او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

خدایا ما را از منتظران حقیقی اش قرار ده
او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

خدایا ما را از منتظران حقیقی اش قرار ده

خداوند نماز چه کسی را می پذیرد؟

 امام صادق علیه السلام:

(((یا ابن جندب!  

قال الله جل و عز فى بعض ما أوحى:  

إنما أقبل الصلاة ممن یتواضع لعظمتى  

و یکف نفسه عن الشهوات من أجلى  

و یقطع نهاره بذکرى  

و لا یتعظم على خلقى  

و یطعم الجائع  

و یکسو العارى  

و یرحم المصاب  

و یؤوى الغریب))).  

اى پسر جندب!  

خداى بزرگ و عزیز در بعضى از آنچه وحى کرد، فرماید:  

(((همانا من نماز کسى را پذیرایم که در برابر عظمتم فروتنى کند  

و به خاطر من نفسش را از شهوات باز دارد  

و روزش را به یاد من سپرى کند  

و بر مخلوقم تکبر نورزد  

و گرسنه را غذا دهد  

و برهنه را بپوشاند  

و با مصیبت دیده مهربان باشد  

و غریب را پناه دهد.  

 

1ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 78، ص 285، روایت 1، باب 24

در محضر استاد 7

سلام

استادِ استاد فرمودند:


تنها وصیت من به شما اینه که موحّد باشید

و این با برهان بدست نمیاد

نور عبادت می خواد و نور تضرّع

باید از خود خدا خواست



به یکی از رفقا اینو اس ام اس کردم

گفتش:از خدا خواستن چه طوری انجام بشه؟

یعنی دعا کنم که خدایا خودت به من بده؟



بهش جواب دادم:

بند اول و دوم دعای 22 صحیفه سجادیه رو بخون:


اللَّهُمَّ

إِنَّکَ کَلَّفْتَنِی مِنْ نَفْسِی مَا أَنْتَ أَمْلَکُ بِهِ مِنِّی،

وَ قُدْرَتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَیَّ أَغْلَبُ مِنْ قُدْرَتِی،

فَأَعْطِنِی مِنْ نَفْسِی مَا یُرْضِیکَ عَنِّی،

وَ خُذْ لِنَفْسِکَ رِضَاهَا مِنْ نَفْسِی فِی عَافِیَةٍ.


اللَّهُمَّ

لَا طَاقَةَ لِی بِالْجَهْدِ،

وَ لَا صَبْرَ لِی عَلَى الْبَلَاءِ،

وَ لَا قُوَّةَ لِی عَلَى الْفَقْرِ،

فَلَا تَحْظُرْ عَلَیَّ رِزْقِی، وَ لَا تَکِلْنِی إِلَى خَلْقِکَ،

بَلْ تَفَرَّدْ بِحَاجَتِی،

وَ تَوَلَّ کِفَایَتِی.

وَ انْظُرْ إِلَیَّ وَ انْظُرْ لِی فِی جَمِیعِ أُمُورِی،

فَإِنَّکَ إِنْ وَکَلْتَنِی إِلَى نَفْسِی عَجَزْتُ عَنْهَا وَ لَمْ أُقِمْ مَا فِیهِ مَصْلَحَتُهَا،

وَ إِنْ وَکَلْتَنِی إِلَى خَلْقِکَ تَجَهَّمُونِی،

وَ إِنْ أَلْجَأْتَنِی إِلَى قَرَابَتِی حَرَمُونِی،

وَ إِنْ أَعْطَوْا أَعْطَوْا قَلِیلًا نَکِداً،

وَ مَنُّوا عَلَیَّ طَوِیلًا،

وَ ذَمُّوا کَثِیراً.


خدایا،

مرا در اصلاح نفسِ خویش به کاری فرمان داده‌ای که خود در انجام دادن آن از من تواناتری،

و قدرت تو بر آن کار و بر من، از قدرت من افزون‌تر است.

پس مرا چنان نیرویی ده که با آن به کاری مشغول شوم که تو را از من خشنود می‌سازد،

و خشنودی خود را در حال عافیت (و تن درستی) [نه در گرفتاری و سختی] از من بخواه.


خدایا،

مرا طاقت رنج نباشد،

و بر بلا شکیبایی نتوانم،

و تاب تحمل فقر ندارم.

پس روزی‌ام را از من مگیر

و مرا به آفریدگانت وامگذار.

تو خود حاجتم را برآور و خود مرا کفایت کن.

به چشم رحمت خود نگاهم کن و در همه‌ی کارها مرا مدد فرما،

که اگر مرا به خود واگذاری، در کار خود فرو مانم و به آنچه مصلحت من در آن است نپردازم،

و اگر به آفریدگانت مرا واگذاری، چهره‌ی خویش درهم کشند،

و اگر مرا به نزدیکانم حوالت دهی، ناامیدم سازند،

و اگر چیزی بخشند، اندک و بی‌خیر باشد

و بسیار بر من منت نهند

و مرا بسیار سرزنش کنند.

در چه حالیم؟

امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام:


مَا بَالُکُمْ‏

تَفْرَحُونَ‏ بِالْیَسِیرِ مِنَ الدُّنْیَا تُدْرِکُونَهُ

وَ لَا یَحْزُنُکُمُ الْکَثِیرُ مِنَ الْآخِرَةِ تُحْرَمُونَه‏.

فرازی از خطبه 113 نهج البلاغه

چه شده

که به اندکی از دنیا که می رسید شادمان می گردید

و بسیاری از آخرت را که از دست می دهید غصه دار نمی شوید؟!!



واقعاً چه شده؟!

در چه حالیم؟!

جرعه های حکمت (1) (برخی از نابترین احادیثی که تا کنون خوانده ام)

رسول خدا صلوات الله علیه و آله: 

 

مَن لَم یَقبَل مِن مُتَنَصَّلِ عُذراً صادِقاً کانَ أو کاذِباً لَم یَنِل شَفاعَتی. 

 

اگر کسی عذر خواهی کسی را چه راست و چه دروغ نپذیرد، شفاعت من شامل حالش نمی شود

 

وسائل شیعه، ج 8، ص 533 

 

 

ماحصل چند سال مطالعه در باب چگونه آدم شدن منتظری پوشالی چون خودم

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
این ماحصل چند سال مطالعه و تحقیق من و مجالست با کسانی است که به نظرم رنگ و بویی از محبوب دارند!
برای هر کدام از این بندها آیات و روایات متعدد است که اگر عمری بود و توفیقی در ذیل هر یک به مرور اضافه می شود!
اما خدا چه میداند شاید همین امروز دفتر عمر ما به برگ آخر رسید
گفتم حداقل تیتر وار ذکرش کنم
منتظران حقیقی حضرت حجت اینها را دارند.


1- نماز اول وقت (حتی و به ویژه نماز صبح)
2- مراقبت از زبان (مراقبتی بسیار شدید)
3- پاک کردن حقوق مالی (به ویژه حق الناس و دیون مالی)
4- استغفار دائم و تلاش مجاهدانه برای ترک معصیت (به ویژه معاصی زبان و چشم(مخصوصاً آقایان!!!!!) و شکم و گوش!)
5- نماز شب و شب زنده داری (بدون این نمیشه!)
6- انس با قرآن (شامل تلاوت مداوم در روز، تفکر در آیات و عمل به دستورات!)
7- شرکت در مراسم عزاداری سیدالشهدا و حتی برپایی انفرادی آن (ولو در حد مداومت بر زیارت عاشورا و گوش دادن روضه و ریختن اشک برای حضرت)
8- جمع شدن کسانی که محب اهل بیت هستند در مجالسی برای انس گرفتن و دوستی کردن و خواندن احادیث اهل بیت (یکی از مهمترین کارها است که آثار بسیار بسیار مهمی دارد در حفظ و رشد ایمان!!!!!!!!!)
9- اظهار فقر و بیچارگی بر سر سجاده به پیشگاه الهی در تمام زمینه ها(عاجزانه و حقیرانه و ملتمسانه مکرر در مکرر)
10- توسل به اهل بیت (یک بار گفتم چگونه توسل کنم؟ گفتند این قدر میدانیم که زنی که درد زایمان دارد نمی پرسد چگونه فریاد بزنم، فریاد می زند!)
11- کم کردن شدید ارتباط به ویژه ارتباط و انس قلبی با کسانی که آنها با خدا انسی ندارند و محب اهل بیت نیستند و از اینها مهمتر از دشمنان اهل بیت بیزار نیستند!!!
12- یک سری اعمال عبادی هم هست (مانند زیارت اماکن مقدس، خواندن زیارت جامعه کبیره، تلاوت سوره اسراء در شبهای جمعه، تأکید فراوان بر خواندن نوافل به ویژه نافله های صبح، مغرب، عشا و شب، تأکید ویژه بر خواند تعقیبات نماز، خواندن نمازهای مستحب مانند نماز امیرالمومنین و نماز جعفر طیار و ..و ادعیه ای مانند ندبه و کمیل و دعاهای صحیفه سجادیه و زبان ذاکر به اذکاری چون صلوات و استغفار و ...)
13- نظم (در همه ی ابعاد زندگی و به وِیژه اعمال عبادی)
14- شدیداً مراقبت در کسب روزی حلال
15- سحر خیزی
16- وفای به عهد (بسیار مهم و کلیدی)
17-صدق (حتی در جایی که به ضرر ماست)
18- رعایت احترام والدین و همچنین سادات (شدیداً)
19- صله رحم
20- اهل بازکردن گره از مشکلات مومنین (به ویژه بازکردن گره مالی برادران دینی!!!!!!!!!!!!)
21- بسیار خوش خلق و گشاده رو و حقیقتاً متواضع، صابر (بر بلا و مصیبت و سختی اطاعت خدا و پرهیز از گناه) و حلیم (فروبرنده ی خشم)
22- اهل فهم دقیق و عمیق و از روی تحقیق معارف دین!

** برای خانم ها هم تا آنجا که من متوجه شدم، حجاب کامل و حفظ حیای حقیقی (در تمام شئون و مراتب آن) + اطاعت از همسر و تلاش برای کسب رضایت او بسیار مهم است

*** توجه بسیار ویژه داشته باشید که مهمترین رکن در تمام این موارد این است که انسان نیت کند که این موارد را به تبعیت از امام خود در راه بندگی خدا انجام دهد، اگر نیت تبعیت از امام نباشد، عملاً تحت ولایت الله انجام نمی شود این اعمال و یخرجهم من الظلمات الی النور و سیر از ظلمات به سوی نور و تقرب الی الله تحقق نمی یابد، علاوه بر این که نیت تبیعت از امام در این موراد باعث می شود که در حصنی قرار بگیرد که از کمین مکاید ابلبس در امان بماند!
استدعا دارم شدیداً به نکته بالا توجه بفرمایید و در این زمینه و اگر حوصله داشتید در این زمینه مطالب این تاپیک را به طور کامل مطالعه فرمایید:
ایاک نعبد!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟(مقاله ی ویژه!)#$

در محضر استاد

بسم الله الرحمن الرحیم

گفتند:
نقل قول:یکی از صفات خدا این هست که:

یا مَنْ لا یَشْغَلُهُ سَمْعٌ عَنْ سَمْعٍ
ای آنکه سرگرمش نکند شنیدنى از شنیدن دیگر
(باقیات الصلاحات/71/باب اول در تعقیبات مشترکه)

مومن هم اینگونه است یعنی هیچ کاری و هیچ کسی و هیچ چیزی او رو از یاد خدا باز نمی داره!

گفتند:
نقل قول:داشتم دعای 42 صحیفه رو می خوندم، دیدم که انگار آدم نباید قرآن از دستش جدا بشه!
دائم باید بخوانه و باهاش مأنوس باشه و همتش این باشه که بهش عمل کنه

گفتند:
نقل قول:امیرالمومنین و ائمه وقتی قرآن می خوندن و می رسیدن به آیه ای که خدا فرموده یا ایها الذین آمنوا می گفتند، لبیک اللهم لبیک!

گفتند:
نقل قول:آدم باید ببینه دنبال اینه که دل کیو بدست بیاره تو این دنیا!!!!
اون شخص هر کی جز خدا باشه باخته!

گفتند:
نقل قول:اگه یه آدم صاحب منصب دارای مقام و بزرگواری نیمه شب با آدم قرار ملاقات داشته باشه آدم شب هر لحظه خواب از چشمش میره
خوب حالا آدم باید ببینه وقت قرار ملاقات با خدا اصلاً براش اهمیتی داره؟
اگه نداره خوب...


گفتند:
نقل قول:آدم باید مرد عمل بشه، همت کنه، راه مشخص و واضح هست و هیچ پیچیدگی نداره، عمل طبق فرامین خدا
گفته بودند:

اگر می خواهید اولیای خدا شما را بخواهند، خدا خواه شوید!

نکته ای فوق العاده طلایی در باب حل مشکلات بنده ی خدا شدن!!!!

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
همونطور که در این ارسال هم خدمت دوستان عرض کردم
استاد گفتند:
نقل قول:داشتم دعای 42 صحیفه رو می خوندم، دیدم که انگار آدم نباید قرآن از دستش جدا بشه!
دائم باید بخوانه و باهاش مأنوس باشه و همتش این باشه که بهش عمل کنه
رفتم دعای 42 رو خوندم
تا اینکه رسیدم به این فراز:


اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ،
وَ اجْعَلِ الْقُرْآنَ لَنَا فِی ظُلَمِ اللَّیَالِی مُونِساً،
وَ مِنْ نَزَغَاتِ الشَّیْطَانِ وَ خَطَرَاتِ الْوَسَاوِسِ حَارِساً،
وَ لِأَقْدَامِنَا عَنْ نَقْلِهَا إِلَى الْمَعَاصِی حَابِساً،
وَ لِأَلْسِنَتِنَا عَنِ الْخَوْضِ فِی الْبَاطِلِ مِنْ غَیْرِ مَا آفَةٍ مُخْرِساً،
وَ لِجَوَارِحِنَا عَنِ اقْتِرَافِ الآْثَامِ زَاجِراً،
وَ لِمَا طَوَتِ الْغَفْلَةُ عَنَّا مِنْ تَصَفُّحِ الِاعْتِبَارِ نَاشِراً،
حَتَّى تُوصِلَ إِلَى قُلُوبِنَا فَهْمَ عَجَائِبِهِ،
وَ زَوَاجِرَ أَمْثَالِهِ الَّتِی ضَعُفَتِ الْجِبَالُ الرَّوَاسِی عَلَى صَلَابَتِهَا عَنِ احْتَِمالِهِ.

خدایا بر محمد و آلش درود فرست
و چنان کن که قرآن در تاریکی شبها مونس ما باشد،
و ما را از تحریکات شیطان و اندیشه های وسوسه آلود در امان دارد،
و پاهایمان را از رفتن به سوی گناهان مانع شود،
و زبانها را از گفتن باطل و نادرست بی آنکه آفتی ببیند لال گرداند
و اعضا و جوارح ما را از آلوده گشتن به گناه بپرهیزاند،
و ما را از به دیده ی عبرت نگریستن در امور که دست بی خبری و غفلت پوشیده داشته است بیاگاهاند
تا فهم شگفتی های قرآن و مثل های هشدار دهنده آن
که کوه های استوار با همه ی سر سختی از حمل آن ناتوانند به دلهایمان راه یابد.



خداوکیلی یک بار دیگه متن بالا رو بخونید!
حقیر که شبها انس با رختخواب دارم تا قرآن
در روز هم گرفتار مکاید ابلیس و وسوسه هایش هستم(اما مثلاً به خدا پناه می برم از این وسوسه ها)
زبانم به باطل می چرخد (اما مثلاً می خواهم نچرخد!)
می خواهم گناه نکنم اما زورم به نفسم نمی رسه!
حضرت می فرماید در شب انس با قرآن داشته باش تا نتیجه ی اون انس مانع بشه در برابر غلبه ی نفست در حرکت دادنت به سمت گناه!!!!!!!
و...
سخن بسیار است


ما به اصطلاح از همه ی مشکلات بالا می نالیم
حضرت امام سجاد یک راه حل بسیار واضح ارائه داده اند!!!!!!!!!!
حال اگر باز انس ما در شبها با رخت خواب است
نشان از این دارد که توهم کرده ایم که می خواهیم بنده ی خدا بشیم!!!!!!!



خداوند توفیق دهد به حق محمد و آل محمد...
التماس دعا برای پدر و مادرم...

این متن مرا به فکر فرو برد... حراج گنج... و سبک زندگی ما...

بسم الله الرحمن الرحیم
دوست و برادر عزیزم جناب آقای paradise، متن زیر را برای حقیر ارسال کرد!
متنی که جای بسی تأمل دارد
البته خودش تأمل مرا برانگیخت و مرا یاداوری کرد که در چه غفلت دست و پا می زنم
از کجا آمده را که کار نداریم
بهر چه آمده ام را هم که فراموش کرده ایم
با این که میدانیم به کجا می رویم اما انگار نه انگار!!!!
و اما متن ارسالی:

سلام علیکم و رحمة الله
وقت بخیر


چند وقت پیش مطلبی خوندم از کتاب "خدا خانه دارد" که ...........
گفتم بد نیست شما هم بخونیش ..



حراج گنج

روی شیشه نوشته: “قیمت ها شکسته شد” ما پشت ویترین صف می کشیم تا شاید کلاهی یا پیراهنی را ارزانتر از آنچه می ارزد، بفروشند.
صف می کشیم و نوبت می گذاریم. هول می زنیم. از هر کدام دو تا می خریم برای روزهای مبادایی که گاهی اصلاً نمی آیند.

مردی گنجی را حراج کرده است. گنجی را بی بها می فروشد. گفته لازم نیست چیزی بدهید، یعنی اگر گفته بود لازم است، ما چیزی درخور این معامله نداشتیم.
گفته: “فقط ظرف بیاورید! ظرف!” حجمی که در آن بشود چیزی ریخت. گنجایش گنج!

هیچ کس نمی آید … هیچ کس صف نمی بندد …
مرد فریاد می زند : «کیلاً بغیر ثمنٍ لو کان له وعاء؛ بی بها پیمانه می کنم اگر کسی را ظرفی باشد» و ظرف نیست و گنجایش ظرف در هیچ کس نیست …

ما از کنار این حراج بزرگ، خیلی ساده می گذریم و می دویم سمت جایی که جورابی را به نصف معمولش می فروشند. ظرف های ما این دل های انگشتانه ای است! چه چیز در آن جا می شود که او بخواهد بی بها به ما ببخشد؟؟

ما به اندازه “یک پیاله گندم عشق” هم جا نداریم. کف دستی دانایی اگر در ما بریزند پر می شویم! سرریز می کنیم و غرور از چشم ها و زبان هامان بیرون می تراود …

با ما چه کند این ابر مرد که گنجی را حراج کرده است؟؟ گم شده ایم. سرگردان در کوچه های زمین! نشانی در دست، مبهوت به تمام درهای بسته نگاه می کنیم. هیچ کدامشان شبیه دری نیستند که ما گم کرده ایم! شبیه جایی نیستند که روزی از آن راه افتادیم و حالا دلمان می خواهد به آن برگردیم.

مرد ایستاده کنار دیوار کوچه. ما گیج و سردرگم از کنارش رد می شویم. دستمان را می گیرد. یک لحظه چشم در چشم می شویم …
می گوید: «کجا؟!» می گوییم: «رهامان کن، پی جایی می گردیم!»
می گوید: «من بلد راهم، پی ام بیایید، می رسانمتان.»
می گوییم: «نه! خودمان می گردیم، خودمان می یابیم.»
می گوید: «این کوچه، زمین است! نشانی شما اصلاً مال این طرف ها نیست!» مکث می کند. زیر لب می گوید: «فلانا بطرق اسماء اعلم منّی بطرق الارض؛ من به راه های آسمان داناترم تا راه های زمین.»
ما می گوییم: «نه! گمشده ی ما، همین جا لابلای آدم های زمین است.» از کنارش می گذریم و باز گم می شویم، بیشتر از قبل!
می گوید: «پیش از آنکه بروم، سوالی بپرسید»
ما می خندیم: «سوال؟! کی حوصله دارد چیزی بپرسد؟!
ما همه چیز را می دانیم. ما اینقدر با این خاک پست، هم عیار شده ایم که همه ی فراز و فرودهایش را می شناسیم. همه ی تپه ها و دره ها را!
مرد می پرسد: «مگر همه ی جهان، همین خاک است؟»
ما می گوییم: «بله! برای ما بله …» و تا بخواهد چیزی بگوید می خندیم.یکی مان به مسخره
می گوید: «تو اگر دانایی، موهای سر مرا بشمار!!»
و چشم های مرد به اشک می نشیند.


مرد، خبر بزرگ است، نباء عظیم.
و ما عادت داریم خبرهای بزرگ را تکذیب کنیم و دل ببندیم به خبرهای کوچک. به اینکه امروز چی ارزان شده؟!!!!!!!!
یا در کدام اداره میز می دهند یا …. ما خبرهای بزرگ را تکذیب می کنیم. علی را! نباء عظیم را باور نمی کنیم و علی مجبور می شود نفرینمان کند. چه نفرینی! خدایا مرا از این ها بگیر!
از این بالاتر نمی شد چیزی گفت. مردمی که بودن او را نمی فهمند، باید به نبودنش گرفتار شوند.

می گوید: «خدایا! من از اینها خسته ام، این ها از من. مرا از این ها بگیر.»
و ما تا ابد در تاریکی، بعد از این نفرین دست و پا می زنیم.




.
.
.
سکوت ..


به نبودن امام زمانم گرفتارم، چون نبودن او را نمی فهمم!

کربلا کربلا ما داریم مى آییم...

امیرى حسین و نعم الأمیر إن شاء الله عازم کربلا هستم دعاتون مىکنم یاعلى مدد

تفاوت توّاب و اوّاب چیست؟ + چهار صفت ویژه متقین!

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
بعد از نماز در نمازخانه ی محل کار قرآن می خوانند روزی یک صفحه
گاهی اوقات بعد از آن خودم به همینجوری یک صفحه قرآن باز می کنم و سعی می کنم با دقت و تدبّر اون رو مطالعه کنم
امروز به این آیات برخوردم:

وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ غَیْرَ بَعِیدٍ ﴿۳۱﴾
هَذَا مَا تُوعَدُونَ لِکُلِّ أَوَّابٍ حَفِیظٍ ﴿۳۲﴾
مَنْ خَشِیَ الرَّحْمَن بِالْغَیْبِ وَجَاء بِقَلْبٍ مُّنِیبٍ ﴿۳۳-ق﴾

و بهشت را براى پرهیزگاران نزدیک گردانند بى‏آنکه دور باشد (31)

این چیزی که به شما وعده داده می‏شود برای کسانی است که بسیار به سوی خدا باز می‏گردند، و پیمانها و احکام او را حفظ می‏کنند.(32)

آنکس که از خداوند رحمان در نهان بترسد، و با قلبی پرانابه در محضر او حاضر شود(32)



برایم سوال پیش آمد که فرق توّاب و اوّاب چیست؟

پس از جستجو در چند کتاب و چند سایت بالاخره جواب را دریافتم

در قرآن یک «أوّاب» داریم و یک «توّاب».
اوّاب یعنی کسی که زیاد با خدا راز و نیاز می کند بدین جهت در جایی بکار رفته که قبلش خلافی انجام نشده
مانند «وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَیْمانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّاب» ص/30
خداوند دربارۀ داوود و سلیمان واژۀ «اوّاب» را بکار برده است.
اما «توّاب» یعنی راه را اشتباه رفته و برگشته است.
توب رجوع بعد از نقص است.
در هر دو واژۀ تواب و أواب رجوع به خدا هست یکی رجوع با سابقۀ بد و دیگری رجوع بدون سوء سابقه. منبع

البته متأسفانه اکثر ترجمه ها به اشتباه اوّاب را توبه کار ترجمه کرده اند!
نکته ی دیگر که بسیار جالب توجه است این است که این آیات توصیف کننده ی برخی از مهمترین ویژگیهای متقین است:
از جمله این که متقین:
1- اوّاب است: بسیار به خدا رجوع می کند (راز و نیاز فراوان دارد با خدا بی آنکه مرتکب خطایی شده باشد و ریشه ی رازونیازش خطاهایش باشد)
2- حفیط است: حافظ حدود خداست و عهد و پیمان خود را با خدای خود و خلق خدا و حتی عهد و پیمانی که با خود می بندد را هم خفظ می کند و اعضا و جوارح خود را از حراف حفظ می کند و...
3- خشی الرحمن بالغیب است: در خفا و پنهان که کسی نیست از خدای حود خشیت دارد (بر عکس امثال من که بیش از آنکه از خدا حساب ببرم از غیر خدا حساب میبرم در عمل و واقعیت زندگی خود (خدا إن شاء الله خشیت از خود را روزیم گرداند به حق محمد و آل محمد))
4- قلب منیب دارد: فلبی دارد که در حال انابه است! حالت قلبی متقی انابه به درگاه خداست