رسول خدا صلوات الله علیه و آله فرمود:
به هوش باشید تا کاری همچون کار بنی اسرائیل نکنید و خداوند را به خشم نیاورید
و آمرانه از او چیزی نخواهید
و هرگاه یکی از شما در روزی یا زندگانی خویش به امری ناخوشایند دچار شد
مبادا چیزی در نظر آورد تا از خداوند بخواهد!
چرا که شاید موجب مرگ یا نابودی او شود!
بلکه باید بگوید:
خداوندا!
به حقّ شکوه محمد و خاندان پاکش،
اگر در آنچه ناخوشایندش می شمارم، خیری برایم قرار دارد و برای دینم بهتر است،
مرا بر آن صبور گردان و توانی عطا فرما تا تحمّلش کنم
و نیرومندم ساز تا سنگینی بارش را به دوش گیرم،
و اگر خیر در چیزی غیر از آن است،
پس همان را بر من ارزانی فرما
و مرا در همه حال به قضای خود خشنود گردان که سپاس و ستایش برای توست.
پس اگر تو چنین گویی،
خداوند آن چه را خیر است برایت مقدور و مقدّر می سازد.
متن عربی حدیث شریف:
قال رسول الله (صلى الله علیه و آله):
ألا فلا تفعلوا کما فعلت بنو إسرائیل،
و لا تسخطوا الله تعالى، و لا تقترحوا على الله تعالى،
و إذا ابتلی أحدکم فی رزقه أو معیشته بما لا یحب،
فلا یحدس شیئا یسأله،
لعل فی ذلک حتفه و هلاکه،
و لکن لیقل:
اللهم بجاه محمد و آله الطیبین
إن کان ما کرهته من أمری خیرا لی و أفضل فی دینی، فصبرنی علیه،
و قونی على احتماله، و نشطنی على النهوض بثقل أعبائه،
و إن کان خلاف ذلک خیرا فجد علی به، و رضنی بقضائک على کل حال، فلک الحمد؛
فإنک إذا قلت ذلک قدر الله و یسر لک ما هو خیر.
البرهان فی تفسیر القرآن ؛ ج1 ؛ ص228 متن عربی حدیث شریف:
قال رسول الله (صلى الله علیه و آله):
ألا فلا تفعلوا کما فعلت بنو إسرائیل،
و لا تسخطوا الله تعالى، و لا تقترحوا على الله تعالى،
و إذا ابتلی أحدکم فی رزقه أو معیشته بما لا یحب،
فلا یحدس شیئا یسأله،
لعل فی ذلک حتفه و هلاکه،
و لکن لیقل:
اللهم بجاه محمد و آله الطیبین
إن کان ما کرهته من أمری خیرا لی و أفضل فی دینی، فصبرنی علیه،
و قونی على احتماله، و نشطنی على النهوض بثقل أعبائه،
و إن کان خلاف ذلک خیرا فجد علی به، و رضنی بقضائک على کل حال، فلک الحمد؛
فإنک إذا قلت ذلک قدر الله و یسر لک ما هو خیر.
البرهان فی تفسیر القرآن ؛ ج1 ؛ ص228
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا [1]
و از روی ترس و طمع (و امید) پروردگارتان را بخوانید
سلام دوستان
قضیه برمیگرده به شهریور سال 91،
داشتم یه مطالعاتی می کردم در مورد حدیث جنود عقل و جهل (از این لینک می تونید متن و ترجمه ی این حدیث شریف رو مطالعه کنید)
موقعی که داشتم مطالعه می کردم به یک نکته ای برخوردم که برام خیلی عجیب بود.
و اون این بود که امام صادق علیه السلام طمع رو جزو جنود و سپاهیان قوه ی عقل در نظر گرفته بودند! و نقطه مقابل طمع رو هم یأس ذکر کرده بودند:
"وَ الطَّمَعُ وَ ضِدَّهُ الْیَأْسَ [2] و طمع و ضد آن که یأس است"
معمولاً ما تو زبان فارسی حرص و طمع رو مترادف هم میگیریم!
جالبه بدونید که در حدیث جنود عقل و جهل امام صادق علیه السلام، حرص رو جزو جنود جهل معرفی کردند و دو متضاد برایش در جنود عقل قرار دادن، یکی یک متضادِّ قابل پیش بینی برای حرص که همون قناعت هست و یک متضادِّ دیگه برای حرص که یه مقدار دور از ذهن تر هست و اونم توکل هست!
وَ التَّوَکُّلُ وَ ضِدَّهُ الْحِرْصَ [3] و توکّل و ضد آن که حرص است
وَ الْقُنُوعُ وَ ضِدَّهُ الْحِرْصَ [4] و قناعت و ضد آن که حرص است
نکته ی جالبی که از این جا میشه برداشت کرد اینه که، وقتی هم توکل نقطه مقابل حرص هست و هم قناعت یه جورایی میشه برداشت کرد که محال است بدون توکل کسی قناعت پیشه بشه! و از مهمترین لوازم قناعت داشتن روح توکل است!
اما بریم سر بحث اصل که کلمه ی طمع و معنای بسیار جالب آن در زبان عربی است!
اون زمان که من طمع رو مقابل یأس دیدم از شاگرد اول استادِ استاد پرسیدم چرا طمع جزو جنود عقل است و نقطه مقابلش هم یأس هست؟
اون موقع ایشون گفتن در خاطرم نیست!
اما از اونجا که جوینده عاقبت یابنده است و خدا هادی است نزدیک دو هفته پیش به ما گفتن بیا یک مقدمه بنویس برای یک کتاب منتخب ادعیه، شروع کردم جمع آوری آیاتی که در مورد دعا داریم در قرآن!
تا این که رسیدم به این آیه شریفه!
وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا [5]
و از روی ترس و طمع (و امید) پروردگارتان را بخوانید
قریب به اتفاق ترجمه ها رو که نگاه کردم، طمع رو امید ترجمه کرده بودم (از جمله ترجمه آقای مکارم شیرازی و خرمشاهی و فولادوند و...)
نقطه ی مقابل امید در فارسی چی هست؟
بله میشه یأس!
نقطه مقابل یأس هم در حدیث جنود عقل و جهل هم که گفتیم میشه طمع!
بعد رفتم به دو منبع مرجع مراجعه کردم!
یکی شرح جنود عقل و جهل امام خمینی و دیگری یکی از بهترین منابع لغتی عرب در باب قرآن که کتاب التحقیق فی کلمات القرآنِ علامه مصطفوی هست:
نتیجه ی این دو منبع رو در معنای کلمه طمع تقدیم می کنم:
طمع: امید به رحمت خدا داشتن بدون تکیه بر عمل و عمل خود را چیزی ندانستن در پیشگاه خدا یا امید به رحمت خدا داشتن بدون داشتن عمل خیر!
(رجا حالت امید به رحمت خداست با تکیه بر عمل) [6]
طمع در مقابل استغنا در نفس است و عبارتست از تمایل نفس به آنچه در دسترسش نیست و گاهی طمع به امری نیکو است هرچند شخص طمع کار مستحق آن نباشد. و گاهی هم به این تمایل به چیزی مذموم هست. [7]
حال به معنی آیه قرآن توجه کنید که چقدر زیباست با توجه به این تعریف از طمع!
خدا در قرآن می فرماید:
وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا [8]
و از روی ترس و طمع (و امید) پروردگارتان را بخوانید
حالا با این تفاسیر یعنی چی خدا رو از روی طمع بخوان؟
یعنی اولاً نگاه به اعمالت نکن موقعی که خواستی دعاکنی!
یعنی پیش خودت بگی من اینهمه نماز خوندم، کار خیر کردم پس چی شد ثوابش! یا با تکیه بر اعمالت متوقع باشی که خدا به دعاهات توجه کنه!
چون اولاً توفیق همون اعمال رو کی بهت داده؟
دوماً اعمال فقط خالصش مقبول است! حالا کجا عمل ما خالص برای خداست! نشانه ی عمل خالص برای خدا اینه که آدم از هیچ کس حتی خود خدا توقع نداشته باشه (در توضیح مبسوط این مطلب خوبه حتماً به این لینک مراجعه کنید!)
سوماً اعمال ما سر سوزنی به درد خدا نمی خوره!
استادِ استاد می فرمودند وقتی خواستی بری در خونه خدا، با خودت یه چیزی ببر که اونجا نیست و خریدار داره!
درِ خونه خدا چی نیست؟
فقر، بیچارگی، اینارو ببر ازت میخرن، وگرنه خواستی بری در خونه خدا بگی خدایا زود بیا حاجت منو بده دو کیلو نماز و شیش کیلو روزه سه کیلو خدمت به خلق برات اُوردم، خدا میگه اونا رو ببر یه جایی که نداشته باشن و بهش نیاز داشته باشن!
ائمه ی ما علیهم السلام چه جوری می رفتن در خونه خدا
به عنوان نمونه امیرالمومنین در دعای کمیل وقتی میرن در خونه خدا چی میگن و خودشون رو چه جوری معرفی می کنن؟
«وأنا عبدک الضعیف الذلیل الحقیر الفقیر المسکین المستکین» [9]
و من بنده ضعیف و ذلیل و حقیر و فقیر و مسکین و درمانده تو هستم
یا به عنوان مثالی دیگه امام سجاد علیه السلام در فرازی از دعای بیست و یکم صحیفه سجادیه در درگاه الهی خود رو اینگونه معرفی می کنند:
فانی عبدک المسکین المستکین الضعیف الذلیل الحقیر المهین الفقیر الخائف المستجیر...» [10]
همانا من، بنده بیچاره، درمانده، ناتوان، رنج دیده، حقیر، ترسان، فقیر، هراسان و پناهنده تو هستم.
و اما!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
از طرف دیگه با توجه به قسمتهای دیگه معنی کلمه طمع باید گفت وقتی میری به درگاه الهی دعا کنی!
هیچ وقت نا امید نباش حتی اگه هیچ عمل خیری هم نداری بیا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
که خداوند متعال در قرآن می فرماید:
قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ [11]
بگو اى بندگان من که بر خویشتن زیادهروى روا داشتهاید (در ارتکاب به معاصی) از رحمتخدا نومید مشوید که همانا خدا همه گناهان را مىآمرزد که او خود آمرزنده و بسیار مهربان است.
و یا در آیه ای دیگر می فرماید:
وَلاَ تَیْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لاَ یَیْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ [12]
و از رحمت خدا نومید مباشید، زیرا جز گروه کافران کسى از رحمت خدا نومید نمىشود
که همانطور که اینجا هم گفته بودم یأس از رحمت خدا از نشانه های کفر به خداست!
و امید و تکیه ات به فضل و کرم خدا باشه، نه استحقاق خودت!!!!!!!!
خلاصه کلام:
وقتی خواستی بری به درگاه الهی دعا کنی نه به کار خوبت نگاه کن، نه به کار بدت
یعنی
نه تکیه ات به اعمالت باشه و اعمالت رو ببینی که متوقع بشی و طلبکار که به خاطرت اعمالت دعات مستجاب بشه و نه اینکه حتی اگه اوضاعت مثل من خیلی خراب بود و هیچ عمل خیری برای رضای خدا انجام نداده بودی و دستت خالی بود نا امید باشی از فضل و کرم و رحمت خدا برای استجابت خدا
خلاصه به استحقاق خودت نگاه نکن!
به فضل و کرم و رحمتش نگاه کن که عمری است بی استحقاق می بخشد این ارحم الراحمین!
چه قدر زیبا است!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
آدم وقتی میره به درگاه الهی دعا کنه
نه باید متکی به عمل خودش باشه که متوقعانه دعا کنه!
نه باید حتی اگه هیچ عمل خیری داره مأیوسانه با توجه به گناهکاری و بی توشه بودن خودش دعا کنه
و خلاصه تنها فقط و فقط چشم امیدش باید به فضل و کرم و رحمت الهی باشه برای استجابت دعاش.
چقدر زیباست!
و چقدر دقیق!
بی خود نیست از بین این همه زبان خداوند زبان عربی رو بر گزیده
برای اینکه ظرفیت بی نظیری در افاده ی دقیقترین معنا داره!
چیزی که نه تنها مسلمین بلکه تمام دانشمندان زباشناس دنیا بهش معترفند!
چند نمونه از دیگر آیاتی که در آنها طمع به همین معنا آمده است:
إِنَّا نَطْمَعُ أَن یَغْفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَایَانَا ...
... وَنَطْمَعُ أَن یُدْخِلَنَا رَبَّنَا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِینَ
... و ما امید داریم که پروردگارمان ما را با گروه شایستگان [به بهشت] درآورد
وَالَّذِی أَطْمَعُ أَن یَغْفِرَ لِی خَطِیئَتِی یَوْمَ الدِّینِ
و آن کس که امید دارم روز پاداش گناهم را بر من ببخشاید
تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ
پهلوهایشان از خوابگاهها جدا مىگردد [و] پروردگارشان را از روى بیم و امید مىخوانند و از آنچه روزیشان دادهایم انفاق مىکنند
اما در خصوص تفاوت حرص با طمع، همانطور که بیان شد، حرص در مقابل قناعت و توکل در جنود جهل قرار داده شده!
حالا ملاک اینکه حال ما حرص هست یا طمع چیه؟
در حرص دو ویژگی نهفته با توجه به تضادش با توکل و قناعت
یکی بخل!
یکی اضطراب!
ولی در طمع (طمعی که منظور نظر قرآن هست و جزو جنود عقل آمده) نه بخل پیدا می شه و نه اضطراب
خداوند در قرآن مجید، برای انسان حریص نشانههایی بیان کرده که میتوان آن را از آثار حرص و آز دانس که وجوه تمایز با طمع است!
از جمله این آثار میتوان به بخلورزی و خودداری از رسیدن خیر به دیگران (معارج، آیات 19 و 21؛ عادیات، آیه 8)،
جزع کردن و بیصبری در برابر بدیها (معارج، آیات 19 و 20)،
زراندوزی و انباشت ثروت (معارج، آیات 18 و 19)،
عیبجویی و تحقیر مردم (همزه، آیات 1 و 2)،
نادیده گرفتن احکام الهی و حکم نکردن براساس آن (مائده، آیات 42 تا 44)،
حرام خواری (همان)،
چشمداشت به مال و حقوق دیگران به خاطر بخل شدید (حشر، آیه 9؛ تغابن، آیه 16)،
خوردن مال یتیم و بیارزش نگاشتن یتیمان و دستاندازی به ارث آنان (فجر، آیات 17 و 20)،
تحریف احکام وحقایق دین (مائده، آیات 41 و 42)،
بیتوجهی به بینوایان ومساکین و ترک تلاش در رفع گرسنگی آنان (قلم، آیات 17 تا 24؛ فجر، آیات 18 و 19)،
دنیاگرایی و آخرتگریزی (بقره، آیات 94 تا 96)
و ریشخند دیگران (همزه، آیات 1 و 2) اشاره کرد.
این هم یک نمونه ای دیگه بود از نمونه هایی که خوندن ترجمه قرآن به هیچ وجه نمیتونه جایگزین متن عربیش باشه
چرا که اصلاً معادلی برای برخی کلمات عربی در زبان فارسی وجود نداره!
همونطور که در تاپیک ترجمه هایی معروف که همگی ناقض عدل خداوند است !!(پست ویژه) هم نمونه هایی ذکر کرده بودم
پی نوشت:
[1] سوره اعراف - آیه 56
[2] اصول کافى-ترجمه مصطفوى، ج1، ص: 24
[3] همان
[4] همان
[5] سوره اعراف - آیه 56
[6] (شرح حدیث جنود عقل و جهل، نوشته امام خمینی ص 193)
[7] (نقل از کتاب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، نوشته علامه مصطفوی، ج7، ص41)
[8] سوره اعراف - آیه 56
[9] مفاتیح الجنان، دعای کمیل
[10] صحیفه سجادیه، فرازی از دعای بیست و یکم
[11] سوره زمر - آیه 53
[12] سوره یوسف - آیه 87
استدعا دارم روی تک تک این جملات بیاندیشید!
امید که خودم هم بیاندیشم و معتقد شوم و عمل کنم که اینها عصاره ی آیات و روایات فراوان در طریق سلوک الی الله هستند!
استادِ استاد فرمودند:
آنچه ارزش دارد این است که انسان به وعده های خدای متعال ایمان داشته باشد
باید قلب را از صفات رذیله خالی کرده و از صفات نیکو پر کرد تا با عالم بالا سنخیت پیدا شود
به عقیده ی بنده بهترین و سالم ترین راهها، راه محبت است
و
اگر نور توحید در دل بتابد، تمام صفات رذیله را می سوزاند
و
باید از خداوند محبتش را درخواست کرد
محبت خستگی را رفع می کند، کوه را عشق کنَد و شهرتش را فرهاد برد
و
لطفی که خدای متعال به واسطه ی امام حسین (علیه السلام) به خلق کرد آن است که عشق موجود در فوق افلاک را تنزل داده و در دسترس ما قرار داد
هدف را کاری قرار بده که خدا دوست داشته باشد
انسان باید مدام مرگ را مقابل چشم خویش ببیند تا بتواند برای آخرت کار کند
باقی مانده ی عمر قیمت ندارد
برای هر کس کار کردی، همان کس مزدت را می دهد
اگر برای خدا کار کردی، هم دنیا داری و هم آخرت
بسم الله الرحمن الرحیم
عادت به استفاده از شعر ندارم
البته متأسفانه!
اما هر چه کردم از این نتوانستم بگذرم:
فرض کن حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)به تو ظاهر گردد
ظاهرت هست چنانیکه خجالت نکشی؟
باطنت هست پسندیده صاحب نظری؟
خانه ات لایق او هست که مهمان گردد؟
لقمه ات در خور او هست که نزدش ببری؟
پول بی شبهه و سالم ز همه داراییت
واقفی بر عمل خویش تو بیش از دگران
می توان گفت تو را شیعه اثنی عشری؟!!!
اگر مطلب برایتان مفید بود التماس دعا برای پدر و مادرم...
(1): قال عمر: یا بن عَبَّاسٍ، أَتَدْرِی مَا مَنَعَ قَوْمَکُمْ مِنْهُمْ بَعْدَ مُحَمَّدٍ؟ فَکَرِهْتُ أَنْ أُجِیبَهُ، فَقُلْتُ: إِنْ لَمْ أَکُنْ أَدْرِی فَأَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ یُدْرِینِی، فَقَالَ عُمَرُ: کَرِهُوا أَنْ یَجْمَعُوا لَکُمُ النُّبُوَّةَ وَالْخِلافَةَ، فَتَبَجَّحُوا عَلَى قَوْمِکُمْ بَجَحًا بَجَحًا، فَاخْتَارَتْ قُرَیْشٌ لأَنُفْسِهَا فَأَصَابَتْ وَوُفِّقَتْ ( نام کتاب : تاریخ الطبری = تاریخ الرسل والملوک، وصلة تاریخ الطبری نویسنده : الطبری، أبو جعفر جلد : 4 صفحه : 223 - نام کتاب : الکامل فی التاریخ نویسنده : ابن الأثیر، أبو الحسن جلد : 2 صفحه : 439 )