نگهبان دیدم در حالی که امیرالمومنین در مسجد مشغول نماز بود.
کنار قاطر ایستادم و مواظب آن بودم تا حضرت بیرون آمد و هنگامی که قاطر را بدون افسار و نگهبان دید با تعجب فرمود: سبحان الله! من دو درهم آماده کرده بودم تا به او هدیه بدهم.
مولایم هنگام ورود به مسجد، قاطر را به مردی سپرده بود تا در ازای مواظبت از آن مبلغی به وی بدهد، اما او برای اینکه سود بیشتری ببرد افسار را از دهان حیوان گشوده و سرقت کرده بود.
آنگاه امیر مومنان دو درهمی که برای آن شخص آماده کرده بود به من داد تا به بازار بروم و افساری بخرم. در بازار مردی را دیدم که افساری در دست دارد و آن را به دو درهم می فروشد.
آن را خریدم و نزد حضرت بازگشتم. امیرالمومنین افسار را نگریست و دانست که همان افسار به سرقت رفته است! لذا به افرادی که حاضر بودند فرمود:
هرگز به حرام نزدیک نشوید و مال مردم را غصب نکنید که رزق آن روزتان را که برایتان مقدر شده حرام میکنید. هر کس که قادر باشد اموال شخص دیگری را از راه حرام از او بگیرد و این کار را نکند، خداوند به همان اندازه روزی حلال نصیب وی خواهد نمود.