اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ
وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ (رعد - 11)
خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملتى ) را تغییر نمىدهد مگر آنکه آنها خود را تغییر دهند
و چون خدا برای گروهی بدی بخواهد هیچکس نمیتواند جلو آن را بگیرد و برای ایشان غیر از خدا سرپرستی نیست .
از آیه بالا یک تفسیری رایج شده است (به ویژه پس از انقلاب اسلامی ایران) به معنا که:
طبق این آیات، خدا آن اوضاع و احوالی را که در یک قوم وجود دارد، هرگز عوض
نمیکند،
مگر آنکه خود آن قوم آنچه را که مربوط به خودشان است (یعنی مربوط
به روح، فکر، اندیشه، اخلاق و اعمال) را عوض کنند؛
یعنی اگر خداوند
قومهایی را به عزّت میرساند و یا از اوج عزّت به خاک ذلّت فرود مینشاند،
به دلیل آن است که آن اقوام آنچه را که مربوط به خودشان است، تغییر دادند.
سربلندی و سرافرازی هر ملتی
و یا به عکس ذلت و زبونی او به دست خودش میباشد.
حتی لطف خداوند، یا مجازات او، بیمقدمه دامان هیچ ملتی را نخواهد
گرفت،
بلکه این اراده و خواست ملتها و تغییرات درونی آنهاست، که آنها را
مستحق لطف یا مستوجب عذاب خدا میسازد.
کجای توضیحاتی و تفسیرهای این چنینی که درباره این آیه بیان میشود غلط است؟
آن قسمت که بیان میکند: هر گونه لطف و تبدیل نقمت به نعمت برای ملتها را منوط میکند به فعل و حالات نفسانی آن قوم و ملت! و لطف خداوند، بیمقدمه دامان هیچ ملتی را نخواهد
گرفت!
اما اشکال این تفسیر از آیه فوق چیست؟
این تفسیر با وجدان و عقل انسانی نیز در تضاد است.
این تفسیر با مبانی توحیدی و اسما و صفات خدا در تضاد است.
این تفسیر با سیاق آیه و دیگر آیات قرآن در تضاد است.
این تفسیر با روایات تفسیری متعددی که در ذیل این آیه آمده در تضاد است.
اما چرا؟
یک سؤال: آیا اگر در بین عزیزان و نزدیکان شما خانوادهای باشند که در منجلاب گناه و فساد فرو رفته باشند و شما میدانید که قصدی هم برای تغییر خود ندارند، اگر احتمال بدهید که با صحبت یا کاری آنها مسیر خود را تغییر دهند برای کمک به ایشان هیچ اقدامی نمیکنید، صرفاً به این جهت که میدانید آنها قصد و ارادهای برای تغییر مسیر غلط خود ندارند؟
بدیهی است که نه!
وجدان و محبت و نوع دوستی و عقل ایجاب میکند که زمانی که شما احتمال تأثیر بدهید با ایشان صحبت کنید و یا اقدامی در راستای اصلاح ایشان انجام دهید، ولو که یقین داشته باشید آنها قصدی برای تغییر مسیر غلط خود نیز نداشته باشند!!
خوب وقتی ما انسانهای ضعیف و محتاج چنین ترحم میکنیم به عزیزانمان که میدانیم قصد و ارادهای هم برای تغییر مسیر غلط خود ندارند، آیا خدا ارحم الراحمین که صاحب فضل است و بیاستحقاق میبخشد و از ما و مادرمان و هر کسی در عالم به ما مهربانتر و خیرخواهتر است در صورتی که نخواهیم مسیر غلط خود را تغییر دهیم هیچ اقدامی برای هدایت و بازگشت ما از مسیر غلط نمیکند؟
اگر بگوییم نه با بسیاری از معارف مسلم توحیدی مخالفت کردهایم و بزرگترین اهانتها را به درگاه خداوند روا داشتهایم و مبانی توحیدی و حقایق مهمی درباره اسما و صفات خداوند را نادیده انگاشتهایم.
خدایی که در بسیاری از ادعیه او را چنین میخوانیم:
یَا مُبْتَدِئاً بِالنِّعَمِ قَبْلَ اسْتِحْقَاقِهَا.
ای خدایی که ابتدا به ساکن و بدون آنکه بندگانت استحقاق داشته باشند آغاز میکنی نعمت بخشی به آنها را!
عدة الداعی (ابن فهد حلی): ص337 فرازی از دعا یا من اظهر الجمیل که جبرئیل امین به رسول خدا صلوات الله علیه و آله آن را آموزش داد.
چنانچه در این دعا و بسیاری دیگر از معارف توحیدی که از معصومین علیهم السلام به ما رسیده است مبرهن و واضح است، خداوند که صاحب فضل و جود و کرم است، ابتدا به ساکن و بدون آنکه بندگان استحقاقی داشته باشند به ایشان نعمت میبخشد!!!
نه اینکه مانند بسیاری از مفسران این آیه شریفه نعمت بخشیاش را صرفاً منوط کند به عملکرد بندگانش!!!
یقیناً هرگونه تغییر مثبت و گام برداشتن به سمت خیر و صلاح نعمات خداوند را مضاعف مینماید،
اما اینگونه نیست که نعمت بخشی خداوند صرفاً، فقط و فقط در گرو عملکرد مناسب بندگان باشد و اگر بندگانی اعمال نادرست داشته باشند خداوند به ایشان نعمت ندهد تا زمانی که خودشان را تغییر دهند (بگذریم که همان تغییر ایشان هم به توفیق خداست، چنانچه به عنوان نمونه درباب شکر کردن چنین از امام صادق علیه السلام روایت شده است که:
أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مُوسَى ع یَا مُوسَى اشْکُرْنِی حَقَّ شُکْرِی فَقَالَ یَا رَبِّ وَ کَیْفَ أَشْکُرُکَ حَقَّ شُکْرِکَ وَ لَیْسَ مِنْ شُکْرٍ أَشْکُرُکَ بِهِ إِلَّا وَ أَنْتَ أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَیَّ قَالَ یَا مُوسَى الْآنَ شَکَرْتَنِی حِینَ عَلِمْتَ أَنَّ ذَلِکَ مِنِّی.
خداى تعالى به موسى علیه السلام وحى فرمود که : اى موسى مرا چنان که باید شکر کن .
موسى عرض کرد : پروردگارا چگونه تو را چنان که باید شکر گویم حال آن که هر شکرى که تو را مى گویم خود نعمتى است که تو به من ارزانى داشته اى؟
فرمود : اى موسى حال که دانستى توفیق آن شکر را هم من به تو داده ام ، شکر مرا ادا کرده اى .
الکافی: ج 2 ، ص 98
علامه طباطبایی هم در تفسیر المیزان با استناد به سیاق آیه و نیز دیگر آیات قرآن کریم در این خصوص چنین بیان میدارند:
از ظاهراین آیه ملازمهی میان شیوع اعمال صالح در قومى و دوام نعمت
برایشان استفاده مىشود!
اما اینکه اگر فساد در قومى شایع شود و یا از بعضى از
ایشان سربزند، قطعاً نقمت و عذاب هم برایشان نازل مىشود و دیگر نعمتی به ایشان عطا نمیشود، آیه شریفه از اظهار نظر درباره تلازم میان آنها
ساکت است،
نهایت چیزى که از آیه استفاده مىشود این است که:
خداوند تنها، فقط و فقط وقتى روش خود را از گسیل نعمت به نزول عذاب تغییر مىدهد که مردم رفتار خود را از نیک به بد عوض کرده باشند و البته امکان وقوع این مطلب را بیان میدارد نه اینکه در صورتی بدی مردم یا عدهای از ایشان حتماً عذاب نازل میشود!
[هذا هو الظاهر من الآیة فی التلازم بین شیوع الصلاح فی قوم ودوام النعمة علیهم ، وأما شیوع الفساد فیهم أو ظهوره من بعضهم ونزول النقمة علیهم فالآیة ساکتة عن التلازم بینهما وغایة ما یفیده قوله : « لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا » جواز تغیره تعالى عند تغییرهم وإمکانه لا وجوبه وفعلیته ، ولذلک غیر السیاق فقال : « وَإِذا أَرادَ اللهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ » ولم یقل : فیرید الله بهم من السوء ما لا مرد له.
ویؤید هذا المعنى قوله : « وَما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ » : الشورى : ٣٠ حیث یدل صریحا على أن بعض التغییر عند التغییر معفو عنه.
وأما الفرد من النوع فالکلام الإلهی یدل على التلازم بین صلاح عمله وبین النعم المعنویة وعلى التغیر عند التغیر دون التلازم بین صلاحه والنعم الجسمانیة.]
آیات دیگری در قرآن نیز وجود دارد که مؤ یّد این معناست که میان اعمال بد انسان و عقوبت خدا رابطه تلازم و یک به یک وجود ندارد نظیر آیه 30 سوره شوری است:
((وَمَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ -هر مصیبتی به شما رسد به خاطر اعمالی است که انجام دادهاید، و [خداوند] بسیاری را نیز عفو میکند!)) این آیه شریفه
صریحاً دلالت بر این حقیقت دارد که خداوند با وجود اعمال ناپسندِ مردم،
بسیاری از عقوبتها را نازل نمیکند و از ایشان در بسیاری از موارد در
میگذرد.
و این خود دلیل است بر اینکه در جانب اعمال شر ملازمهاى میان
اعمال انسان و آثار سوء خارجى نیست!
[على أن الله سبحانه یقول : « وَما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ » : الشورى : ٣٠ فیذکر أنه یعفو عن کثیر من السیئات فیمحو آثارها فلا ملازمة بین أعمال الإنسان وأحواله وبین الآثار الخارجیة فی جانب الشر بخلاف ما فی جانب الخیر کما قال تعالى فی نظیر الآیة : « ذلِکَ بِأَنَّ اللهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ » : الأنفال : ٥٣.]
بر خلاف جانب خیر که میان آن و آثار حسنهاش ملازمه هست چنانچه خداوند در آیه 96 سوره اعراف میفرماید:
((مشاهده آیه در سورهوَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَٰکِنْ کَذَّبُوا - و اگر اهل شهرها و آبادیها، ایمان میآوردند و تقوا پیشه میکردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها میگشودیم؛ ولی (آنها حق را) تکذیب کردند.)) و مادامى که آن حالت ایمان و تقوا در دلهاى ایشان دوام داشته
باشد این وضع نزول برکات هم از ناحیه خدا دوام مییابد،
[أن من
القضاء المحتوم والسنة الجاریة الإلهیة التلازم بین الإحسان والتقوى والشکر فی کل
قوم وبین توارد النعم والبرکات الظاهریة والباطنیة ونزولها من عند الله إلیهم
وبقاؤها ومکثها بینهم ما لم یغیروا کما یشیر إلیه قوله تعالى : « وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ
الْقُرى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ
وَالْأَرْضِ وَلکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ » : الأعراف : ٩٦ وقوله : « لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِنْ
کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ » : إبراهیم : ٧ وقال : « هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ » : الرحمن : ٦٠.]
ضمن آنکه سیاق آیه نیز مؤید این مطلب است! چنانچه ابتدا از یک تغییر رویکرد خداوند نسبت به یک قوم سخن گفته و در ادامه سخن از اراده بد و نزول عذاب به میان آورده که این امر نشان میدهد وضعیت اولیه آن قوم گسیل نعمت و خوشی برای ایشان بوده است!
[ولکن ظاهر
السیاق لا یساعد علیه وخاصة ما تعقبه من قوله « وَإِذا أَرادَ اللهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا
مَرَدَّ لَهُ » فإنه أصدق شاهد على أنه یصف معنى تغییره تعالى ما بقوم حتى یغیروا
فالتغییر لما کان إلى السیئة کان الأصل أعنی « ما بِقَوْمٍ » لا یراد به إلا الحسنة فافهم ذلک.]
پس معناى آیه این قسمت از آیه [وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ] این مىشود که:
وقتى خداوند
براى مردمى بدى بخواهد (که البته نمىخواهد مگر آنکه ایشان خود را تغییر
دهند، و از زىّ عبودیت و مقتضیات فطرت خارج شوند)
هیچ کس نیست که از شقاوت و نقمت ، و یا عذاب او جلوگیرى به
عمل آورد.
[فالمعنى : وإذا
أراد الله بقوم سوء ولا یرید ذلک إلا إذا غیروا ما بأنفسهم من سمات معبودیة
ومقتضیات الفطرة فلا مرد لذلک السوء من شقاء أو نقمة أو نکال.]
به نقل از کتاب المیزان فی التفسیر القرآن (علامه طباطبایی): ج11، صفحات 310 تا 312
اما برسیم به اصل قضیه برای فهم مقصود حقیقی این آیات، یعنی روایات معصومین علیهم السلام که یگانه مفسران حقیقی کلام خداوند هستند،
برخی از روایات تفسیری در تبیین مقصود این آیه شریفه تقدیم میگردد که همگی مؤید این معناست که مقصود از این آیه شریفه، صرفاً این است که تا وقتی که بندگان کفران نعمت نکنند خداوند نعمت را به نقمت مبدّل نمیسازد، نه اینکه اگر مردمانی گرفتار بدکرداری و بدفکری بودند خداوند ارادهای برای اصلاح آنها ندارد مادامی که خودشان نخواهند این مسیر غلط خود را تغییر دهند!
نخست حدیثی به وضوح انحصار مقصود این آیه را درباره زمانی میداند که شخص با گناهان کفران نعمت میکند و در نتیجه خداوند نعمتش را تغییر میدهد به نقمت:
حسینبنسعید مکفوف نامهای به امام رضا
(علیه السلام) نوشت.
در بخشی از آن چنین آمده است:
«فدایت شوم مولای من! ... و
إِنَّ اللهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُواْ مَا
بِأَنْفُسِهِمْ به چه معناست؟
و چگونه گروهی حال کنونی خود را تغییر
میدهند»؟
امام (علیه السلام) به او پاسخ داد:
وَ أَمَّا التَّغَیُّرُ إِنَّهُ لَا یُسِیءُ إِلَیْهِمْ حَتَّی یَتَوَلَّوْا ذَلِکَ بِأَنْفُسِهِمْ بِخَطَایَاهُمْ وَ ارْتِکَابِهِمْ مَا نُهِیَ عَنْهُ.
«... امّا مقصود از تغییر حال کنونی افراد، آن است که خداوند برای هیچکس بدی نمیآورد، مگر آنگاه که خود با گناهان خویش و مرتکبشدن به آنچه خداوند نهیکرده و بازداشته است، وضعیت و حال خود را تغییر دهند».
بحارالأنوار؛ ج۶، ص۵۷/ العیاشی؛ ج۱۳، ص۲۰۶
حضرت امام جعفر صادق علیه السلام:
إِنَّ اللَّهَ قَضَی قَضَاءً حَتْماً لَا یُنْعِمُ عَلَی عَبْدِهِ بِنِعْمَهًٍْ فَیَسْلُبَهَا إِیَّاهُ قَبْلَ أَنْ یُحْدِثَ الْعَبْدُ مَا یَسْتَوْجِبُ بِذَلِکَ الذَّنْبِ سَلْبَ تِلْکَ النِّعْمَهًِْ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ: إِنَّ اللهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ.
پروردگار به قضای قطعی، چنین مقدّر فرموده که اگر به بندهای نعمتی اعطا فرماید، قبل از آنکه بنده مرتکب گناهی گردد که مستوجب محرومیّت خود از آن نعمت شود، وی را از آن نعمت محروم نخواهد کرد.
از همین روست که خداوند فرموده است: إِنَّ اللهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ.
بحارالأنوار؛ ج۶، ص۵۶/ العیاشی؛ ج۱۳، ص۲۰۶/ نورالثقلین/ البرهان
رسول خدا حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله:
إِنَ اللَّهَ لَمْ یُعْطِ لِیَأْخُذَ وَ لَوْ
أَنْعَمَ عَلَی قَوْمٍ مَا أَنْعَمَ وَ بَقُوا مَا بَقِیَ اللَّیْلُ وَ
النَّهَارُ مَا سَلَبَهُمْ تِلْکَ النِّعَمَ وَ هُمْ لَهُ شَاکِرُونَ
إِلَّا أَنْ یَتَحَوَّلُوا مِنْ شُکْرٍ إِلَی کُفْرٍ وَ مِنْ طَاعَهًٍْ
إِلَی مَعْصِیَهًٍْ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ تَعَالَی إِنَّ اللهَ لا یُغَیِّرُ
ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم.
حضرت در حدیث دیگری در این خصوص میفرمایند:
مَا مِنْ سُلْطَانٍ آتَاهُ اللَّهُ قُوَّهًًْ وَ
نِعْمَهًًْ فَاسْتَعَانَ بِهَا عَلَی ظُلْمِ عِبَادِهِ إِلَّا کَانَ حَقّاً
عَلَی اللَّهِ أَنْ یَنْزِعَهَا مِنْهُ أَ لَمْ تَرَ إِلَی قَوْلِ اللَّهِ
تَعَالَی إِنَّ اللهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما
بِأَنْفُسِهِم.
جمع بندی:
آنچه در تفسیر رایج این آیه شریفه بیان میشود چنین است:
خداوند هرگز شرایط بد یک قوم را تغییر نمیدهد، تا زمانی که خود مردم آن قوم اراده کنند تغییر مسیر دهند و برای آن تلاش نمایند!
اینکه الا و لابد تنها فقط و فقط تغییر سرنوشت یک ملت از حال بد به حال خوب و از شقاوت به سعادت تنها در گرو اراده و خواست و تغییر اولیه مردم آن قوم در نظر گرفته شده و اظهار شود که طبق این آیه تا انسان از خود عزم و اراده و تلاشی در راستای اصلاح نشان ندهد خداوند نیز هیچ تغییری از وضعیت بد به وضعیت مناسبتر برای فرد و قومی ایجاد نمیکند، دو اشکال بزرگ دارد!!
اشکال اول:
با چنین تفسیری به برخی از مهمترین اسما و صفات خداوند کُفر ورزیده میشود! (ضمن آنکه با بسیاری
مانند صفت فضل خداوند. همانگونه که بیان شد، در بسیاری از دعاها چنین خداوند را صدا میزنیم:
یَا مُبْتَدِئاً بِالنِّعَمِ قَبْلَ اسْتِحْقَاقِهَا.
ای خدایی که ابتدا به ساکن و بدون آنکه بندگانت استحقاق داشته باشند آغاز میکنی نعمت بخشی به آنها را!
با این تفسیر رایج از این آیه شریفه این صفت بیاستحقاق بخشیدن خداوند از فضل و کَرَمش چه میشود؟!
قطعاً اعمال بد انسان ممکن است موجب زوال توفیقات و نعماتی شود، اما همانگونه که قرآن کریم نیز بیان میدارد، اولاً خداوند از بسیاری از گناهان انسان در میگذرد و در ثانی خداوند به واسطه رحمت و فضل و کَرَمش بسیاری از اوقات بیاستحقاق نعمت میدهد!
از این مهمتر خود همین توفیق تغییر را این بندگان از کجا میآورند؟ از حول و قوای ذاتی خودشان؟
بدیهی است که خیر و چنانچه حدیثی هم در این زمینه بیان شد، خود این تغییر نیز و حول و قوا و تغییر میل و اراده قلبی انسان بدکاره نیز به توفیق الهی است!
اشکال دوم:
با چنین تفسیری به قدرت اراده و خواست و فعل انسان به عنوان یگانه حاکم بر سرنوشت خویش اصالت داده میشود و اراده و خواست و فعل انسان، علت تامه در سرنوشت در نظر گرفته میشود و جایگاه خداوند از ربوبیت به نظارت تقلیل مییابد.
این عقیده را قدریه، مفوضه و عدهای از معتزله (البته واقعش را بخواهیم بسیاری از ما مسلمین) داریم که از نظر خدا در قرآن و اهل بیت علیهم السلام در احادیث ایشان عقیدهای به شدّت باطل و مردود است.
اتفاقاً موفضه و قدریه به قسمت نخست این آیه برای اثبات مدعای خود نیز استناد میکردند که امام رضا علیه السلام بطلان این عقیده را با استناد به ادامه همین آیه چنین بیان میدارد:
عَنْ البَزَنطی سَمِعْتُهُ یَقُولُ فِی قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی: إِنَّ اللهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذا أَرادَ اللهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ فَقَالَ إِنَّ الْقَدَرِیَّهًَْ یَحْتَجُّونَ بِأَوَّلِهَا وَ لَیْسَ کَمَا یَقُولُونَ أَلَا تَرَی أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَقُولُ: وَ إِذا أَرادَ اللهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ قَالَ نُوحٌ (علیه السلام) عَلَی نَبِیِّنَا وَ آلِهِ (وَ لا یَنْفَعُکُمْ نُصْحِی إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَنْصَحَ لَکُمْ إِنْ کانَ اللهُ یُرِیدُ أَنْ یُغْوِیَکُمْ قَالَ الْأَمْرُ إِلَی اللَّهِ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ.
بزنطی گوید: از امام رضا (علیه السلام) شنیدم که در مورد آیه: إِنَّ اللهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلاَ مَرَدَّ لَهُ فرمود: «قَدَریّه به بخش اوّل آیه استدلال میکنند؛ امّا آنچه آنان میگویند صحیح نیست، مگر نمیبینی که خداوند میفرماید: إِذَا أَرَادَ اللهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلاَ مَرَدَّ لَهُ
و نوح (علیه السلام) هم گفته است: [امّا چه سود که] هر گاه خدا بخواهد شما را [به خاطر گناهانتان] گمراه سازد، و من بخواهم شما را اندرز دهم، اندرز من سودی به حالتان نخواهد داشت!. ((وَ لا یَنْفَعُکُمْ نُصْحِی إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَنْصَحَ لَکُمْ إِنْ کانَ اللهُ یُرِیدُ أَنْ یُغْوِیَکُمْ (هود/۳۴)».
فرمود: «امور در دست خداوند متعال است و هرکه را بخواهد، هدایت میکند».
بحارالأنوار؛ ج۵، ص۵/ قرب الاسناد؛ ص۱۵۷؛ «علی بیننا و آله و علیه السلام» محذوف/ نورالثقلین/ البرهان
قدریه چه کسانی بودند و عقایدشان چه بود (که اگر دقت کنیم بسیاری از مسلمین فعلی هم چنین عقیدهای دارند!)
«به گروهی از مسلمانان گفته میشود که کردارهای انسان را نتیجه توان خود او میدانند و نه سرنوشت از پیشنوشتهشده خدایی و خداوند چیزی را نمیداند مگر بعد از وقوع آن.
[رامیار، محمود: سنبویه اسواری پیشرو قدریه. مجله مطالعات اسلامی. تابستان ۱۳۵۵. شماره ۱۹. ص۱۵۲.]
لازم به ذکر است که:
1. در مکتب اهل بیت علیهم السلام عقیده ى جبر و تفویض هر دو باطل است،
و عقیده ى صحیح همان اختیار است که از طریق «امر بین الامرین» تفسیر شده است.
2. از دیدگاه اهل بیت علیهم السلام عمومیت قدرت و خالقیت خداوند مستلزم استناد قبایح افعال انسانها به خدا نیست؛ زیرا در این جا باید میان قَدَر و مشیت و اراده تکوینى، و قَدَر و مشیت و اراده تشریعى فرق گذاشت.
3. در مکتب اهل بیت علیهم السلام هم عقیده ى قدریان و مفوضه به عقیده ى مجوس تشبیه شده است،
و هم عقیده ى معتقدان به جبر؛
مفوضه از آن جهت که انسان را فاعل مستقل کارهاى خود مى دانستند و لازمه ى آن اعتقاد به دو رب است (خدا و انسان) مانند مجوس که به دو مبدأ (یزدان و اهریمن) عقیده داشتند، تشبیه شده اند.
و جبرگرایان از آن جهت به سان مجوس شمرده شده اند که مجوسیان نکاح با مادران و دختران را جایز مىدانستند، و آن را به خدا نسبت مىدادند، و جبریان نیز افعال نارواى بشر را به خداوند نسبت مى دادند.