او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

خدایا ما را از منتظران حقیقی اش قرار ده
او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

خدایا ما را از منتظران حقیقی اش قرار ده

معرفی کتاب تعلّق اثر حکیم متفکّر آیت الله محی الدین حائری شیرازی رضوان الله علیه

از نظر من که همه‌ی کتاب‌های مرحوم محی الدین حائری شیرازی (شخصیتی که رهبر معظّم انقلاب با عباراتی نظیر عالم ربانی، متفکّر و مربی نفوس از ایشان یاد کرده‌‌اند) را از نظر گذرانده‌ام، مهمترین کتاب ایشان همین کتاب تعلّق است.

این کتاب، بسیار عمیق، متفاوت، تحوّل‌آفرین و فوق‌العاده جذاب است. می‌گوید که حقیقت انسان چیست و چگونه این حقیقت منشأ تحولات انسان است و جایگاه ابدی او را مشخص می‌کند.
در این اثر، مخاطب با انسان‌شناسی اسلامی و قرآنی آشنا می‌‌شود. اینکه از منظر قرآن کریم انسان چگونه موجودی است و مختصاتی از انسان ارائه می‌دهد که با بسیاری تصورات رایج از انسان و قابلیت‌ها و عوامل مؤثر بر سرنوشت او تفاوت‌های اساسی دارد.
در بین خیل انبوه کتاب‌هایی که در زندگی خوانده‌ام، این کتاب در میان ده کتاب اول از چهل کتابی است که بیشترین تأثیر را بر زندگی من داشته‌اند.
مطالبِ ذیلِ بسیاری از تیترهای هوشمندانه‌ی کتاب، بسیار تکان‌دهنده است و پیش‌فرض‌های ذهنی رایج مخاطبان را به چالش می‌کشد و افق‌های جدید به رویشان می‌گشاید.
مباحثی نظیر رابطه‌ی تعلق و مسئله نیت و ولایت، روش متفاوتِ درمان آفات اخلاقی توسط انبیا و حجت‌های خدا با روش‌های مرسوم. (مثلاً در ذیل این بحث، ایشان این حدیث علوی را شرح می‌کنند که حضرت می‌فرمایند: جُبن، حرص و بخل سه رذیله‌ی پراکنده هستند که ریشه‌ی همه‌ی آن‌ها سوء‌ظن به خداست! شرح این حدیث فوق‌العاده، تفاوت‌های بنیادین روش انسان‌سازی مکتب توحیدی اسلام را با سایر مکاتب اخلاقی و روانشناسی و... تبیین می‌کند و می‌نمایاند که چرا درمان حقیقی پایدار در هر شرایط، منحصر است در روش درمان بر مبنای توحید؛ یعنی تا شخص به این حقیقت نرسد که تنها خداست که نفع و ضرر می‌رساند و خداوند در هر حال برای بنده‌ی مؤمنش خیر تقدیر می‌کند، از جبن و ترس به شکل مطلق رهایی پیدا نمی‌کند و به همین ترتیب...)

ریشه بدبینی و سوءظن به خداوند یکی دیگر از تکان‌دهنده‌ترین و تأمّل‌برانگیزترین مباحث کتاب است که در ذیل بحث حب دنیا مطرح شده است، به عنوان نمونه ایشان در بخشی از مباحث ذیل این عنوان می‌فرمایند:
انسان با شکایت از خدا، دو کار می‌کند، یک سوء رفتار با خدا دارد و یک حُسن‌ظن و تعلق به خودش دارد. این دو وقتی در هم ضرب شد نتیجه‌اش اعتراض به خدا می‌شود؛ یعنی اعتراض به خدا حاصل جمع دو قضیه است یکی سوء رفتار بنده با حق و دیگری حُسن‌ظن انسان و تعلق انسان به خودش. من وقتی به خودم تعلّق دارم اجازه نمی‌دهم ایرادی به خودم وارد شود. خودم را همیشه مبرا و مُنزّه می‌دانم، ایرادی هست ولی من هم مُنزّه هستم. نتیجه چه می‌شود؟ در رابطه من و خدا بی‌تناسبی‌هایی مشاهده می‌شود که نتیجه سوء عمل من است و از طرفی هم من خودم را مبرا و مُنزّه می‌دانم، پس بر اثر حسن‌ظن به خودم، به خدا سوء‌ظن پیدا می‌کنم؛ یعنی نتیجه غرور و کبر و خوش‌بینی انسان به خودش به اضافه گناهانی که مرتکب شده است، بدبینی انسان به خدا می‌شود.

کتاب مشحون است از جملات ناب و تحلیل‌ها و تمثیل‌های بدیع و استفاده‌های شگفت‌آور از آیات و روایات؛ به عنوان نمونه بنگرید به عبارات ذیل:
انسان میوه‌اش را با گذشت می‌دهد، نه با امساک. چرا؟ چون این بوته در هر مرحله از رشدش، باید مرحله قبلی خود را رها کند تا زمینه برای مرحله بعدی وجود داشته باشد. تعلّقاتی که انسان در وسط راه پیدا می‌کند، به عنوان سنگ و مانع در راه هستند... (لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ (آلعمران:92)... هرگز به حقیقت بر و نیکی نخواهید رسید، مگر اینکه آنچه دوست دارید را (برای خدا) انفاق کنید)
انسان با تعلّق خود، یک نوع اتحاد دارد، یعنی به هر چه دل ببندد، همان می‌شود... وقتی دل به فانی ببندد، فانی است و وقتی دل به باقی ببندد باقی.
انسان زمانی ربّانی می‌شود که به ربّ خود تعلّق داشته باشد و زمانی نفسانی می‌شود که به نفس خود تعلّق پیدا کرده باشد.

یا این جملات بسیار تأمّل‌برانگیز ذیل عنوان: «نسبی‌گرایی؛ ابزار شیطان»
چیزی که انسان را به دل شبهات می‌برد، این است که به هر معنایی یک جنبه نسبیت بدهد و با آن خیر و شر را در عرض هم قرار دهد. حق و باطل را هم در یک قماش قرار دهد. شیطان وقتی می‌خواهد کسی را گمراه کند، ...یک کلمه نسبیت می‌آورد و بعد دو تا را با یک تیر می‌زند؛ برای اینکه حق را ریشه‌کن کند،‌ از حق نسبی و باطل نسبی دم می‌زند... حق مطلق را موهوم تلقی می‌کند و...

برخی دیگر از مباحث جالب توجه کتاب:
ملاک حقیقی عالم بود چیست؟
چرا فطرت با دنیا قانع نمی‌شود؟
چرا خداوند با مصیبت، به سمت تعلّقات انسان تیراندازی می‌کند؟
تقوا یعنی حفظ رابطه با کل هستی، یعنی مدیریت خشم و غضب و شهوت بر مدار عقل و شرع
چهار ویژگی اساسی جامعه بالنده در قرآن چیست که اگر این چهار ویژگی نباشد جامعه در خسران است؟
حرکت مبتنی بر آرزوی عقلانی با حرکت مبتنی بر آرزوی نفسانی چه تفاوت‌ها و نشانه‌هایی دارد؟


این کتاب برای هر کسی که می‌خواهد با حقیقت انسان بیشتر آشنا شود و بداند عامل اصلی حرکت به سمت شکوفایی و رشد، یا سقوط و گمراهی در انسان چیست و برای کسی که دغدغه دارد عمیقاً بداند که از کجا آمده است، آمدنش بهر چه بوده و به کجا می‌رود آخر، فلسفه خلقتش چیست،‌ راه حرکت به سمت این فلسفه خلقتش کدام است و پرسش‌هایی از این دست، یکی از بهترین گزینه‌هاست...!!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد