او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

خدایا ما را از منتظران حقیقی اش قرار ده
او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

خدایا ما را از منتظران حقیقی اش قرار ده

در محضر استاد

بسم الله الرحمن الرحیم

گفتند:
نقل قول:یکی از صفات خدا این هست که:

یا مَنْ لا یَشْغَلُهُ سَمْعٌ عَنْ سَمْعٍ
ای آنکه سرگرمش نکند شنیدنى از شنیدن دیگر
(باقیات الصلاحات/71/باب اول در تعقیبات مشترکه)

مومن هم اینگونه است یعنی هیچ کاری و هیچ کسی و هیچ چیزی او رو از یاد خدا باز نمی داره!

گفتند:
نقل قول:داشتم دعای 42 صحیفه رو می خوندم، دیدم که انگار آدم نباید قرآن از دستش جدا بشه!
دائم باید بخوانه و باهاش مأنوس باشه و همتش این باشه که بهش عمل کنه

گفتند:
نقل قول:امیرالمومنین و ائمه وقتی قرآن می خوندن و می رسیدن به آیه ای که خدا فرموده یا ایها الذین آمنوا می گفتند، لبیک اللهم لبیک!

گفتند:
نقل قول:آدم باید ببینه دنبال اینه که دل کیو بدست بیاره تو این دنیا!!!!
اون شخص هر کی جز خدا باشه باخته!

گفتند:
نقل قول:اگه یه آدم صاحب منصب دارای مقام و بزرگواری نیمه شب با آدم قرار ملاقات داشته باشه آدم شب هر لحظه خواب از چشمش میره
خوب حالا آدم باید ببینه وقت قرار ملاقات با خدا اصلاً براش اهمیتی داره؟
اگه نداره خوب...


گفتند:
نقل قول:آدم باید مرد عمل بشه، همت کنه، راه مشخص و واضح هست و هیچ پیچیدگی نداره، عمل طبق فرامین خدا
گفته بودند:

اگر می خواهید اولیای خدا شما را بخواهند، خدا خواه شوید!

نکته ای فوق العاده طلایی در باب حل مشکلات بنده ی خدا شدن!!!!

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
همونطور که در این ارسال هم خدمت دوستان عرض کردم
استاد گفتند:
نقل قول:داشتم دعای 42 صحیفه رو می خوندم، دیدم که انگار آدم نباید قرآن از دستش جدا بشه!
دائم باید بخوانه و باهاش مأنوس باشه و همتش این باشه که بهش عمل کنه
رفتم دعای 42 رو خوندم
تا اینکه رسیدم به این فراز:


اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ،
وَ اجْعَلِ الْقُرْآنَ لَنَا فِی ظُلَمِ اللَّیَالِی مُونِساً،
وَ مِنْ نَزَغَاتِ الشَّیْطَانِ وَ خَطَرَاتِ الْوَسَاوِسِ حَارِساً،
وَ لِأَقْدَامِنَا عَنْ نَقْلِهَا إِلَى الْمَعَاصِی حَابِساً،
وَ لِأَلْسِنَتِنَا عَنِ الْخَوْضِ فِی الْبَاطِلِ مِنْ غَیْرِ مَا آفَةٍ مُخْرِساً،
وَ لِجَوَارِحِنَا عَنِ اقْتِرَافِ الآْثَامِ زَاجِراً،
وَ لِمَا طَوَتِ الْغَفْلَةُ عَنَّا مِنْ تَصَفُّحِ الِاعْتِبَارِ نَاشِراً،
حَتَّى تُوصِلَ إِلَى قُلُوبِنَا فَهْمَ عَجَائِبِهِ،
وَ زَوَاجِرَ أَمْثَالِهِ الَّتِی ضَعُفَتِ الْجِبَالُ الرَّوَاسِی عَلَى صَلَابَتِهَا عَنِ احْتَِمالِهِ.

خدایا بر محمد و آلش درود فرست
و چنان کن که قرآن در تاریکی شبها مونس ما باشد،
و ما را از تحریکات شیطان و اندیشه های وسوسه آلود در امان دارد،
و پاهایمان را از رفتن به سوی گناهان مانع شود،
و زبانها را از گفتن باطل و نادرست بی آنکه آفتی ببیند لال گرداند
و اعضا و جوارح ما را از آلوده گشتن به گناه بپرهیزاند،
و ما را از به دیده ی عبرت نگریستن در امور که دست بی خبری و غفلت پوشیده داشته است بیاگاهاند
تا فهم شگفتی های قرآن و مثل های هشدار دهنده آن
که کوه های استوار با همه ی سر سختی از حمل آن ناتوانند به دلهایمان راه یابد.



خداوکیلی یک بار دیگه متن بالا رو بخونید!
حقیر که شبها انس با رختخواب دارم تا قرآن
در روز هم گرفتار مکاید ابلیس و وسوسه هایش هستم(اما مثلاً به خدا پناه می برم از این وسوسه ها)
زبانم به باطل می چرخد (اما مثلاً می خواهم نچرخد!)
می خواهم گناه نکنم اما زورم به نفسم نمی رسه!
حضرت می فرماید در شب انس با قرآن داشته باش تا نتیجه ی اون انس مانع بشه در برابر غلبه ی نفست در حرکت دادنت به سمت گناه!!!!!!!
و...
سخن بسیار است


ما به اصطلاح از همه ی مشکلات بالا می نالیم
حضرت امام سجاد یک راه حل بسیار واضح ارائه داده اند!!!!!!!!!!
حال اگر باز انس ما در شبها با رخت خواب است
نشان از این دارد که توهم کرده ایم که می خواهیم بنده ی خدا بشیم!!!!!!!



خداوند توفیق دهد به حق محمد و آل محمد...
التماس دعا برای پدر و مادرم...

این متن مرا به فکر فرو برد... حراج گنج... و سبک زندگی ما...

بسم الله الرحمن الرحیم
دوست و برادر عزیزم جناب آقای paradise، متن زیر را برای حقیر ارسال کرد!
متنی که جای بسی تأمل دارد
البته خودش تأمل مرا برانگیخت و مرا یاداوری کرد که در چه غفلت دست و پا می زنم
از کجا آمده را که کار نداریم
بهر چه آمده ام را هم که فراموش کرده ایم
با این که میدانیم به کجا می رویم اما انگار نه انگار!!!!
و اما متن ارسالی:

سلام علیکم و رحمة الله
وقت بخیر


چند وقت پیش مطلبی خوندم از کتاب "خدا خانه دارد" که ...........
گفتم بد نیست شما هم بخونیش ..



حراج گنج

روی شیشه نوشته: “قیمت ها شکسته شد” ما پشت ویترین صف می کشیم تا شاید کلاهی یا پیراهنی را ارزانتر از آنچه می ارزد، بفروشند.
صف می کشیم و نوبت می گذاریم. هول می زنیم. از هر کدام دو تا می خریم برای روزهای مبادایی که گاهی اصلاً نمی آیند.

مردی گنجی را حراج کرده است. گنجی را بی بها می فروشد. گفته لازم نیست چیزی بدهید، یعنی اگر گفته بود لازم است، ما چیزی درخور این معامله نداشتیم.
گفته: “فقط ظرف بیاورید! ظرف!” حجمی که در آن بشود چیزی ریخت. گنجایش گنج!

هیچ کس نمی آید … هیچ کس صف نمی بندد …
مرد فریاد می زند : «کیلاً بغیر ثمنٍ لو کان له وعاء؛ بی بها پیمانه می کنم اگر کسی را ظرفی باشد» و ظرف نیست و گنجایش ظرف در هیچ کس نیست …

ما از کنار این حراج بزرگ، خیلی ساده می گذریم و می دویم سمت جایی که جورابی را به نصف معمولش می فروشند. ظرف های ما این دل های انگشتانه ای است! چه چیز در آن جا می شود که او بخواهد بی بها به ما ببخشد؟؟

ما به اندازه “یک پیاله گندم عشق” هم جا نداریم. کف دستی دانایی اگر در ما بریزند پر می شویم! سرریز می کنیم و غرور از چشم ها و زبان هامان بیرون می تراود …

با ما چه کند این ابر مرد که گنجی را حراج کرده است؟؟ گم شده ایم. سرگردان در کوچه های زمین! نشانی در دست، مبهوت به تمام درهای بسته نگاه می کنیم. هیچ کدامشان شبیه دری نیستند که ما گم کرده ایم! شبیه جایی نیستند که روزی از آن راه افتادیم و حالا دلمان می خواهد به آن برگردیم.

مرد ایستاده کنار دیوار کوچه. ما گیج و سردرگم از کنارش رد می شویم. دستمان را می گیرد. یک لحظه چشم در چشم می شویم …
می گوید: «کجا؟!» می گوییم: «رهامان کن، پی جایی می گردیم!»
می گوید: «من بلد راهم، پی ام بیایید، می رسانمتان.»
می گوییم: «نه! خودمان می گردیم، خودمان می یابیم.»
می گوید: «این کوچه، زمین است! نشانی شما اصلاً مال این طرف ها نیست!» مکث می کند. زیر لب می گوید: «فلانا بطرق اسماء اعلم منّی بطرق الارض؛ من به راه های آسمان داناترم تا راه های زمین.»
ما می گوییم: «نه! گمشده ی ما، همین جا لابلای آدم های زمین است.» از کنارش می گذریم و باز گم می شویم، بیشتر از قبل!
می گوید: «پیش از آنکه بروم، سوالی بپرسید»
ما می خندیم: «سوال؟! کی حوصله دارد چیزی بپرسد؟!
ما همه چیز را می دانیم. ما اینقدر با این خاک پست، هم عیار شده ایم که همه ی فراز و فرودهایش را می شناسیم. همه ی تپه ها و دره ها را!
مرد می پرسد: «مگر همه ی جهان، همین خاک است؟»
ما می گوییم: «بله! برای ما بله …» و تا بخواهد چیزی بگوید می خندیم.یکی مان به مسخره
می گوید: «تو اگر دانایی، موهای سر مرا بشمار!!»
و چشم های مرد به اشک می نشیند.


مرد، خبر بزرگ است، نباء عظیم.
و ما عادت داریم خبرهای بزرگ را تکذیب کنیم و دل ببندیم به خبرهای کوچک. به اینکه امروز چی ارزان شده؟!!!!!!!!
یا در کدام اداره میز می دهند یا …. ما خبرهای بزرگ را تکذیب می کنیم. علی را! نباء عظیم را باور نمی کنیم و علی مجبور می شود نفرینمان کند. چه نفرینی! خدایا مرا از این ها بگیر!
از این بالاتر نمی شد چیزی گفت. مردمی که بودن او را نمی فهمند، باید به نبودنش گرفتار شوند.

می گوید: «خدایا! من از اینها خسته ام، این ها از من. مرا از این ها بگیر.»
و ما تا ابد در تاریکی، بعد از این نفرین دست و پا می زنیم.




.
.
.
سکوت ..


به نبودن امام زمانم گرفتارم، چون نبودن او را نمی فهمم!

کربلا کربلا ما داریم مى آییم...

امیرى حسین و نعم الأمیر إن شاء الله عازم کربلا هستم دعاتون مىکنم یاعلى مدد

تفاوت توّاب و اوّاب چیست؟ + چهار صفت ویژه متقین!

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
بعد از نماز در نمازخانه ی محل کار قرآن می خوانند روزی یک صفحه
گاهی اوقات بعد از آن خودم به همینجوری یک صفحه قرآن باز می کنم و سعی می کنم با دقت و تدبّر اون رو مطالعه کنم
امروز به این آیات برخوردم:

وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ غَیْرَ بَعِیدٍ ﴿۳۱﴾
هَذَا مَا تُوعَدُونَ لِکُلِّ أَوَّابٍ حَفِیظٍ ﴿۳۲﴾
مَنْ خَشِیَ الرَّحْمَن بِالْغَیْبِ وَجَاء بِقَلْبٍ مُّنِیبٍ ﴿۳۳-ق﴾

و بهشت را براى پرهیزگاران نزدیک گردانند بى‏آنکه دور باشد (31)

این چیزی که به شما وعده داده می‏شود برای کسانی است که بسیار به سوی خدا باز می‏گردند، و پیمانها و احکام او را حفظ می‏کنند.(32)

آنکس که از خداوند رحمان در نهان بترسد، و با قلبی پرانابه در محضر او حاضر شود(32)



برایم سوال پیش آمد که فرق توّاب و اوّاب چیست؟

پس از جستجو در چند کتاب و چند سایت بالاخره جواب را دریافتم

در قرآن یک «أوّاب» داریم و یک «توّاب».
اوّاب یعنی کسی که زیاد با خدا راز و نیاز می کند بدین جهت در جایی بکار رفته که قبلش خلافی انجام نشده
مانند «وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَیْمانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّاب» ص/30
خداوند دربارۀ داوود و سلیمان واژۀ «اوّاب» را بکار برده است.
اما «توّاب» یعنی راه را اشتباه رفته و برگشته است.
توب رجوع بعد از نقص است.
در هر دو واژۀ تواب و أواب رجوع به خدا هست یکی رجوع با سابقۀ بد و دیگری رجوع بدون سوء سابقه. منبع

البته متأسفانه اکثر ترجمه ها به اشتباه اوّاب را توبه کار ترجمه کرده اند!
نکته ی دیگر که بسیار جالب توجه است این است که این آیات توصیف کننده ی برخی از مهمترین ویژگیهای متقین است:
از جمله این که متقین:
1- اوّاب است: بسیار به خدا رجوع می کند (راز و نیاز فراوان دارد با خدا بی آنکه مرتکب خطایی شده باشد و ریشه ی رازونیازش خطاهایش باشد)
2- حفیط است: حافظ حدود خداست و عهد و پیمان خود را با خدای خود و خلق خدا و حتی عهد و پیمانی که با خود می بندد را هم خفظ می کند و اعضا و جوارح خود را از حراف حفظ می کند و...
3- خشی الرحمن بالغیب است: در خفا و پنهان که کسی نیست از خدای حود خشیت دارد (بر عکس امثال من که بیش از آنکه از خدا حساب ببرم از غیر خدا حساب میبرم در عمل و واقعیت زندگی خود (خدا إن شاء الله خشیت از خود را روزیم گرداند به حق محمد و آل محمد))
4- قلب منیب دارد: فلبی دارد که در حال انابه است! حالت قلبی متقی انابه به درگاه خداست

بهترین اوقات خود را باید صرف چه چیز کنیم؟ (سبک زندگی الهی)

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

إِنَّ الْمُتَّقِینَ ...﴿۱۵- الذاریات﴾

...بِالْأَسْحَارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ ﴿۱۸- الذاریات﴾

همانا متقین...(15)

... در سحرگاهان [از خدا] طلب آمرزش مى‏ کردند (۱۸)



سلام

امیرالمومنین علی بن البیطالب روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه در فرازی از نامه ی خود خطاب به مالک اشتر می فرمایند:

واجْعَلْ‏ لِنَفْسِک‏ فِیمَا بَیْنَک‏ وبَیْنَ اللَّه أَفْضَلَ تِلْک الْمَوَاقِیت‏.(1)

و بهترین زمانهایت را برای خلوت کردن بین خودت و خداوند قرار بده.



واقعاً این خیلی مهم است، از چند نفر از دوستانم پرسیدم به نظر شما بهترین وقت خود را باید برای چه کاری صرف کنیم؟

جواب ها مختلف بود

یکی گفت: صرف خانواده

یکی دیگر گفت: صرف خدمت به خلق

دیگری گفت: صرف تفکر و تدبر

و دیگری گفت: صرف عبادت و...

دقیقش این است که مفهوم خلوت با خدا، حتی عبادت به معنای عرفی آن، یعنی اعمال عبادی مانند قرآن خواندن و زیارت خواندن و نماز خواندن و ... هم نیست و نه حتی به معنای دعا کردن های عرفی ما، این که لحظه ای و دمی انسان با خالق خویش خلوتی کند و سخن بگوید و خدایش را حاضر و ناظر و شنوا و بینا بداند و با او انسی بگیرد و راز و نیازی بکند و شاید مهمترین نکته اش این است که قلب انسان حقیقتاً در آن خلوت متوجه خدا باشد.

(استادِ ما توصیه می فرمودند که سعی کنید از میان ادعیه، به خصوص صحیفه ی سجادیه آن را که با حال شما همخوانی دارد و گویای حال شما است بخوانید، خودشان مثال میزدند که یک بار شدیداً شاکی بودند از مسائلی و شروع کردند به خواندن مناجات الشاکّین (از مناجات های پانزدهگانه معروف به خمس العشر که در مفاتیح هست و از امام سجاد علیه السلام نقل شده)).

خلاصه ی کلام اینکه حضرت امیر می فرمایند که یک بنده ی واقعی خدا در سبک زندگی الهی، بهترین اوقات خودش را باید صرف خلوت کردن با خدای خویش کند؛

و بر اساس آیات و روایات هم بهترین اوقات عمر انسان سحر است!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! که چقدر خواب در آن زمان می چسبد!!!!SmileCoolSadSadSadSadSad

و ما معمولاً خواب هستیم در بهترین زمان عمر زندگی ما


به قول یکی از بزرگان کَرِه ی عمر آدم سحر است و مابقی به درد دوغ می خورد و رمقی ندارد و هر کس به جایی رسید از سحر رسید.

به قول حافظ علیه الرحمه

هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ

از یمن دعای شب و ورد سحری بود (2)



یک نکته ی دیگر هم بسیار مهم است که می توان از این کلام مولا متوجه شد

و آن این است که وقتی حضرت می فرمایند بهترین زمان عمر شما باید برای خلوت با خدا باشد یعنی به طور پیش فرض لزوم رابطه ی دائم با خدا از طریق خلوت با خدا لحاظ شده است
حالا بهترین وقت که هیچ!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

انصافاً آخرین باری که ما درست و حسابی با خدای خود خلوت کرده ایم کِی بوده است؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!



إِلَهِی‏

...مَتِّعْنَا بِلَذِیذِ مُنَاجَاتِک‏ (3)

خدایا

... ما را از لذت مناجاتت بهره مند فرما




(1) نهج البلاغه ی شریف، نامه ی 53

(2) غزل 216 از دیوان حافظ

(3) مفاتیح الجنان، باب اول در ادعیه، مناجات خمس العشر، ص241، مناجات السابع (مناجات المطیعین) مناجات هفتم از مناجاتهای 15 گانه امام سجاد(مناجات مطیعین)

در محضر استاد 5

اعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
سلام

مباحث زیر بیانات شاگرد اول استادِ استاد است در شب شام غریبان:

حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام در کلامی خطاب به کمیل بن زیاد می فرمایند:
مردم سه گروهند
:
عالم ربّانى،
دانشجوى بر راه نجات
،
و مگسانى ناتوان که به دنبال هر صدایى مى‏ روند، و با هر بادى حرکت مى‏ کنند، به نور دانش روشنى نیافته، و به رکنى محکم پناه نبرده‏اند. [1]

پشتوانه ی قرآنی این دسته بندی مولا علی آیه ی ذیل است:

وَ جَعَلْنا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقُرَى الَّتی‏ بارَکْنا فیها قُرىً ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فیهَا السَّیْرَ سیرُوا فیها لَیالِیَ وَ أَیَّاماً آمِنینَ (18- سبأ)

و میان آنان و میان شهرهایى که آنها را برکت داده بودیم شهرهایى آشکار قرار داده بودیم و سیر و سفر را در میان آنها معیّن کرده بودیم شب‏ها و روزها در میان این شهرها با امنیت سیر کنید.

در بیان معنای حقیقی این آیه امام باقر علیه السلام فرموده اند:

منظور از (الْقُرَى الَّتی‏ بارَکْنا فیها) (شهرهایى که آنها را برکت داده بودیم) ما اهل بیت هستیم و منظور از (قُرىً ظاهِرَةً) (شهرهایى آشکار) ناقلین حدیث و فقها و علمای شیعه هستند که احادیث ما را برای شیعیان ما نقل می کنند و منظور از (قَدَّرْنا فیهَا السَّیْرَ) (سیر و سفر را در میان آنها معیّن کرده بودیم) این است که در علوم ما و حلال و حرام و فرایض و احکام، دائماً سیر و بدان عمل می کنند و اینان در این حرکت خود در امامنند چون که آن علم را از معدن و جایگاه اصلی که به آن مأمور شده اند استنباط می کنند لذا از هر نوع شک و گمراهی یا نقل از حرام به حلال در امانند.[2]


خوب ما که جزو علمای ربّانی نیستیم حداقل جزو دسته ی دوم باشیم تا با دست گذاشتن بر دست ایشان اجازه دهیم تا آنها متناسب با ظرفیت ما، ما را در مراتب دهگانه ی[3] ایمان سیر دهند.


از عالمان ربّانی استفاده های متعددی می توان کرد:
شناخت احکام حلال و حرام دین،
تحصیل اعتقادات درست،
مشورت در امور زندگی و حتی استخاره گرفتن
و از اینها مهمتر یافتن سبک درست زندگی الهی،
امام مهمترین اثر علمای ربانی که می توانیم ما از ایشان ببریم هیچ یک از اینها نیست و البته هر یک از اینها در جای خود بسیار مهم هستند به خصوص موارد اول و دوم.

مهمترین اثر علمای ربانی این است که در صورتی که انسان بتواند آنها را بیابد و از آن مهمتر پس از یافتن آنها با آنها ربط پیدا کند، این علما دست انسان را می گیرند و انسان را در مراتب ایمان سیر می دهند! (آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند...آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کنند؟)


3 نکته ی اساسی برای راه یافتن به علمای ربّانی

1- اطاعت کردن از آنها و چون و چرا نکردن:
بسیار مهم است که انسان در مواجه با آنها اگر می خواهد از ایشان واقعاً بهره ببرد باید فهم خود را کنار بگذارد، مانند قصه ی خضر و موسی، اگر بخواهی در مقابل اولیای خدا چون چرا کنی نمی توانی از ایشان بهره ببری،
یک مثال ساده ی آن می شود این که زمانی که ما به پزشک مراجعه می کنیم،
مثلاً پزشک می گوید مشکل شما زخم معده است
شما به جای پذیرش و استفاده از نسخه ی درمانی پزشک، بگویی نه آقای دکتر به نظر من مشکل من آپاندیس است،
خوب نتیجه این می شود که شما از آثار شفابخش نسخه ی پزشک محروم می شوی.
پس زمانی که با تحقیق به یقین رسیدی که آن شخص یک عالم ربانی است همان تحقیق از روی عقل می گوید که باید از او اطاعت کرد.

نقل قولی از استادِ استاد در این زمینه:
"یکى از طلاب متدین که اندکى ناتوانى جسمى داشت و با شخص سابق الذکر رفت و آمد مى‏ کرد با حقیر آشنا شده، ارادتى پیدا نمود.
او گاهى در باره‏ ى مسائل معنوى سؤالاتى مى‏ کرد و بنده جواب‏هایى به او مى‏ دادم،
ولى چون احساس مى‏ کردم استعداد و ظرفیت لازم را ندارد احتیاط کرده، توجهى به او نداشتم و او را به عالم خود راه نمى‏ دادم.
تا اینکه در سفرى که به همدان رفتم آقاى انصارى - رضوان اللّه‏ علیه - را از وضعیت او مطلع ساختم.
ایشان فرمود: چون خداوند متعال به این‏گونه افراد به خاطر نقص عضوشان رأفت و توجه خاصى دارد شما از او دستگیرى نمایید.
از آن پس بنا به فرموده‏ ى ایشان بیشتر به او توجه مى‏ کردم.
او نیز نسبت به ما گرم شد، ولى گاهى به برخى از مطالبى که مى‏ گفتم اشکال مى‏ کرد و پس از آنکه جواب او را مى‏ دادم اشکال دیگرى مطرح مى‏ نمود و بیش از آنکه در مقام فهم مطلب و استفاده باشد در صدد طرح اشکال بود.
بنده دیدم چنین کسى نمى‏ تواند به‏ خوبى بهره‏ ى معنوى ببرد؛
از این رو به او گفتم: اینجا کلاس درس نیست که بخواهم افکار و گفته‏ هاى این و آن را نقل کرده و براى هر مطلبى جداگانه دلیل و برهان اقامه کنم، بلکه غرض از این جلسات، موعظه و تنبه و به دست آوردن بهره‏ ى معنوى است؛
لذا اگر در مقام مباحثه و اشکال کردن باشى نمى‏ توانى بهره‏ اى ببرى.
مدتى که گذشت روزى گفت:
بنده تا وقتى حضور شما هستم مطالبى را که مى‏ گویید درست و حق مى‏بینم و به آن اطمینان پیدا مى‏کنم،
امّا از نزد شما که مى‏ روم گویا کسى از درون به من مى‏ گوید: تو نیز خودت با سواد هستى و فهم دارى و بلافاصله در ذهنم اشکال‏هایى پدید مى‏ آید و در گفته‏ هاى شما تردید پیدا مى‏کنم.
البته در اینکه انسان گاهى در حال اطمینان و یقین قرار مى‏ گیرد و در بعضى حالات شک و تردید براى او رخ مى‏ دهد عللى نهفته است که آشنایى و تأمل در آن بسیار نافع است، لکن فعلاً مجال شرح و بسط آن نیست، ولى در مورد او دیدم مشکل اصلى‏ اش این است که نسبت به حقیر اطمینان پیدا نکرده، و معلوم است که هر کس اعتقاد و اعتماد نداشته باشد نمى‏ تواند استفاده ببرد."


یک نکته ی بسیار مهم دیگر در خصوص اطاعت از استاد به نقل از کلام استادِ استاد بگویم، در این خصوص دوستان حتماً به این تاپیک نظری هم بیافکنند: داستان مهمی در باب سحر و جادو و عرفان حقیقی و عرفان های دروغین!!!

" حقایق در ضمن عمل کردن به وظایف شرعیه به دست مى‏ آید. آنها که طریقت را در عرض شریعت قرار داده و خیال کرده‏ اند طریقت راهى است و شریعت راهى دیگر، در مسیرى گام برداشته‏ اند که دیر یا زود نشانه‏ هاى بطلان راه آنان ظاهر خواهد شد.

البته ممکن است اولیاى خدا بر خلاف فهم یا سلیقه‏ ى افراد دستورى بدهند و یا احیانا مانند طبیبى که بیمار خود را از خوردن یک غذاى مقوى پرهیز مى‏ دهد به خاطر رعایت مصالحى یک عمل مستحب را بگویند موقتا ترک کنید، امّا هرگز خلاف واجبات و محرمات از آنها شنیده نخواهد شد، چرا که :
((حلال محمد حلال ابدا الى یوم القیامة و حرامه حرام ابدا الى یوم القیامة.))
حلال محمد صلوات الله علیه، حلال است تا روز قیامت و حرامش هم حرام است تا روز قیامت.
اصول کافى، ج 1، ص 58، کتاب فضل العلم، باب البدع و الرأى و المقائیس، ح 19
و این حکم براى هیچ مقامى استثنا نشده است."
در اینجا بد ینست که به برخی آثاری که عالم ربانی حقیقی بر انسان می گذراند اشاره ای کنم:
در اینجا 5 مورد از آنها را ذکر می کنم:
در اثر ارتباط با یک عالم ربانی حقیقی باید
دنیا در نظر انسان کوچک و بی ارزش شود،
آخرت و خداوند در نظر انسان عظمت پیدا کند،
میل به عبادت و بندگی خدا در اثر ارتباط با آنها باید در انسان بیشتر شود،
میل به ترک گناه و معصیت باید افزایش پیدا کند،
محبت انسان نسبت به اهل بیت که دوستان خدا هستند زیادتر شود و دشمنی و بغض آنها نسبت به دشمنان اهل بیت و دین خدا باید بیشتر شود.
و از دیگر نشانه های علمای ربانی این است که:
بسیار متواضعند
و بسیار وفای به عهد دارند و خوش قولند
و بسیار خوش خلقند.


2- تضرع به درگاه خدا و توسل به اهل بیت به ویژه امام حسین علیه السلام:
بدیهی است که بسیار مهم است که انسان بتواند یک عالم ربانی را بیابد اما از آن مهمتر راه پیدا کردن و ربط پیدا کردن با آن عالم ربانی است، یکی از مهمترین راه هایی که می تواند باعث شود تا ما با یک عالم ربانی ربط پیدا کنیم تضرع به درگاه خدا و توسل به اهل بیت و به ویژه حضرت امام حسین علیه السلام است که مظهر رحمت واسعه ی خداوند هستند، [b]آنقدر باید درِ خانه ی خداوند را کوبید و تضرع کردن و دست به دامان اهل بیت شد تا ایشان حواله ای بدهند
تا عالم ربانی ما را از نظر معنوی به خود راه دهد، اگر کسی موفق شود و حواله ای از این طریق دریافت کند می تواند ره صد ساله را یک شبه طی نماید و عالم ربانی او را در مراتب ایمان سیر می دهد.

یک نکته در خصوص توسل به حضرت سید الشهدا:
شخصی به استادِ استاد گفته بود که سفارش ما رو به امام حسین بکنید
ایشان گفتند: من سفارش شما رو به امام حسین بکنم؟؟!!
امام حسین مظهر رحمت واسعه ی خداست، سفارش و واسطه نمی خواهد!

یک نکته هم در مورد آثار و برکات مجالس عزای حضرت امام حسین از قول استادِ استاد:
" مى‏ توانم بگویم آنچه نیز تا کنون نصیبم شده و مى‏ توان گفت واقعا «چیز» بوده، همه در مجالس عزاى امام حسین علیه السلام به من تفضل گردیده است."


3- خدمت کردن و محبت کردن به عالم ربانی:

قرآن کریم می فرماید:

وَ إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ حَسیباً (86-نساء)


و چون شما را به درودى نواختند به درودى بهتر از آن یا همانند آن پاسخ گویید. هر آینه خدا حسابگر هر چیزى است. (86)

همانطور که سیره و سنت معصومین این چنین بوده که اگر کسی به ایشان لطفی کرد بهتر از آن را پاسخ دهند اولیای خدا و علمای ربانی هم همینگونه اند و اگر کسی به ایشان محبتی کرد یا خدمتی کرد مقیدند که بهتر از آن را جبران کنند، حال ما که می خواهیم از وجود ایشان بهره ی معنوی ببریم اگر به ایشان خدمتی کنیم و محبتی کنیم متقابلاً بهترش را پاسخ خواهیم گرفت.

یک نکته ی بسیار مهم در این خصوص این است که در بین موارد دوم و سوم، مسئله ی حواله گرفتن از خدا و اهل بیت از طریق توسل و تضرع ماندگاری بسیار بیشتری دارد تا راه محبت کردن و خدمت کردن و البته راه محبت کردن و خدمت کردن از جهاتی ساده تر است و اثرش ملموس تر و سریع تر است.
شاگردان بزرگ علمای ربانی معمولاً هر سه نکته را به نحو احسن رعایت می کنند و می توانند حداکثر بهره را از ایشان ببرند.


پی نوشت ها:
[1]: النَّاسُ ثَلَاثَةٌ فَعَالِمٌ رَبَّانِیٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِیلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ‏ رَعَاعٌ‏ أَتْبَاعُ کُلِّ نَاعِقٍ یَمِیلُونَ مَعَ کُلِّ رِیحٍ لَمْ یَسْتَضِیئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ یَلْجَئُوا إِلَى رُکْنٍ وَثِیق.‏
حکمت 147 نهج البلاغه شریف

[2]: عن الباقر علیه السلام فی حدیث الحسن البصری فی هذه الآیة قال علیه السلام بل فینا ضرب اللَّه الأمثال فی القرآن فنحن القرى الّتی بارک اللَّه فیها و ذلک قول اللَّه عزّ و جلّ فیمن اقرّ بفضلنا حیث أمرهم ان یأتونا فقال وَ جَعَلْنا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقُرَى الَّتِی بارَکْنا فِیها ای جعلنا بینهم و بین شیعتهم الْقُرَى الَّتِی بارَکْنا فِیها قُرىً ظاهِرَةً و القرى الظاهرة الرسل و النقلة عنّا الى شیعتنا و فقهاء شیعتنا و قوله سبحانه وَ قَدَّرْنا فِیهَا السَّیْرَ و السیر مثل للعلم سیر به فِیها لَیالِیَ وَ أَیَّاماً مثل لما یسیر من العلم فی اللّیالی و الایّام عنّا الیهم فی الحلال و الحرام و الفرائض و الأحکام آمِنِینَ فیها اذاً أخذوا عن معدنها الذی أمروا ان یأخذوا منه آمِنِینَ من الشکَ و الضلال و النقلة من الحرام إلى الحلال.
تفسیر الصافی، ج‏4، ص: 218

[3]: امام صادق علیه السلام: الْإِیمَانُ‏ عَشْرُ دَرَجَاتٍ‏ فَالْمِقْدَادُ فِی الثَّامِنَةِ وَ أَبُو ذَرٍّ فِی التَّاسِعَةِ وَ سَلْمَانُ فِی الْعَاشِرَةِ
امام صادق علیه السلام: ایمان ده مرتبه دارد و مقداد در مرتبه هشتم بود و ابوذر در مرتبه نهم و سلمان در مرتبه دهم بود.
روضة الواعظین و بصیرة المتعظین (ط - القدیمة)، ج‏2، ص: 281

من اهل کوفه هستم و علی زمانم تنها و در چاه غیبت است!

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

مدتهاست تاپیکی نزدم

قصد هم نداشتم بزنم

منتها ایام محرم است

و برای حسینِ 1400 سال قبل به زودی همه عزادار می شویم (و البته باید هم بشویم!) و بر سر و سینه می زنیم (و البته باید هم بزنیم!!)

و غافل از حسین زمان خویش هستیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! و همچنان تنهایش گذاشته ایم:

(A+)چرا و چگونه سیّدالشّهدا (علیه السلام) تنها شد (مقاله ویژه!!!)

(B+)علل باز ماندن افراد، از یاری رساندن و بودن در رکاب امامِ زمانشان

بلکه عامل زندان غیبت ایشان هستیم و عین خیالمان هم نیست!

سخنی کوتاه با زندان بانان امام زمان علیه السلام

قبل از شروع بگویم روی سخنم تنها با کسانی است که فکر می کنند دغدغه ی آنها تلاش برای ظهور حضرت حجت است

مدتی بود که شروع کردم به خوندن نهج البلاغه

بعد توجهم جلب شد به خطبه هایی که در اون حضرت امیر مردم کوفه را مخاطب قرار داده اند: فقط یک نمونه را ذکر کنم:

أَیُّهَا النَّاسُ، الْمجْتَمِعَةُ أبْدَانُهُمْ، الُمخْتَلِفَةُ أهْوَاؤُهُمْ کَلامُکُم یُوهِی الصُّمَّ الصِّلابَ وَفِعْلُکُمْ یُطْمِعُ فِیکُمُ الاْعْدَاءَ! تَقُولُونَ فِی الَمجَالِسِ: کَیْتَ وَکَیْتَ…ِ، فَإذَا جَاءَ الْقِتَالُ قُلْتُمْ: حِیدِی حَیَادِ!مَا عَزَّتْ دَعْوَةُ مَنْ دَعَاکُمْ، وَلاَ اسْتَرَاحَ قَلْبُ مَنْ قَاسَاکُمْ، أَعَالِیلُ بِأَضَالِیلَ دِفَاعَ ذِی الدَّیْنِ المَطُولِ لاَ یَمنَعُ الضَّیْمَ الذَّلِیلُ! وَلاَ یُدْرَکُالْحَقُّ إِلاَ بِالْجِدِّ!أَیَّ دَارٍ بَعْدَ دَارِکُمْ تَمْنَعُونَ، وَمَعَ أَىی إِمَامٍ بَعْدِی تُقَاتِلُونَ؟ المَغْرُورُ وَاللهِ مَنْ غَرَرْتُمُوهُ، وَمْنْ فَازَبِکُمْ فَازَ بَالسَّهْمِ الاْخْیَبِ وَمَنْ رَمَى بِکُمْ فَقَدْ رَمَى بِأَفْوَقَنَاصِلٍ أَصْبَحْتُ وَاللهِ لا أُصَدِّقُ قَوْلَکُمْ، وَلاَ أَطْمَعُ فِی نَصْرِکُمْ، وَلاَ أُوعِدُ العَدُوَّبِکُم. مَا بَالُکُم؟ مَا دَوَاؤُکُمْ؟ مَا طِبُّکُمْ؟ القَوْمُ رِجَالٌ أَمْثَالُکُمْ، أَقَوْلاً بَغَیْرِ عِلْمٍ! وَغَفْلَةً مِنْ غَیْرِ وَرَعٍ! وَطَمَعاً فی غَیْرِ حَقٍّ؟!

فرازی از خطبه 29 نهج البلاغه شریف

 

اى مردمى که پیکرهایتان با هم است ولی خواسته‏هایتان گوناگون است!

سخنان‏داغ شما سنگهاى سخت را در هم مى‏شکند، ولى اعمال سست‏شما دشمنانتان را به طمع مى‏اندازد،

در مجالس و محافل مى‏گویید چنین و چنان خواهیم کرد.اما هنگام جنگ فریاد مى‏زنید:

اى جنگ! از ما دور شو!

آنکس که شما را (به یاری) بخواند عزت نیابد! و کسى که شما را رها کند قلب او از آزار شما در امان نخواهد بود،

بهانه های نابخردانه می آورید همچون بدهکار خواهان مهلت از من مهلت می خواهید.

انسان خوار و ترسو هرگز ستم را از خود دور نتواند کرد و حق جز با تلاش به دست نمی آید.

شما که از خانه خود دفاع نمى‏کنید چگونه مى‏توانید از خانه دیگران دفاع کنید؟...

به‏خدا سوگند فریب خورده واقعى آن کس است که به گفتار شما مغرور شود!

...و کسى که بخواهد بوسیله شما تیراندازى کند همچون کسى‏ است که با تیرهاى بى پیکان تیر انداخته است!

سوگند بخدا به آنجا رسیده‏ام که گفتارتان را تصدیق نمى‏کنم و به یارى شما امید ندارم ‏و دشمنان را به وسیله شما تهدید نمى‏کنم!

شما را چه می شود؟ دوای دردتان چیست؟ راه مداوایتان چیست؟

آنها هم مردانى همچون شما هستند!(چرا آنها این همه پایدارند و شما این قدرسست؟!)

آیا سزاوار است ‏بگوئید و عمل نکنید؟

و در غفلت بمانید و پرهیز نکنید؟

و در امید و طمع به چیزی داشته باشید که حق نیست؟...

 

 

ویژگیهای مردم کوفه را که در خطبه های مختلف حضرت امیر برشمردند با خودم مقایسه کردم

دیدم خیلی از آنها را در هنگام عمل که فرا می رسد دارم

دقت کردم و دیدم که حاضر نیستم برای یاری حجت زمان خود مانند بلال حبشی ها و عمار یاسر ها شکنجه شوم و تجمل کنم

یاد این کلام خدا در قرآن در مورد خودم افتادم:

وَمِنَ النَّاسِ مَن یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةَ ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ ﴿۱۱- حج﴾

و از میان مردم کسى است که خدا را فقط به حرف[و بدون عمل] مى‏پرستد پس اگر خیرى به او برسد بدان اطمینان یابد و چون بلایى بدو رسد روى برتابد در دنیا و آخرت زیان دیده است این است همان زیان آشکار

(۱۱)

یک هشدار بسیار جدی به همه ی کسانی که فکر میکنند بنده هستند!!

حاضر نیستم در شعب ابیطالب مدتی زندگی کنم برای یاری حجت زمان خود

اندک فشار اقتصادی و اندک فشارهای دنیوی باعث می شود یادم برود آرمانهایم (به قول استادم که می گفتند: ما فقط تا وقتی خدا را بنده ایم که یخچالمان پر از مرغ است!)

همسرم به حضرت سید الشهدا علاقه ی زیادی دارد

درمورد کوتاه آمدن و مذاکره با آمریکا یک روز به من گفت:

آخه تا کی؟ مردم پدرشون داره در میاد

(البته بمان که اعتقاد شخصی من این است که ریشه ی بسیاری از مشکلات ما عدم توکل حقیقی و سوء مدیریت و سوء تدبیر و بی کفایتی و رشوه خواری و بسیاری مفاسد کوچک و بزرگ داخل است و نه تحریم خارج ...)

بهش گفتم دقیقاً این همون بهانه ای هست که مردم کوفه گرفتند در دعوت حضرت امیر برای مبارزه با معاویه

با همین بهانه امام حسن تنها شد و تن به صلحنامه دادند

و نتیجه ی این جمله ی تا کی که شما در مبارزه با دشمن مسلم خدا می گویی می شود سر امام حسین علیه  السلام بالای نیزه در ظهر عاشورا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

می شود تنها شدن ولی خدا

و یاد این کلام امام حسین علیه السلام افتادم که می فرمایند:

اِنَّ النّاسَ عَبیدُ الدُّنْیا وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ یَحوطونَهُ ما دَرَّتْ مَعائِشُهُمْ فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّیّانونَ؛

به راستى که مردم بنده دنیا هستند و دین لقلقه زبان آنهاست، تا جایى که دین وسیله زندگى آنهاست، دین دارند و چون در معرض امتحان قرار گیرند، دینداران کم مى شوند.

تحف العقول، ص 245 .
 
 
دیدم حاضرم برای خوردن یک فلافل سالادی در یک شب در قم بیش از 4 مغازه در چندین جای شهر را بگردم اما ...
 
دیدم ها بسیار است...
 
 
خدمت استاد بودم
گفتند:
ما اهداف اولیای خدا را در نظر می گیریم اما سلوک و روش آنان را نداریم
بهتر است اهدافی متناسب با وضع خودمان در نظر بگیریم
 
مثلاً نماز اول وقت!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
معنی ندارد که نماز صبح انسان قضا بشود
و فاجعه است  که قضا بشود و خیلی راحت صبح بلند شویم و تنها بگوییم  اِاِ چرا قضا شد؟ و حیلی راحت بدون تأثر و تأسف آنچنانی تنها قضایش را بخوانیم
می گفتند پدر من زمانی که نماز صبحش قضا می شد از شدت ناراحتی آن روز نمی توانست برود سر کار
 
 
لازم است که انسان خودش را بشناسد
بفهمد چه موجود لجن و کثیفی است
و بعد آن را در مقابل خدای خود اعتراف کند
و بخواهد که خدا به حق 14 معصوم از این لجنیت و کثافت او را خلاص کند
و اندکی تکانی به خود بدهیم!
اندکی مخالفت با هوای نفس خود کنیم برای رضای خدا و بندگی خدا
 
 
 
ما باید بفهمیم چه موجودات آشغال و دروغگویی هستیم
مشتی دروغگوی لاف زنِ خاک برسر که در موقع امتخان که می شود می فهمیم که دغدغه ها و آنچیزی که ما را مضطرب می سازد نه خداست و نه محبوبان خداست
مشتی بنده ی دنیا هستیم
 
اقرار به لجنیت خود کنیم در پیشگاه الهی شاید به حق 14 معصوم ما را نجات دادند! 
 
 
 
 
 
خطاب به علی 110:
 
یَأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لا تَفْعَلُونَ (2- صف)
 
اى کسانى که ایمان آورده‌اید! چرا سخنى مى‌گوئید که عمل نمى‌کنید؟
 
 
امام زمان علیه السلام:
ظهور ما به تأخیر نیفتاده مگر به سبب اعمال ناپسندی که از ایشان (شیعیان) سر می‌زند و خبر آنها به ما می‌رسد.
 
 

ولی شما انجام ندادید و مخالفت کردید!

بسم الله الرحمن الرحیم

جمعی از شیعیان خدمت حضرت صادق شرفیاب شده و سخن از مشکلات زمان خود کردند، حرفشان به امر فرج رسید و گفتند ای پسر رسول خدا چه زمان فرج و گشایش حاصل می شود؟
حضرت صادق علیه السلام فرمود: خوشحال می شوید اگر به این آرزویتان برسید و فرج فرا رسد؟
عرض کردند آری به خدا سوگند!
فرمود: حاضر هستید از اهل و عیال و دوستان و عزیزان خود بگذرید و بر مرکب سوار شوید و لباس رزم بپوشید؟!
عرض کردند: آری
فرمود: حاضر هستید در مقام جنگ و جهاد با دشمنان برآیید؟
گفتند: آری
پس از اینکه حضرت این امور را از آنان اقرار گرفت و با سوگند و قسم آمادگی خود را نسبت به همه ی این امور اعلام داشتند،
آنگاه فرمود:
همانا ما از شما چیزی آسانتر از همه ی این امور خواستیم ولی شما انجام ندادید!
همگان ساکت شدند
یکی از میان جمع پرسید:
فدای شما شوم آن امر سهل تر که شما از ما خواستید و ما امتثال ننمودیم چه بود؟
حضرت فرمودند:
قُلنا لَکُم: اُسکُتُوا؛ فَإنَّکُم إذا کَفَفتُم رَضینا و إِن خالَفتُم اوذینا. فَلَم تَفعَلوُا
به شما گفتیم ساکت باشید! اگر دست (از گفتارهای نابجایتان) باز میداشتید باعث رضایت ما می شدید و اگر مخالفت (با این دستور) می نمودید موجب اذیت (و رنجش) ما می شدید(با این حال) شما مخالفت کردید و امر ما را انجام ندادید (و ساکت نشدید!)
دعائم السلام 1/6
التماس دعای فراوان برای پدر و مادرم
یا علی
خدا حافظ و هادی نگهدار همه ی ما
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
اللهم عجل لولیک الفرج و جلعنا من خیر اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه و لعنت علی اعدائهم اجمعین
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
یا لثارات الحسین

خدایا ما را بنده ی خود گردان به حق محمد و آل محمد
یا مهدی ادرکنا

در چه حالیم؟

گفتند: 

اگر انسان کامل بخواهد به شکل مکتوب در آید صورتش می شود قرآن کریم 

همانگونه که امیرالمومنین قرآن ناطق بودند 

حال اگر این قرآن قرائتش و تفکر در آیاتش قلوب ما را متحول نمی کند 

شک نکنید که زیارت انسان کامل حضرت حجت هم قلوب ما را متحول نخواهد کرد 

اگر می خواهید حال خود را هنگام ملاقات حضرت حجت بدانید ببینید الان در ملاقات با قرآن چه حالی دارید 

اگر مشتاق قرآنید می توانید امیدوار باشید که مشتاق حضرت حجت حقیقی هم هستید و گرنه اگر قرآن نزد شما مهجور است و با آن انسی ندارید و فکر می کنید که مشتاق حضرت حجت هستید آن شخص امام زمان زاده وهم و خیال خودتان است. که ثقلین ریسمانی هستند که از هم جدا نمی شوند! 

و محال است با یکی بیگانه بود و انسی نداشت و مشتاقش نبود و اما مشتاق دیگری بود!