رسول خدا صلوات الله علیه و آله از ابوذر پرسیدند:
کدام رشته ی ایمان محکمتر راست؟
ابوذر پلسخ داد: خدا و رسولش داناترند
رسول خدا فرمودند: الموالاه فی الله و المعاداه فی الله البغض فی الله
دوستی کردن در راه خدا و دشمنی کردن در راه خدا و بغض برای خدا
تحف العقول مواعظ النبی و حکمه ص ۵۴
ریشه ی ایمان را حب و بغض قلب مشخص میکند...
چه چیزی را دوست داریم و چرا
چه چیزی را دشمن داریم و چرا
بسم الله الرحمن الرحیم
بسم رب الشّهداء و الصدّیقن
سلام بر شیعیان منتظر واقعی
سلامی هم بر محبان امیدوار
سلامی هم بر آزدگان عالم
تقدیم میکنم سخنان مولای شهیدم حضرت حسین بن علی سیدالشهداء در عصر عاشورا را
امام حسین علیه السّلام در عصر عاشورا رو به سوى آن قوم کرده
به راست و چپ نگریست
و هیچ یک از اصحاب و یاران خود را ندید،
مگر آن بر خاک افتادگانى را که پیشانى به خاک ساییده و مرگ صدایشان را بریده بود. پس صدا زد:
«اى مسلم بن عقیل!
اى هانى بن عروه!
اى حبیب بن مظاهر!
اى زهیر بن قین!
اى یزید بن مظاهر! اى یحیى بن کثیر! اى هلال بن نافع! اى ابراهیم بن حصین! اى عمیر بن مطاع! اى اسد کلبى! اى عبد اللّه بن عقیل!
اى مسلم بن عوسجه!
اى داود بن طرمّاح!
اى حرّ ریاحى!
اى على بن الحسین!
شما اى دلاور مردان پایدار و اى سواران عرصه پیکار! چرا شما را فریاد مى کنم و پاسخم نمى دهید و فرا مى خوانم و از من نمى شنوید؟!
آیا شما خوابید که به بیدارىتان امیدوار باشم یا محبّتتان از امام خود برگشته که به یارىاش نمى شتابید؟!
اینک این (کودکان و) بانوان پیامبرند که از فقدان شما (در هراس افتاده) ناتوان گشته اند.
اى بزرگواران غیور!
از خواب خود برخیزید و این سرکشان پست را از حرم پیامبر صلّى اللّه علیه و آله برانید!
ولى (افسوس!) به خدا سوگند مرگ شما را به خاک افکنده و روزگار دغل با شما بى وفایى کرده است وگرنه شما از پاسخ دعوت من کوتاهى نمى کردید و از یارى من ناپیدا نمى شدید.
هان! اینک ما از فقدان شما داغداریم و به شما مى پیوندیم که ما از آن خداییم و به سوى او بازآییم» «1».
بعد اشعارى بدین مضمون خواند:
«راد مردانى که چون براى دفع بلاهاى روزگار- در آن حال که میان نیزه داران و فشارآوران (میدان نبرد) افتاده بودند-
فرا خوانده شدند، دلها را بر زرهها پوشیدند و به سوى جانبازى هجوم آوردند و حسین علیه السّلام را یارى کردند.
وه چه جوانمردانى! که زندگى عاریتى را ناخوش داشته رها کردند و به پوشش زیباى حیات ابدى در آمدند» «2».
امام باقر علیه السّلام فرمود: ...
حسین بن على علیه السّلام کشته هاى خود را کنار هم مى نهاد و مى فرمود: «کشته هاى ما، کشته هاى پیامبران و آل پیامبرانند»«3»!
و در روایت دیگرى آمده است که:
(در روز عاشورا) چون کار بر حسین علیه السّلام سخت شد و تنهاى تنها ماند،
به خیمه هاى برادرانش نگریست و آنها را خالى دید،
به خیمه هاى فرزندان عقیل نگاه کرد و آنها را خالى دید،
به خیمه هاى اصحاب نگاه کرد و کسى را ندید
و فراوان مى فرمود: لا حول و لا قوّة الّا باللّه العلىّ العظیم.
سپس به خیمه هاى بانوان رفت
و پس از آن به خیمه فرزندش زین العابدین علیه السّلام آمده او را دید که بر
روى پوست خشنى افتاده و زینب علیها السّلام از او پرستارى مىکند.
زین العابدین علیه السّلام چون امام علیه السّلام را دید خواست برخیزد، نتوانست.
به عمّه خود گفت: مرا به سینه خود تکیه ده این فرزند رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله است که آمده!
زینب علیها السّلام پشت او نشسته او را به سینه خود تکیه داد.
امام علیه السّلام از حال او جویا شد و او خدا را سپاس گفت.
سپس عرض کرد: پدر جان! امروز با این منافقان چه کردى؟
فرمود: «فرزندم! شیطان بر ایشان چیره گشته و خدا را از یادشان برده است.
جنگ میان ما و آنان چنان شعله ور شد که زمین از خون ما و ایشان به جوش
آمد» «4».
زین العابدین علیه السّلام عرض کرد: پدر جان! عمویم عبّاس کجاست؟
دیده هاى
زینب علیها السّلام اشکبار شد و به برادرش نگریست تا چه پاسخ مى دهد،
زیرا او زین العابدین علیه السّلام را از شهادت عمویش عبّاس علیه السّلام
آگاه نکرده بود تا مبادا بیمارىاش سختتر شود.
امام علیه السّلام فرمود: «فرزندم! عمویت کشته شد و کنار فرات دستانش را بریدند» «5».
علىّ بن الحسین علیه السّلام چنان گریست که بیهوش شد.
چون به هوش آمد از یکایک عموها و عموزادگانش مى پرسید و امام علیه السّلام مى فرمود: «شهید شد»«6».
پرسید: برادرم على، حبیب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه و زهیر بن قین چه شدند؟
فرمود: «فرزندم! بدان که در خیمه ها مرد زنده اى جز من و تو نمانده است» «7».
همه آنان که مى پرسى اینک کشته بر روى خاکاند.
امام سجّاد علیه السّلام سخت گریست.
سپس به عمّه خود زینب علیها السّلام فرمود: شمشیر و عصایى به من ده.
امام علیه السّلام فرمود: «براى چه مىخواهى» «8»؟!
عرض کرد: تا بر عصا تکیه کنم و با شمشیر از حریم فرزند رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله پاس دارم، که دیگر خیرى در زندگى دنیا نیست.
امام علیه السّلام او را بازداشته به سینه چسبانید و فرمود:
«فرزندم! تو پاکترین ذریّه و برترین عترت منى، تو جانشین من بر این کودکان و بانوانى، ایشان غریب و تنهایند که خوارى و یتیمى و شماتت دشمنان و حوادث تلخ روزگار آنان را فرا گرفته است،
هرگاه فریادشان بلند شد آرامشان کن،
هرگاه به هراس افتادند مونسشان باش و با (مهربانى و) سخنان نرم خود خاطرشان را آسوده ساز،
زیرا آنان غیر از تو مرد دیگرى ندارند تا به او انس گیرند و غم و غصه هایشان را به او گویند.
بگذار ایشان تو را ببویند و تو آنان را ببویى
و آنان بر تو بگریند و تو بر آنان بگریى» «9».
سپس دست او را گرفته و با صداى بلند فرمود:
«اى زینب! امّ کلثوم! سکینه! رقیّه! فاطمه!
سخنم را بشنوید و بدانید که فرزندم على جانشین من بر شماست و او امام مفترض الطّاعه است.
سپس به او فرمود:
فرزندم! از من به شیعیانم سلام برسان و بگو:
پدرم غریبانه به شهادت رسید، بر او سوگوارى و گریه کنید» «10».
__________________________________________________
(1) یا مسلم بن عقیل، و یا هانی بن عروة، و یا حبیب بن مظاهر، و یا زهیر
بن القین، و یا یزید بن مظاهر، و یا یحیى بن کثیر، و یا هلال بن نافع، و
یا إبراهیم بن الحصین، و یا عمیر بن المطاع، و یا أسد الکلبیّ، و یا عبد
اللّه بن عقیل، و یا مسلم بن عوسجة، و یا داود بن الطّرماح، و یا حرّ
الرّیاحیّ، و یا علیّ بن الحسین، و یا أبطال الصّفا، و یا فرسان الهیجاء،
مالی أنادیکم فلا تجیبونی، و أدعوکم فلا تسمعونی؟! أنتم نیام أرجوکم
تنتبهون، أم حالت مودّتکم عن إمامکم فلا تنصرونه؟! فهذه نساء الرّسول صلّى
اللّه علیه و آله لفقدکم قد علاهنّ النّحول، فقوموا من نومتکم، أیّها
الکرام، و ادفعوا عن حرم الرّسول الطّغاة اللّئام، و لکن صرعکم و اللّه
ریب المنون و غدر بکم الدّهر الخئون، و إلّا لما کنتم عن دعوتی تقصرون، و
لا عن نصرتی تحتجبون، فها نحن علیکم مفتجعون و بکم لاحقون، فإنّا للّه و
إنّا إلیه راجعون.
(2) قوم اذا نودوا لدفع ملمّة و القوم بین مدّعس و مکردس
لبسوا القلوب على الدّروع و أقبلوا یتهافتون على ذهاب الأنفس
نصروا الحسین فیا لها من فتیة عافوا الحیاة و البسوا من سندس
(3) قتلانا قتلى النّبیّین و آل النّبیّین.
(4) یا ولدی قد استحوذ علیهم الشّیطان فانساهم ذکر اللّه، و قد شبّ الحرب
بیننا و بینهم لعنهم اللّه حتّى فاضت الأرض بالدّم منّا و منهم.
(5) یا بنیّ انّ عمّک قد قتل، قطعوا یدیه على شاطئ الفرات.
(6) قتل.
(7) یا بنیّ اعلم انّه لیس فی الخیام رجل حیّ إلّا أنا و أنت، و أمّا هؤلاء الّذین تسأل عنهم فکلّهم صرعى على وجه الثّرى.
(8) و ما تصنع بهما.
(9) یا ولدی انت اطیب ذرّیتی، و افضل عترتی، و انت خلیفتی على هؤلاء
العیال و الاطفال، فانّهم غرباء مخذولون، قد شملتهم الذّلّة و الیتم و
شماتة الاعداء و نوائب الزّمان سکّتهم اذا صرخوا، و آنسهم اذا استوحشوا، و
سلّ خواطرهم بلین الکلام، فانّهم ما بقى من رجالهم من یستأنسون به غیرک و
لا احد عندهم یشکون الیه حزنهم سواک، دعهم یشمّوک و تشمّهم، و یبکوا علیک و
تبکی علیهم.
(10) یا زینب و یا امّ کلثوم و یا سکینة و یا رقیّة و یا فاطمة، اسمعن
کلامی و اعلمن انّ ابنی هذا خلیفتی علیکم، و هو امام مفترض الطّاعة ثمّ قال
له: یا ولدی بلّغ شیعتى عنّى السّلام فقل لهم: انّ ابى مات غریبا فاندبوه
و مضى شهیدا فابکوه.
منبع: فرهنگ جامع سخنان امام حسین(علیه السلام) ،ص:539 تا 542
یا لثارات الحسین
و این جملات را خواندم!!!!!
فرزندم! از من به شیعیانم سلام برسان و بگو:
پدرم غریبانه به شهادت رسید، بر او سوگوارى و گریه کنید» .
و باز دوباره خواندم!!!!!!!!
فرزندم! از من به شیعیانم سلام برسان و بگو:
پدرم غریبانه به شهادت رسید، بر او سوگوارى و گریه کنید» .
و باز دوباره میخوانم
فرزندم! از من به شیعیانم سلام برسان و بگو:
پدرم غریبانه به شهادت رسید، بر او سوگوارى و گریه کنید» .
آهای علی ۱۱۰
برای چه کسی می نویسی؟
حرف میزنی؟
سکوت میکنی؟
خشمگین می شوی؟
غصه می خوری؟
دعا می کنی؟
کار میکنی؟
برای چه کسی؟؟؟؟؟
رفتم سراغ حافظ
گفتم بگو بدانیم آیا پیشنهادی داری که کاری کنیم تا حضرت حجت ما را بخرند؟؟؟؟؟؟؟ تا خرج ایشان بشویم؟
جواب تفأل آمد:
نقل قول:
چو قرب او طلبی در صفای نیت کوش
یک سوال
اگر ما به دنبال رضای خدا باشیم
آیا نظر مردم درباره ی ما مهم است؟؟؟
مهم کسب رضای الهی است!
البته اگر هدف بندگی خدا و جلب نظر خدا باشد!!!!!!!!!
اما اگر نظر دیگران برای ما مهم باشد یا بخواهیم که دیده شویم یا بفهمیم که دیده شده ایم یا نه همین نشان از این دارد که گویا به جز خدا به دنبال جلب نظر کس دیگری هم هستیم!!!!!
و این یعنی شرک در عبادت!!!!!!!!!!!!!!!!!!! و مراتبی از ریا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خداوند توفیق عمل خالص به همه ی ما بیچارگان فقیر عاجز عنایت فرماید به برکت ۱۴ معصوم علیهم السلام!
خدای متعال می فرماید: من بهترین شریکم. اگر کسی در عمل، دیگری را شریک بکند، من این عمل را قبول نمی کنم و به آن شریک واگذار می کنم.
گر زچشم همه ی خلق بیافتم سهل است
تو میانداز که مخذول تو را ناصر نیست
پ.ن: "عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ رِبْعِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ
أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام):
قَالَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلوات الله علیه) یُسَلِّمُ عَلَى النِّسَاءِ وَ یَرْدُدْنَ عَلَیْهِ السَّلَامَ وَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) یُسَلِّمُ عَلَى النِّسَاءِ وَ کَانَ یَکْرَهُ أَنْ یُسَلِّمَ عَلَى الشَّابَّةِ مِنْهُنَّ وَ یَقُولُ أَتَخَوَّفُ أَنْ یُعْجِبَنِی صَوْتُهَا فَیَدْخُلَ عَلَیَّ أَکْثَرُ مِمَّا أَطْلُبُ مِنَ الْأَجْرِ"؛
حضرت ابی عبدالله علیه السلام:
رسول الله به زنان سلام می کرد و جواب سلام آنها را می داد و حضرت امیرالمومنین هم بر زنان سلام می دادند ولی کراهت داشت که بر زنان جوان سلام نماید، و می فرمود: نگران هستم از این که از صدای آنها تعجب نمایم و این کار ضررش برای من بیش از ثواب آن باشد.
اصول کافی ج 2، ص 648
ایمان من از امیرالمومنین فکر نمی کنم بیشتر و محکم تر باشد!
ایشان در بعضی از امور با آن مرتبه ی ایمانشان احتیاط می کردند!
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
لَا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءهُمْ أَوْ أَبْنَاءهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُوْلَئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَان |
هیچ قومی را که ایمان به خدا و روز قیامت دارد نمییابی که با مخالفان خدا و رسولش دوستی کنند، هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندان آنها باشند، آنها کسانی هستند که خدا ایمان را بر صفحه قلوبشان نوشته (۲۲)
|
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
خودم و شما را تنها به اندیشیدن به این سخنان دعوت میکنم
حداقل اندکی صادقانه با خود بیاندیشیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
استادِ استاد با خودشان در سن 22 سالگی گفته اند:
نقل قول: 800x600بالاخره حقیر با اینکه در آنوقت بیش از بیست و دو سال از عمرم نگذشته بود عرض کردم:
بنده بالوجدان مىبینم که اگر در مقابل شخص بزرگى قرار بگیرم در حال خود تغییر و شرم و خضوعى مىبینم
و هر قدر آن شخص بزرگتر و وجیهتر باشد دگرگونى حال بیشتر مىشود،
امّا در عین حال که معتقدم و همه ى ما معتقدیم که خداى متعال از هر بزرگى و صاحب جاهى بزرگتر و وجیهتر، بلکه همه ى بزرگى ها در مقابل عظمت او هیچ و همه چیز ناچیز است،
پس چرا وقتى به نماز مى ایستم با اینکه یقینا خود را در مقابل حق - جل و علا - قرار مى دهم هیچ تأثیرى و تفاوتى و تغییر حالى در خود نمى یابم؟
«انما المؤمنون الذین اذا ذکر اللّه وجلت قلوبهم.»همانا مومنان کسانی هستند که هنگامی که خداوند در مقابلشان یاد می شود قلوبشان از ترس به لرزه در می آید
از اینجا مى فهمم که این ایمان، ایمان واقعى نیست؛
لذا مى کوشم که خود را به مرحله اى برسانم که قدرى از آثار جمال و عظمت حق را در قلب خود بیابم.
(۲۲/آبان/۸۹ ۱۹:۲۸)استادِ استادِ نوشته است: *****ص82: متأسفانه بسیاری از ما از دین و از حقایق، تنها در پی یادگرفتن الفاظی هستیم که آنها را به دیگران تحویل دهیم و هیچگاه در صدد این نیستیم که آیا مطالبی که یاد گرفته ایم و به حساب خودمان با یادگرفتن آنها خود را مسلمان میدانیم اعتقاد قلبی ما شده یا خیر؟!
...پس هان ای عزیز تنها به یادگرفتن قناعت مکن؛ زیرا یادگرفتن وقتی به انسان نفع می دهد که معلومات او توأم با اعتقاد باشد .البته منظور نفع اخروی است و الّا چه بسا افرادی با همین محفوظات، سال های سال از منافع دنیوی آن برخوردار و امور خود را به خوبی بگذرانند و مردم، اطرافشان را گرفته، انها را از بزرگان دین هم بدانند، و همین اجتماع و اعتقاد مردم، امر را بر انها مشتبه کرده، زودتر آنها را به هلاکت معنوی برساند.
اعتقاد نیز اگر اعتقاد صحیح و جازم باشد ملازم و همراه با عمل است. اگر عمل صحیح، ناشی از اعتقاد درست باشد دارای اثر و علامت است؛ روز به روز یقین و شوق به عالم بقا و پشت کردن به دنیا را زیادتر می کند تا جایی که انسان می شود ((روحانی)) و در عین حال که در زندان تن و عالم ناسوت محبوس است قلبش که از برکت اعمال صالح به حیات انسانی زنده شده، با ملاء اعلی در ارتباط است و نمونه ای از فیوضات عالم غیب را درک می کند.
{ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُو }"نحل-97"
(( هر کس- از مرد یا زن- کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگى پاکیزهاى، حیاتِ [حقیقى] بخشیم، و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام مىدادند پاداش خواهیم داد))
پس هر عِلمی برای عمل است و قیمت هر عملی به قدر نیت عامل اوست و هر نیتی برای نتیجه است. در این عالم همه فعالیت می کنند، لکن اهداف و نیات و در نتیجه آثار مختلف است؛ زیرا از هر عملی اثری در نفس انسان پیدا میشود. اگر عمل ظلمانی بود ایجاد ظلمت می کند و اگر نورانی بود اثری دل افروز و نورانی خواهد داشت.
(۲۲/آبان/۸۹ ۱۹:۲۸)استادِ استادِ نوشته است: ***ص84:یکی از نشانه های ایمان صحیح و اعتقاد درست این است که اگر انسان بین دو امر مخیر شد که در یکی رضای خالق و سخط و خشم مخلوق و در دیگری عکس آن باشد، رضای خالق را بر رضای مخلوق ترجیه دهد.
(( مِنْ صِحَّةِ یَقِینِ الْمَرْءِ الْمُسْلِمِ أَنْ لَا یُرْضِیَ النَّاسَ بِسَخَطِ اللَّه)) ((از امام صادق (علیه السلام) که فرمود:
از درستى یقین مرد مسلمان این است که مردم را خشنود نکند به خشم خدا))"اصول کافى-ترجمه کمرهاى، ج4، ص: 183باب فضل یقین"
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
ابتدا یه حدیث فوق العاده کاربردی و بسیار بسیار بسیار حیاتی تقدیم میکنم :
امیرالمومنین می فرمایند که خداوند به حضرت رسول فرمود:
یا أحمد إن العبد إذا جاع بطنه و حفظ لسانه علمته الحکمة
و إن کان کافرا یکون حکمته حجة علیه و وبالا
و إن کان مؤمنا
تکون حکمته له نورا و برهانا و شفاء و رحمة فیعلم ما لم یکن یعلم و یبصر ما لم یکن یبصر
فأول ما أبصره عیوب نفسه حتى یشتغل بها عن عیوب غیره
و أبصره دقائق العلم حتى لا یدخل علیه الشیطان من موضع و أبصره حیل الشیطان و حیل نفسه حتى لا یکون لنفسه علیه سبیل...
الوافی ج 26 ص 151
خداوند به رسول خدا فرمود:
ای احمد اگر بنده ی من شکم و زبانش را کنترل کند و حفظ کند، به او حکمت را تعلیم می دهم
اگر آن بنده کافر باشد، آن حکمت علیه خودش حجت خواهد بود و وبالش خواهد شد (در روز قیامت)
اما اگر مومن بود
آن حکمت را برایش نور و برهان و شفا و رحمت قرار میدهم پس آنچه را که قبلاً نمی دانست می فهمد، و آنچه را قبلاً نمی دید میبیند.
پس اولین چیزی که او را بدان بینا میکنم عیوب نفسش است تا آنچنان مشغول آنها شود که از عیوب دیگران باز ماند
و او را به دقایق نکات علمی بینا می گردانم تا اینکه شیطان بر او مسلط
نگردد و او را نسبت به حیله های شیطان و نفس بصیر می کنم بر او تسلط پیدا
نکنند...
حدیث حاوی نکات بسیار عظیم و حیرت انگیزی است که سعی میکنم در حد وسع اندکم مقداری از آن را تقدیم کنم
اول اینکه تصریح دارد که حکمت را خدا عنایت میکند و اکتسابی نیست!!!!!!!!!!!
البته مقدماتش دست ما است اما خودش نه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
دوم اینکه می فرماید مهمترین نشانه ی اینکه خدا به کسی حکمت داده این است که بینای عیوب خودش می شود!!!
اما مهمتر از آن کیفیت آن است
چنان عیوب خود را در مقابلش نمایان میبیند که از دیدن عیوب دیگران فارغ میشود!!!!!!!!!!!!!!!!!
یکی از مهمترین وجوه تمایز ما و انسانهای حکیم همین است
که ما گرچه بعضاً عیوب خود را هم میبینیم اما ماشالله ماشالله عیوب دیگران رو هم خوب جلوی چشمامون هست!!!
اما
همونطور که در این حدیث شریف هم مشاهده می فرماید انسان حکیم چنان در عیوب
خود غرق میشود که دیگه فارغ میشود از عیب جویی و دیدن عیوب دیگران!!!
البته آثار حیرت انگیز دیگری هم در متن حدیث برای حکمت ذکر شده است که توضیحش در اینجا نمیگنجد!!
اما قصه ی ما به همین جا ختم نمیشود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
تا انسان به عیوبش واقف نشود کبر از قلبش خارج نمی شود!!!!!!!!!
تا کبر از قلبش خارج نشود، خشوع به قلبش وارد نمی شود که خشوع و کبر دو ویژگی متضاد است!!!!!!
تا خشوع به قلب انسان وارد نشود، یقین به قلب انسان وارد نمی شود(( (امام صادق علیه السلام:
تا
یقین به قلب انسان وارد نشود ایمانش مستودع است و مستقر نیست و به قول
معروف به یه پیسّی میپرّه ایمانمون در پیچ و خم امتحانای جوندار!!!!!!
و در این حدیث نورانی راهکار بدست آوردن حکمت را که در نهایت منجر میشود به ایمان راسخ چه چیز معرف میکند؟
بله
کنترل شکم و زبان!!!!!!!!!!!!!
شدت کاربردی بودن و عظمت و مفید بودن این حدیث این است که یک دستور العمل
بسیار کاربردی به انسان میدهد برای کسب حکمتی که مقدمه ی واقف شدن به عیوب
است
و واقف شدن به عیوبی که مقدمه ی خروج کبر است
و خروج کبری که مقدمه ی ورود خشوع است
و ورود خشوعی که مقدمه ی ورود یقین است
و ورود یقینی که مقدمه ی تبدیل ایمان مستودع به ایمان مستقر و راسخ است!!!! إن شاء الله
همچنان که در تاپیک
درست کردن ایمان و اصلاح قلبم را از کجا شروع کنم؟ (پست ویژه)
هم از قول مولا علی در خطبه 176 بیان داشتیم که فرموده اند:
وَ اللَّهِ مَا أَرَى عَبْداً یَتَّقِی تَقْوَى تَنْفَعُهُ حَتَّى [یَخْتَزِنَ] یَخْزُنَ لِسَانَهُ ...
وَ لَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلوات الله علیه:
لَا یَسْتَقِیمُ إِیمَانُ عَبْدٍ حَتَّى یَسْتَقِیمَ قَلْبُهُ
وَ لَا یَسْتَقِیمُ قَلْبُهُ حَتَّى یَسْتَقِیمَ لِسَانُه
به خدا قسم هیچ بنده ی با تقوایی را نمی بینم که از تقوایش بهرهمند گردد مگر آنکه زبان خود را حفظ کند
و همانا از رسول خدا صلوات خدا بر او باد فرمود:
ایمان بنده درست نمی شود تا وقتی که قلبش درست نشود
و قلبش درست نمی شود تا زمانی که زبانش درست نشود
همانطور که مشاهده میکنید
این هم دقیقاً بیان دیگری است از همین سیکلی که به طرق مختلف بیان فرموده اند
راه خیلی عجیب نیست
کو رونده اش؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پدر و مادر حقیر را اگر راه داشت دعا بفرماید...
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
این دو مستند را به سفارش شبکه ی isda ساختیم
ببینید و نظر دهید
فقط ترتیبش هم مهم هست
شاید نظر شما را نسبت به خیلی چیزها تغییر دهد!!!!!!!!!!!!!!!!!
شماره یک: لینک مشاهده:
برای شیطان گران تمام می شود
isda.ir/detail.aspx?id=915077
و بعد از آن:
مستند: لینک مشاهده:
فقر و ثروت
http://isda.ir/detail.aspx?id=924294
بسم الله الرحمن الرحیم
در پی ارسال این مطلب: نکاتی ارزشمند پیرامون سلوک الی الله
یکی از بازدید کنندگان که لطف کرده بودند مطلب رو خونده بودن این نظر رو داده بودند:
"سلام
نگفتید این جناب استاد کی هستن؛ ولی شاید ایشون استاد حوزه یا دانشگاه
و ... باشن؛ نه استاد اخلاق و عرفان به معنای واقعی. چون اساتید عرفان تاکید میکنند
که وقتی شما در طول روز مراقب اعمالت باشی و حداقلی از لیاقت رو پیدا کنی، شب اصلا
"نمیگذارند" که شما بخوابی! نه اینکه به زور به زور بخوای خودت پاشی و در حال چرت
زدن توی رخت خوابت بشینی!!!
بنده خودم هم اینو تجربه کردم. اصلا مومنین گذشته رو
در نظر بگیرید! این بندگان خدا که ساعت یا موبایل نداشتن که بخوان با صدای زنگش
بیدار بشن و عبادت کنن. پس چطور بیدار میشدن؟ بیدارشون میکردند! لابد شنیدید که یه
وقتی شیخ عباس قمی نماز شبش قضا شد؛ فرداش گریه میکرد که چرا اینجور شده؟ پسرش بهش
گفت باباجان نماز واجبت که قضا نشده! نماز شبه! جواب داد: من به خاطر قضا شدن نماز
شب گریه نمیکنم، به خاطر این گریه میکنم که دیروز حتما یه کاری کردم که شب بیدارم
نکردن!
به نظرم اولویت ما باید کنترل نگاه، فکر، خوش قول بودن، خوش رو بودن،
راستگو بودن و اینجور چیزا باشه؛ در ادامه، توفیق تهجد و ... خودش به سراغمون
میاد.
یا علی."
ابتدا تشکر می کنم از این بنده ی خدا که زحمت کشیدند و مطالبی که فکر میکردند مفید است را برای بنده نگاشتند
اما توضیحاتی در مورد مطلب ارسالی و نظرات این بنده ی خدا
"سلام
نگفتید این جناب استاد کی هستن؛ "
ببینید اولاْ مهم نیست که ایشان چه کسی هستند
به قول مولا امیرالمومنین ببینید چه می گوید نه اینکه چه کسی می گوید!
اما در مورد این قسمت از فرمایشات ایشان:
"شاید ایشون استاد حوزه یا دانشگاه و ... باشن؛ نه استاد اخلاق و عرفان به معنای واقعی. چون اساتید عرفان تاکید میکنند که وقتی شما در طول روز مراقب اعمالت باشی و حداقلی از لیاقت رو پیدا کنی، شب اصلا "نمیگذارند" که شما بخوابی!"
تمام این مطالبی را هم خود بنده ی حقیر میدانم و از من خیلی بیشتر و بهتر از اینها رو خود حضرت استاد میدانند و این مطالبی که ایشان نوشته اند همه از بدیهیات حداقلی است که هر کسی که حداقل گامی بخواهد در مسیر خود سازی بردارد اینها را میداند
بنده هم به طور مثال این حدیث و روایات متعدد دیگر را در این زمینه و حتی آیات قرآن را میدانم مانند:
مرحوم صدوق که درکتاب علل الشرایع نقل میکند که کسی خدمت حضرت امیر(علیه السلام) رسید و پرسید:
چرا توفیق نماز شب ندارم؟
حضرت فرمود:
انت رجل قد قیدتک ذنوبک.
تو کسی هستی که گناهان روزت تو را به بند کشیده.
مشکل حقیر و فقیر سراپا تقصیر ندانستن این بدیهیاتی که این بنده ی خدا لطف کرده اند و در نظرشون درج کرده اند نیست!
استاد هم میدانند که من همه ی اینها و بیش از اینها را بلد هستم
اما مشکل حقیر چیز دیگری است!!!
این بنده ی خدا گفته است:
"
به نظرم اولویت ما باید کنترل نگاه، فکر، خوش قول بودن، خوش رو بودن،
راستگو بودن و اینجور چیزا باشه؛ در ادامه، توفیق تهجد و ... خودش به سراغمون
میاد.
یا علی."
خوب اینها هم همه از بدیهیات است
اما
مشکل بنده ی حقیر این است که فاصله ی بسیار بعیدی است بین آنچه من میدانم و آنچه میتوانم عمل کنم و در مقابل این نفس سرکش بیاستم
پس حضرت استاد با توصیه های گوهر بار خود خواستند از طریقی وارد شوند که توان من در انجام آن بیشتر است و برای شروع برای من بیشتر قابلیت عملی شدن دارد
یعنی یک مرحله عمیق تر
من را توجه دادند به این نکته ی حیاتی که درست است که تو باید تمام تلاش و جهد خود رو برای مجاهده ی بانفس و ترک معصیت کنی
اما اگر بخواهی در این مسیر به خودت متکی باشی قطعاْ توانش نیست
چه این که این معنا بر اساس لا حول و لا قوه الا بالله هم همین شکل است و حتی امام معصوم با آن عظمت از خدا چنین طلب می کنند برای ایستادگی در برابر آنچه خدا نمی پسندد
ضمن آنکه این روش تبعیت از روش امام معصوم است!!!!!!!!!!!!!!
اما برای من سوال شد که چرا از بین این همه دعا در صحیفه ی سجادیه استاد دعای ۲۲ را انتخاب کرده اند
حالا ببینیم در دعای ۲۲ صحیفه سجادیه امام سجاد چه نکاتی فرموده اند که اگر به استجابت برسد نتیجه اش می شود رهایی از گناهان روز و به امید خدا کسب توفیق سحر پیدا کردن و نماز شب!
اللَّهُمَّ إِنَّکَ کَلَّفْتَنِی مِنْ نَفْسِی مَا أَنْتَ أَمْلَکُ بِهِ مِنِّی، وَ قُدْرَتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَیَّ أَغْلَبُ مِنْ قُدْرَتِی، فَأَعْطِنِی مِنْ نَفْسِی مَا یُرْضِیکَ عَنِّی، وَ خُذْ لِنَفْسِکَ رِضَاهَا مِنْ نَفْسِی فِی عَافِیَةٍ.
خدایا، مرا در اصلاح نفسِ خویش به کاری فرمان دادهای که خود در انجام دادن آن از من تواناتری، و قدرت تو بر آن کار و بر من، از قدرت من افزونتر است. پس مرا چنان نیرویی ده که با آن به کاری مشغول شوم که تو را از من خشنود میسازد، و خشنودی خود را در حال تن درستی [نه در گرفتاری و سختی] از من بخواه.
اینجا اقرار می کنیم که خدایا با تمام تلاشی هم که دارم در مجاهده ی با نفس میکنم باز اقرار میکنم که نیازمند به تو ام در تمام اینها به مدد تو و من توان آن را بی مدد تو ندارم!!!
این بنده ی خدا گفته است:
"به نظرم اولویت ما باید کنترل نگاه، فکر، خوش قول بودن، خوش رو بودن، راستگو
بودن و اینجور چیزا باشه؛ در ادامه، توفیق تهجد و ... خودش به سراغمون
میاد."
ببینیم از خدا مگر چه میخواهیم :
5. خدایا درود بر محمد و آل او فرست،
و مرا از حسد پاک کن و از گناهان باز دار،
و از حرام پرهیز ده،
و جراءت بر نافرمانى مده،
و خواهش دل مرا به سوى خودت بگردان ...
و مرا در همه حالات حفظ کن و نگاهدار...
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَالِهِ،
خداوندا بر محمد و آلش درود
فرست،
وَاقْضِ عَنّى کُلَّ ما اَلْزَمْتَنیهِ وَ فَرَضْتَهُ عَلَىَّ لَکَ فى وَجْهٍ
مِنْ وُجُوهِ طاعَتِکَ اَوْ لِخَلْقٍمِنْ خَلْقِکَ،
و آنچه از اطاعت براى خودت
یا نسبت به فردى از بندگانت بر من واجب نمودهاى مرا بر انجامش موفق دار،
خوب اینها همان ترک معصیت و انجام واجب است و مصادیق متعددش که این بنده ی خدا میگفت باید اینها را استاد به شما می گفتند
که البته بدیهیات راه است منتها مگر میشود به لطف و مدد خداوند و اظهار فقر و عجز در برابر آن رب رحمان و رحیم
که اگر میشد امام معصوم اینگونه خدای خویش را نمی خواند!!!!!!!!
(8) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ،
وَ ارْزُقْنِى الرَّغْبَةَ فِى الْعَمَلِ لَکَ لاِخِرَتِى
حَتَّى أَعْرِفَ صِدْقَ ذَلِکَ مِنْ قَلْبِى،
وَ حَتَّى یَکُونَ الْغَالِبُ عَلَیَّ الزُّهْدَ فِى دُنْیَاىَ،
وَ حَتَّى أَعْمَلَ الْحَسَنَاتِ شَوْقا،
وَ آمَنَ مِنَ السَّیِّئَاتِ فَرَقا وَ خَوْفا،
8. خدایا! درود بر محمد و آل او فرست،
و مرا راغب گردان که براى آخرت خود در راه توبکوشم
و این رغبت را با دل خود آمیخته بینم،
و بى رغبتى به دنیا بر وجود من غالب گردد
و هر عمل نیک را از روى شوق به جاى آرم
و از اعمال زشت به ترس و بیم بپرهیزم، ...
نکاتی فوق عظیم در این فقرات دعا است
امام نمی فرمایند که خدایا به من توفیق بده تا برای آخرت بکوشم
یا از دنیا در گذرم
یا عمل نیک به جای آورم
یا از اعمال زشت بپرهیزم
کلام بسیار بالاتر است
اینجا امام می فرمایند که رغبت در این امور ممدوح نزد خودت را در قلبم قرار بده
و ترس و بیم و خوف از اموری که نزد تو ناپسند است را به من ارزانی دار!!!
که اگر رغبت این ها که مورد پسند خداست و خوف آنها که مورد پسند خدا نیست در قلب واقع شد دیگر کار کردن برای آخرت و ترک دنیایی که برای همه ی آدمها معمولاْ بسیار سخت است دیگر بسیار شیرین خواهد شد چون مطابق میل قلب شده است
و این همان است که عرفا از آن به مبدأ میل یاد میکنند
خداوند إن شاء الله جهت قلوب ما را و محبوب و مطلوب ما را به سمت رضایتش قرار دهد که در آن صورت دیگر مجاهده می شود معاشقه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اینجا امام از خداوند می خواهند که دو بال خوف و رجا و حب و بغض را به او ببخشند که بدون این موتور حرکت نمی شود در سلوک الی الله قدم از قدم برداشت و این را همانگونه که خود امام معصوم به ما می آموزدند باید عاجزانه از خود خداوند خواست!
در این صورت است که
ریاضت نفس می شود لذت روح که ما میتوانیم آن را بچشیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
یک نکته ی عظیم دیگر هم نهفته در این عبارت وَ ارْزُقْنِى (خدایا روزیم کن) است
یعنی تمام این رغبت به آخرت و بی رغبتی به دنیا و حب و بغض و خوف و ... تمام اینها باید توسط خدا روزی انسان شود و انسان ضمن تلاش و مجاهده با تمام وجود که توفیق و حول و قوه ی همین تلاش را هم خود خدا به انسان داده است باید فقیرانه از خدا بخواهد تا جهت قلبش را تغییر دهد و این کسب کردنی نیست و باید ما گداها به در خانه ی آن غنیِ کریمِ رحیمِ مانند امامانمان و به تعبیت از ایشان اینها را عاجزانه از خداوند طلب کنیم
و نکته ی بسیار عظیمی است که چرا امام سجاد علیه السلام قبل از تمام فقرات این دعا های بسیار بسیار مهم طلب صلوات بر محمد و آل محمد می کنند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
یعنی کلید این که این دعا ها اصلاْ بالاهم برود توسل به این محبوبین خدا است!!!!!!!!!!!!!!!
و در تصریح همین معنای تغییر جهت قلوب که نتیجه اش میشود لذت از بندگی و انجام واجب و ترک حرام و رغبت در روی آوردن به آخرت و رغبت و میل به ترک حب دنیا که از سخت ترین کارها برای بنده است امام در ادامه ی فقرات دعا در بند ۹ می فرمایند:
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَالِهِ،
بارخدایا بر محمد و آلش درود
فرست،
وَارْزُقْنى خَوْفَ غَمِّ الْوَعیدِ، وَ شَوْقَ ثَوابِ الْمَوْعُودِ،
و ترس و
وحشت اندوه عذاب، و شوق وعده ثواب را روزیم ساز،
حَتّى اَجِدَ لَذَّةَ ما اَدْعُوکَ لَهُ، وَ کَاْبَةَ مااَسْتَجیرُ بِکَ
مِنْهُ.
تا لذّت آنچه را که تو را براى آن مىخوانم، و اندوه چیزى را که از آن
به تو پناه مىبرم بیابم.
باز در پاسخ به این سخنان ایشان
"به نظرم اولویت ما باید کنترل نگاه، فکر، خوش قول بودن، خوش رو بودن، راستگو
بودن و اینجور چیزا باشه؛ در ادامه، توفیق تهجد و ... خودش به سراغمون میاد.
یا
علی."
ببینید امام چه فرموده اند و استاد هم گفته اند که در حقیقت تا بنده ی حقیر به تبعیت از امام خود از خداوند چه بخواهم تا توفیق سحر در سایه ی اجابت آن را بدست آورم
(13) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ ارْزُقْنِى التَّحَفُّظَ مِنَ الْخَطَایَا، وَ الاحْتِرَاسَ مِنَ الزَّلَلِ فِى الدُّنْیَا وَ الاْخِرَةِ فِى حَالِ الرِّضَا وَ الْغَضَبِ، حَتَّى أَکُونَ بِمَا یَرِدُ عَلَیَّ مِنْهُمَا بِمَنْزِلَةٍ سَوَاءٍ، عَامِلا بِطَاعَتِکَ، مؤ ثرا لِرِضَاکَ عَلَى مَا سِوَاهُمَا فِى الْأَوْلِیَاءِ وَ الْأَعْدَاءِ، حَتَّى یَأْمَنَ عَدُوِّى مِنْ ظُلْمِى وَ جَوْرِى ، وَ یَأْیَسَ وَلِیِّى مِنْ مَیْلِى وَ انْحِطَاطِ هَوَاىَ
13. خدایا! درود بر محمد و آل او فرست،
و مرا از گناهان حفظ کن،
و در دنیا و آخرت در حالت خشنودى و خشم مرا از لغزش نگاه دار،
چنان که این دو حال نسبت به من مساوى باشند و من عمل به طاعت تو کنم و رضاى تو را برگزینم و غیر رضاى تو نخواهم و جز به فرمان تو درباره دوستان و دشمنان عمل نکنم ...
و مرا از آن کسان قرار ده که تو را در آسایش چنان به اخلاص خوانند که بیچارگان در رنج و سختى،
می ماند توضیحی در خصوص این قسمت از سخنان ایشان که گفته اند:
" وقتی شما در طول روز مراقب اعمالت باشی و حداقلی از لیاقت رو پیدا کنی، شب
اصلا "نمیگذارند" که شما بخوابی! نه اینکه به زور به زور بخوای خودت پاشی و در حال
چرت زدن توی رخت خوابت بشینی!!!
"
که احتمالاْ در خصوص این قسمت از فرمایشات استاد ذکر کرده اند که گفته اند:
هر چند که اصلاً خود بیداری در سحر موضوعیت داره و ارزش داره ولو که چرت هم
بزنی و توی رخت خوابت بشینی
در تصریح محبوب بودن همین حالت خستگی و چرت هم صریح حدیثی را تقدیم میکنم که حکایت از این دارد که اگر به هر دلیلی هم (مانند انجام کار سخت در طول روز یا...) بنده ای با زحمت و حالت خواب آلودگی به شب زنده داری بپرداز این مسئله بسیار ارزشمند و محبوب است نزد خداوند رحیم:
علی بن محمّد نوفلی می گوید: از یکی از معصومین شنیدم که فرمود:
«همانا بنده ای در شب از خواب بلند می شود و از شدّت خواب و چرت به راست و چپ می افتد و سرش روی سینه اش می افتد، امّا با این حال مشغول نماز شب می شود،
خداوند به ملائکه اش دستور می فرماید:
به این بندۀ من نگاه کنید که برای تقرّب و نزدیکی به من به چه حالی افتاده،
با اینکه من این نماز را بر او واجب نکرده ام امّا او به امید سه خصلت با این حال مشغول نماز شب است.
1- به خاطر گناهی که من او را بیامرزم
2- به خاطر توبه ای که با او تجدید کنم و توبه اش را قبول کنم.
3- و رزق و روزی اش را زیاد نمایم.
ای ملائکه من! شما را شاهد و گواه می گیرم که من همۀ این خصلت ها را برای او جمع کردم.
علل الشرایع، ج2، ص52