او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

خدایا ما را از منتظران حقیقی اش قرار ده
او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

خدایا ما را از منتظران حقیقی اش قرار ده

حدیث امامت را زندگی کن (4)

امیرالمومنین علی علیه السلام:

مَا بَالُکُمْ
 تَفْرَحُونَ بِالْیَسِیرِ مِنَ اَلدُّنْیَا تُدْرِکُونَهُ
 وَ لاَ یَحْزُنُکُمُ اَلْکَثِیرُ مِنَ اَلآْخِرَةِ تُحْرَمُونَهُ.


شما را چه می شود؟!
اندکى از دنیا را که می یابید شادمان می شوید
ولى بسیارى از آخرت را (که از دست می دهید و) محروم می گردید، شما را اندوهگین نمی سازد؟

فرازی از خطبه 113 نهج البلاغه

حدیث امامت را زندگی کن (3)

امام زمان علیه السلام:

من کان فی حاجة الله عزوجل کان الله فی حاجته.

هر کس به دنبال حاجات خداوند عزّوجلّ باشد، خداوند نیز دنبال کننده (و برآورنده ی) حاجات او خواهد بود.

کمال الدین، ج2، ص 493، ح18

حدیث امامت را زندگی کن (2)

رسول خدا صلوات الله علیه و آله:

مَن کَظم غیظاً و هو یَقدِرُ علی إنفاذِهِ مَلأ اللَّهُ قلبَه امناً و ایماناً. 



 هر کس خشم خود را فرو برد

در حالی که قدرت بر اجرای آن داشته باشد

خداوند قلبش را از آرامش و ایمان پر خواهد کرد.

(بحار الانوار، ج68، ص410)

حدیث امامت را زندگی کن (1)

امام حسن عسکری علیه السلام:

اِنَّ الوُصُولَ اِلی اللهِ عَزّوجلَّ سَفَرٌ لا یُدرَکُ اِلّا بِامتِطاءِ اللَّیلِ.


رسیدن به خداوند عزوجل سفری است که جز با عبادت در شب درک نمی شود.

بحارالانوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 380

پاسخی به این باور غلط که فقط از کسی سخن قبول می کنم که به آنچه می گوید عمل کند.

امام باقر علیه السلام:

خُذُوا الکَلِمَهَ الطَّیِّبَه مِمَّن قَالَها و إِن لَم یَعمَل بِها

سخن نیک را از هر کس که گفت بپذیرید، اگر چه خودش بدان عمل نکند.

تحف العقول، ص391. بحارالانوار ج 110 ص160، ج75 ص 170.

هدف امام حسین علیه السلام از نهضت عاشورا چه بود؟

بسم الله الرّحمن الرّحیم

وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظیمٍ[1]

ما ذبح عظیمی را فدای او کردیم[2]



مهمترین درسی که از سیره تمام انبیا و اوصیا و اولیای الاهی، بالاخص حضرت اباعبدالله حسین(علیه‌السلام)  می­توان گرفت درس بندگی مخلصانه و عمل به تکلیف است. آن­ هم عمل به تکلیفی که خداوند در مسیر بندگی برای بندگانش در نظر گرفته و عاشورا و حرکت سیدالشهداء یکی از بزرگترین تجلیّات بندگی‌ست. فهم هدف و غایت حرکت کاروان امام حسین(علیه السلام) در گرو درک چیستی هدف خلقت است.

بنابر کلام خدا در قرآن مجید که می­فرماید:

وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ[3]

و جن و انس را نیافریدم مگر برای اینکه بندگی کنند

   هدف از خلقت، عبادت، بندگی و اطاعت از خداست و در سایه‌ی همین بندگی‌ست که هر مخلوقی به کمال و سعادت غائی خود می‌رسد. از این رو محوری‌ترین پیام عاشورا، پیام بندگی است.
در مقام بندگی ابتدا شخص باید بداند که در هر موقعیّتی چه وظیفه‌ای دارد و بعد از شناخت آن با تمام وجود همه توان و دارایی‌اش را در راه رضای الهی و تحقق آن وظیفه‌ بذل کند. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید:

لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ[4]

هرگز به مقام بِرّ (نیکی) نمی‌رسید تا از آنچه که دوست دارید انفاق کنید

   هر مقدار انفاق از آنچه که دوست داریم بیشتر باشد، مقام بِرّ و نیکی ما نیز در صورت انفاق خالصانه بالاتر خواهد بود، چرا که انفاق و بذل بیشتر از آنچه که دوست می‌داریم  به گذشت بیشتری نیازمند است و بالاترین مقام بِرّ و نیکی متعلّق به کسی است که تمام دارایی و آنچه در نزدش محبوب است، بلکه محبوبترین چیزهایی که دارد (از مال و جان و ناموس و زن و فرزند و خواهر و برادر و دوست و...) را در راه رضای خدا جملگی بذل کند، کاری که سید الشهداء به بهترین نحو آن را به انجام رسانید.  

با این تعبیر تمام اهدافی که از قیام حسینی بَر شمرده‌اند مانند ایستادن در برابر ظلم، تن به ذلّت ندادن[5]، اصلاح امّت جدشان و اقامه‌ی امر به معروف و نهی از منکر[6]، ایجاد حکومت عدل، محقق ساختن درخواستی که رسول خدا در عالم رویا به امام حسین(علیه‌السلام) فرمودند که خداوند دوست دارد ایشان را شهید ببیند[7]، همه و همه در یک کلام خلاصه می‌گردد و آن امتثال امر خدا و ترجیح اراده الهی بر اراده خود در راستای تحقق وظیفه­ ای است که خداوند در راه بندگی برایشان در نظر گرفته است.

   آرى! حسین‌بن‌على(علیه‌السلام)، انسانى برتر از فرش و عرش است که خدا او را در قرآن کریم نفس مطمئنه نامیده[8] «یا أَیتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّه[9]» و او را به جوار خود فرا خوانده «ارْجِعِى إِلى رَبِّکِ راضِیه مَرْضِیه فَادْخُلِى فِى عِبادِى وَ ادْخُلِى جَنَّتِى[10]». او نیز با کمال اخلاص در لبیک گفتن به فراخوان پروردگار شتاب کرد و با بذل کلِّ دارایی و هستی خود، در راه رضاى پروردگار، در مناى حسینى، ذبیح اعظم خدا شدند.

   از این رو است که بزرگان و عالمان دین نسبت به حضرت حسین(علیه‌السلام) عنایت ویژه‌ای داشته‌اند و بیان می‌دارند:

دستگیری و نجات گمراهان کار حسین(علیه‌السلام) است، این تعبیر تعبیر زیبایی که از پیغمبر اکرم(صل‌الله علیه و آله) است که «إن الحسین مصباح الهدی و السفینة النجاة[11]» چقدر زیباست، سفینه نجات به تعبیر ساده‌ی آن قایقی است که غریق را نجات می دهد. یک وقت است که در دریا افتاده‌ای و خودت به چیزی متمسک می‌شوی و بیرون می‌آیی، اما یک وقت است که کسی دستت را می‌گیرد و بیرون می‌کشد، این قایقِ نجات است. یعنی کسانی را که دارند غرق می‌شوند و از وادی انسانیّت و الاهیّت خارج می‌شوند دستهایشان را می‌گیرد و بیرون می‌کشد، قایق نجات کارش همین است دیگر! یعنی نمی‌گوید دستت را به من بده بلکه خودش دست غریق را می‌گیرد و از ورطه‌ی هلاکت بیرون می‌کشد. [12]  




به این فایل صوتی هم گوش فرادهید: اهداف قیام حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام



[1]. صافات،107.
[2]. ترجمه آیه الله مکارم شیرازی.
در عیون اخبار الرضا علیه السلام، خصال شیخ صدوق و دیگر کتب معتبر روایى از امام رضا علیه السلام چنین نقل شده است:
هنگامى که حق تعالى به ازاى ذبح اسماعیل قوچى را فرستاد تا به جاى او ذبح شود، حضرت ابراهیم علیه السلام آرزو کرد؛ کاش مى­شد فرزندش را به دست خود ذبح کند و مأمور به ذبح گوسفند نمى­شد تا به سبب درد و مصیبتى که از این راه به دل و جان او وارد مى شود، (مصیبت پدرى که عزیزترین فرزندش را به دست خود در راه خدا ذبح کرده) بالاترین درجات اهل ثواب در مصیبت­ها را به دست آورد. در این اثنا خطاب وحى از پروردگار جلیل به ابراهیم خلیل رسید که محبوب ترین مخلوقات من نزد تو کیست.
ابراهیم علیه السلام عرضه داشت: هیچ مخلوقى پیش من محبوب تر از حبیب تو محمد صلی الله علیه و آله و سلم نیست.
پس وحى آمد آیا او را بیشتر دوست دارى یا خودت را؟
ابراهیم علیه السلام گفت: او پیش من از خودم محبوب تر است.
خداوند متعال فرمود: فرزند او را بیشتر دوست دارى یا فرزند خود را؟
ابراهیم علیه السلام عرض کرد: فرزند او را بیشتر دوست دارم.
پس حق تعالى فرمود: آیا ذبح فرزند او (امام حسین علیه السلام) به دست دشمنان از روى ستم، بیشتر دل تو را مى سوزاند یا ذبح فرزند خودت به دست خودت در اطاعت من!
عرض کرد: پروردگارا! ذبح او به دست دشمنان بیشتر دلم را مى سوزاند.
در این هنگام خداوند خطاب کرد؛ اى ابراهیم! پس به یقین جمعى که خود را از امت محمد صلی الله علیه و آله مى­شمارند، فرزند او حسین علیه السلام را از روى ظلم و ستم و با عداوت و دشمنى، ذبح خواهند کرد همان گونه که گوسفند را ذبح مى کنند و به این سبب مستوجب خشم و عذاب من مى­گردند.
ابراهیم علیه السلام از شنیدن این خبر جانکاه، ناله و فریاد بر آورد و قلب و جان او به درد آمد و بسیار گریه نمود و دست از گریه بر نمى­داشت تا این که وحى از جانب پروردگار جلیل رسید: "اى ابراهیم! گریه تو بر فرزندت اسماعیل اگر او را به دست خود ذبح مى­کردى، فدا کردم به گریه­اى که تو بر حسین علیه السلام و شهادتش کردى و بدین سبب بالاترین درجات اهل ثواب در مصیبت­ها را به تو دادم.
در پایان امام رضا علیه السلام فرمود: این است مفهوم قول خداوند عزوجل؛ "وَ فَدَیناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ".( بحارالأنوار، ج،۱۲ ص۱۲۴ و ج۴۴، ص۲۲۵.)
[3]. ذاریات، 56.
[4]. آل عمران، 92.
[5]. هَیهاتَ مِنّا الذِّلَّةُ. (الاحتجاج : ج 2 ص 97)
[6]. انَّما خَرَجتُ لِطَلَبِ الاصلاحِ فی اُمَّهِ جَدِّی محمد صلی الله علیه و آله و سلم. اُریدُ اَن آمُرَ بِالمعروف و اَنهی عَنِ المُنکَر  مقتل خوارزمی، ج1ص188
[7]. قال رسول الله: أخرج الی العراق فان الله قد شاء أن یراک قتیلا. (امالی صدوق ص 92 مجلس 30)
[8]. امام صادق(علیه السلام) فرمود: شما مگر این بخش از آیه و کلام خداوند را نشنیده‎اید که می‌فرماید: «یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیة مرضیة فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی» انما یعنی الحسین بن علی ـ علیهما السّلام ـ فهو ذو النفس المطمئنه الراضیة المرضیة این آیه دربارة حسین بن علی ـ علیهما السّلام ـ است؛ چرا که آن بزرگوار صاحب نفس مطمئنه بود و از خدا راضی بود و خدا نیز از او راضی بود. (بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، قم، مؤسسة مطبوعاتی اسماعیلیان، بی‎تا، ج 4، ص 461)
[9]. الفجر،۲۷
[10]. الفجر،۲۷

[11]. عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج ‏1، ص 59

[12] . به نقل از آیه الله مجتبی تهرانی رحمة الله علیه. سلوک عاشورایی، جلد اول تعاون، جلسه پنجم، ص 85


حدیثی مناسب برای نصب شدن در بنگاههای معاملات ملکی!

مـُحـَمَّدُ بـْنُ سـِنـَانٍ عـَنْ مـُفـَضَّلِ بـْنِ عـُمـَرَ قـَالَ
قـَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام:
مَنْ کَانَتْ لَهُ دَارٌ فـَاحـْتـَاجَ مـُؤْمِنٌ إِلَى سُکْنَاهَا فَمَنَعَهُ إِیَّاهَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَا مَلَائِکَتِى أَ بَخِلَ عَبْدِى عَلَى عَبْدِى بِسُکْنَى الدَّارِ الدُّنْیَا وَ عِزَّتِى وَ جَلَالِى لَا یَسْکُنُ جِنَانِى أَبَداً
اصول کافى جلد 4 صفحه : 73 روایة :3


مـفـضل بن عمر گوید:
حضرت صادق علیه السلام فرمود:
هر که خانه ای داشته باشد و مؤ مـنـى بـه نـشـسـتـن در آن نـیـازمـنـد اسـت و (مالک خانه) از این کار جـلوگـیـرى کـنـد (یـا دریـغ ورزد)
خـداى عزوجل (به فرشتگانش) خطاب کند که:
اى فرشتگان من، بنده ام، از نشستن بنده دیگرم در خانه دنیا بخل ورزید،
به عزّت و جلال خودم سوگند او هرگز ساکن بهشت من نگردد.

شهادت امام سجاد علیه السلام تسلیت باد.

شهادت امام سجاد علیه السلام را به محضر حضرت بقیة الله الاعظم و همه ی شیعیان و محبان آن حضرت تسلیت عرض می کنیم:


جرعه ای از دریای حکمت امام سجاد علیه السلام:


علی بن الحسین علیه السلام:

کفی  بنصر الله لک أن تری عدوک یعمل بمعاصی الله فیک.

                                                                                                                                                                                                                           تحف العقول، ص278


امام زین العابدین علیه السلام:

در یاری خدا از تو همین بس که ببینی دشمنت در راه دشمنی با تو مرتکب معصیت خدا می شود.





از کجا بفهمم شبهه از القائات شیطان است یا سؤال خوبی است که باید بدنبال پاسخش بروم؟

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم


شاید برای بسیاری تا کنون شبهات اعتقادی پیش آمده باشد! که ذهن ما را با خود درگیر کرده و یقینیات حق ما رو به سمت شک باطل یا اعتقادات باطل سوق داده!

ملاک تشخیص اینکه الان این شبهه و سؤالی که در ذهنم پیش آمده از القائات شیطان است یا سؤالی است که خوب است به دنبال پاسخش باشم چیست؟

یکی از مؤمنان که اهل علم هم حتی بوده برایش شبهه ای درباب نبوت پیامبر اکرم پیش آمده بوده و از شاگرد اوّل استاد استاد می پرسد؟

شاگرد اوّل استاد استاد بعد از پاسخ دهی به شبهه، آن سؤال را نزد استادِ استاد هم مطرح می کند و نظر ایشان را جویا می شود.

ایشان قبل از پاسخ به شبهه می فرمایند:

به آن شخص بگویید ببیند زمانی که شبهه در ذهنش می آید حالش و احساسش نسبت به خلیفه اول و دوم چگونه است؟

اگر بی تفاوت است و بغض و نفرتی نسبت به آن دو ندارد باید بفهمد که شبهه ی پیش آمده از ناحیه شیطان است و اعتنایی به آن نکند!

اما اگر در همان حال که ذهنش درگیر شبهه و سؤال است دید که نسبت به اولی و دوم بغض و نفرت نیز دارد باید بداند که خوب است به دنبال پاسخ سؤالش برود و در این کار نورانیت هم وجود دارد.

رابطه شکر و ترک معصیت و سخنانی دیگر پیرامون شکر!

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم 



 لَئِن شَکَرْتُمْ لأَزِیدَنَّکُمْ (ابراهیم-7)

 اگر شکر کنید حتماً و قطعاً و بدون شک بر نعمت شما مى‏افزایم (7)


در عبارت لأزیدنّکم، حرف لام، و حرف نون که تشدید دار شده است برای تأکید بر افزودن است یعنی حتماً و بدون شک خواهم افزود!

یعنی شکی نکنید که اگر توفیق پیدا کردید که شکر کنید حتماً خدا قصد کرده است که به شما نعمت را فزونی بخشد، آنچنان که مولا امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمایند:

من أُعطِیَ الشُّکرَ لَم یُحَرمِ الزِّیادَةَ.
 به کسی که توفیق شکرگزاری داده شود از فزونی یافتن (نعمت) محروم نگردد.

«نهج البلاغه، حکمت 135»



و امام باقر علیه السلام هم در کلامی دیگر می فرمایند:

 لا یَنقَطِعُ المَزیدُ من الله حتّی یَنقَطِعَ الشُّکرُ مِنَ العِبادِ.

 افزایش نعمت از سوی خداوند قطع نگردد، مگر آن گاه که شکر گزاری بندگان قطع گردد.

«بحار الانوار، ج 71، ص 56»


و امام حسین علیه السلام می فرمایند:

قشُکرُکَ لِنِعمَةٍ سالِفَةٍ یَقتَضى نِعمَةً آنِفَةً؛

شکر تو بر نعمت گذشته، زمینه ساز نعمت آینده است.

نزهة الناظر و تنبیه الخاطر،ص80


پس بنابر این می رسیم به این حدیث شیرین از امام رضا علیه السلام:


طوبی لِمَن شَغَل قَلبَه بَشُکرِ النِّعمَةِ.

خوشا به حال کسی که قلبش مشغول است به شکر نعمت.

نزهة الناظر: 128


این قلب که دائم مشغول است، حال سوال این است که مشغول چه باشد بهتر است؟

یکی از بهترین چیزهایی که قلب خوب است به آن مشغول باشد یادآوری کردن نعمات خداوند است!


این مسئله حداقل 2 فایده عظیم دارد!

1- باعث می شود که نعمات الهی برایش فزونی یابد!

2- احساس محبتش نسبت به خدا زیادتر می شود که این آثار بسیار حیرت انگیزی دارد! (آثار ازدیاد محبت خدا در قلب انسان خودش یک مجموعه چندین جلدی شرح و بسط و توضیح می خواهد اما به همین اکتفا می کنیم که ریشه ی بسیاری از مشکلات ما این است که حقیقتاً خیلی خدا را دوست نداریم و حب خداوند در قلبمان نیست)


این مسئله آنقدر مهم است که مولا امیرالمومنین علی علیه السلام در مناجات شعبانیه می فرمایند:


إِلَهِی لَمْ یَکُنْ لِی حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِکَ إِلا فِی وَقْتٍ أَیْقَظْتَنِی لِمَحَبَّتِکَ
خدایا برایم نیرویى نیست که خود را بوسیله آن از عرصه نافرمانى‏ات (و معصیتت)‏ بیرون برم، مگر آنگاه که به محبّتت بیدارم سازى

یعنی تا انسان محبت خدا در دلش جای نگیرد حقیقتاً توان ترک معصیت ندارد!

شما وقتی عاشق شدی هر چه محبوبت بخواهد برایش انجام می دهی و کاری نمی کنی که محبوبت را برنجاند بدون اینکه کمترین زحمتی برایت داشته باشد!

حال اگر محبت خدا هم در دل نشست دیگر اطاعت از فرمان خدا و دوری کردن از کاری که خدا نمی پسندد برای انسان سخت نخواهد بود!


و انسان فطرتاً از کسی که به او هدیه دهد و محبت کند و او را مورد احسانش قرار دهد و گره از مشکلاتش حل کند و... احساس محبت در قلبش پیدا  می کند!

حال اگر این بی نهایت محبت های خدا را انسان یادآور شود در قلبش چه احساسی نسبت به خدا پیدا  می کند؟

این که بدون مشکل می تواند قضای حاجت کند

اینکه چشمانش می بیند


روزی سوار اتوبوس بودم، پسر جوانی را دیدم که معلول حرکتی بود و کنترل حرکت دستانش و  سر و گردنش را نداشت، شاید نزدیک 3 ایستگاه طول کشید تا بتواند به چه مشقتی یک اس ام اس چند کلمه ای ارسال کند!

واقعاً با خود گفتم: خدایا شکرت که کنترل اعضای بدنم را در اختیار دارم


آنجا حس کردم که واقعاً بنده ی ناسپاس و ناشکری هستم

و حقیقتاً وقتی با خود صادقانه می اندیشم می بینم که از مصادیق بارز این آیه ی شریفه هستم:


وَآتَاکُم مِّن کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ الإِنسَانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ ﴿ابراهیم - ۳۴﴾

و از هر چه از او خواستید به شما عطا کرد و اگر نعمت‏خدا را شماره کنید نمى‏توانید آن را به شمار درآورید قطعا انسان ستم‏پیشه ناسپاس است (۳۴)

آنچنان که در آیه دیگر خداوند خطاب به حضرت آل داوود می فرماید:

 اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُکْرًا وَقَلِیلٌ مِّنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ ﴿سبأ - ۱۳﴾

 اى خاندان داوود شکرگزار باشید و از بندگان من اندکى سپاسگزارند (۱۳)

امام صادق علیه السلام در توضیح آیه بالا می فرمایند:

ال الصادق علیه السلام :

لَو کانَ عِندَ اللّه عِبادَةٌ تَعَبَّدَ بِها عِبادُهُ المُخلِصُونَ أفضَلَ مِنَ الشُّکرِ عَلى کُلِّ حالٍ لاَءطلَقَ لَفظَهُ فیهِم مِن جَمیعِ الخَلقِ بِها 

فَلمّا لَم یَکُن أفضَلَ مِنها خَصَّها مِن بَینِ العِباداتِ وخَصَّ أربابَها، فَقالَ تَعالى (وقَلیلٌ مِن عِبادىَ الشَّکُورُ

 اگر نزد خداوند عبادتى بهتر از شکرگزارى در همه حال بود که بندگان مخلصش با آن عبادتش کنند، 

هر آینه آن کلمه را درباره همه خلقش به کار مى برد، 

اما چون عبادتى بهتر از آن نبود از میان عبادات آن را خاص قرار داد و صاحبان آن را ویژه گردانید و فرمود: 

«واندکى از بندگان من سپاسگزارند» .

کنزالعمال، ج13، ص151، ح36472




و در پایان دعوت می کنم که به این حدیث شریف بیاندیشیم:


أوحَى اللّه  تَعالى إلى موسى علیه السلام یا موسى اُشکُرنى حَقَّ شُکرى فَقالَ : یا رَبِّ وَکَیفَ أشکُرُکَ حَقَّ شُکرِکَ، ولَیسَ مِن شُکرٍ أشکُرُکَ بِهِ إلاّ وأنتَ أنعَمتَ بِهِ عَلَىَّ؟! فَقالَ : یا موسى اَلنَ شَکَرتَنى حینَ عَلِمتَ أنَّ ذلِکَ مِنّى؛


خداى تعالى به موسى علیه السلام وحى فرمود که: 

اى موسى مرا چنان که باید شکر کن. 

موسى عرض کرد: 

پروردگارا چگونه تو را چنان که باید شکر گویم حال آن که هر شکرى که تو را مى گویم خود نعمتى است که تو به من ارزانى داشته اى؟ 

فرمود: اى موسى حال که دانستى توفیق آن شکر را هم من به تو داده ام، شکر مرا ادا کرده اى.


نهج البلاغه، خطبه 91


همواره باید شاکر باشیم و همواره بدانیم که همین توفیق شکر هم شکر می خواهد و کسی را توان آن نیست که حق شکر را بجای آورد و همواره معترف باشیم که تقصیر داریم و عاجزیم از شکر خداوند کریم.



 وَاللَّهُ شَکُورٌ حَلِیمٌ ﴿تغابن - ۱۷﴾

و خداوند بسیار قدردان (و شکور) و بردبار (و حلیم) است.