او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

خدایا ما را از منتظران حقیقی اش قرار ده
او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

خدایا ما را از منتظران حقیقی اش قرار ده

مهمترین عامل حفظ ایمان در پیچیده‌ترین و سنگین‌ترین فتنه جامعه شیعی در آخرالزمان

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لَا یُفْتَنُونَ ﴿1﴾

آیا مردم پنداشتند که همین‌که گفتند ایمان آوردیم رها مى‌شوند و مورد آزمایش قرار نمى‏‌گیرند.

حاشیه‌ای به مهمی متن: خدا در آخرالزمان یه جوری صحنه رو می‌چینه که عمدتاً دنیا دست آدم بداست
در نتیجه آدم دنیا رو بخواد باید بره تو تیم آدم بدا یا حداقل باهاشون در نیافته.
در نتیجه چی‌میشه؟
یعنی نتیجه دشمنی نکردن با آدم بدا برای داشتن دنیایی آبادتر چی‌میشه؟
قبل از اینکه بفهمیم چی‌‌میشه یک حدیث جالب درباره آنچه تا اینجا خدمت شما عرض شد:

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :


به زودى زمانى بر مردم مى آید که در آن ،
ریاست ، جز با کشتار و خودکامگى ،
و ثروت ، جز با غصب و بخل ورزى ،
و محبوبیت ، جز با کنار گذاشتن دین و پیروى از هوس، به‌دست نمى‌آید.
پس هر کس آن زمان را در یابد و با آن که مى تواند ثروتمند شود، بر نادارىِ خویش شکیبایى کند
و با آن که مى تواند محبوبیت به دست آورد، بر نفرت و دشمنی [مردم] شکیبایى ورزد
و با آن که مى تواند قدرت به چنگ آورد، بر خوارى [و بر کنارى از قدرت] شکیبایى نماید،
خداوند، ثواب پنجاه صدّیق از صدّیقانى که مرا تصدیق کرده‌اند، به او عطا خواهد کرد.

سَیَأتی عَلَى النّاسِ زَمانٌ لایُنالُ المُلکُ فیهِ إلّا بِالقَتلِ وَ التَّجَبُّرِ، و لَا الغِنى إلّا بِالغَصبِ وَ البُخلِ، و لَا المَحَبَّةُ إلّا بِاستِخراجِ الدّینِ وَ اتِّباعِ الهَوى؛ فَمَن أدرَکَ ذلِکَ الزَّمانَ فَصَبَرَ عَلَى الفَقرِ و هُوَ یَقدِرُ عَلَى الغِنى، و صَبَرَ عَلَى البِغضَةِ و هُوَ یَقدِرُ عَلَى المَحَبَّةِ، و صَبَرَ عَلَى الذُّلِّ و هُوَ یَقدِرُ عَلَى العِزِّ، آتاهُ اللّهُ ثَوابَ خَمسینَ صِدّیقا مِمَّن صَدَّقَ بی. (14)


اوضاع اهل ایمان در آخرالزمان چگونه است؟
پرده  نخست:
حضرت امام جعفر صادق علیه السلام:
قبل ذلک فتنة شرّ: یمسی الرجل مؤمنا و یصبح کافرا، و یصبح مؤمنا و یمسی کافرا.(2)
پیش از آن روز موعود فتنه جانکاهی است که انسان در حال ایمان شب می‌کند و در حال کفر صبح می‌کند، یا در حال ایمان صبح کرده، در حال کفر شب می‌کند.

عامل اصلی مهم‌ترین و پیچیده‌ترینِ این فتنه‌ها چیست؟
پرده دوم:
حضرت امام علی بن موسی الرضا علیه السلام:
إنّ ممّن ینتحلُ مودّتنا أهلَ البیت، من هو أشدُّ فتنةً علی شیعتِنا من الدّجّال.فقلتُ: بماذا؟قال: بموالاتِ أعدائِنا و معاداةِ أولیائِنا. إنّه إذا کان کذلک، اختلطَ الحقُّ بالباطل و اشتبهَ الأمرُ فلم یُعرَف مؤمنٌ من منافقٍ. (3)
همانا از کسانی که مدعی مودت ما اهل بیت هستند، کسی هست که در فتنه‌گری، برای شیعیان ما از دجال شدیدتر است. (راوی) گفتم: برای چه؟
(امام) گفت: به خاطر دوستی با دشمنان ما
و دشمنی با دوستانمان.
چون چنین شد، حق با باطل آمیخته می‌شود و مؤمن از منافق بازشناخته نمی‌شود.

راهکار حفظ شدن در این فتنه عظیم چیست؟
پرده سوم:
:diamond_shape_with_a_dot_inside: حضرت امام جعفر صادق علیه السلام:
:white_check_mark: قال رسول الله صلوات الله علیه و آله: لاصحابه ای عری الایمان اوثق فقالوا الله و رسوله اعلم و قال بعضهم الصلاة و قال بعضهم الزکاة و قال بعضهم الصیام و قال بعضهم الحج و العمرة و قال بعضهم الجهاد فقال رسول الله صلوات الله علیه و آله لکل ما قلتم فضل و لیس به و لکن اوثق عری الایمان الحب فی الله و البغض فی الله و توالی اولیا الله و التبری من اعدا الله.
️ رسول خدا صلی الله علیه و آله به اصحاب خویش فرمود:
کدام دستگیره  از دست‌گیره‌های ایمان محکم‌تر است؟
اصحاب عرض کردند که: خدا و رسول او بهتر می‌دانند.
و بعضی از ایشان گفتند:
نماز، دسته استوارتر است.
و بعضی از ایشان گفتند که: زکات محکم‌تر است.
و بعضی از ایشان گفتند: روزه.
و برخی گفتند: حج
و عده‌ای هم گفتند: جهاد؛
سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود که:
از برای هر یک از آن‌چه گفتید فضلیتی هست، اما هیچ‌یک، آن محکم‌ترین دستگیره ایمان نیستند،
محکم‌ترین دسته‌گیره ایمان،
دوستی در راه خدا است،
و دشمنی در راه خدا،
و دوست داشتن دوستان خدا،
و بیزاری جستن از دشمنان خداست.


تکمله‌ای برای تأمل بیشتر:
در دوره زمانه‌ای هستیم که بسیار شنیده می‌شود فلانی آدم بسیار موفق و شخصیت بسیار جالبی داره، با همه کس می‌تونه صمیمی بشه و بلده با هم خوب و خوش باشه! این گونه افراد در فرهنگ رایج امروز به عنوان شخصی موفق تلقی می‌شوند، حدیث زیر در این خصوص بسیار قابل تأمل است که به احادیث قبلی نیز مرتبط است:
پرده چهارم:
حضرت امام جعفر صادق علیه السلام:
کل من لم یحب علی الدین و لم یبغض علی الدین فلا دین له. (5)
هر که برای دینش دوستی نکند، و برای دینش دشمنی نکند،  اصلاً دین ندارد!!


معمولاً امروزه آدما برای دینشون خیلی با کسی درگیر نمیشن

همونطور که گفتم این جمله رو شاید شما هم‌ زیاد شنیده باشین:
فلانی با همه خوبه
با همه جور آدم خوب میتونه گرم بگیره
این تو جامعه امروز ما این شده یک خصیصه مثبت
در حالی که طبق این‌ بیان نشانه بی‌دینی طرف هست
نمیشه طرف علنی  با افتخار از کثافتکاریاش تو تایلند و مهمونی شبانه ویلای شمالش خبر بده و ما بهش لبخند بزنیم.
نمیشه طرف علنی حجاب رو مسخره کنه و ما بهش لبخند بزنیم.
نمیشه با کسی که بگه مثلاً مشهدیا فلان‌ترین آدمها هستن بعد بگه شاید تاثیر امام رضا [علیه السلام] باشه (حتی به شوخی) و ما بهش لبخند بزنیم و...
ولو که طرف فامیل نزدیکمون باشه!!!!
️ لَا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ (6)
نمى‌یابى مردمى را که به خدا و روز قیامت ایمان آورده باشند،
ولى با کسانى که با خدا و پیامبرش مخالفت مى‌ورزند دوستى کنند،
هر چند آن مخالفان، پدران یا فرزندان یا برادران و یا خویشان آنها باشند.

خلاصه دینداری با لبخند به دشمن خدا و از اون بدتر بیزار نبودن قلبی از دشمن خدا قابل جمع نیست
که امروزه قابل جمع میدوننش بدبختانه بسیاری از مذهبی‌ها و همین عامل اصلی انحراف و گمراهی در فتنه‌ها می‌شه!!!!!!
چنانچه حضرت امام جعفر صادق علیه السلام نیز به این معنی تصریح و تأکید دارند:
مَنْ جَالَسَ لَنَا عَائِباً
أَوْ مَدَحَ لَنَا قَالِیاً
أَوْ وَاصَلَ لَنَا قَاطِعاً
أَوْ قَطَعَ لَنَا وَاصِلًا
أَوْ وَالَى لَنَا عَدُوّاً
أَوْ عَادَى لَنَا وَلِیّاً
فَقَدْ کَفَرَ بِالَّذِی أَنْزَلَ السَّبْعَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیم. (7)
هر که مجالست کند با کسی که از ما عیبجویی می کند،
یا دشمن ما را مدح کند،
یا با کسی که از ما بریده پیوند کند،
یا از دوستداران ما کناره گیرد،
یا با دشمن ما دوستى کند،
یا با دوست ما دشمنى کند،
به کسی که سبع مثانى و قرآن عظیم را فرو فرستاده (یعنی خداوند) کافر گشته.




تو این دوره زمونه که همه چی داره قاطی میشه این حدیث خیلی روشنگری می کنه!!!


اما راهکار عملی برای این حفظ تبری و به تبع آن حفظ ایمان در آخرالزمان چیست؟
دو راهکار:
راهکار نخست یک دعای بسیار مهم:
:diamond_shape_with_a_dot_inside: اسحاق بن فضل هاشمی گوید: یکی از دعاهای امیر المؤمنین علی بن ابی طالب (علیهما السلام) این است:
:white_check_mark: اَللّهُمَّ اِنّى اَعُوذُ بِکَ اَنْ اُعادِىَ لَکَ وَلِیًّا، اَوْ اُوالِىَ لَکَ عَدُوًّا، اَوْ اَرْضى لَکَ سَخَطًا اَبَدًا. اَللّهُمَّ مَنْ صَلَّیْتَ عَلَیْهِ فَصَلاتُنا عَلَیْهِ، وَ مَنْ لَعَنْتَهُ فَلَعْنَتُنا عَلَیْهِ. اَللّهُمَّ مَنْ کانَ فى مَوْتِه فَرَجٌ لَنا وَ لِجَمیعِ الْمُسْلِمینَ فَاَرِحْنا مِنْهُ، وَ اَبْدِلْ لَنا بِه مَنْ هُوَ خَیْرٌ لَنا مِنْهُ، حَتّى تُرِیَنا مِنْ عِلْمِ الاِْجابَةِ ما نَتَعَرَّفُهُ فى اَدْیانِنا وَ مَعایِشِنا، یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ. (8)
:arrow_left:️ «خداوندا پناه می‌برم به‌ تو
از اینکه دوستت را دشمن بدارم،
یا با دشمنت دوستی کنم،
یا کسی را که از تو خشم به دل دارد خشنود سازم.
خداوندا بر هر کس که تو درود فرستی درود ما نیز بر او باد،
و بر هر کس لعنت کنی لعنت ما نیز بر او باد.
خداوندا هر کس که مرگ او موجب شادی ما و شادی تمام مسلمین است ما را از شرّ او آسوده ساز،
و بجای او کسی را به ما ارزانی‌دار که برای ما بهتر از او باشد،
تا آنجا که نشانه اجابت را طوری بر ما نمایان‌سازی که ما در دین و دنیای خود بدان آشنا باشیم،
ای مهربان‌ترینِ مهربانان».

:eight_spoked_asterisk:️ این دعای شریف از ادعیه بسیار مورد توجه و تاکید عالم ربانی حضرت آیت الله یعقوبی قائنی رضوان الله تعالی علیه بوده و ایشان توصیه می‌کردند که مؤمنینِ سالک هر روز آن را بخوانند و درباره آن چنین بیان می‌داشتند:
[در زمانی که دشمنان دین در لباس‌های گوناگون ظاهر می‌شوند و ممکن است انسان نتواند دوست را از دشمن تشخیص دهد،
خواندن این دعا باعث می‌شود که «تولی و تبری» حفظ شده و ایمان او ثابت بماند.] (9)

اما راهکار دوم:
توجه و تأکید ویژه به حفظ نهی‌ از منکر و برائت از مخالفین و دشمنان خدا و اولیای خدا و دین خدا به ویژه در قلب! که اگر چنین نکنیم چه می‌شود؟
قلب که ظرفی است که باید در آن حق واقع شود زیر رو می‌شود و دیگر زیر بار هیچ حقی نمی‌رود.
بصیرت که باید باعث شود تا درست را درست و غلط را غلط ببینیم زیر و رو می‌شود و در نتیجه شخص به خاطر ترک نهی از منکر و برائت از مخالفین و دشمنان خدا و اولیای خدا و دین خدا به تبع زیر و رو شدن بصیرتش درست را غلط می‌بیند و غلط را درست و در نتیجه در جبهه‌ای مقابل جبهه حق قرار می‌‌گیرد و گرفتار بدترین نوع سوء عاقبت می‌شود. (نعوذاً بالله)

توضیح تفصیلی و مستند بیان بالا با ذکر یک مثال ملموس درباره راهکار دوم:
وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَ أَبْصَارَهُمْ کَمَا لَمْ یُؤْمِنُواْ بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ نَذَرُهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ - وَ لَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَیْهِمُ الْمَلآئِکَةَ وَ کَلَّمَهُمُ الْمَوْتَى وَ حَشَرْنَا عَلَیْهِمْ کُلَّ شَیْءٍ قُبُلًا مَّا کَانُواْ لِیُؤْمِنُواْ إِلاَّ أَن یَشَاءَ اللّهُ وَ لَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ یَجْهَلُونَ (10)
و دل‌ها و دیدگانشان را زیر و رو می‌کنیم چنانکه نخستین بار به آن ایمان نیاوردند و آنان را رها مى‏‌کنیم تا در طغیانشان سرگردان بمانند
و (وقتی چنین شد و قلوب و بصیرتشان زیر و رو شد) حتی اگر ما فرشتگان را بر آنها نازل می‌کردیم، و مردگان با آنها سخن می‌گفتند، و همه چیز را در برابر آنها جمع می‌نمودیم هرگز ایمان نمی‌آوردند، مگر آنکه خدا بخواهد ولی بیشتر آنها نمی‌دانند.

یک بار دیگر با دقت دو آیه بالا را مطالعه بفرماید!
آیاتِ بسیار مهم و تهدیدآمیزی است!
خداوند می‌فرماید اگر قلب و بصیرت کسی‌ زیر و رو شود
دیگر حتی‌ اگر فرشتگان بر ایشان نازل شوند،
مردگان با ایشان سخن گویند
و همه چیز را برای ایشان محشور کنیم
باز هم ایمان نمی‌آورند!
اما علت چیست؟
بر طبق کلام معصومین علیهم السلام که در ادامه تقدیم می‌شود، قلب آن چیزی است که قرار است در آن حق قرار گیرد
و بصیرت آن قوه‌ای‌ است که به کمک شخص درست را درست می‌بیند و غلط را غلط!
اما زمانی‌ که قلب و بصیرت شخص زیر و رو شود چه می‌شود؟
دیگر هیچ حقی‌ را نمی‌پذیرد
و درست را غلط می‌پندارد و غلط را درست تشخیص می‌دهد!
اما تمام این‌ها مقدمه بود!
سوال اصلی‌ این است که در چه شرایطی‌ شخص گرفتار زیر و رو شدن قلب می‌شود.
بر طبق کلام مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام که در ادامه تقدیم می‌شودهنگامی‌ که شخص امر به معروف و نهی‌ از منکر را در مرحله قلبی‌ ترک کند
و از منکر قلباً بیزاری نجوید
و نسبت به منکر بی‌تفاوت باشد
و برایش عادی باشد
زیر رو شدن قلب و بصیرتش آغاز می‌شود!
و کم کم بدیهیات را منکر می‌شود و غلط ترین منکر بدیهی‌ را معروف می‌پندارد
و معروف مسلّم را منکر قلمداد می‌کند
و حرف حق را قبول نمی‌کند!
و اما روایات:
ابو جارود، از امام باقر علیه السلام روایت می‌کند که ایشان درباره این سخن خداوند که "نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ" قلب‌ها و بصیرت‌هایشان را زیر رو می‌کنیم" می‌فرمایند:
دل‌های‌ آنان را وارونه می‌کنیم به طوری که قسمت پایین دل‌هایشان بالا باشد و بینایی‌شان را کور می‌کنیم به طوری که نتوانند هدایت را ببینند.
علی بن ابی طالب علیه السلام فرمودند:
بی‌گمان اولین جهادی‌ که به آن مکلف می‌شوید جهاد با قلب‌هایتان است،
هر که قلبش معروفی‌ را معروف نشناسد و منکری را زشت نشمارد قلبش وارونه می‌شود به طوری‌ که پایین ان در بالا و بالای آن در پایین قرار می‌گیرد و هیچ خیری را نمی‌پذیرد.(11)
حالا اگر در جامعه‌ای انسان نسبت به منکر بی‌تفاوت شد و از آن بیزاری نجست و برایش عادی شد!
مانند بد حجابی که در جامعه ما عادی شده و کسی از آن نهی نمی‌کند و  در بین عموم مردم و خیلی عادی با آن برخورد می‌کنند!
این بی تفاوتی و عادی شدن این منکر برای قلب! نتیجه‌اش می‌شود زوال بصیرت و ایمان!!!
در تکمیل این عرایض دو حدیث دیگر را تقدیم می‌کنم:
در حجة الوداع رسول اکرم در بیانی بسیار مفصل در خصوص آخرالزمان این گونه بیان می‌کنند:
و الذی نفسی بیده یا سلمان ان عندها یکون المنکر معروفاً و المعروف منکراً. (12)
و به آن خدائى که جانم به دست او است اى سلمان در آن زمان منکر، معروف و معروف، منکر می‌شود.

همانطور که مشاهده می‌فرمایید از بزرگترین بلاهایی که نشان از زوال و نابودی ایمان عمده افراد در آخرالزمان است پنداشتن منکر به معروف و معروف به منکر است که عمده‌ترین دلایل رخدادنش  در بالا ذکر شد.
به همین خاطر است که در  در روایت ارزشمند دیگری از امام صادق علیه السلام در خصوص آخرالزمان ایشان این چنین بیان می‌فرمایند که:
إِنَّهُ سَیَأْتِی عَلَیْکُمْ زَمَانٌ لَا یَنْجُو فِیهِ مِنْ ذَوِی الدِّینِ إِلَّا مَنْ ظَنُّوا أَنَّهُ أَبْلَهُ وَ صَبَّرَ نَفْسَهُ عَلَى أَنْ یُقَالَ [لَهُ‏] إِنَّهُ أَبْلَهُ لَا عَقْلَ لَهُ‏. (13)
بدون شک زمانى براى شما پیش آید که از دینداران نجات نیابد، جز آنکه را مردم ابلهش دانند و خود او هم آماده باشد و تحمل کند که به او گویند ابله و بی‌ عقل.

این حدیث فوق العاده مهم و کلیدیست

حضرت می‌فرمایند تازه در بین دینداران! تنها کسی ایمانش باقی می‌ماند که مردم او را بی‌عقل بدانند!

اما چرا؟

جواب با توجه به روایات و آیات و توضیحات بالا مشخص است!

چون اکثر مردم در آخرالزمان درست را غلط می‌دانند و غلط را درست،

در نتیجه کسی که دارد حقیقتاً‌ درست عمل می‌کند را بی‌عقل می‌دانند!


(1) سوره عنکبوت - آیه 2
(2) یوم الخلاص (کامل سلیمان):‌ج1، ص 361
(3) وسائل الشیعه (شیخ حر عاملی):‌ ج16، ص179
(4) :books: الکافی (ثقة الاسلام کلینی): ج2، ص126
(5) :books: الکافی (ثقة الاسلام کلینی): ج2، ص 128
(6) سوره مجادله - آیه 22
(7) امالی (شیخ صدوق): مجلس 13؛ ح7؛ ص 57
(8) :books: امالی (شیخ مفید): مجلس 20؛ ح 6
(9) :books: به نقل از کتاب شریف انیس الصادقین: فصل دعاها؛ دعای شماره 20
(10) سوره انعام - آیات 110 و 111
(11) تفسیر قمی:  ج1، ص220
(12) منتهی الآمال (شیخ عباس قمی) (آخِر باب هفتم علائم ظهور)
(13) اصول کافى (ثقة الاسلام کلینی) ج‏3، باب مدارای با مردم، ح5
(14) اصول کافی (ثقة الاسلام کلینی) : ج2، ص 547

بشارتی حیات‌بخش و بی‌نظیر برای منتظران گنهکار امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم


قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّـهِ إِنَّ اللَّـهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا (سوره زمر - آیه 53)
بگو ای بندگان من که در انجام گناه در حق خود زیاده روی کرده اید، از رحمت خدا نا امید نشوید، چرا که به تحقیق خداوند همه گناهان را می آمرزد.



استدعا دارم با صبر و حوصله تا پایان مطلب را دنبال فرمایید.

اگر شما از محبان و ارادتمندان حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف باشید به شما اطمینان می‌دهم که این حکایت امیدبخش‌ترین و حیات‌بخش‌ترین حکایتی است که به عنوان یک دوستار و منتظر امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف تا کنون مطالعه کرده‌اید یا شنیده‌اید (به خصوص اگر کارنامه عملتان چون نگارنده پر از ... باشد!)

حکایتی که خدمت شما عرض می‌کنم در بسیاری از منابع معتبر نظیر اثباة الهداة (اثر شیخ حر عاملی)، فرج المهموم (اثر سید بن طاووس)، مدینة المعاجز (اثر سید هاشم بحرانی)، الخرائج (اثر قطب راوندی) و بحارالانوار (اثر علامه مجلسی) نقل شده است، ما در اینجا پس از نقل ماجرا، متن و سند آن را بر طبق آنچه در کتاب غیبت شیخ طوسی رحمت الله علیه آمده ذکر می‌کنیم.

و اما برویم سر اصل مطلب:

شخصی است به نام قاصم بن اعلاء، از یاران باوفای ائمه است که توفیق یافت تا مقام وکالت سه امام همام یعنی امام هادی، امام حسن عسکری و امام زمان علیهم السلام را در منطقه آذربایجان به عهده بگیرد.

از سوی امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف برای او مکرر نامه می‌آمده و در اواخر عمر 117 ساله‌اش به مدّت دو ماه برایش نامه‌ای از سوی حضرت نمی‌آید و او نگران می‌شود، شخص بزرگواری که این حکایت را برای ما بیان می‌‌کرد، فرمود که همین نگرانی قاسم از نرسیدن نامه از سوی حضرت بعد از گذشت دو ماه، نشان می‌دهد که مراودات او با حضرت به فاصله‌های زمانی کم و مستمر بوده است.

بالاخره پس از دو ماه از سوی حضرت پیکی بر او وارد می‌شود و او پس از استقبال ویژه از ایشان نامه را دریافت می‌کند و با توجه به اینکه از 80 سالگی نابینا شده بوده، آن را به پیشکار خود می‌دهد تا بخواند.

پیشکار پس از مطالعه به گریه می‌افتد، قاسم از او می‌پرسد چه شده، خبر بدی است؟!

پیشکار می‌گوید برای شما نه، اما برای ما...

حضرت در نامه به قاسم بیان فرموده بودند که از زمان رسیدن نامه به او بیش از 40 روز زنده نخواهد بود و از روز هفتم دریافت نامه بیمار می‌شود و یک هفته قبل از مرگ هم بینایی‌اش دوباره بازمی‌گردد. (حضرت به همراه نامه برای او کفن هم فرستاده بودند!)

قاسم پس از اطلاع از محتوای نامه بی‌درنگ از پیک از حضرت می‌پرسد:

علی سلامت من دینی؟ (آیا هنگام مرگ دینم در سلامت است؟)

پیک می‌گوید بله در هنگام مرگ دینت در سلامت خواهد بود.

آن شخص بزرگواری که مطلب را برای ما نقل می‌فرمود از این پاسخ پیک استفاده کرد که او یک شخص عادی نبوده است، بلکه از خصیصین حضرت بوده.

در نقل آمده که پس از شنیدن این پاسخ از پیک قاسم (فضحک) پس خندید. (ای خوش بر احوالش)

قاسم همکاری داشت به نام عبدالرحمن که در امور مالی و دنیوی با او مراوده داشت؛ او یک سنی ناصبی بود و از عالمان هم بود و در مناظره بسیار سرسخت بود. قاسم به اطرافیانش گفت دوست دارم تا این نامه را به عبدالرحمن نشان دهم تا بلکه هدایت شود.

از قضا در همان هنگام که پیک وارد خانه شده بود، عبدالرحمن نیز برای کاری به آنجا آمده بود.

قاسم به رغم مخالفت اطرافیان نامه را به عبدالرحمن نشان داد.

عبدالرحمن بعد از خواندن نامه با حالت خشم و ناراحتی به او گفت:

ای قاسم از خدا بترس، تو مرد فاضل و عاقلی هستی، این چه نامه‌ای است که به من نشان می‌دهی که در آن ادعاهایی شده است که مخالف سخنان خداوند در قرآن است.

مگر نخوانده‌ای که خدا می‌فرماید:

«وَ مَا تَدْرِی نَفْسٌ مَاذَا تَکْسِبُ غَدًا وَ مَا تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ» (سوره لقمان – آیه 34)

هیچ‌کس نمی‌داند که فردا (از سود و زیان) چه کسب خواهد کرد و هیچ‌کس نمی‌داند که به کدام سرزمین خواهد مرد.

و می‌فرماید:

عَالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلَى غَیْبِهِ أَحَدًا (سوره جن – آیه 27)

(خداوند) آگاه به غیب است و کسی را بر غیبش آگاه نمی‌کند.

پس در این هنگام که عبدالرحمن این آیه را خواند، قاسم خندید و گفت، چرا آیه را کامل نمی‌خوانی؟ بگو که در ادامه آیه هم خداوند می‌فرماید:

«إِلّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ» (همان)

(خداوند کسی را از غیبش آگاه نمی‌کند) مگر آن فرستاده‌اش که از او راضی باشد.

و آقا و مولای من از همان فرستادگان است که خداون از او راضی گشته!

حال اشکالی که ندارد، این نامه را که دیدی، از امروز تا 40 روز آینده احوال مرا در نظر داشته باش، اگر همان شد که در نامه بیان شده، پس از عاقبتت بترس و بدان که در گمراهی هستی!

عبدالرحمن این را شنید و قبول کرد.

پس از گذشت هفت روز، قاسم مریض شد و در بستر افتاد و یک هفته مانده به چهل روز هم خداوند بینایی‌اش را به او بازگرداند.

وقتی بینا شد اولین کسی را که دید فرزندش حسن بود که در حیاط مشغول کاری بود.

این فرزندش حسن اهل معصیت بود و قاسم از شراب‌خواری‌اش مطلع بود، و خود پسر به پدر گفته بود که از گناهان بزرگ دیگرم بی‌خبری.

تا چشمان قاسم به حسن افتاد سه بار این چنین دعایش کرد: خداوند تو را از معصیت نجات دهد و توفیق بندگیش را نصیبت گرداند.

چند روز بعد هم دوباره او را صدا زد، به او گفت:

ای فرزند، می‌دانی که من زمینی دارم که وقف امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف است. پس از من متولی آن زمین بشو و در هر سال نیمی از سود را برای خود بردار و نیم دیگر را برای حضرت بفرست و من امیدوارم که بعد از من امام زمان علیه السلام تو را به عنوان وکیل در این منطقه انتخاب نماید؛


وقتی که آن شخص بزرگوار به اینجای حکایت رسید، همان سر منبر اشک از چشمانش جاری شد و گفت:
این برای امثال ما خیلی مایه امید است!!!
خلاصه، این مطلب را که قاسم به حسن گفت، او منقلب شد، گریه کرد و از خدا طلب بخشش کرد و به پدر قول داد که تمام تلاشش را می‌کند که دست از گناه معصیت بردارد.

بیناشدن قاسم پس از دریافت این نامه چنان سروصدا به پا کرد که قاضی القضات بغداد برای صحت و سقمش اقدام کرد و...

در پایان چهل روز قاسم از دنیا رفت.

نقل شده است که عبدالرحمن در تشییع قاسم با سر و پای برهنه پیشاپیش جنازه می‌دوید و ندای یا مولا یا مولا سر می‌داد.

اطرافیان عبدالرحمن که بسیار از این حالت وی خشمگین بودند به شدّت به او اعتراض کردند که تو که با این رافضی‌های فاسد الاعتقاد این‌همه مناظره کردی آخر این چه کار است که می‌کنی؟

او در پاسخ گفت: ساکت شوید که من چیزی دیده‌ام که شما ندیده‌اید و حجت بر من تمام شده است و تشیّع خود را اظهار کرد.

اما بشنوید از مهمترین بخش حکایت که برای بنده و امثال بنده امیدبخش که نه حیاتبخش است و به دل‌های مرده من و امثال من جان دوباره می‌بخشد.


پس از مدّت کوتاهی نامه‌ای از امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف برای همان حسن آقایی که شراب‌خوار بود و کارهای فلان و فلان هم می‌کرد (و البته توبه راستین کرده بود به دعای پدرش) فرستاده شد که در آن حضرت ضمن تعزیت و سرسلامتی بابت مرگ پدر به او برایش همان دعایی را کرده بودند که پدرش در حقش کرده بود یعنی فرموده بودند:
"ألهمک الله طاعته و جنبک معصیته - خدا اطاعتش را به تو الهام کند و تو را از معصیت دور کند."
و اعلام فرمودند که
"قد جعلنا أباک إماما لک و فعاله لک مثالا - به راستی که ما پدرت را به مقام وکالت منصوب کردیم، پس از این به بعد تو را نیز به همان مقام منصوب می کنیم."


الغیبه (شیخ طوسی): ج1، ص 310 تا 315






در پایان نیازی به شرح نمی‌بینم، جز همان جمله‌ای که آن شخص بزرگوار در حالی که از چشمانش اشک جاری بود بیان کرد:

این حکایت برای امثال بنده بسیار مایه امید است...

اگر به دردتان خورد برای توفیقات روزافزون آن بزرگواری که این حکایت را با این نکاتش برای ما نقل کرد دعا کنید

و برای آمرزش و مغفرت مرحوم پدر بنده



لینک حکایت در کتاب به زبان فارسی:
http://www.ghbook.ir/index.php?name=%DA%...=component


لینک حکایت در کتاب به زبان عربی:
http://lib.eshia.ir/15084/1/310

حدیث امامت را زندگی کن!

رسول خدا صلوات الله علیه و آله:


خلق اربعه لاربعه:

المال للانفاق لا للامساک و العلم للعمل لا للمجادله و العبد للتعبد لا للتعظیم و الدنیا للعبره لا للعمارة.


 چهار چیز خلق شده برای چهار چیز:

مال برای انفاق است نه برای نگه داشتن.

علم  برای عمل کردن است نه برای مجادله (و کشمکش).

انسان برای اطاعت و بندگی است نه برای تکبر و بزرگی.

دنیا برای عبرت (و آماده‌شدن برای آخرت) است  نه برای عمارت (و آباد ساختن).


المواعظ العددیة: ص 334

عذاب دردناک در دنیا و آخرت برای چه کسی است؟

خیلی اوقات می‌گوییم:

خودم با همین چشمام دیدم

خودم با همین گوشام شنیدم

و بعد می‌گوییم:


حضرت امام جعفر صادق علیه السلام:


مَن قالَ فی مُؤمِنٍ ما رَأتهُ عَیناهُ و سَمِعَتهُ اُذُناهُ [ما یشینه و یهدم مروّته] ، فهُو مِن الذینَ قالَ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ : «إنّ الّذینَ یُحِبُّونَ أنْ تَشِیعَ الفاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ ألِیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ وَ اللّه ُ یَعْلَمُ وَ أنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (سوره نور - آیه 19»


کسی که درباره انسان مؤمن آن‌چه را دیده یا شنیده بازگو کند [که موجب آبروریزی و آسیب به وجهه آن مؤمن است]  جزو کسانی است که خدای متعال درباره آنان فرموده است:

«به راستی که کسانی که دوست دارند تا زشتی‌ها در میان مؤمنین شیوع پیدا کند؛ قطعاً برای ایشان است عذاب دردناک در دنیا و [در] آخرت».


الکافی: ج2، ص 357

نزدیک‌ترین حالت به کفر (حدیث امامت را زندگی کن)

نزدیک‌ترین حالت به کفر چیست؟!


حضرت امام جعفر صادق علیه السلام:


أَبْعَدُ مَا یَکُونُ الْعَبْدُ مِنَ اللَّهِ أَنْ یَکُونَ الرَّجُلُ یُؤَاخِی الرَّجُلَ وَ هُوَ یَحْفَظُ زَلَّاتِهِ فَیُعَیِّرُهُ بِهَا یَوْماً مَا.


نزدیک‌ترین حالت بنده به کفر زمانی است که شخصی با دیگری برادری کند در حالی که لغزش‌های او را به ذهن می‌سپارد تا روزى به واسطه آن او را سرزنش نماید.


(وسائل الشیعة: ج12، ص 274

قصه ما و خدایانمان

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِیهِ شُرَکَاءُ مُتَشَاکِسُونَ وَ رَجُلًا سَلَمًا لِرَجُلٍ هَلْ یَسْتَوِیَانِ مَثَلًا الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ[1]
خدا مثَلى مى‌زند: مردى را که چند تن در او شریکند و بر سر او اختلاف دارند. و مردى که تنها از آنِ یکى باشد. آیا این دو با هم برابرند؟ حمد سپاس تنها از آن خدا اما، بیشترشان نمى‌دانند.


حضرت سیدالشهدا امام حسین علیه السلام:

ایّهَا النّاسُ! إِنّ اللّهَ جَلّ ذِکْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلاّ لِیَعْرِفُوهُ، فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَا سِوَاهُ[2].

اى مردم! خداوند بندگان را آفرید تا او را بشناسند،
آن‌‏گاه که او را شناختند، پرستش کنند
و آن ‏گاه که او را پرستیدند،
از پرستش غیر او بى‏ نیاز شوند.


⭕️ میدانید سوپر گلدن پوینت و نکته طلایی این حدیث شریف چیست؟
* نکته طلایی در قسمت آخر سخن امام علیه السلام است که حضرت می‌فرماید:
آنگاه که مردم خدا پرست شدند آنگاه از پرستش غیر خدا بی‌نیاز می‌شوند‼️
سخن بالا یعنی:
⭕️انسان ناگزیر از پرستش است⭕️ و در نپرستیدن مختار نیست،
و چه بخواهد و چه نخواهد
و چه بداند و چه نداند
در حال پرستش است؛ تنها مصداق معبود (یا معبودانش) را با اختیار خود انتحاب می‌کنند‼️

اگر به عبادت خدا که #حقیقت_عبادت هم البته بر طبق آیات و روایات در #اطاعت کردن است نپردازد. ناگزیر به پرستش و اطاعت غیر خدا روی می‌آورد. (یعنی همان آیه آیت‌الکرسی که می‌فرماید اگر بندگی خدا را نکند در حقیقت دارد بندگی غیرخدا را می‌کند که این غیر خدا در ادبیات قرآن می‌شود طاغوت[3].)
حال می‌خواهد آن معبود
بُتی[4] باشد،
یا هوای نفسش[5]،
یا پول و ثروت
یا شخصی
یا شیطان و یا موجودی دیگر[6] که متوهّم است با پرستش و اطاعت و تبعیت‌کردن و بزرگداشت و خدمت‌کردنش به سعادت و مطلوب خود نائل می‌شود.

آیه ذیل هم که جزو ۵ آیه‌ قرآن است که بیشترین تأثیر را روی من داشته کاملا با این سخن حضرت سیدالشهدا مرتبط است:

ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِیهِ شُرَکَاءُ مُتَشَاکِسُونَ وَ رَجُلًا سَلَمًا لِرَجُلٍ هَلْ یَسْتَوِیَانِ مَثَلًا الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ[7]
خدا مثَلى مى‌زند:
مردى را که چند تن در او شریکند و بر سر او اختلاف دارند.
و مردى که تنها از آنِ یکى باشد.
آیا این دو با هم برابرند؟
حمد سپاس تنها از آن خدا اما، بیشترشان نمى‌دانند.


چقدر این آیه فوق‌العاده هست، خیلی به زبان ساده می‌گه
ای نادان
به جای اینکه فقط بنده خدا باشی، اونم خدایی که همه چیز دستشه، چرا میری بنده دیگران می‌شی؟!
اگه بنده خدای واحد و احد نشی
بدبخت مجبور هِی بری بنده چندین خدای دیگه بشی
که هر کدومم یه چیزی ازت می‌خواد که با خواسته اون یکی خدیانت در تضاد هست، تازه چیزیم در حقیقت دستشون نیست‌!
در پایانم میگه اکثر ما آدما از فهم و درک و توجه به این قاعده واضح و حقیقت مهم عاجز و غافل و نادانیم این میشه که حتی اکثر مؤمنین به قول خود خدا میشن مشرک:
و َمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ[8]
و بیشترشان به خدا ایمان نمی‌آورند الا اینکه همچنان مشرکند (مشرک به شرک خفی‌ و شرک در اطاعت به واسطه اینکه گمان می‌کنند دیگرانی جز خدا در کسب سود و یا دفع زیانشان موثرند.)

روایات معصومین علیهم السلام در ذیل این آیه بسیار بسیار قابل تامل است:

1) امام صادق علیه السلام در توضیح آیه «و َمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللّهِ اِلاَّ وَهُم مُّشْرِکُونَ» فرمود:
منظور آن است که به گونه‌ای از شیطان اطاعت می‌کنند که خود نیز متوجه نمی‌شوند و (در نتیجه این اطاعت از غیر خدا) شرک می‌ورزند[9].

2) امام صادق علیه السلام در توضیح آیه «وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللّهِ اِلاَّ وَهُم مُّشْرِکُونَ» فرمود:
#مقصود، #شرک_در_اطاعت است،
نه شرک در عبادت[10].

۳) امام صادق علیه السلام راجع به آیه «وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللّهِ اِلاَّ وَهُم مُّشْرِکُونَ» فرمود:
مقصود آن است که فردی بگوید:
اگر فلانی نبود، به چنین و چنان دچار می‌شدم و یا اگر فلانی نبود، اهل و عیالم از دست من می رفتند. مگر نمی‌بینی که وی برای خداوند، شریک و انباز قرار داده که به او روزی می‌دهد و بلا و مصیبت را از او دور می‌کند.
راوی گوید: به امام عرض کردم: برخی چنین می‌گویند: اگر لطف و مرحمت الهی بر من نبود و فلانی را به کمکم نمی‌فرستاد، هلاک می شدم؛ این چنین تعبیری چه حکمی دارد؟ امام فرمود: مشکلی در آن نیست[11].

4) در روایات دیگری در این خصوص هم رجوع به کاهن و پیشگو یا خرافاتی نظیر اعتقاد به اینکه فلان‌چیز برایم‌ شانس می‌آورد از مصادیق شرک ذکر شده در آیه بیان شده‌است[12].



[1] سوره زمر – آیه 29
[2] بحار الانوار: ج ۵ ص ۳۱۲
[3] اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ (سوره بقره – آیه 257) خداوند، ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آورده‏ اند، آنها را از ظلمتها، به سوی نور بیرون می‏برد. (اما) کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوت‌ها هستند، که آنها را از نور، به سوی ظلمتها بیرون می‏برند، آنها اهل آتش اند و همیشه در آن خواهند ماند.
[4] أَتَدْعُونَ بَعْلًا وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِینَ (سوره صافات – آیه 125) آیا بعل را مى‌‏پرستید و بهترین آفرینندگان را وامى‏ گذارید.
[5] أَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ (سوره فرقان – آیه 43) آیا آن کس که هواى [نفس] خود را معبود خویش گرفته است دیدى.
[6] قَالُوا سُبْحَانَکَ أَنْتَ وَلِیُّنَا مِنْ دُونِهِمْ بَلْ کَانُوا یَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَکْثَرُهُمْ بِهِمْ مُؤْمِنُونَ (سوره سبأ – آیه 41) مى‏‌گویند منزهى تو سرپرست ما تویى نه آنها بلکه جنیان را مى‌‌پرستیدند بیشترشان به (تأثیر داشتن) آنها ایمان داشتند – أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ (سوره یاسین – 60) اى فرزندان آدم مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را نپرستید زیرا وى دشمن آشکار شماست.
[7] سوره زمر – آیه 29
[8] سوره یوسف – آیه 106
[9] کافی: ج 2، ص 292
[10] همان
[11] تفسیر عیاشی: ج 2، ص 211
[12] همان

توصیه‌ای فوق العاده ارزشمند از سوی استادِ استاد

استادِ استاد سخنی بسیار ارزشمند به این مضمون فرمودند:

«در مجالس عمومی و خصوصی گفته‌ام

و شما این حرف را از من بخرید!

کسانی که واقعاً به دنبال سلوک الی الله هستند!

باید که

به دنبال خدا نباشند!!!!


بلکه


باید به دنبال رضای خدا باشند!!!


چرا؟!

چون اگر بروند دنبال خدا، نفس و ابلیس در خیالات شخص یک خدایی درست می‌کنند و شخص از طریق پرستش همان خدایی زاده خیال که ... می‌رود در هپروت...


اما اگر کسی دنبال رضای خدا برود!

رضا خدا ضابطه‌مند است و نفس و ابلیس دیگر اینجا نمی‌توانند به راحتی گمراه کنند، تکلیف و آنچه مورد رضای خداست در بسیاری موارد مشخص است.»


و انسان اگر به یقینیاتش در باب رضای خدا عمل کند، کم‌کم فرقان نیز به او عنایت می‌شود و در شبهات هم متوجه رضای خدا می‌شود.


چرا که خداوند می‌فرماید:

 إِن تَتَّقُوا اللَّهَ یَجعَل لَکُم فُرقانً (سوره انفال - آیه 29)

هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند فرقان (قدرت تشخیص حق از باطل) را برایش قرار می‌دهد.


و در سخن دیگری می‌فرماید:

وَاتَّقُوا اللَّهَ ۖ وَیُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ ۗ (سوره بقره - آیه 282)

و تقوای الهی پیشه کنید و (در این صورت)  خود خداوند به شما تعلیم می‌دهد.


و رسول خدا صلوات الله علیه و آله می‌فرماید:

مَن عَمِلَ بِما یَعلَمُ وَرَّثَهُ اللَّهُ عِلمَ ما لَم یَعلَم.

هر که به آنچه مى داند عمل کند، خداوند  آنچه را نمى داند، به او می‌آموزد.

اعلام الدین: ص301


و امام باقر علیه السلام نیز در این خصوص می‌فرمایند:

اِنَّ اللّه  عَز َّو َجَلَّ یَقى بِالتَّقوى عَنِ العَبدِ ما عَزُبَ عَنهُ عَقلُهُ وَ یُجَلّى بِالتَّقوى عَنهُ عَماهُ وَ جَهلَهُ.   

خداوند به وسیله تقوا بنده را حفظ مى کند از آنچه که عقلش به آن نمى رسد و کور دلى و نادانى او را بر طرف مى سازد.

کافی: ج 8 ، ص 52



دنبال خدا بودن نفس را چاق می‌کند

می‌گوید من به دنبال رسیدن به خدا هستم


دنبال رضای خدا بودن بنده پرور است

شخص می‌رود به دنبال اینکه مولایش و آقایش و محبوبش را راضی کند و طوق بندگی که از بالاترینِ مقامات است بر گردنش نهاده می‌شود.


اگر کسی توفیق یابد و در مسیر کسب رضای خدا گام بردارد، به شناخت خداوند نیز نائل می‌شود که یگانه راه شناخت خدا بندگی خدا از طریق کسب رضایت خداست و کسب رضایت خدا هم در گرو کسب رضای رسول خدا صلوات الله علیه و آله و ائمه طاهرین علیهم السلام است.

⭕️ چه کنیم تا بتوانیم‌ نفس خود را اصلاح کنیم⁉️

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا ﴿١﴾
وَالْقَمَرِ إِذَا تَلاهَا ﴿٢﴾
وَالنَّهَارِ إِذَا جَلاهَا ﴿٣﴾
وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشَاهَا ﴿٤﴾
وَالسَّمَاءِ وَمَا بَنَاهَا ﴿٥﴾
وَالأرْضِ وَمَا طَحَاهَا ﴿٦﴾
وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ﴿٧﴾ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴿٨﴾ قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا ﴿٩﴾ وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا ﴿١٠﴾



⭕️ چه کنیم تا بتوانیم‌ نفس خود را اصلاح کنیم⁉️


خداوند متعال در قرآن حضرت یوسف علیه ولسلام را به عنوان یکی از بندگان مخلَص و صدّیق معرفی می‌کند و همانطور که می‌دانید بنابر آیات قرآن کریم شیطان بر عباد مخلَص خداوند راهی ندارد و مخلَصی در حقیقت برترین مخلِصینی هستند که مورد عنایت ویژه پروردگار قرار گرفته‌اند.
حال چنین شخصیتی در ماجرایش با زلیخا می‌فرماید من نفس خود را بری نمی‌دانم (الّا ما رَحِمَ رَبّی)
یعنی چه؟
یعنی حتی اگر بنده صدّیق و مخلَص خداوند هم باشیم تا مورد رحمت خدا واقع نشویم و رحمت پروردگار شامل حال ما نشود نمی‌توانیم بر نفس خود فائق شویم.
بنابر این یکی از بهترین راه‌های مقابله با نفس (در کنار مجاهده‌ی با او و استعاذه به پروردگار) این است که کاری کنیم تا مورد رحمت خداوند واقع شویم.
حال چه چیز باعث می‌شود تا ما بیش از هر چیز دیگر‌مورد رحمت خدا واقع شویم؟
یا به عبارت بهتر در کجا و چه شرایطی بیش از همه نزول رحمت خداوند وجود دارد؟
آری دستگاه اباعبدالله‌الحسین علیه السلام.
چنانچه در زیارت حضرت به ایشان خطاب می‌کنیم:
اسلام علیک یا رحمت الله الواسعة
سلام بر تو ای رحمت واسعه خدا
و روایات متعدد و معتبری در این زمینه از معصومین علیهم السلام وارد شده است که هرگونه ارتباط گرفتن با دستگاه حضرت سیدالشهدا منجر می‌شود تا شخص شدیدا مورد رحمت خاص الهی قرار گیرد و این است سِرِّ تاثیر شگقت انگیز حضور در عزای حسینی و اصلاح نفوس.
هر‌گونه خدمت و حضور در مراسم عزای حسینی و زیارت حضرت و... برای شخص به نسبت اخلاص و معرفتش برکات بی‌نظیری از نزول رحمت خداوند را در پی‌خواهد داشت و بر طبق روایات معصومین علیه السلام خداوند اراده کرده است تا از طریق امام حسین علیه السلام بندگانش را مورد لطف و رحمت ویژه خود قرار دهد‌.
البته قاعده (الّا ما رَحِمَ ربّی) برای تمام کارهای دیگری که در سخن معصومین علیهم السلام بیان شده است که باعث مورد رحمت واقع شدن شخص می‌شود برقرار است و موجب کنترل و اصلاح نفس شخص و سیر دادن نفس او از امّاره به مطمئنه خواهد شد.
برخی از این کارها (به جز خدمت به دستگاه سیدالشهدا و شرکت در عزای حسینی و زیارت حضرتشان) که باعث نزول رحمت خداوند می‌شود، بر طبق بیانات حضرات معصومین علیهم السلام عبارتند از:
۱- خدمت به والدین.
۲- ذکر نعمات الهی برای دیگران به منظور محبوب ساختن خداوند.
۳- شرکت در مجالس ذکر فضایل و احادیث اهل بیت علیهم السلام.
۴- استفاده از قاعده (ارحم ترحم - یعنی رحم کن تا مورد رحمت واقع شوی، به خصوص به زیر دستان گذشت کردن از خطاهای ایشان) که به شدّت در جلب رحمت خداوند موثّر است.
۵- نیت خیر داشتن و خیرخواهی کردن و خوش نیت بودن در قبال دیگران که در روایات ذکر شده کمتر چیزی مانند این باعث نزول رحمت خداوند می‌شود.
۶- سجده کردن (به خصوص سجده طولانی)
۷- خوش‌گمانی به خداوند و راضی بودن به تقدیرات الهی و اطمینان از اینکه خداوند برای بنده‌اش جز خیر نمی‌خواهد و اگر مشکلی هم پیشامد کرده صرقا به علت اعمال خودش است.
۸- تلاش برای تمیز کردن مسجد. (ولو اندک باشد)
۹- عیادت کردن از بیمار.
۱۰- رسیدگی‌به یتیم
۱۱- صدقه دادن (به خصوص صدقه پنهانی)
۱۲- تلاش برای رفع اندوه و گرفتاری دیگری (به خصوص اگر شخص مومن باشد)
۱۳- نماز و قرائت قرآن
۱۴- توبه و استغفار همراه با پشیمانی قلبی از گناه
۱۵- تلاش برای کسب علوم الهی و علوم اهل بیت
۱۶- شب زنده‌داری و نماز شب
۱۷- شکرگزاری کردن بعد از آنکه توفیق یافت و کار خیری کرد و آن را از لطف خدا ببیند و به خود نسبت ندهد.
۱۸- عطاکردن به کسی که تو را محروم کرده - پیوستن‌ به کسی که از تو بریده - بخشش کسی که به تو ظلم کرده (هر یک از این‌ها رحمت‌های عظیم الهی را در پی‌دارد)
۱۹- نگاه کردن زن و شوهر با دیده محبت به یکدیگر و نظر کردن فرطند به والدین با دیده محبت.
۲۰- دعا به درگاه خداوند و ذکر الهی.
۲۱- تلاش برای حفظ کردن زبان از گناهان.
۲۲- اشک ریختن از خوف خداوند و شرمندگی از گناهان.
۲۳- یادکردن خداوند در بازار که اکثر مردم از یاد خدا در آن غافلند.
۲۴- تلاش برای تربیت فرزند بر طبق آنچه خدا می‌پسندد بدون تحمیل آنچه که در توانش نیست.
۲۵- زیارت و دیدار عالم که آثار‌حیزت‌انگیزی از رحمت الهی را در پی‌دارد.
۲۶- کسی که در مشکلاتش (بیماری، فقر و...) در نزد مخلوق شکایت و شکوه و بی‌تابی نکند به شدت مورد رحمت الهی واقع می‌شود. (البته غیر از مشورت گرفتن و تقاضا از مومنین برای حل مشکلات است!)
۲۷- تلاش برای کسب روزی حلال و انفاق در حد اعتدال.
۲۸- رحم کردن به ضعیفان.
۲۹- دیدار با برادران ایمانی. (موجب نزول رحمت‌های خاص الهی می‌شود)
۳۰- صلوات بر محمد و آل محمد. (هر چه بیشتر بهتر)

برخی عواملی که در روایات معصومین علیهم السلام‌بیان شده به شدت ما را از رحمت خداوند دور می‌کنند و در نتیجه باعث بی‌پناه شدن ما در برابر نفس امّاره می‌شوند.
۱- ناراحت کردن و آزار دادن والدین‌.
۲- قطع رحم.
۳- خیانت کردن در امانت.
۴- حضور در مراسم غنا.
۵- قسم دروغ خوردن.
۶- غیبت، بدگویی، عیب‌جویی و سخن‌چینی (شدیدا انسان را از رحمت خداوند دور می‌کند)
۷- مسخره کردن و تحقیرکردن دیگران.
۹- بدی کردن به همسایه.
۱۰- شکایت کردن از خدا در پیش خلقش.
۱۱- کسی که برای بر هم زدن رابطه دو نفر تلاش کند. (به خصوص اگر آن‌دو نفر زن و شوهر باشند)
۱۲- شخص منت‌گذار
۱۳- آزردن مومن به هر نحو که به شدت انسان را از رحمت خداوند دور می‌کند.
۱۴- کسب روزی حرام‌
۱۵- شرابخوارب
۱۶- ترک نماز

این ها نمونه‌هایی بود از عوامل نزول رحمت و دور شدن از آن در روایات و سخنان معصومین علیهم السلام، عمری باشد بیشتر و دقیقتر موارد را تنظیم می‌کنم.

پنج قسمت...

قسمت اول:

مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام:إن أسرق الناس من سرق من صلاته.
به درستی که دزدترین مردم، کسی است که از نمازش بدزد.

وسائل الشیعه (شیخ حر عاملی): ج3، ص 24


قسمت دو:

امام صادق علیه السلام: ان العبد اذا عجل فقام لحاجته یقول الله تبارک و تعالی : "اما یعلم عبدی انی  انااقضی  الحوائج."
زمانی  که بنده برای رفع حاجت خود نمازش را با عجله بخواند، خداوند می فرماید: "آیا بنده من نمی داند که حاجت او را من برآورده می کنم".
امالی (شیخ طوسی): ج1، ص 664


امام صادق علیه السلام:
اذا قام العبد فی الصلاة فخفف صلاته قال الله تعالی لملائکته:

اما ترون الی عبدی کأنه یری ان قضاء حوائجه بیدغیری ، اما یعلم ان قضاء حوائجه بیدی.

هرگاه بنده برای نماز به پا خیزد و نمازش را سبک ادا کند، خداوند به فرشتگان خود می‌فرماید:

آیا به بنده من نمی‌نگرید که گویا برآوردن حاجت‌هایش را به دست کسی غیر از من می‌بیند، آیا نمی‌داند که برآوردن حوائج او به دست من است؟!

الکافی (ثقة الاسلام کلینی): ج3، ص 269


قسمت سه:

رسول خدا صلى الله علیه و آله مى‌فرماید:
«اذا فَرَغَ الْعَبْدُ مِنَ الصَّلاةِ وَ لَمْ یَسْأَلِ اللَّهَ تَعالى‌ حاجَتَهُ یَقُولُ اللَّهُ تَعالى‌ بِمَلائِکَتِهِ:
انْظُرُوا الى‌ عَبْدى‌ فَقَدْ ادَّى فَریضَتى‌ وَ لَمْ یَسْأَلْ حاجَتَهُ مِنّى‌، کَأَنَّهُ قَدِ اسْتَغْنى‌ عَنّى‌، خُذُوا صَلاتَهُ فَاضْرِبُوا بِها وَجْهَهُ».

هرگاه بنده از نماز فارغ شود و از خداوند حاجتی نخواهد، خداوند تعالى خطاب به فرشتگان مى‌فرماید:

به بنده‌ام بنگرید که واجب مرا به جا آورد، ولى حاجتش را از من نخواست، گویا خود را از من بى‌نیاز مى‌داند، نمازش را بگیرید و به صورتش بزنید.

سفینة البحار (شیخ عباس قمی): ج6، ص 309



قسمت چهار:

امام صادق علیه السلام:

ان الله - عز و جل - فرض علیکم الصلوات فی احب الاوقات الیه ، فاسئلواالله حوائجکم عقیب فرائضکم.

به درستی که خداوند نمازهای واجب را در محبوبترین اوقات واجب کرد، پس حاجات خودرا بعد از نمازهایتان بخواهید.

بحار الانوار (علامه مجلسی): ج 85، ص 324



قسمت پنجم:

رسول خدا صلوات الله علیه و آله:

«مَنْ اَحْدَثَ وَ لَمْ‌یَتَوَضَّأْ فَقَدْ جَفانى وَ مَنْ اَحْدَثَ وَ تَوضَأَ وَ لَم‌یُصَلِّ رَکْعَتَیْنِ فَقَدْ جَفانى وَ مَنْ احدثَ و تَوَضَّأَ و صَلّى رَکْعَتَیْنِ وَ دَعانى وَ لَمْ‌اَجِبْهُ فیما سَأَلَنى مِنْ اُمُورِ دینِه وَ دُنْیاهُ، فَقَدْ جَفَوْتُهُ وَ لَسْتُ بِرَبٍّ جاف»

کسى که وضویش باطل شود و تجدید وضو نکند، به من جفا کرده است

و نیز اگر وضو گرفت و دو رکعت نماز نخواند باز هم به من جفا کرده است

و اگر وضو گرفت و نماز خواند و دعا کرد درباره امور دین و دنیایش، و او را پاسخ ندادم، من به او جفا کرده‌ام

و من پروردگار جفا کارى نیستم!!

میزان الحکمه (ری شهری): ج13، ص 231

چهار قسمت...



قسمت اول:


قال امیرالمؤ منین علیه السلام :

من ترک انکارا المنکر بقلبه و لسانه فهومیت بین الاحیاء.

کسى که ترک کند نهى از منکر را بقلب و زبان خود مثل مرده اى بین زنده هاست .

نهذیب ، ج 6، ص 181.



قسمت دوم:


امام سجاد علیه السلام:

 قال موسى بن عمران علیه السلام: یا رب من أهلک الذین تظلهم فی ظل عرشک یوم لا ظل إلا ظلک؟ فأوحى الله إلیه: .... " والذین یغضبون لمحارمی إذا استحلت مثل النمر إذا جرح!

موسی بن عمران علیهما السلام به خداوند عرض کرد:

پروردگارا!

اهل تو چه کسانی هستند که در روزی که هیچ سایه‌ای جز سایه تو نیست، آنها در سایه عرش تو هستند؟

... و کسانی که هرگاه حرام‌های من حلال شمرده شوند، مانند پلنگ زخم خورده خشمناک می‌شوند!

وسائل الشیعه، ج3، ص 416



قسمت سوم:


امیرالمومنین علی علیه السلام:
لَعَنَ اللّه ُ الامرینَ بِالْمَعْروُف التارِکیِنَ لَهُ وَ النّاهیِنَ عَنِ الْمُنْکَر الْعامِلیِنْ بِهِ
خدا لعنت کند 

کسانی را که امر به معروف می کنند، ولی خود به آن پایبند نیستند 
و نهی از منکر می کنند، ولی خود مرتکب آن می شوند.

(نهج البلاغه خطبه 129/ بند 9 – فیض الاسلام).


یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ ﴿۲-صف﴾
کَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ ﴿۳-صف﴾
اى کسانى که ایمان آورده‏اید چرا چیزى مى‏گویید که انجام نمى‏دهید (۲)
نزد خدا سخت ناپسند است که چیزى را بگویید و انجام ندهید (۳)


قسمت چهارم:

امام باقر علیه السلام:

خُذُوا الکَلِمَهَ الطَّیِّبَه مِمَّن قَالَها و إِن لَم یَعمَل بِها

سخن نیک را از هر کس که گفت بپذیرید، اگر چه خودش بدان عمل نکند.

تحف العقول، ص391. بحارالانوار ج 110 ص160، ج75 ص 170.