او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

خدایا ما را از منتظران حقیقی اش قرار ده
او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

خدایا ما را از منتظران حقیقی اش قرار ده

کسانی که دوست‌دارند فرزندی نظیر شهید بابایی داشته باشند با دقت بخوانند!!!

مرحوم حاج اسماعیل بابایی (پدر شهید بابایی) نقل می‌کند:

بعد از ظهر یکی از روزهای پاییزی که تازه چند ماهی از شروع اولین سال تحصیلی ابتدایی عباس می‌گذشت، او را به محل کارم در بهداری شهرستان قزوین برده بودم. در اتاق کارم به عباس گفتم:

- پسرم پشت این میز بنشین و مشق‌هایت را بنویس.

سپس جهت تحویل دارو به انبار رفتم و پس از دریافت و بسته‌بندی، آنها را برای جدا کردن و نوشتن شماره به اتاق کارم آوردم. روی میز به دنبال مداد می‌گشتم، دیدم عباس با مداد من مشغول نوشتن مشق است. پرسسیدم:

- عباس! مداد خودت کجاست؟

گفت:

- در خانه جا گذاشتم.

به او گفتم:

- پسرم! این مداد از اموال اداری است و با آن باید فقط کارهای مربوط به اداره را انجام داد. اگر مشق‌هایت را با آن بنویسی، ممکن است در آخرِ سال رفوزه شوی.

او چیزی نگفت. چند دقیقه بعد دیدم بی‌درنگ مشق خود را خط زد و مداد را به من برگرداند.

به نقل از کتاب پرواز تا بی‌نهایت (جمعی از نویسندگان)؛ انتشارات آجا: ص 18



نکته بزرگ این داستان همان قسمتی است که قرمز و بُلد شده است.

این حکایت برای زمان شاه است؛ کسی که در زمان شاه اینقدر به عدم استفاده از بیت المال (در حد استفاده از نوک یک مداد!!!) مواظبت دارد و به شدّت مراقب مال حلال است می‌تواند فرزندی چون عباس بابایی تربیت کند!!


تجلی خیرا یره و شرا یره در حکایت شاگرد سلوکی و یک موش... (بسیار مهم و خواندنی!)

بزرگان و اولیای الهی فرموده اند دعای روز دوشنبه یکی از بهترین دعاها برای کسانی است که حق الناس و حق الله بر گردن دارند و درصدد تدارک آن هست و توفیق جبران را از درگاه الهی مسئلت دارند.
و طالبان سلوک الی الله باید بدانند که با حق الله و به ویژه حق الناس نمی‌شود قدم از قدم برداشت!

به قول یکی از شاگردان مبرّز استادِ استاد تا انسان حق الله و حق الناس را پاک نکرده است اصلاً در کلاسِ استادِ استاد ثبت نام نکرده است! ولو که سال‌ها باشد که بیاید و برود.
یکی از شاگردان عارف سوخته آیت الله انصاری همدانی رضوان الله تعالی علیه در جوانی و اوایل سلوک خود به ایشان گفت:
من در نوجوانی موشی را آزار دادم، الآن برای جبران چه باید بکنم؟
ایشان در پاسخ فرموده‌ بودند: باید به موش‌ها خدمت کنی!
آن شاگرد، بنده خدا دیگر رویش نشده بود بپرسد یعنی چه این حرف، چه کاری دقیقا باید انجام دهم.

خود آن شاگرد بزرگوار تعریف می‌کند که یکی دو روز بعد در خانه نشسته بودند و می‌بینند که یک موشی در حوض افتاده و دست و پا می‌زند و نزدیک است که غرق شود.
ایشان به سرعت می‌رود و موش را نجات می‌دهد و می‌فرمایند یکباره به دلم الهام شد که این نجات به جای آن آزار. (و این شد همان خدمت به موشی که استادشان به ایشان گفته بودند.)
شاگرد اول استادِ استاد می‌فرمود:
این حکایت بسیار نکته دارد.
اولاً نکته‌‌ای که بسیار مایه‌ی خوف است:
اینکه انسان ببیند چقدر کار دقیق است! [فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ ، وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ (سوره زلزال - آیه 7)]
همه چیز حساب و کتاب دارد و انسان باید به شدّت مراقب دفتر اعمالش باشد!
این طور نیست که یِلخی و گُتره‌ای باشد و بگیم ما هم اون لا لوها روز قیامت رد می‌شویم!
نه از این خبرها نیست و حساب و کتاب بسیار دقیق است و این مایه خوف است و عاملی قوی در بالابردن دقت انسان در اعمالش!
که در روایات معصومین علیهم السلام هم آمده است:
لَیسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یحَاسِبْ نَفْسَهُ فِی کُلِّ یوْمٍ فَإِنْ عَمِلَ حَسَناً اسْتَزَادَ اللَّهَ وَ إِنْ عَمِلَ سَیئاً اسْتَغْفَرَ اللَّهَ مِنْهُ وَ تَابَ إِلَیهِ» [کافی: ج۲، ص۴۵۳]؛
«از ما نیست کسی که هر روز از خودش حساب نکشد که اگر کار نیکی کرده، از خدا طلب فزونی نماید و اگر کار زشتی مرتکب گشته است، از خدا طلب بخشش کند و توبه نماید».

در ثانی یک نکته بسیار امیدوار کننده هم دارد که بسیار مایه‌ی رجاست!!!
آن چیست؟

این که اگر کسی حقیقتاً طالب توبه و تدارک باشد خدای ارحم الرحمینی که بسیار بیش از بنده‌ها مشتاق نجات آنهاست اسبابش را فراهم می‌سازد!!!!
در همین حکایت چگونه در مدتی بسیار کوتاه، اولاً آن گناه را به یاد آن شاگرد بزرگوار انداخت، در ثانی راه حل را هم به وسیله استاد به او گفت و در آخر هم موقعیت جبرانش را هم برایش فراهم کرد!!!
این حکایت تجلی واقعی این آیه شریفه است:

وَظَنُّوا أَنْ لَا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَیْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ ﴿سوره توبه - آیه 118﴾
و دانستند که پناهی جز خداوند ندارند، پس خداوند به ایشان توجه نمود و توفیق توبه عنایت کرد و برای همین هم ایشان توبه کردند و (همان خدایی که توفیق توبه به ایشان داده بود توبه ایشان را پذیرفت و) به راستی که خداوند بسیار توبه پذیر و مهربان است.

البته توجه به یک نکته بسیار مهم است!
در این دعای روز دوشنبه شخصِ دعا کننده پس از برشمردن حقوق الهی‌ای که ضایع کرده است و مظلمه‌ها و حق‌الناس‌هایی که برگردن دارد با توجه به اینکه وسع و توانش برای جبران این‌ها نارساست از خدا می‌خواهد که خداوند به کَرَمَش آنها را جبران نماید.
فَقَصُرَتْ یَدِی وَ ضَاقَ وُسْعِی عَنْ رَدِّهَا إِلَیْهِ وَ التَّحَلُّلِ مِنْهُ،
و دستم کوتاه شده و وسعم نمی رسد از پرداخت آن حق یا طلب حلالیت از او،
فَأَسْأَلُکَ یَا مَنْ یَمْلِکُ الْحَاجَاتِ، وَ هِیَ مُسْتَجِیبَةٌ لِمَشِیَّتِهِ، وَ مُسْرِعَةٌ إِلَى إِرَادَتِهِ، أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَنْ تُرْضِیَهُ عَنِّی بِمَا [بِمَ ] شِئْتَ، وَ تَهَبَ لِی مِنْ عِنْدِکَ رَحْمَةً،
از تو می خواهم ای کسی که رفع نیازها در اختیار اوست، و آن حاجات در مقابل مشیت او اجابت پذیر و به جانب اراده اش شتابانند؛ که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی، و آن بنده را که بر او ستمی کردم هرگونه که خواهی از من راضی گردانی، و از جانب خود مرا رحمت عطا نمایی،

نکته در اینجا چیست؟
نکته این است که باید حواسمان باشد مانند بنی اسرائیل نباشیم که زمانی که خدا به ایشان امر کرد بروند با عمالقه بجنگند گفتند تو با خدایت برو به جنگ آنها ما اینجا نشسته‌ایم:

قَالُوا یَا مُوسَى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا أَبَدًا مَا دَامُوا فِیهَا فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّکَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ ﴿سوره مائده - آیه 24﴾
گفتند اى موسى تا وقتى آنان در آن [شهر]ند ما هرگز پاى در آن ننهیم تو و پروردگارت برو[ید] و جنگ کنید که ما همین جا مى ‏نشینیم.

اینجا ما هم بگیم خدایا ما نمی‌تونیم جبران کنیم خودت برو جبران کن!
نه این معنا و منظور این دعا نیست!
از نشانه‌های استجابت این دعا این است که به مانند حکایتی که درباره نجات موش ذکر شد، خداوند توفیق و مقدمات جبران آنها را برای شما فراهم می‌کند!

یعنی مثلاً پولی می‌رساند که شما بروی به کسی که به مالش صدمه زدی بدهی
قلب کسی را که شما به او ظلم کرده‌ای نسبت به شما نرم می‌کند و شما مجال می‌یابی و جرأت می‌کنی در فضایی آرام از او حلالیت بطلبی
و ...

زیباترین چیزی که در این محرم خواندم و شنیدم:

:diamond_shape_with_a_dot_inside: حضرت سیدالشهداء امام حسین علیه السلام می‌فرماید:

:white_check_mark: صح عندی قول النبی افضل الاعمال بعد الصلاة ادخال السرور فی قلب المؤمن بما لا إثم فیه.
فانی رأیت غلاما یواکل کلبا فقلت له فی ذلک.
فقال: یا ابن رسول الله انی مغموم اطلب سرورا بسروره لان صاحبی یهودی ارید افارقه،
فأتى الحسین (علیه السلام) إلى صاحبه بمائتی دینار ثمنا له،
فقال الیهودی: الغلام #فدى_لخطاک و هذا البستان له و رددت علیک المال،
فقال (علیه السلام) و انا قد وهبت لک المال،
فقال: قبلت المال و وهبته للغلام،
فقال الحسین (علیه السلام): أعتقت الغلام و وهبته له جمیعا،
فقالت امرأته: قد اسلمت و وهبت زوجی مهری،
فقال الیهودی و انا ایضا اسلمت و اعطیتها هذه الدار. (1)

:arrow_left:️ نزد من تجربه شده است این قول رسول خدا صلوات الله علیه و آله که: با فضیلت‌ترینِ اعمال بعد از نماز وارد کردن شادی در دل #مؤمن است بدون اینکه برای این شادکردن گناهی انجام گیرد!
:small_blue_diamond: در همین زمینه روزی غلامی را دیدم که به سگی غذا می‌داد؛ علت را جویا شدم؛
:small_blue_diamond: گفت من غمگین هستم و قصدم از این‌ کار این است که به واسطه شادکردن او من هم با نجات یافتن از غلامی ارباب یهودیم شاد گردم.
:small_blue_diamond: پس امام حسین علیه السلام با دویست دینار برای خرید غلام به نزد صاحبش رفت.
:small_blue_diamond: وقتی یهودی امام حسین علیه السلام را دید گفت: غلام فدای قدم‌هایتان و این باغ را هم به او بخشیدم و پول‌ها را هم به امام بازگرداند.
:paperclip:《اولا چه نشون می‌ده یهودی مستعد بوده و چه توفیقی داشته و در ثانی و از آن مهم‌تر عظمت و قدرت جلوه امام حسین علیه السلام را نشان می‌ده که چه کرده با این یهودی (آنهم یهودی‌های خسیس مال پرست:one:(2)) اما وقتی امام حسین علیه السلام عنایت فرمایند مطلب طور دیگری خواهد شد.
ویژگی سید الشهدا این بزرگترین و سریع‌ترین کشتی نجات این است که اگر طرف مقابل اندک زمینه‌ای داشته باشد حضرت با عنایت خود آن را بارور می‌فرمایند.》
:small_blue_diamond: امام حسین علیه السلام فرمود: نه مال را باید بگیری و نمی‌توانی پس بدهی.
:small_blue_diamond: یهودی گفت: باشد پس من مال را می‌گیرم و آن را به غلام می‌بخشم.
:paperclip:《اینجا چون یهودی غلام را به امام بخشید، بنابر احکام؛ اموال غلام‌ نیز در اختیار امام قرار می‌گیرد؛ لذا امام علیه السلام هم فرمود:》
:small_blue_diamond: من هم غلام را آزاد کردم و همه اموال (دویست دینار و باغ را) هم به او بخشیدم.
:paperclip:《همسر یهودی داشت این صحنه‌ها را تماشا می‌کرد و اکسیر سید الشهدا بر وجود او هم افتاد، لذا به امام حسین علیه السلام عرضه داشت:》
:small_blue_diamond: من مهرم را به شوهرم بخشیدم و مسلمان شدم.
:paperclip:《چون با اسلام آوردن زن خود به خود دیگر نمی‌توانسته همسر غیر مسلمان باشد. مرد هم که تحت عنایت خاص سیدالشهداء علیه السلام بود گفت:》
:small_blue_diamond: من هم مسلمان شدم و این خانه را هم (علاوه بر مهریه) به زنم هدیه دادم.


:paperclip:《یا امام حسین :point_left:چه کردند با کریمی چون شما این کوفیانِ نامرد...

آنان را که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند

این‌ شبها :point_left:باید حواسمان باشد کجا می‌رویم.
یا امام حسین آیا می‌شود که به این دل زنگار گرفته ما هم گوشه چشمی بنمایید.
و لا فرّق الله بینی و بینکما(3):three: (یا امیرالمؤمنین و سیدالشهداء علیهما السلام)
و خدا مرا از شما دو عزیز (امیرالمؤمنین و حضرت سید الشهدا در دنیا و عقبا جدا نکند...)》


:eight_spoked_asterisk:️ و یادمان باشد:bangbang::bangbang:
که یک خیر رساندن کوچک (به حسب ظاهر) و با نیت خوب می‌تواند مسیر زندگی ما و حتی دیگران را بسیار تغییر دهد!!! و به راحتی از کنار کارهای خیری که می‌توانیم با نیت خوب انجام دهیم عبور نکنیم که ...
برای شادکردن سگی، اندک غذایی داد و خدای کریمِ ارحم الرحمین، کریم‌ترینِ بندگانش را فرستاد و...

:books:منابع:
(1):one: مناقب آل ابی‌طالب (ابن شهرآشوب): ج۳، ص ۲۲۹و۲۳۰
(2):two: در مال پرستی یهود ذکر همین دو آیه کفایت می‌کند:
:sparkle:️ وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَیَاةٍ  [سوره بقره - آیه ۹۶] به تحقیق و یقیناً آنان (یهود) را حریص‌ترین مردم به حیات دنیا خواهی یافت.:sparkle:
:sparkle:️ أَمْ لَهُمْ نَصِیبٌ مِنَ الْمُلْکِ فَإِذًا لَا یُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِیرًا [سوره نسا - آیه ۵۳] یا اگر برای ایشان (یهود) از قدرت و پادشاهى نصیبى باشد، در این صورت به قدر آن گودى که بر پشت هسته خرماست به مردم سودى نمى‌رسانند.:sparkle:
:large_blue_diamond: این آیات، بیش از پیش و بهتر عظمت اثر اکسیر عنایت سید الشهدا علیه السلام را آشکار می‌گرداند.
(3):three: فرازی از زیارت ششم امیرالمؤمنین علیه السلام در مفاتیح الجنان و همچنین فرازی از دعای علقمه (دعایی که مستحب است انسان پس از زیارت عاشورا بخواند به خصوص اگر حاجتمند است!)

تحریم و برجام و رزاقیت خدا...


رُوِیَ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ قَالَ‌ ذُکِرَ عِنْدَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام غَلَاءُ السِّعْرِ فَقَالَ وَ مَا عَلَیَّ مِنْ غَلَائِهِ إِنْ غَلَا فَهُوَ عَلَیْهِ وَ إِنْ رَخُصَ فَهُوَ عَلَیْهِ.


از ابوحمزه ثمالی نقل شده است که شخصی با نگرانی از گران شدن کالایی به امام سجاد علیه السلام خبر داد.

امام با خونسردی فرمود:


 گرانی این کالا به من مربوط نیست.

اگر گران است روزی من بر عهده خداست

و اگر هم ارزان است باز هم روزی من بر عهده اوست.


وسائل الشیعه: ج17، ص18


به قول استاد ما

همان خدایی که در ارزانی روزی میده

در گرانی هم همان خدا روزی میده!

و خلاصه،  گرانی، برجام، تحریم، دزدی و خیانت و بی‌کفایتی برخی از مسئولین و مردم و... دست رزاقیت خداوند را نخواهد بست.

مهمترین عامل حفظ ایمان در پیچیده‌ترین و سنگین‌ترین فتنه جامعه شیعی در آخرالزمان

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لَا یُفْتَنُونَ ﴿1﴾

آیا مردم پنداشتند که همین‌که گفتند ایمان آوردیم رها مى‌شوند و مورد آزمایش قرار نمى‏‌گیرند.

حاشیه‌ای به مهمی متن: خدا در آخرالزمان یه جوری صحنه رو می‌چینه که عمدتاً دنیا دست آدم بداست
در نتیجه آدم دنیا رو بخواد باید بره تو تیم آدم بدا یا حداقل باهاشون در نیافته.
در نتیجه چی‌میشه؟
یعنی نتیجه دشمنی نکردن با آدم بدا برای داشتن دنیایی آبادتر چی‌میشه؟
قبل از اینکه بفهمیم چی‌‌میشه یک حدیث جالب درباره آنچه تا اینجا خدمت شما عرض شد:

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :


به زودى زمانى بر مردم مى آید که در آن ،
ریاست ، جز با کشتار و خودکامگى ،
و ثروت ، جز با غصب و بخل ورزى ،
و محبوبیت ، جز با کنار گذاشتن دین و پیروى از هوس، به‌دست نمى‌آید.
پس هر کس آن زمان را در یابد و با آن که مى تواند ثروتمند شود، بر نادارىِ خویش شکیبایى کند
و با آن که مى تواند محبوبیت به دست آورد، بر نفرت و دشمنی [مردم] شکیبایى ورزد
و با آن که مى تواند قدرت به چنگ آورد، بر خوارى [و بر کنارى از قدرت] شکیبایى نماید،
خداوند، ثواب پنجاه صدّیق از صدّیقانى که مرا تصدیق کرده‌اند، به او عطا خواهد کرد.

سَیَأتی عَلَى النّاسِ زَمانٌ لایُنالُ المُلکُ فیهِ إلّا بِالقَتلِ وَ التَّجَبُّرِ، و لَا الغِنى إلّا بِالغَصبِ وَ البُخلِ، و لَا المَحَبَّةُ إلّا بِاستِخراجِ الدّینِ وَ اتِّباعِ الهَوى؛ فَمَن أدرَکَ ذلِکَ الزَّمانَ فَصَبَرَ عَلَى الفَقرِ و هُوَ یَقدِرُ عَلَى الغِنى، و صَبَرَ عَلَى البِغضَةِ و هُوَ یَقدِرُ عَلَى المَحَبَّةِ، و صَبَرَ عَلَى الذُّلِّ و هُوَ یَقدِرُ عَلَى العِزِّ، آتاهُ اللّهُ ثَوابَ خَمسینَ صِدّیقا مِمَّن صَدَّقَ بی. (14)


اوضاع اهل ایمان در آخرالزمان چگونه است؟
پرده  نخست:
حضرت امام جعفر صادق علیه السلام:
قبل ذلک فتنة شرّ: یمسی الرجل مؤمنا و یصبح کافرا، و یصبح مؤمنا و یمسی کافرا.(2)
پیش از آن روز موعود فتنه جانکاهی است که انسان در حال ایمان شب می‌کند و در حال کفر صبح می‌کند، یا در حال ایمان صبح کرده، در حال کفر شب می‌کند.

عامل اصلی مهم‌ترین و پیچیده‌ترینِ این فتنه‌ها چیست؟
پرده دوم:
حضرت امام علی بن موسی الرضا علیه السلام:
إنّ ممّن ینتحلُ مودّتنا أهلَ البیت، من هو أشدُّ فتنةً علی شیعتِنا من الدّجّال.فقلتُ: بماذا؟قال: بموالاتِ أعدائِنا و معاداةِ أولیائِنا. إنّه إذا کان کذلک، اختلطَ الحقُّ بالباطل و اشتبهَ الأمرُ فلم یُعرَف مؤمنٌ من منافقٍ. (3)
همانا از کسانی که مدعی مودت ما اهل بیت هستند، کسی هست که در فتنه‌گری، برای شیعیان ما از دجال شدیدتر است. (راوی) گفتم: برای چه؟
(امام) گفت: به خاطر دوستی با دشمنان ما
و دشمنی با دوستانمان.
چون چنین شد، حق با باطل آمیخته می‌شود و مؤمن از منافق بازشناخته نمی‌شود.

راهکار حفظ شدن در این فتنه عظیم چیست؟
پرده سوم:
:diamond_shape_with_a_dot_inside: حضرت امام جعفر صادق علیه السلام:
:white_check_mark: قال رسول الله صلوات الله علیه و آله: لاصحابه ای عری الایمان اوثق فقالوا الله و رسوله اعلم و قال بعضهم الصلاة و قال بعضهم الزکاة و قال بعضهم الصیام و قال بعضهم الحج و العمرة و قال بعضهم الجهاد فقال رسول الله صلوات الله علیه و آله لکل ما قلتم فضل و لیس به و لکن اوثق عری الایمان الحب فی الله و البغض فی الله و توالی اولیا الله و التبری من اعدا الله.
️ رسول خدا صلی الله علیه و آله به اصحاب خویش فرمود:
کدام دستگیره  از دست‌گیره‌های ایمان محکم‌تر است؟
اصحاب عرض کردند که: خدا و رسول او بهتر می‌دانند.
و بعضی از ایشان گفتند:
نماز، دسته استوارتر است.
و بعضی از ایشان گفتند که: زکات محکم‌تر است.
و بعضی از ایشان گفتند: روزه.
و برخی گفتند: حج
و عده‌ای هم گفتند: جهاد؛
سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود که:
از برای هر یک از آن‌چه گفتید فضلیتی هست، اما هیچ‌یک، آن محکم‌ترین دستگیره ایمان نیستند،
محکم‌ترین دسته‌گیره ایمان،
دوستی در راه خدا است،
و دشمنی در راه خدا،
و دوست داشتن دوستان خدا،
و بیزاری جستن از دشمنان خداست.


تکمله‌ای برای تأمل بیشتر:
در دوره زمانه‌ای هستیم که بسیار شنیده می‌شود فلانی آدم بسیار موفق و شخصیت بسیار جالبی داره، با همه کس می‌تونه صمیمی بشه و بلده با هم خوب و خوش باشه! این گونه افراد در فرهنگ رایج امروز به عنوان شخصی موفق تلقی می‌شوند، حدیث زیر در این خصوص بسیار قابل تأمل است که به احادیث قبلی نیز مرتبط است:
پرده چهارم:
حضرت امام جعفر صادق علیه السلام:
کل من لم یحب علی الدین و لم یبغض علی الدین فلا دین له. (5)
هر که برای دینش دوستی نکند، و برای دینش دشمنی نکند،  اصلاً دین ندارد!!


معمولاً امروزه آدما برای دینشون خیلی با کسی درگیر نمیشن

همونطور که گفتم این جمله رو شاید شما هم‌ زیاد شنیده باشین:
فلانی با همه خوبه
با همه جور آدم خوب میتونه گرم بگیره
این تو جامعه امروز ما این شده یک خصیصه مثبت
در حالی که طبق این‌ بیان نشانه بی‌دینی طرف هست
نمیشه طرف علنی  با افتخار از کثافتکاریاش تو تایلند و مهمونی شبانه ویلای شمالش خبر بده و ما بهش لبخند بزنیم.
نمیشه طرف علنی حجاب رو مسخره کنه و ما بهش لبخند بزنیم.
نمیشه با کسی که بگه مثلاً مشهدیا فلان‌ترین آدمها هستن بعد بگه شاید تاثیر امام رضا [علیه السلام] باشه (حتی به شوخی) و ما بهش لبخند بزنیم و...
ولو که طرف فامیل نزدیکمون باشه!!!!
️ لَا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ (6)
نمى‌یابى مردمى را که به خدا و روز قیامت ایمان آورده باشند،
ولى با کسانى که با خدا و پیامبرش مخالفت مى‌ورزند دوستى کنند،
هر چند آن مخالفان، پدران یا فرزندان یا برادران و یا خویشان آنها باشند.

خلاصه دینداری با لبخند به دشمن خدا و از اون بدتر بیزار نبودن قلبی از دشمن خدا قابل جمع نیست
که امروزه قابل جمع میدوننش بدبختانه بسیاری از مذهبی‌ها و همین عامل اصلی انحراف و گمراهی در فتنه‌ها می‌شه!!!!!!
چنانچه حضرت امام جعفر صادق علیه السلام نیز به این معنی تصریح و تأکید دارند:
مَنْ جَالَسَ لَنَا عَائِباً
أَوْ مَدَحَ لَنَا قَالِیاً
أَوْ وَاصَلَ لَنَا قَاطِعاً
أَوْ قَطَعَ لَنَا وَاصِلًا
أَوْ وَالَى لَنَا عَدُوّاً
أَوْ عَادَى لَنَا وَلِیّاً
فَقَدْ کَفَرَ بِالَّذِی أَنْزَلَ السَّبْعَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیم. (7)
هر که مجالست کند با کسی که از ما عیبجویی می کند،
یا دشمن ما را مدح کند،
یا با کسی که از ما بریده پیوند کند،
یا از دوستداران ما کناره گیرد،
یا با دشمن ما دوستى کند،
یا با دوست ما دشمنى کند،
به کسی که سبع مثانى و قرآن عظیم را فرو فرستاده (یعنی خداوند) کافر گشته.




تو این دوره زمونه که همه چی داره قاطی میشه این حدیث خیلی روشنگری می کنه!!!


اما راهکار عملی برای این حفظ تبری و به تبع آن حفظ ایمان در آخرالزمان چیست؟
دو راهکار:
راهکار نخست یک دعای بسیار مهم:
:diamond_shape_with_a_dot_inside: اسحاق بن فضل هاشمی گوید: یکی از دعاهای امیر المؤمنین علی بن ابی طالب (علیهما السلام) این است:
:white_check_mark: اَللّهُمَّ اِنّى اَعُوذُ بِکَ اَنْ اُعادِىَ لَکَ وَلِیًّا، اَوْ اُوالِىَ لَکَ عَدُوًّا، اَوْ اَرْضى لَکَ سَخَطًا اَبَدًا. اَللّهُمَّ مَنْ صَلَّیْتَ عَلَیْهِ فَصَلاتُنا عَلَیْهِ، وَ مَنْ لَعَنْتَهُ فَلَعْنَتُنا عَلَیْهِ. اَللّهُمَّ مَنْ کانَ فى مَوْتِه فَرَجٌ لَنا وَ لِجَمیعِ الْمُسْلِمینَ فَاَرِحْنا مِنْهُ، وَ اَبْدِلْ لَنا بِه مَنْ هُوَ خَیْرٌ لَنا مِنْهُ، حَتّى تُرِیَنا مِنْ عِلْمِ الاِْجابَةِ ما نَتَعَرَّفُهُ فى اَدْیانِنا وَ مَعایِشِنا، یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ. (8)
:arrow_left:️ «خداوندا پناه می‌برم به‌ تو
از اینکه دوستت را دشمن بدارم،
یا با دشمنت دوستی کنم،
یا کسی را که از تو خشم به دل دارد خشنود سازم.
خداوندا بر هر کس که تو درود فرستی درود ما نیز بر او باد،
و بر هر کس لعنت کنی لعنت ما نیز بر او باد.
خداوندا هر کس که مرگ او موجب شادی ما و شادی تمام مسلمین است ما را از شرّ او آسوده ساز،
و بجای او کسی را به ما ارزانی‌دار که برای ما بهتر از او باشد،
تا آنجا که نشانه اجابت را طوری بر ما نمایان‌سازی که ما در دین و دنیای خود بدان آشنا باشیم،
ای مهربان‌ترینِ مهربانان».

:eight_spoked_asterisk:️ این دعای شریف از ادعیه بسیار مورد توجه و تاکید عالم ربانی حضرت آیت الله یعقوبی قائنی رضوان الله تعالی علیه بوده و ایشان توصیه می‌کردند که مؤمنینِ سالک هر روز آن را بخوانند و درباره آن چنین بیان می‌داشتند:
[در زمانی که دشمنان دین در لباس‌های گوناگون ظاهر می‌شوند و ممکن است انسان نتواند دوست را از دشمن تشخیص دهد،
خواندن این دعا باعث می‌شود که «تولی و تبری» حفظ شده و ایمان او ثابت بماند.] (9)

اما راهکار دوم:
توجه و تأکید ویژه به حفظ نهی‌ از منکر و برائت از مخالفین و دشمنان خدا و اولیای خدا و دین خدا به ویژه در قلب! که اگر چنین نکنیم چه می‌شود؟
قلب که ظرفی است که باید در آن حق واقع شود زیر رو می‌شود و دیگر زیر بار هیچ حقی نمی‌رود.
بصیرت که باید باعث شود تا درست را درست و غلط را غلط ببینیم زیر و رو می‌شود و در نتیجه شخص به خاطر ترک نهی از منکر و برائت از مخالفین و دشمنان خدا و اولیای خدا و دین خدا به تبع زیر و رو شدن بصیرتش درست را غلط می‌بیند و غلط را درست و در نتیجه در جبهه‌ای مقابل جبهه حق قرار می‌‌گیرد و گرفتار بدترین نوع سوء عاقبت می‌شود. (نعوذاً بالله)

توضیح تفصیلی و مستند بیان بالا با ذکر یک مثال ملموس درباره راهکار دوم:
وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَ أَبْصَارَهُمْ کَمَا لَمْ یُؤْمِنُواْ بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ نَذَرُهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ - وَ لَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَیْهِمُ الْمَلآئِکَةَ وَ کَلَّمَهُمُ الْمَوْتَى وَ حَشَرْنَا عَلَیْهِمْ کُلَّ شَیْءٍ قُبُلًا مَّا کَانُواْ لِیُؤْمِنُواْ إِلاَّ أَن یَشَاءَ اللّهُ وَ لَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ یَجْهَلُونَ (10)
و دل‌ها و دیدگانشان را زیر و رو می‌کنیم چنانکه نخستین بار به آن ایمان نیاوردند و آنان را رها مى‏‌کنیم تا در طغیانشان سرگردان بمانند
و (وقتی چنین شد و قلوب و بصیرتشان زیر و رو شد) حتی اگر ما فرشتگان را بر آنها نازل می‌کردیم، و مردگان با آنها سخن می‌گفتند، و همه چیز را در برابر آنها جمع می‌نمودیم هرگز ایمان نمی‌آوردند، مگر آنکه خدا بخواهد ولی بیشتر آنها نمی‌دانند.

یک بار دیگر با دقت دو آیه بالا را مطالعه بفرماید!
آیاتِ بسیار مهم و تهدیدآمیزی است!
خداوند می‌فرماید اگر قلب و بصیرت کسی‌ زیر و رو شود
دیگر حتی‌ اگر فرشتگان بر ایشان نازل شوند،
مردگان با ایشان سخن گویند
و همه چیز را برای ایشان محشور کنیم
باز هم ایمان نمی‌آورند!
اما علت چیست؟
بر طبق کلام معصومین علیهم السلام که در ادامه تقدیم می‌شود، قلب آن چیزی است که قرار است در آن حق قرار گیرد
و بصیرت آن قوه‌ای‌ است که به کمک شخص درست را درست می‌بیند و غلط را غلط!
اما زمانی‌ که قلب و بصیرت شخص زیر و رو شود چه می‌شود؟
دیگر هیچ حقی‌ را نمی‌پذیرد
و درست را غلط می‌پندارد و غلط را درست تشخیص می‌دهد!
اما تمام این‌ها مقدمه بود!
سوال اصلی‌ این است که در چه شرایطی‌ شخص گرفتار زیر و رو شدن قلب می‌شود.
بر طبق کلام مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام که در ادامه تقدیم می‌شودهنگامی‌ که شخص امر به معروف و نهی‌ از منکر را در مرحله قلبی‌ ترک کند
و از منکر قلباً بیزاری نجوید
و نسبت به منکر بی‌تفاوت باشد
و برایش عادی باشد
زیر رو شدن قلب و بصیرتش آغاز می‌شود!
و کم کم بدیهیات را منکر می‌شود و غلط ترین منکر بدیهی‌ را معروف می‌پندارد
و معروف مسلّم را منکر قلمداد می‌کند
و حرف حق را قبول نمی‌کند!
و اما روایات:
ابو جارود، از امام باقر علیه السلام روایت می‌کند که ایشان درباره این سخن خداوند که "نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ" قلب‌ها و بصیرت‌هایشان را زیر رو می‌کنیم" می‌فرمایند:
دل‌های‌ آنان را وارونه می‌کنیم به طوری که قسمت پایین دل‌هایشان بالا باشد و بینایی‌شان را کور می‌کنیم به طوری که نتوانند هدایت را ببینند.
علی بن ابی طالب علیه السلام فرمودند:
بی‌گمان اولین جهادی‌ که به آن مکلف می‌شوید جهاد با قلب‌هایتان است،
هر که قلبش معروفی‌ را معروف نشناسد و منکری را زشت نشمارد قلبش وارونه می‌شود به طوری‌ که پایین ان در بالا و بالای آن در پایین قرار می‌گیرد و هیچ خیری را نمی‌پذیرد.(11)
حالا اگر در جامعه‌ای انسان نسبت به منکر بی‌تفاوت شد و از آن بیزاری نجست و برایش عادی شد!
مانند بد حجابی که در جامعه ما عادی شده و کسی از آن نهی نمی‌کند و  در بین عموم مردم و خیلی عادی با آن برخورد می‌کنند!
این بی تفاوتی و عادی شدن این منکر برای قلب! نتیجه‌اش می‌شود زوال بصیرت و ایمان!!!
در تکمیل این عرایض دو حدیث دیگر را تقدیم می‌کنم:
در حجة الوداع رسول اکرم در بیانی بسیار مفصل در خصوص آخرالزمان این گونه بیان می‌کنند:
و الذی نفسی بیده یا سلمان ان عندها یکون المنکر معروفاً و المعروف منکراً. (12)
و به آن خدائى که جانم به دست او است اى سلمان در آن زمان منکر، معروف و معروف، منکر می‌شود.

همانطور که مشاهده می‌فرمایید از بزرگترین بلاهایی که نشان از زوال و نابودی ایمان عمده افراد در آخرالزمان است پنداشتن منکر به معروف و معروف به منکر است که عمده‌ترین دلایل رخدادنش  در بالا ذکر شد.
به همین خاطر است که در  در روایت ارزشمند دیگری از امام صادق علیه السلام در خصوص آخرالزمان ایشان این چنین بیان می‌فرمایند که:
إِنَّهُ سَیَأْتِی عَلَیْکُمْ زَمَانٌ لَا یَنْجُو فِیهِ مِنْ ذَوِی الدِّینِ إِلَّا مَنْ ظَنُّوا أَنَّهُ أَبْلَهُ وَ صَبَّرَ نَفْسَهُ عَلَى أَنْ یُقَالَ [لَهُ‏] إِنَّهُ أَبْلَهُ لَا عَقْلَ لَهُ‏. (13)
بدون شک زمانى براى شما پیش آید که از دینداران نجات نیابد، جز آنکه را مردم ابلهش دانند و خود او هم آماده باشد و تحمل کند که به او گویند ابله و بی‌ عقل.

این حدیث فوق العاده مهم و کلیدیست

حضرت می‌فرمایند تازه در بین دینداران! تنها کسی ایمانش باقی می‌ماند که مردم او را بی‌عقل بدانند!

اما چرا؟

جواب با توجه به روایات و آیات و توضیحات بالا مشخص است!

چون اکثر مردم در آخرالزمان درست را غلط می‌دانند و غلط را درست،

در نتیجه کسی که دارد حقیقتاً‌ درست عمل می‌کند را بی‌عقل می‌دانند!


(1) سوره عنکبوت - آیه 2
(2) یوم الخلاص (کامل سلیمان):‌ج1، ص 361
(3) وسائل الشیعه (شیخ حر عاملی):‌ ج16، ص179
(4) :books: الکافی (ثقة الاسلام کلینی): ج2، ص126
(5) :books: الکافی (ثقة الاسلام کلینی): ج2، ص 128
(6) سوره مجادله - آیه 22
(7) امالی (شیخ صدوق): مجلس 13؛ ح7؛ ص 57
(8) :books: امالی (شیخ مفید): مجلس 20؛ ح 6
(9) :books: به نقل از کتاب شریف انیس الصادقین: فصل دعاها؛ دعای شماره 20
(10) سوره انعام - آیات 110 و 111
(11) تفسیر قمی:  ج1، ص220
(12) منتهی الآمال (شیخ عباس قمی) (آخِر باب هفتم علائم ظهور)
(13) اصول کافى (ثقة الاسلام کلینی) ج‏3، باب مدارای با مردم، ح5
(14) اصول کافی (ثقة الاسلام کلینی) : ج2، ص 547

بشارتی حیات‌بخش و بی‌نظیر برای منتظران گنهکار امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم


قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّـهِ إِنَّ اللَّـهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا (سوره زمر - آیه 53)
بگو ای بندگان من که در انجام گناه در حق خود زیاده روی کرده اید، از رحمت خدا نا امید نشوید، چرا که به تحقیق خداوند همه گناهان را می آمرزد.



استدعا دارم با صبر و حوصله تا پایان مطلب را دنبال فرمایید.

اگر شما از محبان و ارادتمندان حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف باشید به شما اطمینان می‌دهم که این حکایت امیدبخش‌ترین و حیات‌بخش‌ترین حکایتی است که به عنوان یک دوستار و منتظر امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف تا کنون مطالعه کرده‌اید یا شنیده‌اید (به خصوص اگر کارنامه عملتان چون نگارنده پر از ... باشد!)

حکایتی که خدمت شما عرض می‌کنم در بسیاری از منابع معتبر نظیر اثباة الهداة (اثر شیخ حر عاملی)، فرج المهموم (اثر سید بن طاووس)، مدینة المعاجز (اثر سید هاشم بحرانی)، الخرائج (اثر قطب راوندی) و بحارالانوار (اثر علامه مجلسی) نقل شده است، ما در اینجا پس از نقل ماجرا، متن و سند آن را بر طبق آنچه در کتاب غیبت شیخ طوسی رحمت الله علیه آمده ذکر می‌کنیم.

و اما برویم سر اصل مطلب:

شخصی است به نام قاصم بن اعلاء، از یاران باوفای ائمه است که توفیق یافت تا مقام وکالت سه امام همام یعنی امام هادی، امام حسن عسکری و امام زمان علیهم السلام را در منطقه آذربایجان به عهده بگیرد.

از سوی امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف برای او مکرر نامه می‌آمده و در اواخر عمر 117 ساله‌اش به مدّت دو ماه برایش نامه‌ای از سوی حضرت نمی‌آید و او نگران می‌شود، شخص بزرگواری که این حکایت را برای ما بیان می‌‌کرد، فرمود که همین نگرانی قاسم از نرسیدن نامه از سوی حضرت بعد از گذشت دو ماه، نشان می‌دهد که مراودات او با حضرت به فاصله‌های زمانی کم و مستمر بوده است.

بالاخره پس از دو ماه از سوی حضرت پیکی بر او وارد می‌شود و او پس از استقبال ویژه از ایشان نامه را دریافت می‌کند و با توجه به اینکه از 80 سالگی نابینا شده بوده، آن را به پیشکار خود می‌دهد تا بخواند.

پیشکار پس از مطالعه به گریه می‌افتد، قاسم از او می‌پرسد چه شده، خبر بدی است؟!

پیشکار می‌گوید برای شما نه، اما برای ما...

حضرت در نامه به قاسم بیان فرموده بودند که از زمان رسیدن نامه به او بیش از 40 روز زنده نخواهد بود و از روز هفتم دریافت نامه بیمار می‌شود و یک هفته قبل از مرگ هم بینایی‌اش دوباره بازمی‌گردد. (حضرت به همراه نامه برای او کفن هم فرستاده بودند!)

قاسم پس از اطلاع از محتوای نامه بی‌درنگ از پیک از حضرت می‌پرسد:

علی سلامت من دینی؟ (آیا هنگام مرگ دینم در سلامت است؟)

پیک می‌گوید بله در هنگام مرگ دینت در سلامت خواهد بود.

آن شخص بزرگواری که مطلب را برای ما نقل می‌فرمود از این پاسخ پیک استفاده کرد که او یک شخص عادی نبوده است، بلکه از خصیصین حضرت بوده.

در نقل آمده که پس از شنیدن این پاسخ از پیک قاسم (فضحک) پس خندید. (ای خوش بر احوالش)

قاسم همکاری داشت به نام عبدالرحمن که در امور مالی و دنیوی با او مراوده داشت؛ او یک سنی ناصبی بود و از عالمان هم بود و در مناظره بسیار سرسخت بود. قاسم به اطرافیانش گفت دوست دارم تا این نامه را به عبدالرحمن نشان دهم تا بلکه هدایت شود.

از قضا در همان هنگام که پیک وارد خانه شده بود، عبدالرحمن نیز برای کاری به آنجا آمده بود.

قاسم به رغم مخالفت اطرافیان نامه را به عبدالرحمن نشان داد.

عبدالرحمن بعد از خواندن نامه با حالت خشم و ناراحتی به او گفت:

ای قاسم از خدا بترس، تو مرد فاضل و عاقلی هستی، این چه نامه‌ای است که به من نشان می‌دهی که در آن ادعاهایی شده است که مخالف سخنان خداوند در قرآن است.

مگر نخوانده‌ای که خدا می‌فرماید:

«وَ مَا تَدْرِی نَفْسٌ مَاذَا تَکْسِبُ غَدًا وَ مَا تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ» (سوره لقمان – آیه 34)

هیچ‌کس نمی‌داند که فردا (از سود و زیان) چه کسب خواهد کرد و هیچ‌کس نمی‌داند که به کدام سرزمین خواهد مرد.

و می‌فرماید:

عَالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلَى غَیْبِهِ أَحَدًا (سوره جن – آیه 27)

(خداوند) آگاه به غیب است و کسی را بر غیبش آگاه نمی‌کند.

پس در این هنگام که عبدالرحمن این آیه را خواند، قاسم خندید و گفت، چرا آیه را کامل نمی‌خوانی؟ بگو که در ادامه آیه هم خداوند می‌فرماید:

«إِلّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ» (همان)

(خداوند کسی را از غیبش آگاه نمی‌کند) مگر آن فرستاده‌اش که از او راضی باشد.

و آقا و مولای من از همان فرستادگان است که خداون از او راضی گشته!

حال اشکالی که ندارد، این نامه را که دیدی، از امروز تا 40 روز آینده احوال مرا در نظر داشته باش، اگر همان شد که در نامه بیان شده، پس از عاقبتت بترس و بدان که در گمراهی هستی!

عبدالرحمن این را شنید و قبول کرد.

پس از گذشت هفت روز، قاسم مریض شد و در بستر افتاد و یک هفته مانده به چهل روز هم خداوند بینایی‌اش را به او بازگرداند.

وقتی بینا شد اولین کسی را که دید فرزندش حسن بود که در حیاط مشغول کاری بود.

این فرزندش حسن اهل معصیت بود و قاسم از شراب‌خواری‌اش مطلع بود، و خود پسر به پدر گفته بود که از گناهان بزرگ دیگرم بی‌خبری.

تا چشمان قاسم به حسن افتاد سه بار این چنین دعایش کرد: خداوند تو را از معصیت نجات دهد و توفیق بندگیش را نصیبت گرداند.

چند روز بعد هم دوباره او را صدا زد، به او گفت:

ای فرزند، می‌دانی که من زمینی دارم که وقف امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف است. پس از من متولی آن زمین بشو و در هر سال نیمی از سود را برای خود بردار و نیم دیگر را برای حضرت بفرست و من امیدوارم که بعد از من امام زمان علیه السلام تو را به عنوان وکیل در این منطقه انتخاب نماید؛


وقتی که آن شخص بزرگوار به اینجای حکایت رسید، همان سر منبر اشک از چشمانش جاری شد و گفت:
این برای امثال ما خیلی مایه امید است!!!
خلاصه، این مطلب را که قاسم به حسن گفت، او منقلب شد، گریه کرد و از خدا طلب بخشش کرد و به پدر قول داد که تمام تلاشش را می‌کند که دست از گناه معصیت بردارد.

بیناشدن قاسم پس از دریافت این نامه چنان سروصدا به پا کرد که قاضی القضات بغداد برای صحت و سقمش اقدام کرد و...

در پایان چهل روز قاسم از دنیا رفت.

نقل شده است که عبدالرحمن در تشییع قاسم با سر و پای برهنه پیشاپیش جنازه می‌دوید و ندای یا مولا یا مولا سر می‌داد.

اطرافیان عبدالرحمن که بسیار از این حالت وی خشمگین بودند به شدّت به او اعتراض کردند که تو که با این رافضی‌های فاسد الاعتقاد این‌همه مناظره کردی آخر این چه کار است که می‌کنی؟

او در پاسخ گفت: ساکت شوید که من چیزی دیده‌ام که شما ندیده‌اید و حجت بر من تمام شده است و تشیّع خود را اظهار کرد.

اما بشنوید از مهمترین بخش حکایت که برای بنده و امثال بنده امیدبخش که نه حیاتبخش است و به دل‌های مرده من و امثال من جان دوباره می‌بخشد.


پس از مدّت کوتاهی نامه‌ای از امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف برای همان حسن آقایی که شراب‌خوار بود و کارهای فلان و فلان هم می‌کرد (و البته توبه راستین کرده بود به دعای پدرش) فرستاده شد که در آن حضرت ضمن تعزیت و سرسلامتی بابت مرگ پدر به او برایش همان دعایی را کرده بودند که پدرش در حقش کرده بود یعنی فرموده بودند:
"ألهمک الله طاعته و جنبک معصیته - خدا اطاعتش را به تو الهام کند و تو را از معصیت دور کند."
و اعلام فرمودند که
"قد جعلنا أباک إماما لک و فعاله لک مثالا - به راستی که ما پدرت را به مقام وکالت منصوب کردیم، پس از این به بعد تو را نیز به همان مقام منصوب می کنیم."


الغیبه (شیخ طوسی): ج1، ص 310 تا 315






در پایان نیازی به شرح نمی‌بینم، جز همان جمله‌ای که آن شخص بزرگوار در حالی که از چشمانش اشک جاری بود بیان کرد:

این حکایت برای امثال بنده بسیار مایه امید است...

اگر به دردتان خورد برای توفیقات روزافزون آن بزرگواری که این حکایت را با این نکاتش برای ما نقل کرد دعا کنید

و برای آمرزش و مغفرت مرحوم پدر بنده



لینک حکایت در کتاب به زبان فارسی:
http://www.ghbook.ir/index.php?name=%DA%...=component


لینک حکایت در کتاب به زبان عربی:
http://lib.eshia.ir/15084/1/310

نکته ای طلایی درباره تفسیر آیه (وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإِیمٰانِ )

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم


وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإِیمٰانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُه (1)

و هر کس به ایمان کفر بورزد، به تحقیق که عملش نابود گردد.


در قرآن کریم در چندین مورد از عبارت "من یکفر" استفاده شده است و در تمامی این موارد اشاره شده است به:

1- کفر ورزیدن به خداوند.(2)

2- کفر ورزیدن به خداوند، ملائکه، کتب آسمانی  و روز قیامت. (3)

3- کفر ورزیدن  به کتب آسمانی . (4)

4- کفر ورزیدن به آیات خداوند. (5)

اما جز آیه ای که در ابتدا نقل شده است، در جای دیگری نیامده که هر کس به ایمان کفر بورزد؛ در ظاهر، عبارت کفر به ایمان، عبارتی مبهم است، اساساً ایمان لوازمی دارد که کسی که مؤمن به آن لوازم باشد، ایمان در او محقق می شود و کسی که به آن لوازم کافر باشد، کفر ورزیدنش محقق می شود، همانگونه که  در آیات دیگر قرآن کریم هم، کفر به خدا و روز قیامت و کتب آسمانی و آیات خداوند که همگی لوازم ایمان هستند را نشانه های تحقق کفر معرفی کرده است.

حال باید دید مقصود از کفر به ایمان چه چیز است!

در روایات تفسیری، مصادیقی برای این لازمه ایمان، که اگر به آن کفر ورزیده شود همه اعمال حبط می شود بر شمرده شده

که از مهمترین و پر تکرار ترین این مصادیق،

پذیرش ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهما السلام است

که به حقیقت ایمان تعبیر شده است  و کافران به ولایت مولا علی علیه السلام، مصداق کسانی هستند که اعمالشان همگی حبط و نابود است.

به عنوان نمونه ای از این روایات تفسیری، حضرت امام محمد باقر علیه السلام  در خصوص مقصود ایمان در این آیه  می فرماید:

اَلْإِیمَانُ فِی بَطْنِ اَلْقُرْآنِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَمَنْ کَفَرَ بِوَلاَیَتِهِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ. (6)

مقصود از ایمان در بطن قرآن، علی بن ابی طالب علیه السلام است و هر کس به ولایت ایشان کفر بورزد به تحقیق که عملش نابود است.


 در تبیین اینکه بر چه اساسی، مقصود ایمان در این آیه وجود مبارک مولی الموحدین امیرالمؤمنین حضرت علی بن ابی طالب علیهما السلام است، به حدیثی از رسول خدا حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله استناد می شود که علاوه بر بسیاری از منابع شیعی، در منابع اهل سنت نیز نقل شده است؛ و آن حدیثی است که رسول مکرّم در روز جنگ احزاب (خندق) هنگامی که امیرالمؤمنین علیه السلام به نبرد با عمر بن عبدود رفت بیان فرمود:

برزَ الإیمانُ کلُّه إلی الشِّرکِ کلِّه (7)

امروز همه ایمان در برابر همه شرک آشکار شد.


اگر دقت شود در این حدیث نبوی و به حدیث امام محمد باقر علیه السلام که در بالا ذکر شد تطابق بسیار ظریف و دقیقی مشاهده می شود.

امام باقر علیه السلام فرمودند، بطن ایمان در قرآن ولایت امیرالمؤمنین است.

بطن یعنی چیزی که ظاهر نیست، در روز خندق رسول خدا در بیان خود از فعل بَرَز(8)  استفاده فرمودند که یعنی آشکار شد؛ چیزی باید مخفی باشد که آشکار شود، آن چه که مخفی بوده چه بوده است؟، بلی اینکه حقیقت ایمان  وجود مبارک مولی الموحّدین امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهما السلام است که همان بطن ایمان است که در روایت امام باقر علیه السلام نیز بیان شده اند.


بنابر این ایمان یکی از نام های امیرالمؤمنین علیه السلام است که در موارد دیگری هم در قرآن حضرت به این نام خوانده شده اند؛ از جمله:

در آیه شریفه:

حَبَّبَ إِلَیکُمُ الْإِیمانَ (9)

خداوند ایمان را در نزد خدا شما محبوب گرداند.

در کتاب شریف کافی، از امام صادق علیه السلام روایت شده است که مقصود از ایمان در این آیه که در نزد مؤمنین محبوب شده است، وجود مبارک مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام است.(10)


بنابر این، مهمترین مصداق ایمان که کفر ورزیدن به آن،  باعث حبط و نابودی همه اعمال می شود پذیرش ولایت مولی الموحدین، امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهم السلام است. (که علامه طباطبایی رحمت الله علیه و آله نیز بر همین اساس در تفسیر خود به این حقیقت اشاره کرده اند.(11))


لازم به ذکر است که این سیاق تفسیری، سیاق تفسیری خود معصومین علیهم السلام است، به عنوان نمونه، زمانی که مأمون (لعنت الله علیه) از حضرت امام رضا علیه السلام درباره امتیازات اهل بیت پیامبر نسبت به امت پیامبر در قرآن پرسید، به عنوان یکی از پاسخ ها امام رضا علیه السلام فرمود:

خدا در قرآن می فرماید:
«فَسْأَلُوا اَهْلَ الذِّکْرِ اِنْ کُنْتُم لاتَعْلَمُونَ»؛(12)

«اگر نمی‏دانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید.»

و فرمود: ما اهل ذکر هستیم، اگر نمی‏دانید از ما خانواده (اهل بیت علیهم‏السلام ) بپرسید.

مأمون لعنت الله علیه در پاسخ به این سخن امام رضا علیه السلام گفت:

برخی از اندیشمندان گفتند: به نظر ما مقصود خداوند از اهل ذکر علمای یهود و نصاری هستند که به برخی از مسائل آگاهی دارند.

امام علیه السلام در پاسخ فرمود:

سبحان اللّه‏! اگر ما پرسیدیم و آنها هم به دین خود دعوت کردند و گفتند: دین ما بهتر از دین اسلام است، آیا چنین کاری بر ما جایز است؟!

مأمون گفت: ای اباالحسن! آیا ممکن است این سخن را بیشتر شرح دهید تا خلاف ادّعای اینها ثابت شود.
حضرت فرمود: بلی،

«ذکر» رسول اللّه‏ است و ما نیز اهل [و خانواده] آن حضرت هستیم. این معنا در کتاب خداوند بیان شده است، آنجا که می‏فرماید:

«فَاتَّقُوا اللّه‏ یااوُلیِ الالْبابِ الَّذینَ آمَنُوا قَدْ اَنْزَلَ اللّه‏ اِلَیْکُمْ ذِکْرا رَسُولاً یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللّه‏ مُبَیِّناتٍ»؛(13)
«تقوای الهی پیشه کنید ای خردمندانی که ایمان آورده‏ اید!
زیرا خداوند ذکر را بر شما فرستاد؛ رسولی که آیات روشن خدا را بر شما تلاوت می‏کند».
پس ذکر، رسول اللّه‏ است و ما هم اهل ذکر هستیم.(14)






منابع:

(1) سوره مائده - آیه 5

(2) (سوره بقره - آیه 256) - (سوره زخرف - آیه 33)

(3) (سوره نساء - آیه 136)

(4)  (سوره بقره - آیه 121) - (سوره هود - آیه 17)

(5) (سوره آل عمران - آیه 19) - (سوره مائده - آیه 115)

(6) تفسیر فرات کوفی: ص 121 - بحار الانوار: ج35، ص 348 - با همین مضمون: بصائر الدرجات: ص 97 - مناقب: ص94 - روضة الواعظین: ص106 - تفسیر عیّاشی: ج1، ص297 - تفسیر البرهان: ج2، ص 254

(7) در منابع شیعی:  ارشاد القلوب (دیلمی): ج2 ، ص64   - إثبات الهداة (شیخ حر عاملی): ج 3، ص 456  -   الطرائف: (سید بن طاووس):  ج1،  ص 60 -   بحار الأنوار (علامه مجلسی): ج 39 ، ص 3  -    إحقاق الحق  (قاضی نور الله تستری):  ج16، ص 405  -  کنزالفوائد (ابوالفتح کراجکی): ج1،  ص 137  - البرهان (علامه بحرانی): ج 4 ، ص433 -
 تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة: (علامه سید عبدالحسین شرف الدین): ج1،  ص444

در منابع اهل سنت:  ینابیع المودة (القندوزی): ج1، ص 281 - شواهد التنزیل (حاکم حسکانی): ج 2، ص16  -  شرح نهج البلاغة (ابن ابی الحدید): ج 19، ص61 -  وسیلة النجاة (مولوی محمد مبین هندی): ص 84  - حیاة الحیوان الکبری (کمال الدین محمد دمیری):  ج 1، ص 249 - تاریخ مستبصر (شیبانی دمشقی): ج1، ص 68

(8) بّرّز در کتب لغت (به عنوان نمونه کتاب قاموس) چنین معنی شده است: ظهر بعد خفاء (ظاهر شدن چیزی بعد از آنکه مخفی بود)

(9) سوره حجرات - آیه 7

(10) أبی عبد الله علیه السلام فی قوله تعالى: "و هدوا إلى الطیب من القول و هدوا إلى صراط الحمید" قال: ذاک حمزة و جعفر و عبیدة وسلیمان و أبو ذر و المقداد بن الأسود و عمار هدوا إلى أمیر المؤمنین علیه السلام  و قوله: "حبب إلیکم الایمان و زینه فی قلوبکم (یعنی أمیر المؤمنین) و کره إلیکم الکفر و الفسوق و و العصیان" الأول و الثانی و الثالث. (الکافی: ج1، ص 426)

(11) المیزان فی التفسیر القرآن: ج5، ص 218

(12) سوره انبیا - آیه 7

(13) سوره طلاق - آیه 10 و 11

(14) عیون اخبار الرضا: ج1، ص 493

چرا از ماه مبارک رمضان چندان بهره ای نمی بریم، چه کنیم تا این مانع بر طرف شود.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

شاگرد اول استادِ استاد می فرمودند:
انسان اگر میهمانی رفت در حالی که مزاجش خراب باشد، میزبان بهترین غذاها را هم تدارک دیده باشد، میهمان با آن مزاج خراب بهره ای نخواهد برد.
حال ماه مبارک رمضان هم همین گونه است.
اگر با مزاج خراب واردش شدیم از اینهمه مواهبی که میزبان تدارک دیده برای این میهمانی عایدی چندانی نخواهیم داشت.
و اساساً یکی از علل تقدم رجب و شعبان بر ماه مبارک رمضان همین تحقق اصلاح مزاج است و به همین دلیل است که فی الجمله به عنوان مثال اینقدر استغفار در ماه رجب فضیلت دارد.
و...


این را برای یکی از دوستان تعریف کردم، بلافاصله خاطره ای برایم گفت به نقل از کتاب جزیره مجنون (حماسه 4/4/1367) که مؤید همین معنا بود و خاطره از این قرار است:
در پایان سالها اسارات قبل از اعزام به ایران ما را بردند کربلا برای پابوس امام حسین علیه السلام، بعد هم برای ناهار پلو با مرغ حضرتی برایمان آوردند.
منتها از آنجا که سالها یا غذا نخورده بودیم و یا غذاهای بسیار بی کیفیتی خورده بودیم معده هایمان بسیار خشک و به قول معروف داغان شده بود و هیچ یک از بچه ها حتی نتوانستند لب به آن پلو مرغ حضرتی بزنند.



التماس دعا برای مرحوم پدرم...

عمری باشد و توفیقی افزوده خواهد شد و شرح بیشتری خواهد یافت...

هم خَرِ دنیا هم خرمای اخرت - هم خَرِ هواهای نفسانی هم خرمای بندگی - نمیشه

عالم ربّانی حضرت آیت الله یعقوبی رضوان الله تعالی علیه:

"باید انسان خودش را آماده کند برای زحمت بیشتر،
بعضی عوام می‌گویند که خدا و خرما باهم نمیشه،
هم انسان بخواد تمام تعیناتش، لذات نفسانیش، استراحت‌ها، اون آمالی که در مردم هست (1)، در انسان باشه، همه محفوظ باشه
در عین حال هم به اون هدف عظما، قرب خدا انسان نائل بشه،
نمیشه.

هر کس در این عالم به اون هدف نزدیک شده است، جون ها کندند، گرفتاری ها و بلاها،
وقتی هدف شد قرب خدای متعال،
اول قدم این است که انسان پا بگذارد روی سر خودش، یعنی چی؟
معروف است که تا بهشت یک قدم بیشتر راه نیست،
لکن این یک قدم را باید بگذاری روی سر خودت،

یعنی از خودت بگذری.
از آمال و آرزو بگذری
که یکی از معانی که مولا فرموده‌اند:

" موتو قبل ان تموتوا " (2)،
بمیرید قبل از اینکه مرگ شما را دریابد.
همینه.

مرده شخصی هست که مرد نه اراده داره، نه اختیار داره،
اگر دست‌هاش را قطع کنند، پاهاش را قطع کنند، حرکت نمیکنه، در مقابل اوامر خدا چنان تسلیم باشد.

کالمیت بین یدالغسال،
مانند مرده‌ای در بین دستان مرده‌شور.

این شرط اول قدمه،
وقتی جنازه را روی تخته‌ی مرده شورخانه، میخوان بشورن، اون غسال اون میت را به هر طرف که بخواد میگردونه،
اعتراضی نداره که چرا چنین کردی، و البته اگر اینجور شد انسان،
که تسلیم شد نسبت به مقدرات الهی و حوادث،
و دانست که حوادث از مقدرات خداست، که اگر این مطلب حل نشه که اصلا تسلیم پیدا نمیشه.
وقتی من فهمیدم، امورات بید قدرت کامله ی خداست، اون چه در این عالم، پیش می آید،
از برای فقیر امتحان است که در فقر چه می‌کند،
از برای غنی امتحان است که در حال غنا چه می‌کند،
از برای زورمند بهش زور میده، قدرت میده، تا او را بیازماید، تا ببیند با این قدرت چه میکنه،
از برای ضعیف هم ضعفش امتحانه،
پس وقتی این ها را فهمید، چطور بفمهد حالا؟

همه‌ ی دردها اینه که این مطالب در قلب انسان راسخ بشه، در خودش بیابد.
اینکه افراد در راه سلوک و راه خدا می‌خوان قدم بردارند، هر روزی با یک حوادثی مواجه میشن این لطف خداست که میخواد این را تربیت کنه،
هی تر و خشکش میکنه،
بالا میاندازه پایین می اندازه،


اگر استقامت به خرج داد، و طبق آیه ی شریفه که فرمود:

"قل الله ثم ذرهم،" (3)
بگو خدا و همه چیز را واگذار،

طبق این عمل کرد، اون وقت این معانی را میابد
که یک دست مهربانی روی سرش هست،
کاملاً داره اون را اداره میکنه،
اگر احیانا یه وقتی مریضش میکند، میفهمه مصلحت خود این در اونه، شکوه‌ای نداره (در عین اینکه دنبال دوا و درمان می‌ره)، فقط مواظب عمل خودشه که خطا نکند. (نسبت به تقدیرهای الهی شکایتی نداره)


(بر گرفته از بیانات معظم له )


(1): حضرت امام جعفر صادق علیه السلام:
لِلناسِ هَمٌّ قد أقبَلُوا علَیهِ، و لَهُ هَمٌّ قد شَغَلَهُ... مردم را هوائی در سر است که دنبال آن هستند و او (مؤمن) را هوایی در سر است که بدان مشغول است. (خصال صدوق، باب خصلت‌های 50 گانه)
(2): بحار الأنوار، ج 66، ص 317
(3): سوره انعام - آیه 91



پ.ن:
در خصوص این قسمت از بیانات ایشان:
"باید انسان خودش را آماده کند برای زحمت بیشتر،
بعضی عوام می‌گویند که خدا و خرما باهم نمیشه
،
هم انسان بخواد تمام تعیناتش، لذات نفسانیش، استراحت‌ها، اون آمالی که در مردم هست، در انسان باشه، همه محفوظ باشه
در عین حال هم به اون هدف عظما، قرب خدا انسان نائل بشه،
نمیشه."

باید توجه داشت که دینداری با خیلی از چیزها قابل جمع نیست!
دینداری با گوش دادن به موسقی و نوازندگی قابل جمع نیست!
(بماند که برخی فقها نظیر آیت الله بهجت مطلق موسقی را بر طبق برخی بیانات و سیره معصومین علیهم السلام حرام دانسته‌اند، اما آنچه در خصوص موسقی قطعی است آن است که مطلقاً قُرب آور نیست چه آنچه ولو اندکی در این زمینه مفید فایده بود در کلام و سیره معصومین علیهم السلام باید بدان اشاره‌ای می‌شد و بنابر این اگر لهو نباشد، لغو بودنش قطعی است و مؤمن از لغو برکنار است طبق آیات قرآن: (وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُون (سوره مؤمنون - آیه 3)

دینداری با ارتباط غیر ضرورت با نامحرم (چه برسه به گرم گرفتن و ...) قابل جمع نیست!
دینداری با بی‌توجه به حجاب (به خصوص برای زن‌ها)، چشم چرانی (به خصوص برای مردها) و بی‌حیا برای زن و مرد قابل جمع نیست!
دینداری با دشمن نبودن با دشمنان اهل بیت و دشمن نبودن با دوستان اهل بیت قابل جمع نیست!
(طرف آمریکا و انگلیس و اسرائیل و سعودی و منافق دارن براش کف و جیغ و هورا می‌زنن ازشون برائن نمی‌جوید بعد یک عده هم که خود رو محب امیرالمؤمنین می‌دونن نه تنها با این کسی که دشمنان خدا برایش کف و جیغ و هورا می‌زنن دشمن نیست بلکه دوستش داره بعد متوهم هست که محب امیرالمؤمنین هم هست.)


بدبختانه در این روزگار که بسیاری از مذهبی‌ها فکر می‌کنند
هم خَ‍ر‍ِ دنیا و مظاهرش رو می‌تونن داشته باشن و هم خرمای دیانت رو
هم خَرِ لذات نفاسنیشون رو می‌تونن داشته باشن و هم خرمای بندگی خدا رو
حقیقتاً بسیاری مصداق این حدیث امام صادق علیه السلام شده‌ایم که:

امام صادق علیه السلام:

إِنَّهُ سَیَأْتِی عَلَیْکُمْ زَمَانٌ لَا یَنْجُو فِیهِ مِنْ ذَوِی الدِّینِ إِلَّا مَنْ ظَنُّوا أَنَّهُ أَبْلَهُ وَ صَبَّرَ نَفْسَهُ عَلَى أَنْ یُقَالَ [لَهُ‏] إِنَّهُ أَبْلَهُ لَا عَقْلَ لَهُ‏.

بدون شک
زمانى براى شما خواهد آمد که
از دینداران
نجات نیابد،
جز آنکه را مردم ابلهش دانند
و خود او هم آماده باشد و تحمل کند که به‌ او بگویند ابله و بی‌عقل.

الکافی (ثقة الاسلام کلینی): ج3، ص 309

حدیث امامت را زندگی کن!

رسول خدا صلوات الله علیه و آله:


خلق اربعه لاربعه:

المال للانفاق لا للامساک و العلم للعمل لا للمجادله و العبد للتعبد لا للتعظیم و الدنیا للعبره لا للعمارة.


 چهار چیز خلق شده برای چهار چیز:

مال برای انفاق است نه برای نگه داشتن.

علم  برای عمل کردن است نه برای مجادله (و کشمکش).

انسان برای اطاعت و بندگی است نه برای تکبر و بزرگی.

دنیا برای عبرت (و آماده‌شدن برای آخرت) است  نه برای عمارت (و آباد ساختن).


المواعظ العددیة: ص 334