مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام:
... لا تحمل هم سنتک علی هم یومک! کفاک کل یوم علی ما فیه، فان تکن السنة
من عمرک فان الله تعالی سیؤتیک فی کل غد جدید ماقسم لک، و ان لم تکن السنة
من عمرک فما تصنع بالهم فیما لیس لک، و لن یسبقک الی رزقک طالب،
و لن یغلبک علیه غالب، و لن یبطی عنک ما قد قدر لک. (1)
... اندوه سال خود را بر اندوه امروزت میافزای، که روزی هر روز، برای تو
کافی است. اگر آن سال در شمار عمر تو باشد، خدای بزرگ در فردای هر روز آنچه
قسمت تو فرموده عطا فرماید و اگر آن سال در شمار عمر تو نیست، پس غم تو بر
آنچه از آن تو نیست برای چیست؟
در آنچه روزی توست هیچ خواهنده بر تو پیشی نمیگیرد!
و هیچ غالبی بر تو [در رسیدن آن رزق بدستت] چیره نشود!!
و [رسیدن] آنچه برایت مقدر شده به تأخیر نمیافتد.
نهج البلاغه: ص 543، فرازی از حکمت 317
حضرت امام جعفر صادق علیه السلام:
عَلِمْتُ أَنَّ رِزْقِی لَا یَأْکُلُهُ غَیْرِی
فَاطْمَأْنَنْتُ.
دانستم رزق مرا دیگری نمیخورد پس آسوده گشتم.
بحارالانوار (علامه مجلسی): ج 78، ص 228
حضرت امام سجاد علیه السلام:
أَبِی حَمْزَةَ اَلثُّمَالِیِّ قَالَ: ذُکِرَ عِنْدَ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا اَلسَّلاَمُ غَلاَءُ اَلسِّعْرِ فَقَالَ وَ مَا عَلَیَّ مِنْ غَلاَئِهِ إِنْ غَلاَ فَهُوَ عَلَیْهِ وَ إِنْ رَخُصَ فَهُوَ عَلَیْهِ.
از گرانى کالاها نزد امام سجّاد علیه السّلام سخن به میان آمد، حضرت فرمود:
مرا به گرانى چه کار؟
اگر گران شود روزىام بر عهده خداست،
و اگر ارزان شود نیز بر عهدۀ اوست.
الکافی , ج 5 , ص 81
در این روزگار که مرتب از سخن و گلایه از گرانیهای وحشتناک اجناس است (فارغ از اینکه گرانی چه مقدار به علت تحریمها و کارشکنیهای خباثتآلود مستکبران عالم است و چه مقدارش به علت بیعرضهگی و یا خیانت و دزدی برخی مسئولین!) باور به این سخن امام سجاد علیه السلام برای آسودگی خاطر کفایت میکند!
حضرت امام محمد باقر علیه السّلام:
لیس من نفس إلاّ و قد فرض اللّه-عزّ و جلّ-لها رزقا حلالا یأتیها فی عافیه
و عرّض لها بالحرام من وجه آخر، فإن هی تناولت شیئا من الحرام قاصّها به
من الحلال الّذی فرض لها، و عند اللّه سواها فضل کثیر، و هو قوله-عزّ و
جلّ-: «وَ سْئَلُوا اللّٰهَ مِنْ فَضْلِهِ. (2)
خداوند براى هر انسان رزق حلالى را مشخص و حتمى کرده که به طور کامل به او
خواهد رسید، و از طرف دیگر رزق حرامى نیز به او عرضه مىشود، پس اگر از آن
حرام مقدارى برداشت، به همان اندازه از مال حلال او کم مىشود
و نزد خدا علاوه بر آن دو مال، زیادى و افزونیِ فراوانی هست که خداوند
درباره آن در قرآن میفرماید: «از فضل و زیادى که پیش خدا است از او
درخواست کنید.» [که این زیادی و افزونی فراوان با دعا و درخواست از درگاه
الهی به دست بنده میرسد.]
الکافی: جلد 5 ، صفحه 80
رسول خدا حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله خطاب به امیرالمومنین علی علیه السلام:
یا علی، إن من الیقین أن ... لا تحمد أحدا على ما آتاک الله...، و لا تذم أحدا على ما لم یؤتک.
یا علی!
از [ آثار] #یقین این است که...
در
آنچه خدا به تو داده، کس دیگرى را نستایى [و در هر نعمتی که به تو میرسد
منعم حقیقی را خدا ببینی و نظر استقلالی به مخلوقی که واسطه رسیدن این
نعمت به تو بوده نداشته باشی.]
... و کسى را در آنچه خدا به تو نداده، نکوهش مکنى (چرا که تا خدا اراده
نکند بلایی به تو نمیرسد و کسی هم نمیتواند تو را از رزق مقدّرت محروم
کند.]...
تحف العقول: ص۶
حضرت امام سجاد علیه السلام:
اللّهمّ صن وجهی بالیسار، و لا تبتذل جاهی بالاقتار، فأسترزق أهل رزقک و
أستعطی شرار خلقک، فأفتتن به حمد من أعطانی، و أبتلی بذمّ من منعنی، و أنت
من دونهم ولیّ الإعطاء و المنع.
خداوندا
آبرویم را با گسترش و وسعت در مال و دارئی حفظ فرما
و شخصیتم را به واسطه تنگدستی بیاعتبار مکن
که در نتیجه آن از روزی خورانت روزی طلب کنم
و از مخلوقین شرورت خواستار عطا گردم
و بدین سبب به ستایش کسی که چیزی به من عطا کرده گرفتار شوم
و یا به بدگوئی از کسی که از من دریغ داشته مبتلا گردم
در صورتی که [در ورای بخشش و منع آنها #تدبیر_و_اراده توست و] سرپرست بخشش و دریغ در حقیقت توئی نه آنها!
فرازهایی از #دعای_مکارم_الاخلاق؛ دعای بیستم صحیفه سجادیه که در ملحقات دوم مفاتیح الجنان هم آمده است و از جامعترین و بهترین و کاملترین دعاهاست.
این دعای شریف از ادعیه بسیار مورد تأکید و توصیه عالم ربّانی حضرت آیت الله یعقوبی قائنی رضوان الله تعالی بوده است!
در پایان نیز یکی از مهمترین #ادعیه در باب #وسعت_رزق که مورد تأکید بسیار ویژه عالم ربّانی حضرت آیت الله یعقوبی قائنی رضوان الله تعالی علیه بود تقدیم میشود:
از معاویة بن عمّار نقل شده:
از امام صادق علیه السّلام درخواست کردم تا براى رزق دعایى تعلیم من فرماید، آن حضرت این دعا را به من آموخت،
"ما رأیت أجلب منه للرزق"
و من براى زیاد شدن رزق، چیزى بهتر از این ندیدم!
اَللّهُمَّ ارْزُقْنى مِنْ فَضْلِکَ الْواسِعِ الْحَلالِ الطَّیِّبِ
رِزْقاً واسِعاً حَلالاً طَیِّباً بَلاغاً لِلدُّنْیا وَالاْخِرَةِ صَبّاً
صَبّاً هَنیئاً مَریئاً مِنْ غَیْرِ کَدٍّ وَلا مَنٍّ مِنْ اَحَدٍ مِنْ
خَلْقِکَ اِلا سَعَةً مِنْ فَضْلِکَ الْواسِعِ فَاِنَّکَ قُلْتَ
وَاسْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ فَمِنْ فَضْلِکَ اَسْئَلُ وَ مِنْ
عَطِیَّتِکَ اَسْئَلُ وَ مِنْ یَدِکَ الْمَلاْ اَسْئَلُ.
خدایا از فضل گستردهات نصیبم کن،
[رزقی] حلالِ پاکیزه،
روزى فراخ حلال پاک
[که] براى دنیا و آخرت مرا رساننده [به خیرم] باشد،
ریزان ریزان
گوارا و لذیذ
بدون زحمت
و بدون منّت از احدى از بندگانت،
تنها وسعتى از فضل واسعت باشد،
زیرا تو فرمودى: «از فضل خدا بخواهید(سوره نساء - آیه 31)»
پس از فضل تو مىخواهم،
و از عطاى تو درخواست مىنمایم،
و از دست [فضل و رحمت] تو پُر مىطلبم.
الکافی: ج2، ص 551 - مفاتیح الجنان، فصل پنجم (ادعیه وارد برای وسعت رزق) دعای اول!
نتایج حاصل از این احادیث شریف:
(1) رزق انسان مقدّر شده و احدی (هیچ یک از مسئولین و صاحب منصبان ایرانی و
خارجی) و تحت هیچ شرایطی (تحریم، دزدی و خیانت و بی کفایتی مسئولین)
نمیتواند آن کم و یا حتی زیاد کند.
(2) دغدغه انسان باید رعایت تقوا باشد، نه کسب روزی، از لوازم تقوا تلاش برای کسب روزی حلال است! اما کار رازق انسان نیست! کار کردن از شئون بندگی است و روزی رسان خداست!
3) ) به هر مقدار مال حرام در زندگی خود وارد کردیم، باید بدانیم که به مقدار
حلالش موجود بوده و اگر صبر میکردیم به دست ما میرسیده است!
(4) به جز رزق مقدّر، یک رزق اضافه و افزونی در نزد خداست که از فضلش به هر که آن را بطلبد عنایت میفرماید.
(5) برای طلب آن رزق افزون، بهتر است به سراغ ادعیهای که از معصومین علیهم
السلام به ما رسیده رجوع کنیم که یکی از بهترین و مجرّبترین و
معتبرترینهایش تقدیم شد.
(6) به هیچ وجه نباید به دیگران در مسئله رزق نگاه استقلالی داشت، که اگر چیزی
به ما بخشید با دید استقلالی به مدح و ستایشش بپردازیم و اگر به حسب ظاهر
چیزی از ما منع کرد به بدگویی از او بپردازیم.
@justhadis110
امیرالمومنین از رسول خداوند نقل فرمودند که رسول خدا فرمود:
وَ رُوِیَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ طَلَبَ الْعِلْمَ لِلَّهِ لَمْ یُصِبْ مِنْهُ بَاباً إِلَّا ازْدَادَ بِهِ فِی نَفْسِهِ ذُلًّا وَ فِی النَّاسِ تَوَاضُعاً وَ لِلَّهِ خَوْفاً وَ فِی الدِّینِ اجْتِهَاداً وَ ذَلِکَ الَّذِی یَنْتَفِعُ بِالْعِلْمِ فَلْیَتَعَلَّمْهُ وَ مَنْ طَلَبَ الْعِلْمَ لِلدُّنْیَا وَ الْمَنْزِلَةِ عِنْدَ النَّاسِ وَ الْحُظْوَةِ عِنْدَ السُّلْطَانِ لَمْ یُصِبْ مِنْهُ بَاباً إِلَّا ازْدَادَ فِی نَفْسِهِ عَظَمَةً وَ عَلَى النَّاسِ اسْتِطَالَةً وَ بِاللَّهِ اغْتِرَاراً وَ مِنَ الدِّینِ جَفَاءً فَذَلِکَ الَّذِی لَا یَنْتَفِعُ بِالْعِلْمِ فَلْیَکُفَّ وَ لْیُمْسِکْ عَنِ الْحُجَّةِ عَلَى نَفْسِهِ وَ النَّدَامَةِ وَ الْخِزْیِ یَوْمَ الْقِیَامَة
هر که دانش را برای خدا بیاموزد، به هیچ بابی از آن نرسد مگر آنکه بیش از پیش خود را حقیرتر ببیند، با مردم متواضعتر شود، ترسش از خدا بیشتر گردد و در دینش کوشاتر شود. چنین کسی از علم بهره مند می شود، پس باید آن را بیاموزد
اما کسی که دانش را برای دنیا و منزلت یافتن نزد مردم و موقعیت یافتن نزد سلطان و حاکم فراگیرد، به هیچ بابی از آن نرسد مگر اینکه خودبزرگ بین تر شود و بر مردم بیشتر فخر فروشی کند و از خدا بیشتر غافل شود و از دین بیشتر فاصله بگیرد. چنین کسی از دانش نفع نمی برد، بنابر این باید از تحصیل دانش خود داری کند و علیه خود، حجت و پشیمانی و رسوایی در روز قیامت فراهم نیاورد.
روضة الواعظین و بصیرة المتعظین (ط - القدیمة)، ج1، ص: 12
و کان للصادق علیه السلام ابن فبینا هو یمشى بین یدیه إذ غص فمات فبکى و قال:
لئن اخذت لقد بقیت ، و لئن ابتلیت لقد عافیت، ثم حمل الى النساء فلما رأینه صرخن فأقسم علیهن أن لا یصرخن،
فلما أخرجه للدفن قال: سبحان من یقتل أولادنا و لا نزداد له حبا، فلما دفنه قال: یا بنى وسع الله فی ضریحک و جمع بینک و بین نبیک.
و قال علیه السلام: انا قوم نسأل الله ما نحب فیمن نحب، فیعطینا، فإذا أحب ما نکره فیمن نحب، رضینا.
امام صادق علیه السلام پسری داشتند، روزی در حالی که در جلو حضرت راه میرفت ناگهان چیزی در گلویش گیر کرد و مُرد. حضرت گریست و گفت:
[الهی] اگر بگیری، هم تو هستی که میدهی، و اگر گرفتار سازی، هم تو هستی که عافیت بخشی. سپس پیکر او را نزد بانوان بردند. وقتی زنها آن کودک را دیدند، شیون کردند. حضرت آنان را قسم داد که شیون و فریاد نکنند. چون او را برای دفن بیرون بردند فرمود:
منزّه است خدایی که فرزندان ما را میکشد، یکن جز بر محبت ما به او افزوده نمیشود و چون پیکرش را به خاک سپرد فرمود: فرزندم! خداوند آرامگاه تو را گشایش دهد و تو را با پیامبرت گرد هم آورد.
همچنین فرمود:
ما مردمی هستیم که برای کسانی که دوستشان داریم، آنچه دوست داریم از خدا درخواست میکنیم و خدا آن را به ما میدهد. لیکن اگر خدا چیزی را دوست بدارد که ما آن را برای کسی که دوست داریم، نمیپسندیم [در اینجا مثلاً همین فوت ناگهانی کودکشان را که خدا خواسته و قبل از اراده خدا امام علیه السلام آن را برای فرزندشان نمیپسندیدند]، به خواست خداوند خشنود میشویم. [در اینجا مثلاً هنگام جاری شدن خواست و اراده خدا همانگونه که خود امام علیه السلام هم بیان فرمودند با مرگ فرزند خشنود بودند و بابت این امر حتی محبتشان به پروردگار بیش از پیش شد.]
الدعوات (قطب راوندی):ص 286
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ مَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ (سوره شوری - آیه 30)
هیچ مصیبتی به شما نمیرسد مگر به واسطه کردار خودتان و (خداوند) از (عقوبت) بسیاری (از گناهانتان) در میگذرد و عفو مینماید.
اگر کسی بسیار گرفتار اتفاقاتی میشود که برایش غم و غصه به دنبال دارد و راهی هم برای خلاصی از آن پیدا نمیکند (و نمیداند از کجا دارد میخورد) در این حدیث علوی عمیقاً بیاندیشد...
مولی الموحدین
امیرالمؤمنین
امام العارفین
یعسوب الدین
اسد الله الغالب
غالب کل غالب
علی بن ابیطالب علیهما اسلام:
من أسر ما یرضی الله (عزوجل) أظهر الله له ما یسره، و من أسر ما یسخط الله (تعالى) أظهر الله ما یحزنه.
هر کس در پنهان آنچه را مایه رضایت و خوشنودی پروردگار است انجام دهد، خدای تعالی آنچه را که مایه سرور و شادی اوست برایش آشکار نماید؛ و هر کس در پنهان آنچه را مایه خشم و ناخشنودی خداست انجام دهد،خدای تعالی آنچه را که مایه غم و اندوهش باشد برایش آشکار نماید.
امالی (شیخ طوسی): ج1، ص 182
مرحوم حاج اسماعیل بابایی (پدر شهید بابایی) نقل میکند:
بعد از ظهر یکی از روزهای پاییزی که تازه چند ماهی از شروع اولین سال تحصیلی ابتدایی عباس میگذشت، او را به محل کارم در بهداری شهرستان قزوین برده بودم. در اتاق کارم به عباس گفتم:
- پسرم پشت این میز بنشین و مشقهایت را بنویس.
سپس جهت تحویل دارو به انبار رفتم و پس از دریافت و بستهبندی، آنها را برای جدا کردن و نوشتن شماره به اتاق کارم آوردم. روی میز به دنبال مداد میگشتم، دیدم عباس با مداد من مشغول نوشتن مشق است. پرسسیدم:
- عباس! مداد خودت کجاست؟
گفت:
- در خانه جا گذاشتم.
به او گفتم:
- پسرم! این مداد از اموال اداری است و با آن باید فقط کارهای مربوط به اداره را انجام داد. اگر مشقهایت را با آن بنویسی، ممکن است در آخرِ سال رفوزه شوی.
او چیزی نگفت. چند دقیقه بعد دیدم بیدرنگ مشق خود را خط زد و مداد را به من برگرداند.
به نقل از کتاب پرواز تا بینهایت (جمعی از نویسندگان)؛ انتشارات آجا: ص 18
نکته بزرگ این داستان همان قسمتی است که قرمز و بُلد شده است.
این حکایت برای زمان شاه است؛ کسی که در زمان شاه اینقدر به عدم استفاده از بیت المال (در حد استفاده از نوک یک مداد!!!) مواظبت دارد و به شدّت مراقب مال حلال است میتواند فرزندی چون عباس بابایی تربیت کند!!