اى کمیل، به هنگام صرف غذا نام خدائى را بر زبان جارى کن که با نام او هیچ دردى زیان نرساند، و در آن درمان از هر آسیب و گزندى نهفته است.
اى کمیل، خوراک خود را با همسُفره صرف کن و در آن بخل مورز زیرا تو هرگز هیچ چیزى را روزى مردم نکنى در حالى که خداوند به این کار تو پاداش فراوان دهد. رفتارت را بر او نیکو و خوش دار...
اى کمیل، صرف غذایت را بقدرى طول ده تا همخوراکت سیر گردد و جز تو نیز از آن بهره بَرَد.
اى کمیل، وقتى غذایت را به پایان بردى خداوند را بر آنچه روزیت ساخت- با صداى بلند- شکر گوى تا دیگران نیز شکرش گویند و به این کار پاداش تو افزون گردد.
اى کمیل، شکم خود را از غذا انباشته و سنگین مساز، و در آن براى آب جایى گذار و براى هوا محلّى.
و در حالى که میل به خوردن در تو باقى است از آن دست بکش. که اگر چنین کنى از آن لذّت مىبرى، زیرا سلامتى بدن بسته به کم خوراکى و... است.
تحف العقول-ترجمه جعفرى، ص: 156
*** نیم ساعت قبل از غذا، یک لیوان آب را در سه جرعه بنوشید.
**** وقتی کاملاً گرسنه شدید غذا میل کرده و قبل از سیری کامل دست از غذا بکشید.
*** قبل از غذا حتماً دستها را با صابون بشویید.
** ابتدا به زیباییهای سفره نگاه کنید و رازقیتِ خداوند را یادکنید.
*** در اوّل غذا بسم الله بگویید ولی اگر سر یک سفره چند جور غذا باشد، در وقت خوردنِ هر کدامِ آنها گفتن بسم الله مستحب است.
* با دست راست غذا بخورید.
**** قبل از غذا و بعد از غذا دو بار انگشت خود را به نمک بزنید و به دندانهای خود بکشید. این کار باعث خنثی شدن محیط اسیدی دهان و سالم ماندن دندانها و رفع بسیاری از بیماریهای معده میشود. در روایاتِ اسلامی آمده است که این کار 70 نوع بیماری را دفع میکند که کوچکترین آنها جذام، پیسی و جنون است.
*** دو وعده غذا در ابتدای روز و ابتدای شب میل کنید و اگر عادت به خوردن ناهار دارید آن را سبک میل کنید.
**** غذا را خوب بجوید، این عمل باعث تحریک بیشتر مرکز سیری در هیپوتالاموس مغز و احساس سیری میشود. همچنین باعث ترشح کامل غدد بزاقی و هضم غذا و ضد عفونی فضای دهان میشود.
* محیطی آرام و با نشاط در حین غذا خوردن ایجاد کنید. (موقعی که غذا میل میکنید تلویزیون را خاموش کنید.)
** بعضی از غذاها را با سه انگشتِ دست راست (انگشت شست، اشاره و وسط) میل نمایید، این کار باعث میشود با برداشتن لقمههای کوچک در حدود نصف غذای معمول احساس سیری کنید. (بعلاوه بدون هیچ تعارف و روشنفکر بازی اینکار سنت پیغمبر و ائمه میباشد.!!!)
** از غذاهای گیاهی که با بدن ما سازگارترند بیشتر مصرف کنید. (امروزه زندگی مدرن باعث شده تا تنوع و حجم سبزیجات در وعدههای غذایی، معمولاً کمتر از میزان مورد نیاز ما باشد.)
*** با آرامش و به آهستگی غذا بخورید. اهمیت این موضوع به قدری است که طبق فرمایش امام رضا علیه السلام مدت زمانی که سر سفرهی غذا میمانید جزو عمر محسوب نمیشود. (این حدیث بر شدت ضرر سریع خوردن تأکید میکند و صد البته طبق قاعدهی کلّیِ خیرالأمور اوسطها نباید بیش از زمان متعارف هم وقت صرف خوردن غذا کرد)
** میزبان پیش از همه شروع به غذا خوردن کرده و بعد از همه از خوردن دست بکشد. (این عمل هم جزو سنتِ معصومین است و ادب میزبان است که با این کار میهمان را از معذوریت در میآورد و باعث احساس راحتی میهمان میشود.)
** اگر چند نفر سر سفره نشستهاند هر کس از غذای جلوی خودش بخورد و هنگام غذا خوردن از نگاه کردن به غذا خوردن دیگران بپرهیزد. (اینها هم از سنت معصومین است.)
**** به هنگام غذا خوردن حجم معده را سه قسمت در نظر گیرید و یک قسمت را برای غذا یک قسمت را برای آب و یک قسمت را برای هوا بگذارید تا عمل گوارش در معده به خوبی انجام شود.
** آنچه از سفره بیرون میریزد جمع کنید و بخورید، ولی اگر در بیابان، دشت و ... غذا میخورید، مستحب است آنچه میریزد برای پرندگان و حیوانات بگذارید. (این ها هم از سنت معصومین است)
امّا حقیقت این عمل چیست که باید آنچه بیرون می ریزد را هم خورد امیدوارم با خواندن حدیث زیر تا حدی موضوع مشخص شود:
(الکافى) با استناد به امام صادق (علیه السلام) مىنویسد: پیامبرى به نام دانیال بود که روزى با دادن قرص نانى به صاحب یک کشتى از او خواست تا او را سوار کشتى کند، امّا صاحب کشتى گرده نان را پرتاب کرد و گفت: نان به چه کار من مىآید؟ نان آنقدر فراوان است که زیر پا لگدمال مىشود، وقتى دانیال این امر را مشاهده کرد، دست به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا، نان را گرامى بدار، دیدى که این بنده با نان چه کرد؟ در اثر این دعا خداوند به آسمان فرمان داد که باران نبارد و به زمین وحى نمود که مانند سفال خشکیده شود، در نتیجه قحطى فرا رسید تا آنجا که مردم به جان یک دیگر افتادند تا همدیگر را بخورند! چنانچه دو زن که هر دو فرزند کوچک داشتند با هم قرار گذاشتند روز اوّلى بچه اوّل و روز دوّم بچه دیگرى را بخورند، چون کودک اوّل را خوردند و نوبت به دوّمى رسید، مادرش امتناع کرد، پس براى مرافعه نزد دانیال رفتند و مطلب را به او ابلاغ کردند، دانیال با شنیدن این ماجرا گفت: یعنى امر گرسنگى شما به اینجا رسیده که کودکان خود را مىخورید؟ آن وقت دست به آسمان بلند کرد و گفت: خداوندا فضل و رحمت خود را به ما باز گردان و بیگناهان و کودکان را به گناه صاحب آن کشتى و بىحرمتى او به نعمت خود، عذاب مکن.
پس خداوند تعالى به آسمان فرمان داد تا بر زمین ببارد و به زمین فرمان داد: اى زمین براى روزى خلقم خیر خود را برویان، چون من به کودکان صغیرشان رحمت نمودم. قصص الأنبیاء(قصص قرآن)، ص: 605
*** بعد از غذا، خداوندِ عالم را با صدای بلند حمد کنید و انگشتان را بلیسید وسپس دست خود را بشویید و با دستمال خشک کنید. (اینها هم جزو سنت معصومین است.)
**** بعد از غذا خلال کنید.(خلال کردن از سنتهای بسیار معروف رسول خدا در آداب مربوط به غذا خوردن میباشد.)
*** نان را در زیر ظرف غذا نگذارید و آن را با قیچی یا چاقو نبرید.
*** گوشتی که به استخوان چسبیده به گونه ای پاک نکنید که چیزی به آن نماند. (سهمی است که سایر موجودات از روزی شما دارند.)
**** در حال جنابت نخورید و نیاشامید که موجب پیسی و فقر می شود.
** با دست چپ غذا نخورید
**** پیش از آشامیدن آب ((بسم الله)) و بعد از آن ((الحمدلله)) بگویید.
*** آب را به سه نفس بنوشید.
*** در روز ایستاده و در شب نشسته آب بنوشید.
** از ظروف شکسته چیزی نخورید.
**** بعد از آشامیدن آب حضرت ابی عبدالله علیه السلام و اهل بیت ایشان را یاد کنید و قاتلان آن حضرت را لعنت نمایید.
** به هنگام رسیدن میوه ی نوبر خدا را سپاس گویید.
** در ظروف طلایی و نقره ای نخورید و نیاشامید.
و....
برای تفصیل آداب غذا خوردن در اسلام میتوانید به کتابهای سنن النبی، طب النبی و طب الرضا و احادیث پزشکی تألیف آقای ریشهری مراجعه فرمایید. همچنین در کتاب امالی شیخ صدوق، بحارالانوار علامه مجلسی و
***********************************************
نظر ابتدا نظر برخی از بزرگان را درباره ی شخصیت و آثار ایشان نقل میکنم :
علامه طباطبایی با عناوینی چون حجت الحق و پیشوای طایفه از ایشان یاد می کنند و بلندای شخصیت ایشان را با هیچ مقیاسی قابل اندازه گیری نمی دانند
امام خمینی رحمت الله علیه هم در باره ایشان و آسارشان می فرمایند : و از کتب علمای معاصر، کتب عالم جلیل القدر حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی را مطالعه کن ...
اما نظر این حقیر درباره ی کتاب اسرار الصلاه
من خودم زندگی خود را به قبل و بعد از مطالعهی کتاب اسرار تقسیم میکنم. نمیدونم چرا ولی مقارن با مطالعهی کتاب در خود احساس تحول و شوقِ بندگی خدا را مییافتم. این کتاب مطالب جامع و بسیار کلیدی در بارهی هر موضوعی که به نماز مربوط میشود را در بر دارد از اسرار و آداب وضو و طهارت تا چگونگی توبهی حقیقی و فضایل دوستی و دشمنی برای خدا و اسرار اعمال و اذکار نماز و ... بعد از خواندن کتاب، دیدگاهم نسبت به بسیاری از واجبات و مستحبات و حرامهای خدا تغییر کرد و به دستگاه معرفت شناختیِ من و نوع نگاهم به هستی و خالق و مخلوقاتش دگرگون شد و به من نشان داد که یک موحد چرا و چگونه باید بیاندیشد و عمل کند؛ خلاصه در زندگی من تأثیر شگفتی نهاد.
آوردن چند پاراگراف از فرازهای ارزشمند و پر محتوای کتاب :
یکی از فرازهای بسیار اثر گذار کتاب اسرار الصلاة تألیف میرزا جواد آقا ملکی تبریزی:
... تا اینکه در فلان شب یکی از بندگان محتاجم را به در خانهی تو فرستادم و او از آنهمه نعمتها که به تو ارزانی داشته بودم اندکی را طلب نمود، و قبل از آن به تو خبر داده بودم که اگر به چنین کسی چیزی بدهی در حقیقت به من وام دادهای و من هستم که از تو میگیرم و در وقتی که از هر حال نیازمندتر باشی بتو باز خواهم گردانید، و اگر او را برانی و دست رد به سینهاش زنی، در حقیقت خواستهی مرا رد نمودهای، و تو با علم به همهی این امور او را از خودت راندی، و نعمت مرا کفران نمودی و با دست خالی از نزد تو بازگشت و شب را گرسنه به روز آورد، ای بندهی من برای چه تقاضای مرا رد نمودی و به من قرض ندادی؟!! آیا ترسیدی که من بی چیز شوم ویا از آن بیم داشتی که خیانت کنم و به وعدهام وفا ننمایم؟ بندهی من چگونه با بندگان من داد و ستد داشتی ولی از معاملهی با من سر باز زدی، چگونه بود که من نزد تو از همهی مخلوقات و بندگانم بیمقدارتر بودم و....
یکی دیگر از فرازهای بسیار زیبا و اثر گذار کتاب اسرار الصلاة :
و سزاوار است که بر آنچه از عمرش گذشته بیاندیشد و ببیند آن مقدار از عمر را که از کف داده با همهی لذات و خوشیهایش و درد و رنج هایش سپری شده، نه از آن لذتهای بالفعل چیزی مانده و نه از آن درد و رنجها اثری، بلکه آنچه باقیمانده تبعات اعمال ناپسند و اجر پاداش کارهای نیک اوست، از آن گذشته آنچه از عمر باقی مانده نمیتوان به آن اعتماد نمود چه بسا صبحی که آدمی آن را به شب نرساند، و چه بسا شبی که هنوز به پایان نرسیده عمر آدمی در آن بهآخر میرسد. پس ...
یکی دیگر از فرازهای بسیار زیبا و اثر گذار کتاب اسرار الصلاة :
اما تکبیر نماز، در آن مطالبی است:
مطلب اول در کیفیت این عمل، که میبایست با اول تکبیر دستها بلند شود و با تمام شدن تکبیر بالا بردن دستها هم تمام شود و باید در هنگام بالا بردن کف دستها رو به قبله باشد و بهتر این است که سر انگشتان هنگام بلند کردن تا محاذی گوش برسد.
اما بیان آنچه مقصود از این عمل است و آن عبارت است از تبری و بیزاری جستن از هر شرک و شریکی و از هر چه که مشرکان قائل به آن هستند و ثمرهی آن، برائت جستن در پیشگاه خداوند متعال از همهی گناهان و معاصی خود و از عذاب جهنم و آتش آن است...
مطلب دیگر اینکه: آنگاه که تکبیر گفتی آنچه که بین خاک و افلاک قرار دارد همه را کوچک شمار کبریاء و بزرگی او را سرامد همهی اینها بدان، چرا که ذات اقدس حق هرگاه به قلب بنده نظر کند که در حالی که تکبیر بر زبان دارد قلبش از حقیقت آن تکبیر روی گردان است میفرماید: ای دروغگو آیا مرا فریب میدهی؟ به عزت و جلالم یاد خودم تو را از حلاوت یاد خودم محروم میگردانم و از قرب و نزدیکی با خویش تو را محروم میسازم، و سرور و شادمانی مناجاتم را به تو نچشانم.
پس قلبت را در هنگام نماز در بوتهی آزمایش در آور اگر که حلاوت یاد خدا را در آن یافتی و ... بدان که ذات اقدس حق تو را در تکبیرت تصدیق نموده است، و الّا اگر چنین نبود و سلب لذتی که برای مناجات با خدا هست و ... را در خود دیدی، این امر دلیل تکذیب تکبیر تو از ناحیهی ذات اقدس حق و طرد و دور ساختن تو از باب اوست.
... بهتر آن است که انسان قصد و نیتش از تکبیر، این باشد که ذات اقدس حق بزرگتر از این است که به وصف آید.
سلام بر همه ی رفقا
به نظر حقیر خطر جبهه ی ضد فرهنگیِ داخل به مراتب از خطر جبهه ی ضد فرهنگی خارج بیشتر است.
با توجه به عنایات ویژه ی حضرات، در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، امروز به هر فیلمنامه ای که دستمایه ضد فرهنگی و ضد اسلامی دارد به راحتی مجوز داده می شود
بدترین خروجی ممکن که از آثار فرهنگی می تواند به وجود بیاید این است که این آثار به مرور و اندک اندک، آن مفاهیمی را که باید در یک جامعه ی انسانی ، اسلامی و الهی یک ارزش ، هنجار ، واجب و معروف تلقی شود را مفاهیمی ضد ارزشی ، ارتجاعی و منکر نشان دهد و بالعکس آن مفاهیمی را که باید ضد ارزش، ناهنجار و حرام و منکر تلقی شود را مفاهیمی دارای ارزش و نمادِ بلوغِ شعورِ اجتماعی و هنجار و معروف در جامعه نشان دهد. و این همان کاری است که در سینمای ایران آگاهانه (البته از نظر حقیر) یا نا آگاهنه به صورتی سیستماتیک در حال انجام است
به عنوان مثال در فیلم پوپک و مشت ماشالا ما شاهد به سخره گرفته شدن یکی از مهمترین ارزش های انسانی ، اسلامی و الهی هستیم. محوریت محتوای این فیلم ، مسخره کردن غیرت و تعصب مردانه است صفت ارزشمندی که در اسلام به آن توجه ویژه شده
خداوند کریم، خود غیور است و رسول اکرم سراحتاً غیرت را از نشانه های ایمان معرفی می کنند و خود را غیرتمند ترینِ انسانها معرفی می کند و با این همه صراحتاً و پیاپی به شکل های مختلف این صفت در این فیلم به سخره گرفته می شود و یک ناهنجار رفتاری و اجتماعی نشان داده می شود ، و در مقابل رابطه آنچنانی (به قول فیلم boyfriend-girl friend)با نا محرم را از بدیهیات حیات اجتماعی و یک هنجار مسلم نشان می دهد
و یا در فیلم دموکراسی در روز روشن ...
نقدی راکه یکی از دوستان درباره ی این فیلم نوشته اند را نقل میکنم:
امروز از قضا و یا شاید از روی اجبار فیلم "دموکراسی تو روز روشن"را دیدم! از قبلترش هم می دانستم این فیلم چیز دلچسبی نخواهد بود، آن هم با مجمدرضا گلزار! آن هم در نقش عزراییل! به هرحال، فیلم را دیدم! نمیدانم چه باید بگویم. اصلاً نمیدانم...فقط دوست دارم بگویم:
- چشمتان روشن آقایان ظاهراً اسلامگرای اداره سانسور وزارت ارشاد که هر روز تیغ سانسورتان صدها و هزاران صفحه از کتابها را از صفحه روزگار محو میکند و این طرف در سینما غوغای رفع توقیفیها بیداد میکند! یعنی واقعاً فیلم سخیفی مثل "دکوکراسی..." از چند خط یک نویسنده بیاثرتر است؟!
- چشمتان روشن آقایان سردار سپاه که به هر بهانهای اعلامیه میدهید! چشمتان روشن که در این فیلم دختر سردار را با سروگردن برهنه روبروی دوربین زنی مینشانند که فقط فیلم منصفانه میسازد و دختر سردار با آن قیافهای که بیشتر به زنان ... میماند تا دختر سردار جواب میدهد: «نمی دونم سردار بود یا بابا...»آری! خیلی سخت است تفاوتش!... ای سرداران جان بر کف سپاه! آفرین بر غیرت شما!...
- دوباره هم چشمتان روشن آقایان سپاه که چشم به دریای آمریکا دارید برای حل مشکلاتش و در زیر گوشتان فیلمی میسازند که در آن به عمد در میان هزاران حادثه باید "عزراییل گلزاری!!" با مورانو و عینک دودیاش برود و جنازه شما را از توی کوههای خرم آباد جمع کند که روی زمین نماند!! چشمتان روشن که در این فیلم تمام سرداران و بسیجیهایی که برای شما جنگیدند را به لجن کشیدند و شما نشستهاید و هنوز به سران فتنه گیر میدهید!
- چشمتان روشن آقای وزیر ارشاد! زیر نظر شما فیلمی ساخته میشود که در آن کل آخرت و فرشتگانش را به لجن میکشند! فیلمی که در آن فرشتههای خدا دارند با lcd های msi به رتق و فتق امور رزمندگان میپردازند!! واقعا چشمتان روشن که حضرت عزراییل را دارو دستهای سیاه پوش همانند گروه نجات دهندگان "صهیون" فیلم "ماتریکس" ساختهاند و شما نشستهاید میگردید ببینید آیا هنوز هم حاتمیکیای خودی در فیلم به رنگ ارغوانش تصمیم داشته وزارت اطلاعات را به گند بکشد یا نه!!؟ آیا به رنگ ارغوان در حد این فیلم سخیف بود؟! نمایشش که دادید چه شد؟!
- چشمتان روشن آقایان مدعی حجاب برتر"چادر" که صبح تا شب گلو چاک میکنید چرا در ایران فرهنگ سازی میشود یا نمیشود!! فیلمی در سطح ملی در این کشور ساخته میشود که در آن یک فرشته به یک سردار مشکل دار جنگ(به زعم کارگردان) که در این دنیا همه تحویلش میگیرند و آن دنیا هیچکس برایش تره هم خرد نمیکند و حتی شهیدش هم نمیداند، میگوید که به چه حقی تا قبل نه سالگی دخترت را مجبور کردی چادر بپوشد که از خدا زده شود!! و این دختر هم یک بار به واسطه چادر پایش میگیرد و لبش زخمی میَشود!! واقعا هنوز هم سر در کلاف دارید تا ببینید نیروی انتظامی چرا با بدحجابها برخورد میکند یا نه؟!
- چشمتان روشن رزمندگان، پاسداران، داوطلبان جنگ و سرداران سپاه و ارتش! در این کشور فیلمی ساخته می شود که در آن تمام رشادت خضور رزمندگان در جبهه به اندازه ارشاد یک نفر به تحصیل نمیارزد! یعنی اگر شما سر چهارراه یک دستفروش را به علم فرابخوانید آن دنیا تا آخرش از آن بهرهمند میشوید و اگر جانتان را کف دستتان بگذارید و بروید زیر آتش دشمن به مفت نمیارزد!! آفرین بر شما!
- چشمتان روشن آقایان مدعی هنر انقلابی! در این کشور فیلمی ساخته میشود که در ان شهید آوینی را مسخره میکنند و جک سخیفی که در باره ایشان ساخته شده را متن یک فیلم میکنند و به ریشتان می خندند!!..."اینها بچههای گروه شهید آوینیاند! آمدهاند فیلم بگیرند!"..."اِ! شوخی میکنی؟! سید شهید شد؟!"...بله! این متن فیلم دقیقاً از روی همان جک است، باور کنید!
-چشمتان روشن اقایان روحانیون که در این فیلم کامل به شما و لحن صحبتکردنتان اهانت میشود و هرگاه میخواهند از ریاکاری و توجیه حرف بزنند لحن شما را میگیرند و خنده بر لبان مخاطب مینشانند! آفرین! هنوز هم روی منبرها بنشینید و ذکر مصیبتهایی را بگویید که هر روزه همانها را تکرار میکنید! واقعا ظرفیت حوزه ما همینقدر است؟!...
- و چشم ما روشن با این پرورش نسل مثلاً انقلابی مان در هنر! دشمنان انقلاب و انقلابیگری با بودجه همین کشور در همین کشور دارند فیلم می سازند و اکران عمومی می کنند و 100میلیون می دهند گلزار برای 5 دقیقه در آن بازی کند تا مخاطبانش را برای شنیدن و دیدن صحنههای سخیفشان جذب کنند و ما نشستهایم برای همدیگر از فتنه نرم سخن میگوییم و تز میدهیم! واقعا قرار نیست این وسط کسی طلایه دار سینمای متعهد شود؟!
- محمدعلی زم هنوز دارد در این کشور از همه انتقام میگیرد! مخصوصاً از پاسدارانی که دستش را خیلیجاها رو کرده اند! با این همه هیچکس نیست جلوی این آدم را بگیرد...نمیدانم! شاید هم واقعاً لزومی نباشد!
- تا به حال کمتر پیش آمده بود از دیدن فیلمی چنین عصبانی شوم! امروز دلم برای خیلیها سوخت! مخصوصاً آنها که رفتند تا ما بنشینیم زیر کولر و "دموکراسی تو روز روشن" ببینیم! واقعاً این حقشان نبود...این هم از هفته دفاع مقدسمان...یاعلی
پس نوشت
واقعا چشم همه دیگر روشن! حمیدفرخ نژاد بازیگر این فیلم به خاطر بازی در این فیلم جایزه بهترین بازیگر مرد را به خود اختصاص داد! یعنی اینکه نه تنها همه مدعیان هنر انقلابی متوجه کلاهی که سرشان رفته نبوده اند که این شاهکار به جشنواره یازدهم فیلم دفاع مقدس راه یافته و برنده جایزه هم شده است!!
به قول آیت ا... حائری شیرازی دشمن در هجمه ی فرهنگیِ خود قصد دارد تا واجب خدا را از معروفیت خارج کنند و حرام خدا را از منکر بودن
ایشان می گویند اساساً چرا ما در اسلام امر به معروف و نهی از منکر داریم به جای امر به واجب و نهی از حرام؟!!
این به این خاطر است که اگر واجبی معروفیتش را از دست داد دیگر نمی شود در اجتماع به آن امر کرد چون مهمترین شرط امر نهی احتمال اثر دادن در طرف مقابل است حال اگر در نزد افراد واجب معرف نباشد و حرام هم منکر نباشد دیگر امر و نهی اثرِ حقیقی ندارد
به همین علت پروژه منکر نشان دادن واجب و معروف نشان دادن حرام از سوی دشمن و پیروانِ آگاه و ناآگاه داخلی اش در حال پیگیری است
یک نکته مهم را فراموش نکنیم که یهود در طول تاریخ تمام تلاش خود را در نفوذ در حوزه ی اقتصاد و حوزه ی فرهنگ دشمنانش به کار گرفته و به کار می گیرد
با توجه به این مسائل در خواستم از بروبچه های این موضوع اینه که از شاهکارهای گاه و بی گاه سینمای داخل غافل نشند و نقدهای دلسوزانه و روشنگرایانه ی خود را برای بیداری اندیشه جامعه بنویسند و در اختیار عموم قرار بدند
چون حقیر بر این عقیده ام که حتی با یک گل هم بهار می شود که اگر نمی شد خداوند رحیم ما را به قیام در راه حق ولو یکی یکی و دو تا دوتا امر نمی فرمود
یا علی
التماس دعای فراوان
هَلْ أُنَبِّئُکُمْ عَلى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّیاطینُ (221)
تَنَزَّلُ عَلى کُلِّ أَفَّاکٍ أَثیمٍ (222) شعراء
آیا به شما خبر دهم که شیاطین بر چه کسى نازل مىشوند؟! (221)
آنها بر هر دروغگوى گنهکار نازل مىگردند (222)
أفّاک بر وزن فعّال و أثیم بر وزن فعیل، هر دو صفت تفصیلند یعنی بسیار درغگو و بسیار گناهکار.
حال باید دید در قرآن کریم چه کسانی بیش از دیگران به این دو صفت معرفی شده اند.
وَ إِنَّ مِنْهُمْ لَفَریقاً یَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْکِتابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْکِتابِ وَ ما هُوَ مِنَ الْکِتابِ وَ یَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ ما هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ یَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ (78 آلعمران)
و از میان آنان گروهى هستند که زبان خود را به [خواندن] کتاب [تحریف شدهاى] مىپیچانند، تا آن [بربافته] را از [مطالب] کتاب [آسمانى] پندارید، با اینکه آن از کتاب [آسمانى] نیست و مىگویند: «آن از جانب خداست»، در صورتى که از جانب خدا نیست و بر خدا دروغ مىبندند، با اینکه خودشان [هم] مىدانند. (78)
در این آیه تصریح دارد که یهود حاضرند بدترین نوع دروغ، یعنی دروغ بستن به خدارا بی محابا انجام می دهند.
امّا در مورد أثیم و گناهکار بودن، خداوند نمی فرماید که یهود خیلی گناهکار است و زیاد گناه می کند، عبارتی که قرآن در مورد ارتباط گناه و یهود به کار می برد بسیار جالب است، قرآن از لفظ یسارعون فی الإثم استفاده کرده، یعنی یهود به سمت گناه می شتابند.
وَ تَرى کَثیراً مِنْهُمْ یُسارِعُونَ فِی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ أَکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ (62)
و بسیارى از آنان را مىبینى که در گناه و تعدّى و حرامخوارى خود شتاب مىکنند. واقعاً چه اعمال بدى انجام مىدادند. (62)
بسیار جالب است، قرآن در مورد مؤمنین می فرماید که به سمت خیرات می شتابند و در مورد یهود هم می فرماید که به سمت گناهان می شتابند. حال اگه این دو مورد در کنار هم در نظر گرفته شود می توان نتیجه گرفت که مؤمنین و یهود شدیدترین دشمنی را خواهند داشت.
لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا ... (82 المائده) مسلّماً یهودیان و کسانى را که شرک ورزیدهاند، دشمنترین مردم نسبت به مؤمنان خواهى یافت ... .
در این آیه مشرکین هم بعد از یهود آمده و عطفِ به یهود شدهاند.
از مجموع این آیات می توان دریافت که با توجه به دروغ پرداز بودن و شتابنده به سمت گناه بودنِ یهود شیاطین بر این قوم نازل می شوند و حال منظور قرآن از نازل شدن شیاطین چیست بماند!!!
سرسخت ترین دشمن
لََتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ قالُوا إِنَّا نَصارى ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسینَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ (82 المائده)
مسلّماً یهودیان و کسانى را که شرک ورزیدهاند، دشمنترین مردم نسبت به مؤمنان خواهى یافت و قطعاً کسانى را که گفتند: «ما نصرانى هستیم»، نزدیکترین مردم در دوستى با مؤمنان خواهى یافت، زیرا برخى از آنان دانشمندان و رهبانانىاند که تکبر نمىورزند.
الَّذینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَریقاً مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ (146 بقره)
کسانى که به ایشان کتاب [آسمانى] دادهایم، همان گونه که پسران خود را مىشناسند، او [محمد] را مىشناسند و مسلماً گروهى از ایشان حقیقت را نهفته مىدارند، و خودشان [هم] مىدانند.
1- چرا هاشم جد اعلای پیامبر مکی هستند، ولی قبر ایشان در غزه فلسطین است؟
2- چرا فرزند هاشم علیه السلام ، عبدالمطلب (غلام و بنده¬ی مطلب) نامیده شده در حالیکه ایشان پسر هاشم و برادر زاده جناب مطلبند؟
3- چرا جناب عبدا... ، فرزند عبدالمطلب در قسمت یهودی¬نشین در حوالی مدینه دفن شده اند؟
4- چرا هر یک از اجداد پیامبر که عزم سفر کردند در سرزمین های یهودی نشین وفات یافتند؟
5- چرا عبد المطلب پیامبر را به دایه¬ای سپرد که فاصله بسیار فراوانی با شهر مکه داشت (حدود 90 کیلومتری که این فاصله در 1400 گذشته یعنی غیر قابل دسترس)؟
آیا در مکه دایه نبود؟چرا به مدت 5 سال پیامبر نزد دایه بود و حال آنکه نوزاد تنها دو سال شیر می¬خورد؟
6- چرا دو سوم وصیت نامه عبد المطلب به حضرت ابوطالب درباره پیامبر است و تاکید و پیمان گرفتن از ایشان برای مراقبت از پیامبر با جان و مال است؟(کمال الدین ص179)
7- چرا یهودیان از سالها قبل به یثرب مسافرت نموده و این شهر را بنا نهادند و به صورت گروهی در آن ساکن شدند؟
(یهودیان شنیده بودند که پیامبر آخر الزمان به یثرب می آیند و در این باره اطلاع کامل داشتند (الکافی،جلد 8،ص308) و این از مصادیق آیه 146 بقره است.)( کسانى که به ایشان کتاب [آسمانى] دادهایم، همان گونه که پسران خود را مىشناسند، او [محمد] را مىشناسند...)
8- چرا در آن زمان که که رسم مردم عربستان چادر نشینی بوده، یهودیان از مدینه تا قدس پراکنده شده و در قلعه های نظامی مستقر شدند؟ هفت قلعه مستحکم، بنی مصطلق،بنی نذیر، خیبر، تبوک ، موته و قدس.
یهودیان در حالی از سالها قبل دست به آرایش نظامی می زنند که تا قبل از استقرار رسول ا... دشمنی در مدینه نداشتند.
(مسلّماً یهودیان و کسانى را که شرک ورزیدهاند، دشمنترین مردم نسبت به مؤمنان خواهى یافت ...)
دقت کنید که در این آیه یهود اول آمده و مشرکین با واو به یهود عطف شده اند که اشاره به نوعی تبعیت مشرکین از یهود دارد در دشمنی با مؤمنین .
تمام نیروهای مشرکان تنها در سه عملیات بدر، احد و خندق پایان می یابد اما یهود تا پایان عصر پیامبر دست از مبارزه نمی¬کشد.
9- چرا پیامبر به جز فتح مکه تمام همت خود را مصروف رسیدن به قدس کردند و چرا یهودیان با تمام امکانات مانع رسیدن به این هدف شدند؟ و چرا هر قدر پیامبر به قدس نزدیک¬تر می¬شدند گروهی خاص از جامعه مسلمین سعی در به تاخیر انداختن این سیر داشتند؟!!
و اما مهمترین سوال این مقاله:
10- چرا پس از رحلت رسول ا... دیگر مخاصمه ای بین یهودیان و زمامدار مسلمین پیش نیامد؟!!!!!!!!
و
11- چرا خانه ی ابوبکر در مدینه واقع نبود (در محله ای به نام سنج زندگی می¬کرده.)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطینُ عَلى مُلْکِ سُلَیْمانَ وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ وَ لکِنَّ الشَّیاطینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَ ما أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ وَ ما یُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى یَقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلا تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ ما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ (بقره - 102)
و (یهود) از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم مىخواندند پیروى کردند. سلیمان هرگز (دست به سحر نیالود و) کافر نشد ولى شیاطین کفر ورزیدند و به مردم سحر آموختند. و (نیز یهود) از آنچه بر دو فرشته بابل «هاروت» و «ماروت»، نازل شد پیروى کردند. (آن دو، راه سحر کردن را، براى آشنایى با طرز ابطال آن، به مردم یاد مىدادند. و) به هیچ کس چیزى یاد نمىدادند، مگر اینکه از پیش به او مىگفتند: «ما وسیله آزمایشیم کافر نشو! (و از این تعلیمات، سوء استفاده نکن!)» ولى آنها از آن دو فرشته، مطالبى را مىآموختند که بتوانند به وسیله آن، میان مرد و همسرش جدایى بیفکنند ولى هیچ گاه نمىتوانند به انسانى زیان برسانند، مگر به اذن (و اجازه) خداوند. آنها قسمتهایى را فرامىگرفتند که به آنان زیان مىرسانید و نفعى نمىداد. و مسلما مىدانستند هر کسى خریدار این گونه متاع باشد، در آخرت بهرهاى نخواهد داشت. و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر مىدانستند!! (102)
نقل از تفسیر المیزان :
آیه شریفه میخواهد یکى دیگر از خصائص یهود را بیان کند و آن متداول شدن سحر در بین آنان است، و اینکه یهود این عمل خود را مستند به یک و یا دو قصه مىدانند، که در بین خودشان معروف بوده، و در آن دو قصه پاى سلیمان پیغمبر و دو مَلَک بهنام هاروت و ماروت در میان بوده است.
پس بنا بر این، کلام دلالت دارد بر آن صورتى که ایشان از قصهی نامبرده، در ذهن داشتهاند، و میخواهد آن صورت را تخطئه کند، و بفرماید جریان آن طور نیست که شما از قصه در نظر دارید، آرى یهود بطورى که قرآن کریم از این طائفه خبر داده، مردمى هستند اهل تحریف، و دست اندازى در معارف و حقایق، نه خودشان و نه احدى از مردم نمیتوانند در داستانهاى تاریخى بنقل یهود اعتماد کنند. چون هیچ پروایى از تحریف مطالب ندارند، و این رسم و عادت دیرینه یهود است، که در معارف دینى، در هر لحظه بسوى سخنى و عملى منحرف میشوند، که با منافعشان سازگارتر باشد، و ظاهر جملات آیه، بر صدق این معنا کافى است.
فَوَیْلٌ لِلَّذینَ یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلیلاً فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیْدیهِمْ وَ وَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا یَکْسِبُونَ (79 البقره)
پس واى بر کسانى که کتاب [تحریف شدهاى] با دستهاى خود مىنویسند، سپس مىگویند: «این از جانب خداست»، تا بدان بهاى ناچیزى به دست آرند پس واى بر ایشان از آنچه دستهایشان نوشته، و واى بر ایشان از آنچه [از این راه] به دست مىآورند. (79)
در این آیه قرآن تصریح دارد که این قوم حتی برای بدست آوردن بهای ناچیز هم از دروغ پردازی ابایی ندارند و خود ایشان هم در پروتکلهایشان به این امر تأکید دارند.
فَبِما نَقْضِهِمْ میثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیَةً یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ ... (13 النساء)
پس به [سزاى] پیمان شکستنشان لعنتشان کردیم و دلهایشان را سخت گردانیدیم. کلمات را از مواضع خود تحریف مىکنند،... (13)
] امروز بزرگترین رسانه های خبری دنیا دست چه کسانی است ؟!!!
آری، دست دروغ پرداز ترین مردم دنیا، آن هم به گواه قرآن و متأسفانه چه دردناک است که بسیاری از کسانی که خود را شیعه و محب اهل بیت می دانند پای صحبت این دروغ پردازان می نشینند. خداوند به همهی ما رحم کند و ما را به راه راست هدایت نماید إن شاءا...[
و بهر حال از آیه شریفه بر مىآید که سحر در میانه یهود امرى متداول بوده، و آن را به سلیمان نسبت میدادند]و البته همچنان نسبت می دهند چنان که از ایشان با عنوان KING SOLOMON یعنی شاه سلیمان یاد می کنند و نه PROPHET SOLOMON ، سلیمانِ نبی و این رسول گرانقدرِ خدا را اعظم ساحره های و کاهنان تاریخ می دانند.[، چون اینطور مىپنداشتند، که سلیمان آن سلطنت و ملک عجیب را، و آن تسخیر جن و انس و وحوش و پرندگان را، و آن کارهاى عجیب و غریب و خوارقى که میکرده، بوسیله سحر انجام می داده...، یک مقدار از سحر خود را هم بهدو مَلَکِ بابل، یعنى هاروت و ماروت نسبت میدهند، و قرآن هر دو سخن ایشان را رد میکند، و مىفرماید:
آنچه سلیمان مىکرد، بهسحر نمیکرد و چطور ممکن است سحر بوده باشد، و حال آنکه سحر، کفر بخدا است، و تصرف و دست اندازى در عالم بخلاف وضع عادى آنست، ... آن وقت چگونه ممکن است سلیمانِ پیغمبر این وضع را بر هم زند؟ و در عین اینکه پیامبرى است معصوم، بخدا کفر ورزد با اینکه خداى تعالى در بارهاش صریحاً فرموده: (وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ وَ لکِنَّ الشَّیاطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ) و نیز مىفرماید (وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ)، و چگونه ممکن است مردم بدانند که هر کس پیرامون سحر بگردد آخرتى ندارد، ولى سلیمان این معنا را نداند؟ پس سلیمان مقامش بلندتر و ساحتش مقدستر از آنست که سحر و کفر بهوى نسبت داده شود، براى اینکه خداوند مقام و منزلت او را در چند جا از کلامش، یعنى در سورههاى مکى که قبل از بقره نازل شده، همچون سوره انعام و انبیاء و نحل، و ص، عظیم شمرده و او را بندهاى صالح، و نبى مرسل خوانده، که علم و حکمتش داده و مِلکى به او ارزانى داشته که به احدى بعد از او نداده است. چنین کسى ساحر نمیشود، بلکه داستان ساحرى او از خرافات کهنهایست که شیطانها از پیش خود تراشیده، و بر اولیاء انسى خود خواندند و با گمراه کردنِ مردم و سحرآموزى به آنان کافر شدند و قرآن کریم دربارهی دو مَلَک بابل، هاروت و ماروت ایشان را رد کرده، به اینکه هر چند سحر به آن دو نازل شد، لکن هیچ عیبى هم در این کار نیست، براى اینکه منظور خداى تعالى از اینکار امتحان بود.
هم چنان که اگر اذن داد به الهامِ شرّ و فساد بهدلهاى بشر، اشکالى متوجهش نمیشود چون اینکار را باز بهمنظور امتحان بشر کرده تا مؤمن از غیر مؤمن مشخص شود، و این خود یکى از مصادیق قَدَر است، آن دو ملک هم هر چند که سحر بر آنان نازل شد، ولى آن دو به احدى سحر نمىآموختند، مگر آنکه مىگفتند: هوشیار باشید که ما فتنه و مایه آزمایش توایم، زنهار، با استعمال بى مورد سحر کافر نشوى و تنها در مورد ابطال سحر و رسوا کردن ساحران ستمگر بکار بندى ولى مردم سحرى از آن دو آموختند که با آن مصالحى را که خدا در طبیعت و مجارى عادت نهاده بود فاسد میکردند، مثلاً میانه مرد و زن را بههم میزدند، تا شرى و فسادى براه اندازند، و خلاصه از آن دو سحرى مىآموختند که مایه ضررشان بود، نه مایه نفعشان.
پس اینکه خداى تعالى میفرماید: (و اتبعوا) منظورش آن یهودیانى است که بعد از حضرت سلیمان بودند، و آنچه را شیطانها در عهد سلیمان و علیه سلطنت او از سحر بکار مىبردند، نسل به نسل ارث برده، و هم چنان در بین مردم بکار میبردند ... و دلیل بر اینکه مراد از شیطانها، طائفهاى از جن است، این است که میدانیم این طائفه در تحت سیطره سلیمان قرار گرفته، و شکنجه میشدند، و آن جناب بوسیله شکنجه آنها را از شر و فساد باز میداشته، چون در آیه: (وَ مِنَ الشَّیاطِینِ مَنْ یَغُوصُونَ لَهُ، وَ یَعْمَلُونَ عَمَلًا دُونَ ذلِکَ، وَ کُنَّا لَهُمْ حافِظِینَ)( سوره انبیاء 82)
فرموده: (بعضى از شیطانها برایش غواصى مىکردهاند، و بغیر آن اعمالى دیگر انجام میدادند، و ما بدین وسیله آنها را حفظ مىکردیم)، که از آن بر مىآید مقصود از شیطانها، جن است و منظور از بکار گیرى آنها حفظ آنها بوده: و نیز در آیه: (فَلَمَّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ، ما لَبِثُوا فِی الْعَذابِ الْمُهِینِ) (سبأ 14) (همین که جنازه سلیمان بعد از شکسته شدن عصایش بزمین افتاد، آن وقت جن فهمید که اگر علمى بهغیب مىداشت، مىفهمید سلیمان مدتهاست از دنیا رفته، در این همه مدت زیر شکنجه او نمىماند، و این همه خوارى نمیکشید)، که از آن فهمیده مىشود قوم جن در تحت شکنجه سلیمان علیه السلام بودند.
]نکتهی مهم دیگری که در آیهی بالا بدان تصریح شده عدم آگاهی شیاطین و اجنه از غیب و آینده است. اجنه ممکن است به واسطهی برخی توانایی هایشان از گذشتهیِ خصوصیِ بعضی از اشخاص مطلع باشند و فال گیرهایی که از گذشتهی اشخاص اطلاعات دقیق میدهند بر همین مبناست ولی به تصریح قرآن به هیچ وجه نمی توانند از غیب و آینده خبر دهند و اعتماد بر خبر آنها عینِ بیخردیست و بعلاوه بر طبق آیات قرآن و روایات توکّل مؤمن در تمام امور بر خدایش او را کفایت میکند از همه چیز و همه کس) (...مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً (2)
وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْراً (3)(سوره طلاق)) (هر کس تقواى الهى پیشه کند، خداوند راه نجاتى براى او فراهم مىکند، (2)
و او را از جایى که گمان ندارد روزى مىدهد و هر کس بر خدا توکّل کند، کفایت امرش را مىکند خداوند فرمان خود را به انجام مىرساند و خدا براى هر چیزى اندازهاى قرار داده است! (3))[
(وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ) یعنى، سلیمان خودش سحر نمیکرد، تا کافر شده باشد، و لکن این شیطانها بودند که کافر شدند و در حالى که مردم را گمراه نموده، سحر بایشان یاد مىدادند.
(وَ ما أُنْزِلَ...)، یعنى یهودیان پیروى کردند، و دنبال گرفتند آن سحرى را که شیطانها در ملک سلیمان جعل مىکردند، و نیز آن سحرى را که خدا از راه الهام بهدو مَلَک بابل یعنى هاروت و ماروت نازل کرده بود، در حالى که آن بندگان خدا به احدى سحر یاد نمیدادند، مگر بعد از آنکه وى را زنهار مىدادند، از اینکه سحر خود را اعمال کنند، و مىگفتند: ما وسیله فتنه و آزمایش شما هستیم، خدا میخواهد شما را بوسیله ما و سحرى که تعلیمتان میدهیم امتحان کند پس زنهار مبادا با بکار بستن آن کافر شوید.
(فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما) ولى یهود با سحری که از آن دو ملک یعنى هاروت و ماروت مىآموختند، به جای ابطال سحر و رسوا کردن ساحران ستمگر ، از به کار بستن آن سوء استفاده میکردند، به طور مثال بین زن و شوهرها جدایى میانداختند.
(وَ ما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ) این جمله دفع آن توهمى است که به ذهن هر کسى مىدود، و آن این است که مگر ساحران میتوانند با سحر خود امر صنع و تکوین را بر هم زده، از تقدیر الهى پیشى گرفته، امر خدا را باطل سازند؟ در جواب و دفع این توهم مىفرماید: نه، خود سحر از قَدَر خداست، و بهمین جهت اثر نمىکند مگر باذن خدا، پس ساحران نمىتوانند خدا را بستوه بیاورند.
(وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ، ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ) و خود یهود این معنا را که هر که در پى سحر و ساحرى باشد، در آخرت بهرهاى ندارد، هم بعقل خود دریافتند، چون هر عاقلى میفهمد که شومترین منابع فساد در اجتماع بشرى سحر است، و هم از کلام موسى که در زمان فرعون فرموده بود: (وَ لا یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتى، ساحر هر وقت سحر کند رستگار نیست).(طه 69)
(وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ) یعنى ساحران با علم به اینکه سحر برایشان شر و براى آخرتشان مایه مفسده است، امّا از آنجا که مطابق و متناسب با علمِ خود عمل نمیکردند قرآن میگوید که عالم به این معنا نبودند، چون بهعلم خود عمل نکردند، پس هم عالم بودند و هم نبودند، براى اینکه وقتى علم، حامل خود را به سوى راه راست هدایت نکند، علم نیست، بلکه ضلالت و جهل است، هم چنان که خداى تعالى فرموده (أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى عِلْمٍ، هیچ دیدهاى کسانى را که هواى نفس خود را معبود خود گیرند، و خداى تعالى ایشان را با داشتن علم گمراه کرده باشد؟) (جاثیه 23)
(وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا...) ، یعنى اگر این طائفه از یهود بجاى اینکه دنبال اساطیر و خرافات شیطانها را بگیرند، دنبال ایمان و تقوى را مىگرفتند. برایشان بهتر بود، و این تعبیر خود دلیل بر اینست که کفرى که از ناحیه سحر مىآید، کفر در مرحله عمل است، مانند ترک زکات، نه کفر در مرتبه اعتقاد، چه اگر کفر در مرحله اعتقاد بود جا داشت بفرماید: (وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا)، و خلاصه تنها ایمان را ذکر مىکرد و دیگر تقوى را اضافه نمىفرمود، پس از اینجا مىفهمیم که یهود در مرحله اعتقاد ایمان داشتهاند، و لکن از آنجایى که در مرحله عمل تقوى نداشته و رعایت محارم خدا را نمىکردهاند، اعتنایى بایمانشان نشده، و از کافرین محسوب شدهاند.
]خدایا به ما اعتقاد درست و عمل متناسب با آن اعتقاد درست عنایت فرما[
(لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَیْرٌ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ) یعنى مثوبت و منافعى که نزد خدا است، بهتر از آن مثوبت و منافعى است که ایشان از سحر میخواهند، و از کفر میجویند، (دقت فرمائید)
بحث روایتى (شامل روایاتى در ذیل آیه 102 پیرامون سحر)
در تفسیر عیاشى و قمى در ذیل آیه (وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطِینُ عَلى مُلْکِ سُلَیْمانَ...) ، از امام باقر علیه السلام روایت آوردهاند، که در ضمن آن فرموده:
پس همین که سلیمان از دنیا رفت، ابلیس سحر را درست کرده، آن را در طومارى پیچید، و بر پشت آن طومار نوشت: این آن علمى است که آصف بن برخیا براى سلطنت سلیمان بن داوود نوشته، و این از ذخائر و گنجینههاى علم است، هر کس چنین و چنان بخواهد، باید چنین و چنان کند، آن گاه آن طومار را در زیر تخت سلیمان دفن کرد، آن گاه ایشان را بهدر آوردن آن طومار راهنمایى کرد، و بیرون آورده برایشان خواند.
لا جرم کفارِ یهود گفتند: عجب، اینکه سلیمان بر همه ما چیره گشت بخاطر داشتن چنین سحرى بوده، ولى مؤمنین گفتند: نه، سلطنت سلیمان از ناحیه خدا و خود او بنده خدا و پیامبر او بود،( عیاشى ج 1 ص 52 حدیث 74 و تفسیر قمى ج 1 ص 55) و آیه (وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطِینُ عَلى مُلْکِ سُلَیْمانَ) در خصوص همین مطلب نازل شده است.
علامه طباطبایی: اگر در این روایت، وضع علم سحر و نوشتن و خواندن آن را به ابلیس نسبت داده، منافات با این ندارد که در جاى دیگر تعلیم سحر را به سایر شیطانهاى جنى و انسى نسبت داده باشد، براى اینکه تمامى شرور بالآخره بهاو منتهى، و از ناحیه آن لعنتى بسوى اولیاء و طرفدارانش منتشر میشود، حال یا مستقیماً بهآنان وحى مىکند، و یا آنکه بوسیله وسوسه در آنها نفوذ مىکند، و این دو شکلِ ایجاد ارتباط از سوی شیطان در لسان اخبار بسیار است...
و در نتیجه شیطانها بهدروغ سحر را علت سلطنت سلیمان معرفى کردند و آن را به یهودیانِ حریص و دنیاپرست آموختند.
و در کتاب عیون اخبار الرضا، در داستانِ گفتگوىِ حضرت رضا علیه السلام با مأمون، آمده: که حضرت فرمود: هاروت و ماروت دو فرشته بودند که سحر را بمردم یاد دادند، تا بوسیله آن از سحر ساحران ایمن بوده و سحر آنان را باطل کنند و این علم را به احدى تعلیم نمىکردند، مگر آنکه هشدار میدادند که ما فتنه و وسیله آزمایش شمائیم، مبادا با بکار بردن نابجاى این علم کفر بورزید، ولى جمعى از مردم با استعمال آن کافر شدند، و با عمل کردن بر خلاف آنچه دستور داشتند کافر شدند چون بین مرد و زنش را جدایى مىانداختند، که خداى تعالى در باره آن فرموده: (وَ ما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ). (عیون اخبار الرضا ج 1 ص 271 حدیث 2)
]ذکر یک نکته مهم دربارهی رابطه یهود و پذیرش عبودیت شیطان و مناسک شیطان پرستی:
(با توجه به این که به تصریح و تأکید قرآن و شواهدِ بسیارِ تاریخی و عینیِ امروزی، یهود حریصترینِ مردم به مواهب و لذات دنیویاند
{وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى حَیاةٍ وَ مِنَ الَّذینَ أَشْرَکُوا یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ أَنْ یُعَمَّرَ وَ اللَّهُ بَصیرٌ بِما یَعْمَلُونَ (96 البقره) و آنان را مسلّماً حریصترین مردم به زندگى، و [حتى حریصتر] از کسانى که شرک مىورزند خواهى یافت. هر یک از ایشان آرزو دارد که کاش هزار سال عمر کند با آنکه اگر چنین عمرى هم به او داده شود، وى را از عذاب دور نتواند داشت. و خدا بر آنچه مىکنند بیناست. (96)}
و برای بدست آوردن آن از هر چیزی و راهی و وسیلهای استفاده می کنند و یکی از مهمترین این ابزار سحر است که برای بهرهمندی از آثار آن باید به انواع فسق و فجور دست زنند!! امّا چرا؟!!
از آنجا که منبع اصلی انتشار سحر ابلیس و پیروانِ جنّی او است هر که بخواهد آن را از منبعِ اصلی اخذ کند باید رضایت استاد را جلب نماید و دست به کارهایی بزند که با آن کارها در نزد ابلیس مقرب شود و پر واضح است که چه اعمالی باعث تقرب به ابلیس میشود؛ دقیقاً عکس آن اعمالی که انسان را در درگاه خداوند مقرب مینماید و همان اعمالی که موجب خشم خداوند است، به ویژه گناهان کبیره ای که در قرآن به آنها اشاره شده مانند قتل نفس، لواط، زنا (به خصوص زنای با محارم) ، خوردن مال ربا و باقیماندن بر جنابت و ... و حال آنکه هرچه شاگرد امکانات ویژهتری طلب کند به طبع آن باید متحمل گناهان عظیمتری شود.)[
* عبارات داخل [] از نویسنده است
همان گونه که در قرآن کریم، خداوند در داستان طالوت و جالوت آورده است، مهمترین شرط برای ماندن در کنار حضرت طالوت برای مبارزه با جالوت این نبود که به طور مثال آنها خوب جالوت را بشناسند ( اشاره به مبحث دشمن شناسی که امروز در بین موضوعات مربوط به مهدویت تقریباً بیشترین اقبال و توجه عمومی را به خود اختصاص داده ) یا از لحاظ نظامی افرادی نیرومند و متبحر در فنون نظامی باشند یا ...؛ بلکه مهمترین شرط بودن در کنار طالوت ننوشیدن از آب رودخانه بود یا به تعبیر دیگر رعایت و اجرای خواست خدا و تقوای الهی بود و ما تا در جهاد اکبر موفق نشویم حرکات ما در راستای جهاد اصغر ابتر می ماند.
به همین مناسبت در این مقاله برخی از صفات و نشانه های شیعیان حقیقی اهل بیت را که در آیات و روایات آمده است را جمع آوری کرده ایم. باشد که به لطف و توفیق الهی و عنایات حضرت بقیه ا... ما هم در زمره شیعیانِ حقیقی رسول ا... و حضرت امیر قرار بگیریم.
التماس دعا....
برخی از صفات و نشانههاى شیعه اهل البیت علیهم السلام
از مرحوم صدوق در کتاب «توحید» از حضرت موسى بن جعفر علیهما السلام روایت است که فرمود:
انما شیعتنا من شیعنا، و اتبع آثارنا، و اقتدى باعمالنا[122].
«حقا که فقط شیعیان ما کسانى هستند که از ما پیروى کنند
و گام خود را به جاى گام ما گذارند،
و از آثار و اخلاق ما متابعت کنند، و اقتدا به کردار ما بنمایند».
و از «قرب الاسناد» حمیرى روایت است که حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند:
امتحنوا شیعتنا عند مواقیت الصلاة کیف محافظتهم علیها، والى اسرارنا کیف حفظهم لها عند عدونا، و الى اموالهم کیف مواساتهم لاخوانهم فیها[123].
«شیعیان ما را در اول وقتهاى نماز امتحان کنیدکه چگونه است مراقبت و محافظت آنها بر آن اوقات، و دیگر آنکه چگونه اسرار ما را در نزد دشمنان ما حفظ میکنند، و دیگر آنکه مواساتشان در اموال خود با برادران دینى آنها چگونه است».
و از کتاب «کافى» نقل استبا اسناد خود از جابر بن یزید جعفى (ره) از حضرت امام باقر علیه السلام که:
«جابر گوید: حضرت امام محمد باقر علیه السلام به من فرمود: اى جابر آیا براى تشیع همین بس است که کسى ادعا کند محبت ما اهل بیت را؟ سوگند به خدا که شیعیان ما نیستند مگر افرادى که:
تقواى خدا پیشه گیرند و او را اطاعت کنند.
شیعیان ما شناخته نمىشوند مگر به تواضع و خشوع دل،
و نگاهدارى امانت،
و به زیاد یاد خدا کردن، و به زیاد روزه گرفتن، و نماز خواندن،
و احسان به پدر و مادر نمودن،
و مراعات فقراى از همسایگان را نمودن، و از حال آنها با خبر بودن،
و از حال مسکینان و قرض داران و یتیمان با اطلاع بودن، و به آنها رسیدگى کردن،
و در گفتار از راستى تجاوز نکردن،
و تلاوت قرآن کردن[126]
و زبان را از گفتگوى با مردم مگر چیزهائى که راجع به خیر آنها است بازداشتن،
و افراد امین و مورد اعتماد اقوام خود بودن در همه چیزها.
جابر گوید: عرض کردم اى فرزند رسول خدا ما در امروز کسى را به این صفت که بیان مىفرمائى نمىشناسیم.
حضرت فرمود: اى جابر آراء و مذاهب فکر تو را خراب نکند و تو را در شک در نیاورد.
آیا براى انسان همین قدر کافى است که بگوید: من على را دوست دارم و ولایت امر او را قبول دارم و در عین حال عمل به دستورات او نکند؟ و اگر کسى بگوید: من رسولخدا را دوست دارم - با آنکه معلوم است که رسول خدا از على بهتر است - در صورتى که عمل به سنت رسول خدا نکند این محبت و دوستى براى او فائدهاى ندارد.
بنابراین تقواى خدا را پیشه سازید، و به آنچه خدا فرموده عمل بنمائید.
بین خدا و کسى، قرابت و خویشاوندى نیست، محبوبترین بندگان در نزد خدا پرهیزکارترین آنهاست، و عاملترین آنها به دستورات خدا.
اى جابر سوگند به خدا بندهاى نمىتواند به خدا نزدیک گردد مگر به فرمانبردارى از اوامر او، و با ما چنین قدرت و اختیارى نیست که کسى را از آتش برى سازیم، و هیچ بندهاى بر خدا نمىتواند حجتى اقامه کند.
کسى که مطیع خدا باشد او دوست ماست، و کسى که گناه کند او دشمن ماست، و کسى را قدرتى نیست که به ولایت ما برسد مگر به عمل صالح و اجتناب از افعال ناپسند». [125]
[122] «بحار الانوار» ج 3 ص 394.
[123] «بحار الانوار» ج 15 کتاب الایمان ص 141.
[125] «بحار الانوار» ج 15 کتاب الاخلاق ص 148.
[126] بنابر نسخه «بحار»: و قلاده ی عمل به قرآن را به گردن انداختن.
نقل از کتاب امام شناسی، جلد سوم، تألیف آیة ا.. سید محمد حسین حسینی طهرانی، ص 86
از یکی از شیفتگان امام عصر (روحی فداه) نقل شده که ایشان می فرمود: یک بار توفیق پیدا کردم آقا امام زمان (روحی فداه) را ملاقات نمایم...
آن حضرت در حالی که گریه می کردند و از دست دوستارانِ بی تقوای خود اشک می ریختند، فرمودند:
اینها به من اظهار محبت می کنند ولی گناه هم می کنند!
اظهار دوستی می کنند ولی غیبت هم می کنند، تهمت هم می زنند و دیگران را به بدی وامیدارند،
اظهار دوستی با من می کنند ولی با خدا مخالفت می کنند!
به خدا قسم اینها را مؤاخذه می کنم چون بدی از هر کس بد است، اما از کسی که خود را دوست ما معرفی می کند خیلی بدتر است.
میان دشمنان آقا غریب است چرا در دوستان کس فکر او نیست؟!!
نقل از کتاب کیست مرا یاری کند ، تألیف محمد یوسفی
در تشرفی که سید احمد رشتی در تاریخ 1280 هجری قمری در طی سفر خود در بین راه از تبریز به عزم زیارت بیت ا... خانه ی کعبه داشته است، ایشان نقل می کند که:
...
سپس دست مبارکش را بر زانوی من گذاشت و فرمود:
شما چرا نافله نمی خوانید؟!! نافله، نافله، نافله سه بار تکرار کردند.
آنگاه فرمود شما چرا عاشورا نمی خوانید؟
عاشورا، عاشورا، عاشورا
سپس فرمود شما چرا جامعه نمی خوانید
جامعه، جامعه، جامعه
... .
یکی از دلایل مهم تأکید حضرت بر مداومت بر زیارت عاشورا این است که ذکر مصیبت برای حضرت ابی عبدا... یکی از بهترین و مؤثر ترین راه های سنخیت پیدا کردن با امام زمان است، چرا که ایشان روزی دوبار در سوگ شهادت مظلومانه ی جد بزرگوارشان می نشینند تا آن هنگام که وعده الهی محقق شود و اذن انتقام از خون ریخته شده ی مظلوم کربلا به ایشان داده شود.
وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً ( أسراء-33)
و آن کس که مظلوم کشته شده، براى ولیش سلطه (و حق قصاص) قرار دادیم اما در قتل اسراف نکند، چرا که او مورد حمایت است.
اما یکی از علت های مهمِ تأکید بر زیارت جامعه کبیره این است که این زیارت یک دوره ی فشرده و در عین حال کاملِ امام شناسی است که به توسط شخص امام افاضه شده و :
((من مات لا یعرف امامه مات میتة جاهلیة))(( هر کس بمیرد در حالى که امام زمان خویش را نشناسد مانند کافرهاى زمان جاهلیت مرده))"الحیاة؛ ج2"
و به علاوه زیارت جامعه به ایجاد رابطه ی باطنی بین امام و مأموم کمک بسیار می نماید.
و اما از دلایل مهم تأکید بر خواندن نماز شب این است که:
امام صادق (ع) فرموده است، کسى که نماز شب نخواند از شیعیان ما نیست.
همچنین نماز شب شرف مؤمن است و مؤمن نباید بی شرف باشد.
بعلاوه بر طبق آیات و روایات نماز شب موجب کفاره ی گناهان روز، سلامتی بدن، جلب کننده و مایه ی فراوانی روزی، سبب رفع فقر و ناداری، مانع نزول عذاب و سبب نزول رحمت الهی، و مایه ی خوش خلقی و پیدا کردن خلق انبیا، برطرف شدن غم و اندوه، ضامن روزی نماز شب خوان در روز، سبب ازدیاد ایمان و ناراحتی شیطان و قبولی اعمال، و باعث معرفت و شناخت خدا و اجابت دعا و سبب راحتی قبض روح و ....
و تازه اینها قسمتی از برکات دنیوی نماز شب است و ما اشاره ای به آثار و برکات نماز شب در برزخ و قیامت و بهشت نکرده ایم.
و در عظمت آثار نماز شب همین آیات سوره سجده که قول خداوند رحیم است اهل خرد را کفایت می کند که:
تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ (16)
فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ (17)
پهلوهایشان از بسترها در دل شب دور مىشود (و بپا مىخیزند و رو به درگاه خدا مى آورند) و پروردگار خود را با بیم و امید مىخوانند، و از آنچه به آنان روزى دادهایم انفاق مىکنند! (16)
هیچ کس نمىداند چه پاداشهاى مهمّى که مایه روشنى چشمهاست براى آنها نهفته شده، این پاداش کارهایى است که انجام مىدادند! (17)
حقیقتاً چه کسی نیازمندِ آثار نماز شب نیست؟!!!
پروردگارا به ما توفیق خواندن زیارت عاشورا و زیارت جامعه و نماز شب را عنایت فرما...
نقل از کتاب داستان های شگفت انگیزی از نماز، تألیف حیدر قنبری، ص 65