مرحوم حاج اسماعیل بابایی (پدر شهید بابایی) نقل میکند:
بعد از ظهر یکی از روزهای پاییزی که تازه چند ماهی از شروع اولین سال تحصیلی ابتدایی عباس میگذشت، او را به محل کارم در بهداری شهرستان قزوین برده بودم. در اتاق کارم به عباس گفتم:
- پسرم پشت این میز بنشین و مشقهایت را بنویس.
سپس جهت تحویل دارو به انبار رفتم و پس از دریافت و بستهبندی، آنها را برای جدا کردن و نوشتن شماره به اتاق کارم آوردم. روی میز به دنبال مداد میگشتم، دیدم عباس با مداد من مشغول نوشتن مشق است. پرسسیدم:
- عباس! مداد خودت کجاست؟
گفت:
- در خانه جا گذاشتم.
به او گفتم:
- پسرم! این مداد از اموال اداری است و با آن باید فقط کارهای مربوط به اداره را انجام داد. اگر مشقهایت را با آن بنویسی، ممکن است در آخرِ سال رفوزه شوی.
او چیزی نگفت. چند دقیقه بعد دیدم بیدرنگ مشق خود را خط زد و مداد را به من برگرداند.
به نقل از کتاب پرواز تا بینهایت (جمعی از نویسندگان)؛ انتشارات آجا: ص 18
نکته بزرگ این داستان همان قسمتی است که قرمز و بُلد شده است.
این حکایت برای زمان شاه است؛ کسی که در زمان شاه اینقدر به عدم استفاده از بیت المال (در حد استفاده از نوک یک مداد!!!) مواظبت دارد و به شدّت مراقب مال حلال است میتواند فرزندی چون عباس بابایی تربیت کند!!
حضرت سیدالشهداء امام حسین علیه السلام میفرماید:
صح عندی قول النبی افضل الاعمال بعد الصلاة ادخال السرور فی قلب المؤمن بما لا إثم فیه.
فانی رأیت غلاما یواکل کلبا فقلت له فی ذلک.
فقال: یا ابن رسول الله انی مغموم اطلب سرورا بسروره لان صاحبی یهودی ارید افارقه،
فأتى الحسین (علیه السلام) إلى صاحبه بمائتی دینار ثمنا له،
فقال الیهودی: الغلام #فدى_لخطاک و هذا البستان له و رددت علیک المال،
فقال (علیه السلام) و انا قد وهبت لک المال،
فقال: قبلت المال و وهبته للغلام،
فقال الحسین (علیه السلام): أعتقت الغلام و وهبته له جمیعا،
فقالت امرأته: قد اسلمت و وهبت زوجی مهری،
فقال الیهودی و انا ایضا اسلمت و اعطیتها هذه الدار. (1)️
نزد من تجربه شده است این قول رسول خدا صلوات الله علیه و آله که: با
فضیلتترینِ اعمال بعد از نماز وارد کردن شادی در دل #مؤمن است بدون اینکه
برای این شادکردن گناهی انجام گیرد!
در همین زمینه روزی غلامی را دیدم که به سگی غذا میداد؛ علت را جویا شدم؛
گفت من غمگین هستم و قصدم از این کار این است که به واسطه شادکردن او من هم با نجات یافتن از غلامی ارباب یهودیم شاد گردم.
پس امام حسین علیه السلام با دویست دینار برای خرید غلام به نزد صاحبش رفت.
وقتی یهودی امام حسین علیه السلام را دید گفت: غلام فدای قدمهایتان و این
باغ را هم به او بخشیدم و پولها را هم به امام بازگرداند.
《اولا
چه نشون میده یهودی مستعد بوده و چه توفیقی داشته و در ثانی و از آن
مهمتر عظمت و قدرت جلوه امام حسین علیه السلام را نشان میده که چه کرده
با این یهودی (آنهم یهودیهای خسیس مال پرست
(2)) اما وقتی امام حسین علیه السلام عنایت فرمایند مطلب طور دیگری خواهد شد.
ویژگی
سید الشهدا این بزرگترین و سریعترین کشتی نجات این است که اگر طرف مقابل
اندک زمینهای داشته باشد حضرت با عنایت خود آن را بارور میفرمایند.》 امام حسین علیه السلام فرمود: نه مال را باید بگیری و نمیتوانی پس بدهی.
یهودی گفت: باشد پس من مال را میگیرم و آن را به غلام میبخشم.
《اینجا
چون یهودی غلام را به امام بخشید، بنابر احکام؛ اموال غلام نیز در اختیار
امام قرار میگیرد؛ لذا امام علیه السلام هم فرمود:》
من هم غلام را آزاد کردم و همه اموال (دویست دینار و باغ را) هم به او بخشیدم.
《همسر یهودی داشت این صحنهها را تماشا میکرد و اکسیر سید الشهدا بر وجود او هم افتاد، لذا به امام حسین علیه السلام عرضه داشت:》
من مهرم را به شوهرم بخشیدم و مسلمان شدم.
《چون
با اسلام آوردن زن خود به خود دیگر نمیتوانسته همسر غیر مسلمان باشد. مرد
هم که تحت عنایت خاص سیدالشهداء علیه السلام بود گفت:》
من هم مسلمان شدم و این خانه را هم (علاوه بر مهریه) به زنم هدیه دادم.
《یا امام حسین
چه کردند با کریمی چون شما این کوفیانِ نامرد...
آنان را که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند
این شبها باید حواسمان باشد کجا میرویم.
یا امام حسین آیا میشود که به این دل زنگار گرفته ما هم گوشه چشمی بنمایید.
و لا فرّق الله بینی و بینکما(3) (یا امیرالمؤمنین و سیدالشهداء علیهما السلام)
و خدا مرا از شما دو عزیز (امیرالمؤمنین و حضرت سید الشهدا در دنیا و عقبا جدا نکند...)》️ و یادمان باشد
️
️
که
یک خیر رساندن کوچک (به حسب ظاهر) و با نیت خوب میتواند مسیر زندگی ما و
حتی دیگران را بسیار تغییر دهد!!! و به راحتی از کنار کارهای خیری که
میتوانیم با نیت خوب انجام دهیم عبور نکنیم که ...
برای شادکردن سگی، اندک غذایی داد و خدای کریمِ ارحم الرحمین، کریمترینِ بندگانش را فرستاد و...منابع:
(1) مناقب آل ابیطالب (ابن شهرآشوب): ج۳، ص ۲۲۹و۲۳۰
(2) در مال پرستی یهود ذکر همین دو آیه کفایت میکند:
️
وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَیَاةٍ [سوره بقره - آیه
۹۶] به تحقیق و یقیناً آنان (یهود) را حریصترین مردم به حیات دنیا خواهی
یافت.
️
️
أَمْ لَهُمْ نَصِیبٌ مِنَ الْمُلْکِ فَإِذًا لَا یُؤْتُونَ النَّاسَ
نَقِیرًا [سوره نسا - آیه ۵۳] یا اگر برای ایشان (یهود) از قدرت و پادشاهى
نصیبى باشد، در این صورت به قدر آن گودى که بر پشت هسته خرماست به مردم
سودى نمىرسانند.
️
این آیات، بیش از پیش و بهتر عظمت اثر اکسیر عنایت سید الشهدا علیه السلام را آشکار میگرداند.
(3)
فرازی از زیارت ششم امیرالمؤمنین علیه السلام در مفاتیح الجنان و همچنین
فرازی از دعای علقمه (دعایی که مستحب است انسان پس از زیارت عاشورا بخواند
به خصوص اگر حاجتمند است!)
رُوِیَ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ قَالَ ذُکِرَ عِنْدَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام غَلَاءُ السِّعْرِ فَقَالَ وَ مَا عَلَیَّ مِنْ غَلَائِهِ إِنْ غَلَا فَهُوَ عَلَیْهِ وَ إِنْ رَخُصَ فَهُوَ عَلَیْهِ.
از ابوحمزه ثمالی نقل شده است که شخصی با نگرانی از گران شدن کالایی به امام سجاد علیه السلام خبر داد.
امام با خونسردی فرمود:گرانی این کالا به من مربوط نیست.
اگر گران است روزی من بر عهده خداست
و اگر هم ارزان است باز هم روزی من بر عهده اوست.
وسائل الشیعه: ج17، ص18
به قول استاد ما
همان خدایی که در ارزانی روزی میده
در گرانی هم همان خدا روزی میده!
و خلاصه، گرانی، برجام، تحریم، دزدی و خیانت و بیکفایتی برخی از مسئولین و مردم و... دست رزاقیت خداوند را نخواهد بست.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لَا یُفْتَنُونَ ﴿1﴾
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :
معمولاً امروزه آدما برای دینشون خیلی با کسی درگیر نمیشن
این حدیث فوق العاده مهم و کلیدیست
حضرت میفرمایند تازه در بین دینداران! تنها کسی ایمانش باقی میماند که مردم او را بیعقل بدانند!
اما چرا؟
جواب با توجه به روایات و آیات و توضیحات بالا مشخص است!
چون اکثر مردم در آخرالزمان درست را غلط میدانند و غلط را درست،
در نتیجه کسی که دارد حقیقتاً درست عمل میکند را بیعقل میدانند!
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإِیمٰانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُه (1)
و هر کس به ایمان کفر بورزد، به تحقیق که عملش نابود گردد.
در قرآن کریم در چندین مورد از عبارت "من یکفر" استفاده شده است و در تمامی این موارد اشاره شده است به:
1- کفر ورزیدن به خداوند.(2)
2- کفر ورزیدن به خداوند، ملائکه، کتب آسمانی و روز قیامت. (3)
3- کفر ورزیدن به کتب آسمانی . (4)
4- کفر ورزیدن به آیات خداوند. (5)
اما جز آیه ای که در ابتدا نقل شده است، در جای دیگری نیامده که هر کس به ایمان کفر بورزد؛ در ظاهر، عبارت کفر به ایمان، عبارتی مبهم است، اساساً ایمان لوازمی دارد که کسی که مؤمن به آن لوازم باشد، ایمان در او محقق می شود و کسی که به آن لوازم کافر باشد، کفر ورزیدنش محقق می شود، همانگونه که در آیات دیگر قرآن کریم هم، کفر به خدا و روز قیامت و کتب آسمانی و آیات خداوند که همگی لوازم ایمان هستند را نشانه های تحقق کفر معرفی کرده است.
حال باید دید مقصود از کفر به ایمان چه چیز است!
در روایات تفسیری، مصادیقی برای این لازمه ایمان، که اگر به آن کفر ورزیده شود همه اعمال حبط می شود بر شمرده شده
که از مهمترین و پر تکرار ترین این مصادیق،
پذیرش ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهما السلام است
که به حقیقت ایمان تعبیر شده است و کافران به ولایت مولا علی علیه السلام، مصداق کسانی هستند که اعمالشان همگی حبط و نابود است.
به عنوان نمونه ای از این روایات تفسیری، حضرت امام محمد باقر علیه السلام در خصوص مقصود ایمان در این آیه می فرماید:
اَلْإِیمَانُ فِی بَطْنِ اَلْقُرْآنِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَمَنْ کَفَرَ بِوَلاَیَتِهِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ. (6)
مقصود از ایمان در بطن قرآن، علی بن ابی طالب علیه السلام است و هر کس به ولایت ایشان کفر بورزد به تحقیق که عملش نابود است.
در تبیین اینکه بر چه اساسی، مقصود ایمان در این آیه وجود مبارک مولی الموحدین امیرالمؤمنین حضرت علی بن ابی طالب علیهما السلام است، به حدیثی از رسول خدا حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله استناد می شود که علاوه بر بسیاری از منابع شیعی، در منابع اهل سنت نیز نقل شده است؛ و آن حدیثی است که رسول مکرّم در روز جنگ احزاب (خندق) هنگامی که امیرالمؤمنین علیه السلام به نبرد با عمر بن عبدود رفت بیان فرمود:
برزَ الإیمانُ کلُّه إلی الشِّرکِ کلِّه (7)
امروز همه ایمان در برابر همه شرک آشکار شد.
اگر دقت شود در این حدیث نبوی و به حدیث امام محمد باقر علیه السلام که در بالا ذکر شد تطابق بسیار ظریف و دقیقی مشاهده می شود.
امام باقر علیه السلام فرمودند، بطن ایمان در قرآن ولایت امیرالمؤمنین است.
بطن یعنی چیزی که ظاهر نیست، در روز خندق رسول خدا در بیان خود از فعل بَرَز(8) استفاده فرمودند که یعنی آشکار شد؛ چیزی باید مخفی باشد که آشکار شود، آن چه که مخفی بوده چه بوده است؟، بلی اینکه حقیقت ایمان وجود مبارک مولی الموحّدین امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهما السلام است که همان بطن ایمان است که در روایت امام باقر علیه السلام نیز بیان شده اند.
بنابر این ایمان یکی از نام های امیرالمؤمنین علیه السلام است که در موارد دیگری هم در قرآن حضرت به این نام خوانده شده اند؛ از جمله:
در آیه شریفه:
حَبَّبَ إِلَیکُمُ الْإِیمانَ (9)
خداوند ایمان را در نزد خدا شما محبوب گرداند.
در کتاب شریف کافی، از امام صادق علیه السلام روایت شده است که مقصود از ایمان در این آیه که در نزد مؤمنین محبوب شده است، وجود مبارک مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام است.(10)
بنابر این، مهمترین مصداق ایمان که کفر ورزیدن به آن، باعث حبط و نابودی همه اعمال می شود پذیرش ولایت مولی الموحدین، امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهم السلام است. (که علامه طباطبایی رحمت الله علیه و آله نیز بر همین اساس در تفسیر خود به این حقیقت اشاره کرده اند.(11))
لازم به ذکر است که این سیاق تفسیری، سیاق تفسیری خود معصومین علیهم السلام است، به عنوان نمونه، زمانی که مأمون (لعنت الله علیه) از حضرت امام رضا علیه السلام درباره امتیازات اهل بیت پیامبر نسبت به امت پیامبر در قرآن پرسید، به عنوان یکی از پاسخ ها امام رضا علیه السلام فرمود:
خدا در قرآن می فرماید:
«فَسْأَلُوا اَهْلَ الذِّکْرِ اِنْ کُنْتُم لاتَعْلَمُونَ»؛(12)
«اگر نمیدانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید.»
و فرمود: ما اهل ذکر هستیم، اگر نمیدانید از ما خانواده (اهل بیت علیهمالسلام ) بپرسید.
مأمون لعنت الله علیه در پاسخ به این سخن امام رضا علیه السلام گفت:
برخی از اندیشمندان گفتند: به نظر ما مقصود خداوند از اهل ذکر علمای یهود و نصاری هستند که به برخی از مسائل آگاهی دارند.
امام علیه السلام در پاسخ فرمود:
سبحان اللّه! اگر ما پرسیدیم و آنها هم به دین خود دعوت کردند و گفتند: دین ما بهتر از دین اسلام است، آیا چنین کاری بر ما جایز است؟!
مأمون گفت: ای اباالحسن! آیا ممکن است این سخن را بیشتر شرح دهید تا خلاف ادّعای اینها ثابت شود.
حضرت فرمود: بلی،
«ذکر» رسول اللّه است و ما نیز اهل [و خانواده] آن حضرت هستیم. این معنا در کتاب خداوند بیان شده است، آنجا که میفرماید:
منابع:
(1) سوره مائده - آیه 5
(2) (سوره بقره - آیه 256) - (سوره زخرف - آیه 33)
(3) (سوره نساء - آیه 136)
(4) (سوره بقره - آیه 121) - (سوره هود - آیه 17)
(5) (سوره آل عمران - آیه 19) - (سوره مائده - آیه 115)
(6) تفسیر فرات کوفی: ص 121 - بحار الانوار: ج35، ص 348 - با همین مضمون: بصائر الدرجات: ص 97 - مناقب: ص94 - روضة الواعظین: ص106 - تفسیر عیّاشی: ج1، ص297 - تفسیر البرهان: ج2، ص 254
(7) در منابع شیعی: ارشاد القلوب (دیلمی): ج2 ، ص64 - إثبات الهداة (شیخ حر عاملی): ج 3، ص 456 - الطرائف: (سید بن طاووس): ج1، ص 60 - بحار الأنوار (علامه مجلسی): ج 39 ، ص 3 - إحقاق الحق (قاضی نور الله تستری): ج16، ص 405 - کنزالفوائد
(ابوالفتح کراجکی): ج1، ص 137 - البرهان (علامه بحرانی): ج 4 ، ص433 -
تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة: (علامه سید عبدالحسین شرف الدین): ج1، ص444
در منابع اهل سنت: ینابیع المودة (القندوزی): ج1، ص 281 - شواهد التنزیل (حاکم حسکانی): ج 2، ص16 - شرح نهج البلاغة (ابن ابی الحدید): ج 19، ص61 - وسیلة النجاة (مولوی محمد مبین هندی): ص 84 - حیاة الحیوان الکبری (کمال الدین محمد دمیری): ج 1، ص 249 - تاریخ مستبصر (شیبانی دمشقی): ج1، ص 68
(8) بّرّز در کتب لغت (به عنوان نمونه کتاب قاموس) چنین معنی شده است: ظهر بعد خفاء (ظاهر شدن چیزی بعد از آنکه مخفی بود)
(9) سوره حجرات - آیه 7
(10) أبی عبد الله علیه السلام فی قوله تعالى: "و هدوا إلى الطیب من القول و هدوا إلى صراط الحمید" قال: ذاک حمزة و جعفر و عبیدة وسلیمان و أبو ذر و المقداد بن الأسود و عمار هدوا إلى أمیر المؤمنین علیه السلام و قوله: "حبب إلیکم الایمان و زینه فی قلوبکم (یعنی أمیر المؤمنین) و کره إلیکم الکفر و الفسوق و و العصیان" الأول و الثانی و الثالث. (الکافی: ج1، ص 426)
(11) المیزان فی التفسیر القرآن: ج5، ص 218
(12) سوره انبیا - آیه 7
(13) سوره طلاق - آیه 10 و 11
(14) عیون اخبار الرضا: ج1، ص 493
رسول خدا صلوات الله علیه و آله:
خلق اربعه لاربعه:
المال للانفاق لا للامساک و العلم للعمل لا للمجادله و العبد للتعبد لا للتعظیم و الدنیا للعبره لا للعمارة.
چهار چیز خلق شده برای چهار چیز:
مال برای انفاق است نه برای نگه داشتن.
علم برای عمل کردن است نه برای مجادله (و کشمکش).
انسان برای اطاعت و بندگی است نه برای تکبر و بزرگی.
دنیا برای عبرت (و آمادهشدن برای آخرت) است نه برای عمارت (و آباد ساختن).
المواعظ العددیة: ص 334