باسمه تعالی
بدحجابی و بیحجابی در یک جامعه مهمتر است یا فساد اقتصادی و اختلاس؟!إنشاءالله از سه منظر به این پرسش پاسخ میدهیم.بسیاری از به قول حجتالاسلام مسعود عالی، عمامه به سر ها، چنین اظهاراتی را بیان میکنند:"آیا در کنار مشکلاتی همچون بدحجابی و دختربازی و فیلمهای هالیوودی و شبکههای ماهوارهای و رابطهی محرم و نامحرم و چاپ مطلبی در نشریهای دانشجویی و قضاشدن نماز صبح و توهین به روحانیت و...، که معتقدیم هیچ یک بیاهمیت و ناچیز نیست، مشکلات بیاهمیت و ناچیزی! مثل بیعدالتی و فقر و فساد اداری و رشوه و پارتیبازی و آه مظلوم و سرکوب انتقادهای ساده و دروغ و غیبت و بازی با آبروی مردم و بیحرمتی به مؤمنان و بیاعتمادی مخاطب و سلب باورهای عمومی و...، نیز جایی برای نگرانی و حساسیت دارد یا نه؟ و اگر دارند، که طبق روایاتهای صحیح و مشهور چنین است، برای آنها باید قبل از بدحجابی و بیحجابی فریاد زد یا خیر؟و راستی اگر قرار شود دوباره فهرست آن خطرات و تهدیدها را مرور کنیم، آیا همین موضوع حجاب خطرسازترین است یا چیزهای دیگری هم هست؟ مثل قدیمها که به ما یاد داده بودید که «هیچ چیزی با ظلم باپرجا نمیماند». (حجاب بی حجاب (محمدرضا زائری - نشر آرما): ص47و48)"یا در جایی دیگری میگوید:"من کل حرفم همین است. من میگویم وقتی ما در حجاب وضعمان نسبت به عدالت بهتر است، هر وقت عدالتمان صد شد، آن وقت میتوانیم بگوییم حجابمان دویست بشود. این قصه جدی است. (حجاب بی حجاب (محمدرضا زائری - نشر آرما): ص211)"قبل از شروع ارائهی پاسخ تفصیلی که در سه ساحت تقدیم خواهد شد، اجمالاً در خصوص جملهی بالا باید عرض کنم؛ نگارندهی متن فوق اصلاً گویا درک نکرده که بدحجابی و بیحجابی و بیعفتی، خود از بزرگترین مظاهر بیعدالتی و ظلم است، بدترین مدل ظلم به امنیت و عدالت اخلاقی جامعه! منحصر کردن مفهوم عدالت در مسائلی نظیر مسائل مالی و آبرویی، خود از مظاهر مهم ظلم و بیعدالتی نسبت به مفهوم عدالت است!اگر کسی منطقش این باشد که من حجابم را رعایت نمیکنم مگر بعد از آنکه جلوی مفاسد اقتصادی گرفته شود.این منطق دقیقاً مانند این است که کسی بگوید من تعرّض به نوامیس جامعه را متوقف نمیکنم مگر بعد از آنکه جلوی مفاسد اقتصادی گرفته شود.یا کس دیگری بگوید من دزدی از خانهی مردم را متوقف نمیکنم مگر بعد از آنکه مفسدان بزرگ اقتصادی محاکمه و جامعه از وجودشان پاک شود!اما برویم سراغ پرسش اصلی!مسئله بدحجابی و بیحجابی مهمتر است یا فساد اقتصادی و اختلاس و بازی با آبروی مردم و...کسانی که میخواهند با تمسک به این پرسش به زعم خود اثبات کنند که مسئلهی فساد اقتصادی و اختلاس و بازی با آبروی مردم و... خیلی مهمتر است، معمولاً به چند آیه و روایت هم استناد میکنند، مثلاً این حدیث شریف که میفرماید:یک درهم ربا نزد خداوند سنگینتر است از هفتاد بار زنا کردن با محارم در خانه خدا[1].بعد از این حدیث شریف نتیجه میگیرند که ربا وقتی از هفتاد بار زنا با محارم در خانهی خدا نیز عظیمتر است، پس به طریق اولی از بدحجابی و بیحجابی بسیار عظیمتر است. چرا که بدیهی است که بدحجابی و بیحجاب گناهانی هستند که نسبت به زنا با محارم در خانهی خدا کوچکترند.اما بطلان اساسی این قیاس از چه ناحیه است؟!پاسخ در ساحت اول، شرح بطلان این قیاس است.برای اینکه متوجه شویم چرا از اساس این قیاس باطل است، ابتدا باید به یک سؤال مبناییتر پاسخ دهیم.سؤال مبنایی این است: شدیدترین و مخرّبترین گناه برای اصل ایمان مؤمنین از منظر خداوند کدام گناه است؟اگر پاسخ به این سؤال مشخص شود، معلوم میشود که بدحجابی و بیحجابیای که امروز در جامعهی ما شیوع پیدا کرده و خیلی هم عادی شده است و برخی هم به ارتکاب آن افتخار و مباهات میکنند مهمتر و خطرناکتر است یا فسادهای اقتصادی و مالی و اختلاس و...ببنیم عظیمترین و شدیدترین گناهان چه گناهانی هستند:مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام میفرمایند:عظیمترین گناهان نزد خدای سبحان، گناهی است که نزد صاحبش و کسی که آن را مرتکب میشود کوچک باشد[2].حضرت در سخن دیگری میفرمایند:شدیدترینِ گناهان، آن گناهی است که صاحبش و کسی که آن را مرتکب میشود آن را خفیف شِمُرَد[3].از سوی دیگر حضرت امام رضا علیه السلام میفرمایند:بیاعتنایی به محرّمات الهی و سبکشمردن آن، خود داخلشدن در کفر است [نه تنها معصیت][4].یعنی یک وقت هست انسان اقرار دارد به اینکه نباید حرام خدا را انجام دهد، اما احیاناً مغلوب نفسش میشود، در همان حال معصیت هم نادم و خَجِل هست. اما یک وقت هست انسان بالکل قبول ندارد حکم خدا را و از قصد، با ارتکاب آن حرام میخواهد نشان دهد این حُکم خدا برایش بیاهمیت است؛ بنابر فرمایش امام رضا علیه السلام، اولی میشود معصیت و با توبه تدارک میشود (ولو که در همین دنیا آثار تکوینی برایش در پیداشته باشد.) ولی دومی میشود کفر و تنها پس از اصلاح عقیده و اقرار به حقانیت حکم خدا و بعد از آن توبه تدارک میشود. (در کتاب شریف اصول کافی، روایات معتبر متعددی با همین مضمون وجود دارد! (الکافی (ثقة السلام کلینی): ج۲، ص۲۸۵ - الجزء الثانی، کتاب الإیمان و الکفر، بَابُ اَلْکَبَائِرِ))
علامه طباطبایی رضوان الله علیه، مبتنی بر سه آیهی ذیل، در باب گناهان به اصطلاح صغیره مطالب بسیار مهمی دارند که مرتبط با همین نکاتی است که برگرفته از روایات تقدیم شد؛ سه آیه عبارتند از:(إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ[5] اگر از گناهان کبیرهاى که از آنها نهى شدهاید اجتناب کنید، ما از بدیهاى شما صرفنظر مىکنیم.)(وَالَّذینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلّا اللهُ وَ لَمْ یُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا وَ هُمْ یَعْلَمُونَ[6] و کسانى که هرگاه مرتکب عمل زشتى شوند، یا به خود ستم کنند، خدا را یاد کرده؛ و براى گناهان خود، طلب آمرزش مىکنند و کیست جز خدا که گناهان را ببخشد؟ و اصرار بر گناه، نمیورزند، درحالىکه آگاهند.)(مَنْ یَکْفُرْ بِالْإِیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ[7] و هر کس منکر ایمان باشد اعمالش باطل مىشود، و در آخرت از زیانکاران است.)چنانچه عرض شد علامه در ذیل این سه آیهی شریفه مباحثی دارند که مؤید عرایضی است که تقدیم شد؛ ایشان میفرمایند:اگر کسی که گناه صغیره مرتکب شده، به کار خود بیاعتنا باشد، مرتکب بزرگترین گناهان کبیره شده است[8].بزرگترین کبیره در هر گناه این است که آن گناه را از باب بىاعتنایى به امر و نهى خداى تعالى و بىاحترامى به تکالیف او مرتکب شوند، که اصرار بر گناه یکى از مصادیق همین بىاعتنایى است، چون کسى که دستبردار از یک گناه نیست مبالاتى به امر و نهى خداى تعالى ندارد، و براى آن احترامى قائل نیست[9].تنها استغفار کسى مؤثر است که نخواهد عمل زشت خود را هم چنان مرتکب شود، براى اینکه اصرار داشتن بر گناه هیاتى در نفس ایجاد مىکند که با بودن آن هیات ذکر مقام پروردگار نه تنها مفید نیست، بلکه توهین به امر خداى تعالى نیز هست، و دلیل بر این است که چنین کسى از هتک حرمتهاى الهى و ارتکاب به محرمات او هیچ باکى ندارد، و حتى نسبت به خداى عز و جل استکبار دارد، با این حال دیگر عبودیتى باقى نمیماند. و ذکر خدا سودى نمىبخشد، و به خاطر همین علت بود که آیهی شریفه را با جمله: (وَ هُمْ یَعْلَمُونَ (آل عمران:135) ختم فرمود، و این خود قرینهاى است بر این که کلمه ظلم در صدر آیه شامل گناهان صغیره نیز مىشود، چون اصرار بر گناه موجب اهانت به امر خدا است، و نشانه آن است که چنین کسى هیچ احترامى و اهمیتى براى امر خدا قائل نیست، و مقام او را تحقیر مىکند، و در این دلالت هیچ فرقى بین گناه صغیره و کبیره نیست[10].علامه سپس در بحث روایی خود ذیل آیه 5 از سورهی مائده به این روایت استناد میفرمایند:در تفسیر عیاشى در ذیل آیهی شریفهی: (وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإِیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ...)، از ابان بن عبد الرحمن روایت آمده که گفت: من از امام صادق (علیهالسلام) شنیدم مىفرمود:کمترین عاملى که یک فرد مسلمان را از اسلام خارج مىسازد این است که بر خلاف حق، رأیى بدهد، و پاى آن رأى ایستادگى هم بکند، زیرا خداى تعالى فرمود: (وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإِیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ)، و نیز فرمود: منظور از (مَنْ یَکْفُرْ بِالْإِیمانِ)، کسى است که به آنچه خداى تعالى امر فرموده عمل نکند، و به امر و دستور خدا راضى نباشد[11].پس مشخص شد که بر طبق آیات و روایات و نظر بزرگانی نظیر علامهی طباطبایی؛ بزرگترین و شدیدترین و مخرّبترین گناهی که اصل ایمان را در معرض زوال قرار میدهد و مرتکب شوندهاش دیگر تنها معصیت نکرده، بلکه داخل در کفر شده است، آن گناهی است که شخص آن را کوچک بشمارد، خفیف بداند و به آن اعتنا نداشته باشد و یا از اساس با آن حکم و امر خداوند مشکل داشته باشد و به آن راضی نباشد و به تبع همین راضی نبودن به حکم خدا و قبول نداشتن آن، رعایتش هم نکند و خلاف آن عمل کند. چنانچه بیان شد، چنین کسی داخل در کفر شده است و گناهش عظیمترین و شدیدترین گناه است!حال بررسی کنیم، ببینیم، با این مقدمه که بیان شد، آیا واقعاً بدحجابی با توجه به این حجم از شیوع و عادی شدن که حساسیت بسیاری از مؤمنین هم حتی نسبت به آن از میان رفته و حتی با مواجه شدن با آن کمترین حد نهی از منکر که در روایات بیان شده نظیر اخم کردن و رو ترش کردن را هم انجام نمیدهند[12]، و بلکه از اساس در نظر برخی قبحی هم ندارد و بلکه برخی از مردم به ارتکاب آن افتخار هم میکنند (چه خود زنان چه همسران بیغیرتشان!) گناه عظیمتری است و اثر مخرّبتری بر اصل ایمان دارد، یا فسادهای اقتصادی که همچنان همگان سعی در مخفی کردن آن میکنند، اگر کسی نزول بگیرد یا اختلاس کند، هم خودش سعی در مخفی کردنش دارد و هم مردم نسبت به آن همچنان حساسیت زیادی دارند و با خشم عکسالعمل نشان میدهند و اعتراض میکنند؟!
اما شاید سؤال شود چرا اینقدر گناهی که قبحش زدوده شود و عادی جلوه کند اینقدر اثرش مخرّب و ویرانگر است و چگونه چنین گناهی اصل ایمان شخص را نابود میکند. (چه مرتکب شونده گناه و چه کسی که بیاعتنا شاهد آن است و حساسیت و بغض و نفرتی نسبت به آن ندارد)
مولی امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در خلال دو حدیث بسیار مهم، علت را بیان میکنند.
حضرت میفرمایند اگر کسی نهی از منکر را در مرحلهی قلب خود نیز ترک کند (که کمترین مرحله از نهی از منکر است)؛ یعنی گناه در منظرش عادی شود و نسبت به آن گناه علنی که در حقیقت توهین علنی به امر خداوند و خوار شمردن آن است، بغض و نفرت و خشمی نداشته باشد؛ دو اتفاق برایش میافتد.یکی قلبش شروع به زیر و رو شدن میکند، و دیگری بصیرتش شروع به زیر رو شدن میکند[13].در روایات بیان شده که قلب ظرفی است که بناست حق در آن ریخته شود، اگر زیر و رو شد دیگر هیچ حقی را نمیپذیرد.و نیز بیان شده که بصیرت آن چیزی است که شخص با آن درست را درست تشخیص میدهد و غلط را غلط اگر بصیرت زیر و رو شد دیگر شخص درست را غلط و غلط را درست میپندارد.بنا بر این کسی که چه خودش هنگام ارتکاب گناه و چه دیگرانی که در مقابل چشمشان گناه انجام میشود، نسبت به آن بغض و نفرت و خشمی نداشته باشند و حساسیتشان از بین بروند، عاقبتشان به جایی میرسد که دیگر نه زیر بار حقی بروند و نه دیگر توان تشخیص درست و غلط را خواهند داشت.حضرت علی علیه السلام این حدیث شریف را در توضیح سه آیهی ذیل بیان میکنند:وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَ أَبْصارَهُمْ کَما لَمْ یُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ نَذَرُهُمْ فی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ * وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَیْهِمُ الْمَلائِکَةَ وَ کَلَّمَهُمُ الْمَوْتى وَ حَشَرْنا عَلَیْهِمْ کُلَّ شَیْءٍ قُبُلاً ما کانُوا لِیُؤْمِنُوا...[14]و ما دلها و چشمهاى آنها را [به سبب اعمالشان] واژگونه مىسازیم؛ [آرى آنها ایمان نمىآورند] همانگونه که در آغاز، به آن ایمان نیاوردند؛ و آنان را درحال طغیان و سرکشى، به خود وا مىگذاریم تا سرگردان شوند.و [اگر چنین شد و قلب و بصیرتشان زیر و رو شد، حتّى] اگر فرشتگان را بر آنها نازل مىکردیم، و مردگان با آنان سخن مىگفتند، و همه چیز را در برابر آنها محشور مىنمودیم، هرگز ایمان نمىآوردند...این آیات نشان میدهند که اگر کسی قلب و بصیرتش در اثر عادی شدن گناه و معصیتی در نظرش زیر و رو شد، حتی اگر فرشتگان بر او نازل شوند، مردگان زنده شوند و با او صحبت کنند و همه چیز برایش محشور شود باز ایمان نخواهد آورد!از طرف دیگر خدای متعال میفرماید من در سینهی انسان دو قلب قرار ندادم[15] که با یک قلب چیزی را دوست داشته باشد و با قلب دیگر متضاد آن را دوست داشته باشد[16].بر این اساس حضرت علی علیه السلام میفرمایند اگر کسی برسد به مرحلهی افتخار به گناه؛ یعنی بعد از سبکشمردن گناه، گناه برایش عادی شود و در نهایت به گناهش افتخار کند و ارتکاب آن را دوست بدارد، خداوند دستور میدهد که ملائکه حب اهل بیت علیهمالسلام را از قلبش بکنند، چرا که این دو محبت متضاد (محبت به گناه و محبت به اهل بیت علیهمالسلام) در یک دل نمیگنجد (چناچه امام رضا علیه السلام نیز در حدیث دیگری به این حقیقت مهم و عمیق اشاره میفرمایند)؛ بعد حضرت علی علیه السلام میفرمایند بعد از این که ملائکه حب ما اهل بیت را از دل او کندند، او ضمن افتخار به گناهانش بغض ما اهل بیت را نیز به دل میگیرد[17]!یعنی اگر گناهی برای نفس خوشمزه بود، نظیر جلوهنمایی زنان و چشمچرانی مردان؛ و بعد شیوع پیدا کرد و قبحش نیز زدوده شد و کمکم در ساحت عمومی جامعه نه تنها نسبت به آن حساسیت و خشم و بغض و نفرتی نداشتند بلکه برخی حتی به آن افتخار هم میکرند. اینجا اصل ایمان جامعه و حقپذیری آنها و قوای تشخیص درست و غلطشان نیز رو به زوال است و به همین جهت است که هر گناهی که خفیف شمرده شود، مهمترین گناهی است که با بیشترین شدّت باید با آن مقابله کرد، چرا که اگر مقابله نشود چناچه بیان شد، اصل ایمان مردم و قوای حقپذیری قلوبشان و قدرت تشخیص درست و غلطشان رو به نابودی و زوال میرود.رهبر معظّم انقلاب مدّظلّهالعالی نیز در فرمایشات اخیرشان به این مطلب بسیار مهم تأکید ویژه داشتند و فرموند:اگر لاسمحالله(خدایی ناکرده) استحالهی فرهنگی پیش بیاید، درست کردنش، جبران کردنش دیگر کار یک ذرّه و دو ذرّه نیست. امام در یک مواردی مکرّر میفرمودند که اگر چنین اتّفاقی بیفتد، اسلام یک سیلیای خواهد خورد که تا سالهای متمادی اثرش بر روی او باقی خواهد ماند؛ قضیّه این است. اگر چنانچه ما غفلت بکنیم این پیش میآید. اگر غفلت بکنیم، از گناهان بزرگ قبحزدایی میشود، از کبائر قبحزدایی میشود، عادی میشود. میبینید که در غرب شده؛ در غرب همینطور قدم به قدم دارند پیش میروند. آدم دوست ندارد تعبیرات رایج اینها را تکرار بکند، یعنی واقعاً شأن حرف زدن انسان و زبان انسان بالاتر از این است که اینها را تکرار کند؛ امّا هست دیگر. اگر تبلیغ را دستِکم بگیریم، اینها دامن جامعهی ما را خواهد گرفت[18].[1] دِرْهَمٌ رِبًا أَعْظَمُ عِنْدَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ سَبْعِینَ زَنْیَةً کُلُّهَا بِذَاتِ مَحْرَمٍ فِی بَیْتِ اَللَّهِ اَلْحَرَامِ (من لا یحضره الفقیه (شیخ صدوق): ج۴، ص۳۵۲)[2] أَعْظَمُ اَلذُّنُوبِ عِنْدَ اَللَّهِ سُبْحَانَهُ ذَنْبٌ صَغُرَ عِنْدَ صَاحِبِهِ. (غرر الحکم (تمیمی آمدی): ج۱، ص۲۰۱)[3] أَشَدُّ اَلذُّنُوبِ مَا اِسْتَخَفَّ بِهِ صَاحِبُهُ. (نهج البلاغة (سید رضی): حکمت454، صفحه۵۵۹)[4] خْفَافٌ بِالتَّحْرِیمِ لِلْحَرَامِ وَ الِاسْتِخْفَافُ بِذَلِکَ دُخُولٌ فِی الْکُفْرِ. (علل الشرایع (شیخ صدوق): ج۲، ص۴۸۴)[5] (نساء:31)[6] (آل عمران:۱۳۵)[7] (مائده:5)[8] ترجمه تفسیر المیزان (علامه طباطبایی): ج4، ص514[9] همان: ج4، ص518[10] همان: ج4، ص29[11] همان: ج5، ص350 به نقل از (تفسیر العیاشی: ج۱، ص۲۹۷): عَنْ أَبَانِبْنِعَبْدِ الرَّحْمَنِ قال: سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) یَقُولُ أَدْنَی مَا یَخْرُجُ بِهِ الرَّجُلُ مِنَ الْإِسْلَامِ أَنْ یَرَی الرَّأْیَ بِخِلَافِ الْحَقِّ فَیُقِیمَ عَلَیْهِ قَالَ: وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإِیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ قَالَ الَّذِی یَکْفُرُ بِالْإِیمَانِ الَّذِی لَا یَعْمَلُ بِمَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ وَ لَا یَرْضَی بِهِ.[12] مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام: أمَرَنا رَسوُلُ اللّه صلی الله علیه و آله أن نُلقِىَ أهلَ المَعاصِیَ بِوُجُوهٍ مُکَفَّرَةٍ. (الکافى (ثقة الاسلام کلینی): ج۵، ص۹۵) رسول خدا صلی الله علیه و آله به ما فرمان داد که با اهل گناه با چهرهاى درهم کشیده روبه رو شویم.[13] مولی امیرالمؤمنین علی علیهالسلام: فَمَنْ لَمْ یَعْرِفْ قَلْبُهُ مَعْرُوفاً وَ لَمْ یُنْکِرْ مُنْکَراً نُکِسَ قَلْبُهُ فَجُعِلَ أَسْفَلُهُ أَعْلَاهُ فَلَا یَقْبَلُ خَیْراً أَبَداً. امام علی (علیه السلام)- هرکه قلبش کار نیکی را معروف نشناسد و منکری را زشت نشمارد، قلبش وارونه میشود بهطوری که پایین آن در بالا قرار میگیرد. و هیچ خیری را نمیپذیرد. (تفسیر عیاشی: ج۱، ص۳۷۴)حضرت امام محمد باقر علیه السلام: فِی قَوْلِهِ وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَ أَبْصارَهُمْ یَقُولُ وَ نُنَکِّسُ قُلُوبَهُمْ فَیَکُونُ أَسْفَلُ قُلُوبِهِمْ أَعْلَاهَا وَ نُعْمِی أَبْصَارَهُمْ فَلَا یُبْصِرُونَ الْهُدَی. (تفسیر قمی: ج۱، ص۲۱۳) «وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَ أَبْصَارَهُمْ؛ و دلها و بصیرتهایشان را زیر و رو میکنیم» یعنی دلهای آنان را وارونه میکنیم، بهطوری که قسمت پایین دلهایشان بالا باشد و بیناییشان را کور میکنیم بهطوری که نتوانند هدایت را ببینند.[14] (انعام:110و111)[15]« ما جَعَلَ اللهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فی جَوْفِهِ (احزاب:4) خداوند براى هیچکس دو دل در درونش نیافریده.»[16] حضرت امام محمد باقر علیه السلام: فِی قَوْلِهِ ما جَعَلَ اللهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ فَیُحِبَّ بِهَذَا وَ یُبْغِضَ بِهَذَا فَأَمَّا مَحَبَّتُنَا (مُحِبُّنَا) فَیُخْلِصُ الْحُبَّ لَنَا کَمَا یَخْلُصُ الذَّهَبُ بِالنَّارِ لَا کَدَرَ فِیهِ مَنْ أَرَادَ أَنْ یَعْلَمَ حُبَّنَا فَلْیَمْتَحِنْ قَلْبَهُ فَإِنْ شَارَکَهُ فِی حُبِّنَا حُبَّ عَدُوِّنَا فَلَیْسَ مِنَّا وَ لَسْنَا مِنْهُ وَ اللَّهُ عَدُوُّهُمْ وَ جَبْرَئِیلُ وَ مِیکَائِیلُ وَ اللَّهُ عَدُوٌّ لِلْکَافِرِینَ.پیرامون تفسیر آیه: ما جَعَلَ اللهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ فرموده است: «خداوند عزّوجلّ در درون هیچکس، دو قلب را قرار نداده که با یکی، کسی را دوست بدارد و با دیگری با او دشمنی ورزد. (تفسیر قمی): ج۲، ص۱۷۱ - الغارات (ابراهیم ثقفی کوفی): ج۲، ص۵۸۹)[17] مولی امیرالمؤمنین علیه السلام: مَا مِنْ عَبْدٍ إِلَّا وَ عَلَیْهِ أَرْبَعُونَ جُنَّةً حَتَّى یَعْمَلَ أَرْبَعِینَ کَبِیرَةً فَإِذَا عَمِلَ أَرْبَعِینَ کَبِیرَةً انْکَشَفَتْ عَنْهُ الْجُنَنُ فَیُوحِی اللَّهُ إِلَیْهِمْ أَنِ اسْتُرُوا عَبْدِی بِأَجْنِحَتِکُمْ فَتَسْتُرُهُ الْمَلَائِکَةُ بِأَجْنِحَتِهَا قَالَ فَمَا یَدَعُ شَیْئاً مِنَ الْقَبِیحِ إِلَّا قَارَفَهُ حَتَّى یَمْتَدِحَ إِلَى النَّاسِ بِفِعْلِهِ الْقَبِیحِ فَیَقُولُ الْمَلَائِکَةُ یَا رَبِّ هَذَا عَبْدُکَ مَا یَدَعُ شَیْئاً إِلَّا رَکِبَهُ وَ إِنَّا لَنَسْتَحْیِی مِمَّا یَصْنَعُ فَیُوحِی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِمْ أَنِ ارْفَعُوا أَجْنِحَتَکُمْ عَنْهُ فَإِذَا فُعِلَ ذَلِکَ أَخَذَ فِی بُغْضِنَا أَهْلَ الْبَیْت... (الکافی (ثقة السلام کلینی): ج۲، ص۲۷۹)هیچ بنده نیست جز آن که چهل پوشش بر او کشیده است؛ تا آنکه چهل گناه کبیره کند؛ و هر گاه چهل گناه کبیره کند، همه پردهها از او کنار روند و خدا به آنان (فرشته ها) وحى کند: با بالهای خود، بندۀ مرا بپوشانید (و آبروى او را حفظ کنید) و فرشته ها با بالهای خود از او پرده پوشى کنند، اما آن بنده هیچ کار زشتی را باقی نمیگذارد که مرتکب نشده باشد تا جایی که به گناهان خود افتخار میکند، پس (در این هنگام که او به گناه کردنش افتخار کرد) فرشتهها گویند: پروردگارا! این بنده گناهی را باقی نگذاشته که مرتکب نشده باشد و ما از آنچه انجام میدهد شرمساریم، پس خدای عز و جل به آنها وحى میکند که بالهایتان را از روى او بردارید وقتی چنین شود او بعض ما اهل بیت را به دل میگیرد...[18] بیانات در دیدار مبلغین و طلاب حوزههای علمیه سراسر کشور – مورخ 21 تیر 1402