او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

خدایا ما را از منتظران حقیقی اش قرار ده
او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

خدایا ما را از منتظران حقیقی اش قرار ده

در محضر استاد

استدعا دارم روی تک تک این جملات بیاندیشید!

امید که خودم هم بیاندیشم و معتقد شوم و عمل کنم که اینها عصاره ی آیات و روایات فراوان در طریق سلوک الی الله هستند!


استادِ استاد فرمودند:


آنچه ارزش دارد این است که انسان به وعده های خدای متعال ایمان داشته باشد 


باید قلب را از صفات رذیله خالی کرده و از صفات نیکو پر کرد تا با عالم بالا سنخیت پیدا شود 

به عقیده ی بنده بهترین و سالم ترین راهها، راه محبت است 

و

اگر نور توحید در دل بتابد، تمام صفات رذیله را می سوزاند

و

باید از خداوند محبتش را درخواست کرد 

محبت خستگی را رفع می کند، کوه را عشق کنَد و شهرتش را فرهاد برد 

و 

لطفی که خدای متعال به واسطه ی امام حسین (علیه السلام) به خلق کرد آن است که عشق موجود در فوق افلاک را تنزل داده و در دسترس ما قرار داد 



هدف را کاری قرار بده که خدا دوست داشته باشد 

انسان باید مدام مرگ را مقابل چشم خویش ببیند تا بتواند برای آخرت کار کند 

باقی مانده ی عمر قیمت ندارد 

برای هر کس کار کردی، همان کس مزدت را می دهد 

اگر برای خدا کار کردی، هم دنیا داری و هم آخرت 


لقمه ات در خور او هست که نزدش ببری؟

بسم الله الرحمن الرحیم

عادت به استفاده از شعر ندارم

البته متأسفانه!


اما هر چه کردم از این نتوانستم بگذرم:





فرض کن حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)به تو ظاهر گردد

ظاهرت هست چنانیکه خجالت نکشی؟

باطنت هست پسندیده صاحب نظری؟

خانه ات لایق او هست که مهمان گردد؟

لقمه ات در خور او هست که نزدش ببری؟

پول بی شبهه و سالم ز همه داراییت

واقفی بر عمل خویش تو بیش از دگران

می توان گفت تو را شیعه اثنی عشری؟!!!

افشای یک دروغ تاریخی دلیل حضور امیرالمومنین در شورای شش نفره!

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام
میگن دروغ گو فراموش کار میشه!
شاید برای شما هم سوال شده باشد که چرا امیرالمومنین در شورای شش نفره شرکت کردند؟


چرا که به قول عباس عموی پیامبر که حضرت را از این حرکت نهی می کرد ما هم بپنداریم که اینکار نوعی مشروعیت بخشی به آن شورا است و در حقیقت زیر سوال بردن این مسئله که اساساً خلافت حق امیرالمومنین بوده و حضرت با حضورشان در این شورا با عمل خود منکر صاحب حق بودنشان می شدند!

دلایل مختلفی داشته اما اجازه دهید اصل متن روایت را تقدیم شما کنم و از زبان خود حضرت امیر یکی از مهمترین دلایل را متوجه شویم:
«...فلما بویع عثمان قال له العباس:
ألم أقل لک،
قال له یا عم انه قد خفى علیک أمر،
أما سمعت قوله على المنبر ما کان الله لیجمع لأهل هذا البیت الخلافة والنبوة فأردت ان یکذب نفسه بلسانه فیعلم الناس ان قوله بالأمس کان کذبا باطلا وإنا نصلح للخلافة، فسکت العباس»؛

علل الشرائع، الشیخ الصدوق، ج1، ص170، باب 134، العلة التی من أجلها دخل أمیر المؤمنین "ع" فی الشورى.

وقتی با عثمان بیعت شد،
عباس به علی (علیه السلام) گفت: آیا به تو نگفتم چنین خواهد شد و خود را داخل در شورا نکن.
حضرت در جواب فرمودند:
ای عمو! آیا کلام دیروز عمر را نشنیدی که می گفت:
خداوند نمی‎خواست خلافت و نبوت در یک خانواده جمع گردد؟ (1)
و من خواستم با حضور خود در شورا دروغ دیروز او را اثبات کنم و به مردم اعلام نمایم حرف او دروغ و باطل است و ما صلاحیت خلافت را داریم.


آنها دیروز می گفتند که رسول خدا گفت تو نمی توانی خلیفه باشی!
اما امروز وقتی حضرت را در شورا قرار میدهد با این عمل خود عملاً منکر حرف خود می شود و می گوید تو می توانی خلیفه باشی

و این افشای یک دروغ بزرگ تاریخی است!
حضرت برای اثبات دروغگویی خلفای اول و دوم سالها صبر کردند
و در موقعیت مناسب برای اتمام حجت بر مردم حقیقت طلب
و اثبات حقانیت خود
و دروغگویی و کذاب بودن خلفای غاصب اول و دوم که برای رسیدن به خلافت حاضر بودند هر کاری بکنند و حتی از قول رسول خدا به دروغ روایت جعل کنند حاضر شدند در شورا شرکت کنند!
تمسک به این روایت دروغ و جعلی بعد از واقعه ی غدیر یکی از مهمترین راهکارهای خلفای غاصب اول و دوم بود تا بتوانند در حالی که صراحتاً رسول الله حضرت امیر را به خلافت برگزیده بودند ایشان را از صحنه برکنار کنند و سقیفه و عمل خود را موجه جلوه دهند 
و حضرت امیر با این کار دروغ بزرگ ایشان را برای کل تاریخ اثابت فرمودند و حجت را بر هر فرد حقیقت جویی تمام کردند
.
خدا را شکر که مولایم علی شد...

اگر مطلب برایتان مفید بود التماس دعا برای پدر و مادرم...





(1): قال عمر: یا بن عَبَّاسٍ، أَتَدْرِی مَا مَنَعَ قَوْمَکُمْ مِنْهُمْ بَعْدَ مُحَمَّدٍ؟ فَکَرِهْتُ أَنْ أُجِیبَهُ، فَقُلْتُ: إِنْ لَمْ أَکُنْ أَدْرِی فَأَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ یُدْرِینِی، فَقَالَ عُمَرُ: کَرِهُوا أَنْ یَجْمَعُوا لَکُمُ النُّبُوَّةَ وَالْخِلافَةَ، فَتَبَجَّحُوا عَلَى قَوْمِکُمْ بَجَحًا بَجَحًا، فَاخْتَارَتْ قُرَیْشٌ لأَنُفْسِهَا فَأَصَابَتْ وَوُفِّقَتْ ( نام کتاب : تاریخ الطبری = تاریخ الرسل والملوک، وصلة تاریخ الطبری نویسنده : الطبری، أبو جعفر    جلد : 4  صفحه : 223  - نام کتاب : الکامل فی التاریخ نویسنده : ابن الأثیر، أبو الحسن    جلد : 2  صفحه : 439 )

در محضر استاد (ما مشغول به چه ایم و مومنان حقیقی به چه مشغول...)

استاد فرمودند:

اصولاً آنچه که به یک مؤمن عظمت میدهد، پیوندی است که با خداوند متعال دارد. 
نقل شده که شخصی خدمت یک اهل معرفتی رسید و به او گفت که ظاهراً تنها بودی، 
گفت: نه 
الان که شما آمدی تنها شدم. چون که مؤمن می داند خدا با اوست. «هُو مَعَکُم اَینَما کُنتُم»(1) (او باشماست هر کجا که باشید) «إنَّ مَعِیَ رَبّی سَیَهدین»(2) (مسلّما پروردگارم با من است، به زودى مرا هدایت مى‏کند.)  
تمام وحشت اهل ایمان از این است که خدا از آنها بِبُرد
در حالی که افراد مادی و افراد عادی و طبیعی برعکس اند 
اگر دور و بر آنها را مردم بگیرند احساس غرور و شادمانی می کنند و برایشان مهم نیست که آیا با خدا پیوندی دارند یا پیوندی ندارند. 
اگر نمازی از آنها قضا بشود، مهم نیست!! و اگر دعایی در طول روز بخوانند یا نخوانند مهم نیست!! 

در حالی که آن چه وجود و حقیقت یک مؤمن را به تلاطم در می آورد و او را دچار اضطراب می کند این است کهساعتی بر او بگذرد و روزی بر او بگذرد بلکه آنی بر او بگذرد و او خود را در محضر خدا نبیند...

فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ (3)
پس به کجا می روید؟



(1)(سوره­ ی حدید آیه­ی 4)
(2) (سوره­ ی شعراء آیه­ی 62)
(3) (سوره تکویر آیه 26)

در چه حالیم؟ (با عمر خود چه می کنیم؟)

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
اگر به عاقلى بگویند عمرت را به ملک دنیا بفروش، نخواهد پذیرفت.
بلکه هنگام حضور فرشته مرگ، حاضر است تمام اموالش را در برابر یک روز عمر اضافى بدهد.(1)
اما تو این عمر را به تدریج به چیزهاى پست و کم ارزشى مى فروشى که هیچ قیمت ندارند،

فکرت را بکار بینداز که بر فرض، عمر یک انسان معمولى صد سال باشد،
اگر به او بگویند این صد سال را در مقابل اندازه کره زمین طلا بفروش، او هرگز این معامله را انجام نخواهد داد.
بعد ببین هر یک سال، چقدر ارزش دارد (که برابر است با یک صدم طلا به اندازه زمین)
آنگاه با تقسیم بر دوازده، ارزش هر ماه و با تقسیم مجدد بر سى، ارزش هر روز را به یک درهم (سکه ای نقره) یا یک دینار (سکه ای طلا) یا نصف دینارى مى فروشى، چه ضررى عظیمتر از این است؟

ممکن است گفته شود:
انسان براى بقاى حیات، به غذا نیازمند است و آن هم فراهم نمى شود مگر با کار کردن و حاصل کار (با رعایت جهات شرعى و حقوق دیگران معمولا) در یک روز، یک درهم با یک دینار بیشتر نمى شود، پس خواهى نخواهى انسان ضرر کرده است.

مى گوییم: اگر مقصود بنده از کسب و کار، این باشد که قوتش را فراهم کند تا بتواند براى آخرتش عمل نماید، هرگز چنین فردى یک روز را به یک درهم یا یک دینار نفروخته بلکه آن روزش سراسر عبادت، ارزشش قابل قیاس با چند، برابر کل دنیا نخواهد بود؛ چون نعمت آخرت، دائمى و نعمت دنیا زوال پذیر است، پس چگونه مى توان چیز دائم را با چیز زایل شدنى ، سنجید؟

منبع: فرازی از کتاب ارزشمند آیین بندگی و نیایش (ترجمه عده الداعی)،(2) تألیف جمال السالکین ابن فهد حلی (3)



امیرالمومنین علی علیه السلام:



مَا بَالُکُمْ
تَفْرَحُونَ بِالْیَسِیرِ مِنَ اَلدُّنْیَا تُدْرِکُونَهُ
وَ لاَ یَحْزُنُکُمُ اَلْکَثِیرُ مِنَ اَلآْخِرَةِ تُحْرَمُونَهُ(4)


شما را چه می شود؟!
اندکى از دنیا را که می یابید شادمان می شوید
ولى بسیارى از آخرت را (که از دست می دهید و) محروم می گردید، شما را اندوهگین نمی سازد؟



فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ(5)
پس به کجا می روید؟





(1): حَتَّى إِذَا جَاء أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ﴿۹۹-مومنون﴾/ لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْتُ کَلَّا إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ ﴿۱۰۰-مومنون﴾، آنگاه که یکى از ایشان را مرگ فرارسد، گوید پروردگارا، مرا باز گردانید.(99) شد که در آنچه فروگذار کرده‏ام، کارى شایسته پیش گیرم، حاشا (و کلا، هرگز) این سخنى است که او [ظاهرا] گوینده آن است، و پیشاپیش آنان [زندگى‏] برزخى است تا روزى که برانگیخته شوند.
(2) متن کامل کتاب آیین بندگی و نیایش (ترجمه عده الداعی)
(3) آشنایی با جمال السالکین جناب ابن فهد حلی
(4) فرازی از خطبه 113 نهج البلاغه
(5) سوره تکویر آیه

محب واقعی اهل بیت

بسم الله الرحمن الرحیم 

قال رسول الله صلی الله علیه و آله: 
من رزقه الله حب الائمه من اهل بیتی 
فقد اصاب خیر الدنیا و الاخره. 
فلا یشکن احد انه فی الجنه، 
فان فی حب اهل بیتی عشرین خصله، 
عشر منها فی الدنیا 
و عشر فی الاخره. 
اما فی الدنیا 
فالزهد 
و الحرص علی العمل (او علم) 
و الورع فی الدین 
و الرغبه فی العباده 
و التوبه قبل الموت 
و النشاط فی قیام اللیل 
و الیاس مما فی ایدی الناس 
و الحفظ لامر الله و نهیه عز و جل 
و التاسعه بغض الدنیا 
و العاشره السخاء. 
و اما فی الاخره ... فطوبی لمحبی اهل بیتی. بحارالانوار ج51 :ص78 ح12. 

پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله فرمودند: 
آن کس که خداوند محبت ائمه اهل بیت مرا روزی او کند 
پس به خیر دنیا و آخرت می رسد 
و جای تردید نیست که در بهشت خواهد بود، 
زیرا در محبت اهل بیت من بیست خصلت هست 
که ده خصلت آن در دنیا 
و ده خصلت در آخرت است. 
اما ده خصلت دنیا عبارت است از: 
زهد (به این معنا که انسان نه با روی آوردن دنیا به و نه با از دست دادن مواهبش قلبش متأثر نشود!) 
و حرص بر عمل (در برخی نسخه های حرص بر علم) 
و پارسائی در دین 
و میل (و رغبت) به بندگی (و اطاعت از خدا) 
و توبه پیش از مرگ 
و نشاط در شب زنده داری 
و مایوس بودن از آنچه در دست مردم است (و فقط چشم امید به خدا داشتن) 
و حفاظت از امر و نهی خداوند 
و نهم بغض دنیا (که حب دنیا رأس تمام خطاهاست!)
و دهم سخاوت. 
و اما ده خصلت آخرت این است: ... پس خوشا به حال دوستداران اهل بیت من. 


آیا ما محب اهل بیتیم حقیقتاً؟

فایده یاد مرگ چیه؟

أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم

بسم الله الرّحمن الرّحیم



فَذُوقُوا بِمَا نَسِیتُمْ لِقَاء یَوْمِکُمْ هَذَا إِنَّا نَسِینَاکُمْ وَذُوقُوا عَذَابَ الْخُلْدِ بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿۱۴-سجده﴾

پس به خاطر آنکه دیدار این روزتان را فراموش کردید [عذاب را] بچشید ما نیز "فراموشتان" کرده‏ایمو عذاب جاویدان را به خاطر کار و کردار پیشینتان بچشید (14)



سلام عرض شد


اگه شما هم مثل منِ حقیر فقیر سراپاتقصیر این حالات را دارید:


دل مرده شدید و نمی دانید چه کنید تا دلتان زنده شود

نمی دانید چه کنید تا مرگ و جان دادن برایتان آسان شود

اگر نمی توانید بر هوای نفس خود غلبه کنید

اگر غفلت در زندگی روزمره ی این آخرالزمان همواره گرفتارتان ساخته و یادتان می رود که از کجا آمده اید، کجا هستید و به کجا می روید

اگر دلت به وعده های خدا اطمینان ندارد

اگر گرفتار حرص و طمع هستید

اگر دنیا که باید منفور و مغضوب مومن باشد محبوب شماست و به آن رغبت شدید دارید

اگر در کارهای خیر کوشا نیستید و به سوی آنجام آنها شتاب ندارید

و اگر....

.

.

.

اگر به دنبال راه حل این مشکلات هستید.............................

.

.

.

راه حلش به استناد کلام معصومین 2 کلمه بیشتر نیست:

.

.

.

.

یاد مرگ

.

.

.

اما بهتر است کلام نورانی خود اهل بیت را در این موارد تقدیم کنم:


امام صادق علیه السلام:


ذِکرُ المَوتِ یُمیتُ الشَّهَواتِ فی النَّفسِ، ویَقلَعُ مَنابِتَ الغَفلَةِ، ویُقَوّی القلبَ بمَواعِدِ اللّه، ویُرِقُّ الطَّبعَ، ویَکسِرُ أعلامَ الهَوى ویُطفِئُ نارَ الحِرصِ، ویُحَقِّرُ الدُّنی.

یاد مرگ، 

خواهش‏هاى نفس را مى‏میراند 

و رویشگاه‏هاى غفلت را ریشه‏کن مى‏کند 

و دل را با وعده‏هاى خدا نیرو مى‏بخشد 

و طبع را نازک مى‏سازد 

و پرچم‏هاى هوس را درهم مى‏شکند 

و آتش حرص را خاموش مى‏سازد 

و دنیا را در نظر کوچک مى‏کند.

بحار الأنوار : 6 / 133 / 32 منتخب میزان الحکمة : 518


رسول اکرم صلوات الله علیه و آله:

أکثِروا ذِکرَ المَوتِ، فما مِن عَبدٍ أکثَرَ ذِکرَهُ إلاّ أحیا اللّه‏ُ قلبَهُ وهَوَّنَ علَیهِ المَوتَ.

مرگ را فراوان یاد کنید؛ 

زیرا هیچ بنده‏اى آن را بسیار یاد نکرد، 

مگر این که خداوند دلش را زنده گردانید و مردن را بر او آسان ساخت.

کنزالعمّال : 42105 منتخب میزان الحکمة : 518



امام صادق علیه‏السلام :


أکثِروا ذِکرَ المَوتِ؛ فإنّهُ ما أکثَرَ ذِکرَ المَوتِ إنسانٌ إلاّ زَهِدَ فی الدُّنیا.

مرگ را فراوان یاد کنید؛ 

زیرا هیچ انسانى مرگ را بسیار یاد نکرد، 

مگر این که به دنیا بى‏رغبت شد!

رسولُ اکرم صلوات الله علیه و آله:


مَنِ ارتَقَبَ المَوتَ سارَعَ‏فی الخَیراتِ.

کسى که چشم به راه مرگ باشد، در انجام کارهای خیر می شتابد!

از مهمترین عوامل اثر گذاری مثبت اعمال عبادی در قلب

پرسید: خیلی  از اعمال عبادی خود اثر مثبتی در قبلم نمی بینم بزرگترین اشکالاتم کجاست؟


حضرت استاد پاسخ داد: باید مراقبه شدیدتری کرد و روح عبادت که اخلاص هست رو در خود تقویت کرد




گفت: مراقبه را میتوانم شدیدتر کنم چون همین الان هم خیلی زیاد نیست این مراقبه اما اخلاص را چه کنم؟ آیا مثل همیشه راهش در توسل به اهل بیت و تضرع به درگاه خداست؟


حضرت استاد پاسخ داد: اولین قدم در تحصیل اخلاص این استکه انسان خود را همیشه بدهکار خداوند بداند.



تا وقتی که ما طلبکارانه به سراغ خدا می رویم  و از خدا متوقعیم و با اندک ناملایمتی در زندگی زود حالت طلبکارانه نسبت به خدا داریم هر چه می کنیم برای خودمان است و نه برای خدا....




پ.ن»»: ... وَلاَ یَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ ...﴿۵۴-مائده﴾


قال امیرالمومنین على علیه السلام:

اَلْحَقودُ مُعَذَّبُ النَّفْسِ، مُتَضاعَفُ لهَمِّ.  (غررالحکم، ح 1962)


قال الصادق علیه السلام:

اِیّـاکُـم اَن یَحسُـدَ بَعضُکـُم بَعضـاً فَـاِنَّ الکُفـرَ اَصلُه الحَسَـد. (تحف العقول ، ص 315)


دو روی سکه...

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
روی اول سکه:
امام صادق علیه السلام :
إِنَّ اللّه‏َ لا یَرفَعُ إِلَیهِ دُعاء عَبدٍ وَفى بَطنِهِ حَرامٌ أَو عِندَهُ مَظلَمَةٌ لأِحَدٍ مِن خَلقِهِ؛

دعاى هیچ بنده‏اى که مال حرام در شکمش باشد یا حق کسى بر گردنش باشد، به درگاه خدا بالا نمى ‏رود.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 90، ص321، ح31

روی دوم سکه:
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم :
مَنْ أَکَلَ مِنَ الْحَلَالِ الْقُوتَ صَفَا قَلْبُهُ وَ رَقَّ وَ دَمَعَتْ عَیْنَاهُ وَ لَمْ یَکُنْ لِدَعْوَتِهِ حِجَابٌ

هر کس از (قوت) حلال بخورد، قلبش رقت و صفا می یابد ، چشمانش پر اشک مى شود و براى (استجابت) دعایش مانعى نمى ‏باشد.
مجمع البحرین ج 5 ، ص 353


صرفاً جهت اطلاع:
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم :
مَنْ أَعْرَضَ عَنْ مُحَرَّمٍ أَبْدَلَهُ اللّه‏ُ بِهِ عِبادَةً تَسُرُّهُ؛

هر کس از حرام دورى کند، خداوند به جاى آن عبادتى که او را شاد کند نصیبش مى‏گرداند.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 74، ص 121، ح 20


امام هادى علیه السلام:
اِنَّ الحَرامَ لا یَنمى وَ اِن نَمى لا یُبارَکُ لَهُ فیهِ وَ ما اَنفَقَهُ لَم یُؤجَر عَلَیهِ وَ ما خَلَّـفَهُ کانَ زادَهُ اِلَى النّارِ؛

به راستى که حرام، افزایش نمى ‏یابد و اگر افزایش یابد، برکتى ندارد و اگر انفاق شود، پاداشى ندارد و اگر بماند، توشه ‏اى به سوى آتش خواهد بود.
کافى(ط-الاسلامیه) ج 5، ص 125، ح 7


قال الله تعالی:
یا أَحمَدُ إِنَّ العِبادَةَ عَشَرَةُ أَجزاءَ: تِسعَةٌ مِنها طَلَبُ الحَلالِ فَإِذا طَیَّبتَ مَطعَمَکَ وَ مَشرَبَکَ فَأَنتَ فى حِفظى وَ کَنَفى؛

در حدیث قدسى آمده است که خداوند مى ‏فرماید: اى احمد همانا عبادت ده جزء است که نه جزء آن طلب ‏روزى حلال است، پس چون خوراکى و نوشیدنى خود را پاک کردى در پناه و حمایت من هستى.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج 74 ، ص 27


امام على علیه السلام :
إِنَّ العَبدَ لَیَحرُمُ نَفسَهُ الرِّزقَ الحَلالَ بِتَرکِ الصَّبرِ، و َلا یُزادُ عَلى ما قُدِّرَ لَهُ؛
بنده به سبب بى‏ صبرى، خودش را از روزى حلال محروم مى ‏کند و بیشتر از روزى مقدّر هم نصیبش نمى‏ شود.
شرح نهج البلاغه(ابن ابی الحدید) ج3، ص160

توکل به ارباب چند گوسفند....

بسم الله الرحمن الرحیم
در سال قحطی عارفی غلامی را دید که شادمان بود.
گفت چه طور در چنین وضعی شادی می کنی؟
گفت: من غلام اربابی هستم که چندین گله و رمه دارد و تا وقتی من برای او کار می کنم روزی مرا می دهد.

عارف با خود گفت:
"از خود شرم دارم که یک غلام به اربابی با چند گوسفند توکل کرده و غم به دل راه نمی دهد و من خدایی دارم که مالک تمام هستی است و نگران روزی خود هستم"





امیرالمومنین علی علیه السلام:

... قَدْ تُکُفِّلَ لَکُمْ بِالرِّزْقِ وَ أُمِرْتُمْ بِالْعَمَلِ

فَلَا یَکُونَنَّ الْمَضْمُونُ لَکُمْ طَلَبُهُ أَوْلَى بِکُمْ مِنَ الْمَفْرُوضِ عَلَیْکُمْ عَمَلُهُ مَعَ أَنَّهُ

وَ اللَّهِ لَقَدِ اعْتَرَضَ الشَّکُّ وَ دَخِلَ الْیَقِینُ حَتَّى کَأَنَّ الَّذِی ضُمِنَ لَکُمْ قَدْ فُرِضَ عَلَیْکُمْ وَ کَأَنَّ الَّذِی فُرِضَ عَلَیْکُمْ قَدْ وُضِعَ عَنْکُمْ



براستی که خداوند روزی شما را ضمانت کرده
و شما امر شده اید که تلاش کنید.
پس مبادا طلب آنچه که برای شما ضمانت شده از آنچه که بر شما واجب شده برایتان مهمتر باشد.
به خدا سوگند شما به تردید افتاده اید و یقین شما فاسد گردیده است.
کار شما به جائى رسیده است که گویا کارى را که براى شما ضمانت کرده اند براى شما واجب است و گویا آنچه واجب گردیده از شما ساقط شده است.

فرازی از خطبه 113 نهج البلاغه



لا نَسْئَلُکَ رِزْقاً نَحْنُ نَرْزُقُکَ وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوى‏ (132-طه)
از تو رزق (و روزى) نمى‏خواهیم. ما به تو رزق (و روزى) مى‏دهیم. و عاقبت (نیک) برای تقوا (و پرهیزگاری) است. (132)



الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ ...﴿۲۶۸- بقره﴾
شیطان به شما وعده فقر می دهد ...



اتَّقُوا اللَّهَ (102 - آل عمران)
تقوا پیشه کنید (102)

وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا ﴿۲﴾
وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ ﴿۳- طلاق﴾
و هر کس که تقوای الهی پیشه کند برایش محل خورجی (از گرفتاریها و ناخوشی ها) قرار داده می شود (2)
و از جایی که گمان نمی برد روزی داده می شود (3)




وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ﴿۹۶- اعراف﴾
و اگر مردم شهرها ایمان آورده و تقوا پیشه کرده بودند قطعا بر آنها (درهای) برکات آسمان و زمین را مى‏گشودیم(۹۶)